خب نشد دیگه
نگاه کن خاطراتت دلیلی می شه بر اینکه وجود داااشته
نه اینکه وجود داره
وقتی وجود داشته بعد وجود نخواهد داشت یعنی داره اون خاطرات نابود میشه دیگه یعنی پارادوکس اطلاعات میدونم منظورت اینه که دیگه کلا اون خاطرات اتفاق نمیوفتن ولی همین که تو ذهنت داری اون خاطرات رو همون اطلاعاتی که تو ذهنه خودته چه بلایی سرش میاد؟
اصن یه مثال دیگه میزنم تو سفر میکنی به گذشته روزه خاستگاریت روزی که عاشقه دختری میشی که بعدها باهاش ازدواج میخوای بکنی حالا نمیزاری اون خواستگاری به ثمر برسه حالا خوده گذشتت رو راغب میکنی با یکی دیگه عروسی کنه حالا خوده تو که سفر کرده بودی گذشته خاطراتت به محضه اینکه خوده گذشتت با یه عروسه دیگه ازدواج میکنه نابود میشه یا نمیشه؟
اگر به گذشته ای برگردی که هنوز خودت قبلیت بدنیا نیومدی که بلایی سرت نمیاد چون اینده قبلی که تو همین بچه بودی دیگه از بین رفته
درواقع تو دیگه همین بچه نیستی
هرچند اگر نیومده بودی به گذشته همین بچه بودی
این تعریفی که کردی همون جهانایه موازیه یعنی مورد 3 درواقع وارد جهانی موازی میشی که تو همون بچه نیستی وگرنه تویه این دنیا اگرچه به قبله خودت رفتی ولی بازم همون بچه ای چون تویه همین دنیایی گرفتی؟