از قدیم گفته اند :

شعر چیست ؟ شاعر کیست ؟

از خیلی قدیم ندیم در پیشتازم گفته اند :

فانتزی چیست ؟ شاعر کیست ؟ ( ااخصوص چیست ؟ )


به قلم ما هم گفته شده است :


دوباره می سرایمت تو را كه شاعرانه ای


خیلی وقت ها هم خودش میگه :

بخند ....فقط بخند ..(بقیه اشم نمیشه گفت خصوصیه )

اما کلا همیشه بچه ها میگن :‌
اقا . خانم شاعر عزیز ...شما کیستی ؟ چیستی ؟


اما حالا امروز من میخوام به شما بگم ..
.که دوست عزیزم شاعر شاید یک لحظه ها و لحظات هر چند کوتاه ....اما با معرفت ترین و باحال ترین رفیقم اینجا .
شاعری که تا پیشتازی بوده او هم بوده .
تا شما بودید اونم همیشه کنارتون و همراهتون بوده ....گاهی صدای قلمش ..نوای ویراستش و طرح های گرافیکیش . به چشم میخوه ..

کسی که همیشه سوال میکردید ازش چرا نمیگی کیستی ؟ چیستی ؟


جوابش خیلی ساده است . شاعر شاعر است ..
شاعر یعنی کسی که در یک ان در تمام عالم و لحظه ای دور از جهان است .
شاعر جنسیت نداره ...سن و اسم و فامیل نداره .

سنش تا اخر دنیا ...اسمش ۴ حرف تمام . و فامیلش اشعارشه ....
پس پرسیدن نداره .شاعر همینه ...۴ حرف ساده .

حالا این شاعر عزیز ما .....امروز تولدشه .

با تمام وجودم به روح شاعرت و شخص خودت تولدتو تبریک میگم دوست خوبم .

با تمام شاعرانه هایت با تمام لبخند ها و شادی هایت روزت مبارک


تقدیم به دوست خوبم :

متن مخفي!

شعر یعنی تفکر شاعر
شعر یعنی بلوغ فهمیدن
شعر یعنی که بغض دنیا را
با تمام شعور بلعیدن

شعر یعنی که بغض خودکارت
روی کاغذ پر از بهانه شود
شعر یعنی که شاعر و قلمش
با ادب ! ناب و جاودانه شود

شعر یعنی که کلّ حادثه ها
با نگاه تو شاعرانه شود
شعر یعنی تفکر و بینش
با غزلهای تو رسانه شود

شعر یعنی تمام احساست
در زبانی رسا شنیده شود
شعر یعنی هجوم افکارت
در کلامت کم و چکیده شود

شعر یعنی که خستگی هایت
با غزل یا چکامه در برود

شعر یعنی میان شعر سپید
لحظه ای خاطرت سفر برود

شعر یعنی پلنگ عاشقی ات
توی ذهن تو تا قمر برود

شعر یعنی صدای پروازت
تا به اهواز و تا خزر برود

شعر یعنی سلوک مولانا
شعر یعنی ندای طی الارض
شعر یعنی درون ذهن خودت
می روی تا ولایت بی مرز


شعر یعنی سیاحت شهری
سر راهی که رو به رویاهاست
شعر یعنی علامت جمعی
که جدا از قشون منهاهاست


شعر یعنی که مثل فردوسی
توی توران کمی قدم بزنی
شعر یعنی برای نام وطن
جنگ رودابه را رقم بزنی


شعر یعنی نصیحت سعدی
روی دیوار سازمان ملل
شعر یعنی اشاره بر گوهر
هرچه باشد سپید یا که غزل


شعر یعنی نوشتن از درد و
در کنارش سرودن درمان
شعر یعنی سروده ی "همدرد"
شعر یعنی درایت اخَوان

شعر یعنی "فروغ فرخزاد"
وقتی از ناشناس می گوید
شعر یعنی فغانِ "تهرانی"
وقتی از همکلاس می گوید

شعر یعنی صداقت شاعر
آن "دهاتی" که "بهمنی" گفته
یا همان سیر توی عاطفه ها
که "شفیعیِ کدکنی" گفته

شعر یعنی سپید و نیمایی
شعر یعنی تخیّل شاعر
شعر یعنی زبان آهنگین
فاعلاتن مفاعِلِ فاعل

شعر یعنی که مرز خاطره را
با رئال زمان بهم بزنی
شعر یعنی که بعضی از اوقات
روی دلشوره رنگ غم بزنی

شعر یعنی همان که می شنوی
عمق احساس در زبان دلت
شعر یعنی عروجی از ملکوت
شعر یعنی ملات آب و گلت

شعر یعنی گذشته هایت را
توی خاطر دوباره زنده کنی
در زمستان خستگی هایت
یادگار از بهاره زنده کنی

شعر یعنی... خودت که می دانی
حرفی از اتفاق احساسی
این که گفتم اصولی از شعر است
حرف ما نیست حضرت عباسی
شاعر : یک دوست

به امید و اروزی لحظه های شاد و یک لحظه های بیشتر ( خخخخ )
روزهای خوشگل و اسمونی پر از امید و شهاب ( خخخخخخخخخخ)
نوشته های پر از شوق و رنگ و گریه (‌ نههههههه )
زندگی راحت با بلندی و بالاهاییش ولی شیرین ....( همینه که هست )
و هر انچه که دیگر خودت میخوای .(‌از جمله پیشرفت نشریه خخخخخخخ )

حالا دوستان عزیزم بیاید یه کار قشنگ بکنیم به یکی از کاربران قدیمی و شاعر انجمنمون یه هدیه خوشگل بدیم .
هرکسی دو خط تا چند خط از نوشته ها و یا شعر های خودش رو به عنوان هدیه برا دوست عزیزمون بنویسه .
خواهشا سعی کنید از کار های خودتون هر چند ساده کوتاه ...و هرچی که هست ..
هرکس بخشی کوچکی از قلم و روح خودش رو به اشتراک بزاره ...
( اگه تا حالا ننوشتید و هیچ وقت شعری نداشتید سعی کنید الان یه جمله ی خوشگل بنویسید .. )

امید وارم هدیه ای خوبی در خورد دوستمون باشه .






پن. ن : نمیتونم شکلکای قر دار و یا متن خیلی طنز بزارم به دلیل دهه ی محرم .....پس تصمیم گرفتم از جنبه ی شاعرانه ی کار به سبک خودش تبریک بگم .

سلام
با اینکه دیر شده ولی من تازه اومدم امروز سر بزنم! ولی الان اگه اشکال نداره تبریک میگم
ایشالله مبارک باش تو خوشی های بیشتر

از شما سه تا نازنین هم سپاسگزارم
همه بچه هایی که به من محبت دارن یک دنیا ممنونم دوستون دارم یه عالمه

تولدتون مبارک

(خیلی بد شد میدونم )
و پاییز از راه خواهد رسید
وبازهم انبوه برگ ریزان
کوچه های تنگ تنهایی
و باران های دلگیر عاشقی
وباز تو ایستاده ای در دور ترین نقطه شب
و من و خاطرات و قهوه همیشه تلخ

به ! تولدت مبارک شاعر جان....
من شعرنمیگم وخب چیزی هم درکل ننوشتم تاحالا
ولی به سفارش شهرزاد که گفت یه شعر بنویسید یه شعر ازعلی حیدری برات میزارم :

نه مرادم نه مریدم

نه پیامم نه نویدم
نه سلامم نه علیکم
نه سیاهم نه سپیدم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته و برده ی دینم
نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده ی پیرم
نه بهر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم نه چنین است سرنوشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم
نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم:
حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به های است ونه هوی
نه به این است ونه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را:
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
تو اسرار نهانی همه جا
تو نه یک جای
نه یک پای
همه ای با همه ای هم همه ای
تو سکوتی تو خود باغ بهشتی
ملکوتی تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک خدایی
نه که جزیی
نه چون آب در اندام سبویی
تو خود اویی
به خود آی تا به در خانه ی متروکه ی هر عابد و زاهد ننشینی و
به جز روشنی و شعشعه ی پرتوی خود هیچ نبینی
و
گل وصل بچینی…..!



"" بازم تولدت مبارکا باد شاعر عزیز ""