ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2015/06/07
    محل سکونت
    همین دوربرا......،تهران البته!
    نوشته‌ها
    203
    امتیاز
    28,687
    شهرت
    0
    793
    کاربر انجمن

    اشکی در گذرگاه تاریخ....(فریدون مشیری)


    اشکی در گذرگاه تاریخ


    ازهمان روزی که دست حضرت قابیل
    گشت آلوده به خون حضرت هابیل


    از همان روزی که فرزندان آدم
    زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید


    آدمیت مرد گر چه آدم زنده بود

    از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
    از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند


    آدمیت مرده بود


    بعد دنیا هی پر از آدم شد واین آسیاب
    گشت و گشت

    قرن ها از مرگ آدم هم گذشت
    ای دریغ آدمیت بر نگشت


    قرن ما روزگار مرگ انسانیت
    سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است
    صحبت از آزادگی، پاکی، مروت ابلهی است
    صحبت از عیسی و موسی و محمد نابجاست
    قرن "موسی چومبه* هاست"


    روزگار مرگ انسانیت است


    من که از پژمردن یک شاخه گل،
    از فغان یک قناری در قفس،
    از غم یک مرد در زنجیر،
    حتی قاتلی بر دار،


    اشک در چشمان و بغضم در گلوست
    وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست


    مرگ او را از کجا باور کنم؟


    صحبت از پژمردن یک برگ نیست


    وای جنگل را بیابان میکنند
    دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
    هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
    آن چه این نامردمان با جان انسان میکنند


    صحبت از پژمردن یک برگ نیست


    فرض کن : مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
    فرض کن: یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
    فرض کن: جنگل بیابان بود از نخست


    در کویری سوت و کور
    در میان مردمی با ابن مصیبت ها صبور
    صحبت از مرگ محبت مرگ عشق


    گفت و گو از مرگ انسانیت است





    فریدون مشیری
    * موسی چومبه:سمبل خیانت به وطن در قرن بیستم که دوست صمیمی پاتریس لومومبا رهبر رهایی طلبان کشور زئیربود که به او خیانت کرد و او را تحویل استعمارگران بلژیکی داد و آنها پاتریس را تکه تکه کردند !

    پ.ن:این شعر فریدون رو جاهای زیادی با جزئیات متفاوتی دیدم و از بینشون این رو که توی کتاب شعر فریدون دیدم انتخاب کردم.
    مهم نیست که شما چه هستید،فقط مهم این است که مردم چه فکری در مورد شما می کنند.
    [COLOR=#ff0000]لانس مورو[/COLOR]
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2016/03/30
    محل سکونت
    ابادانجلس
    نوشته‌ها
    315
    امتیاز
    9,283
    شهرت
    0
    760
    تایپیست
    این شعر عالیه
    مرسی ک گذاشتی
    خسته نباشی
    اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •