ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: انتظار

  1. #1
    تاریخ عضویت
    2013/08/20
    محل سکونت
    اراک
    نوشته‌ها
    252
    امتیاز
    10,379
    شهرت
    0
    1,022
    کاربر انجمن

    Lightbulb انتظار

    innerlight_final.jpg

    ریسه های توی کوچه تاب میخوردند. دو روز بود که بابا توی کوچه وصلشان کرده بود به انتظار. هنوز خاموش بودند. میگفت وقتش که برسد همه میفهمیم و بالاخره یکی هست برای روشن کردنشان. وقتش که رسید همه جا باید روشن باشد به نورش.
    شمعدانی های توی حیاط می رقصیدند. مادربزرگ امروز، صبح زود، همه را خوب اب داده بود و گرد ازشان گرفته بود. خیلی مرتب، به ردیف گذاشته بودشان دور حوض کاشی. میگفت همین امروز فرداست که بیاید، ان وقت باید کل خیابان ها، کل کوچه هارا گل گذاشت. هرجا که نگاه میکند باید گل ببیند. کوچه ما هم باید گل باشد. چه دیدی خدا را، شاید راهش کشید به این جا و ان وقت اگر اماده نباشیم که...
    حرفش را قطع کردم به سوال.
    - کی؟ چه وقت؟
    پلک هایش را بهم زد.
    - وقتش که بشود خودت میفهمی. توی قلبت. کنار ذهنت.
    گل شمعدانی را گذاشت توی دستهایم. بویش کل حیاط را پر کرده بود. کل خانه را. توی تمام اتاق ها بود. لای رختخواب ها. توی طاقچه، کنار قاب عکس عمو احمدرضا.
    باد ریسه ها را تاب میداد و شمعدانی ها را میرقصاند.
    ویرایش توسط Magystic Reen : 2015/07/21 در ساعت 08:51
    [IMG]http://www.upsara.com/images/z12q_imagine_sticker.jpg[/IMG]
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    آفرین، جالب و قشنگ ولی خب خیلی کوتاه!
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    شمعدانی ، حوض کاشی و ریسه ها.... یه فضای ایرانی و قشنگه آفرین !
    من حس کردم انتظار مادر یک شهید گمنام رو به تصویر کشیدی
    شایدم چون حال وهوای خودم تواین جور فضا هاست اینطور حس کردم!
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2013/08/20
    محل سکونت
    اراک
    نوشته‌ها
    252
    امتیاز
    10,379
    شهرت
    0
    1,022
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ajam نمایش پست ها
    آفرین، جالب و قشنگ ولی خب خیلی کوتاه!
    کلا نمی تونم بلند بنویسم. گند میخوره توش.

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط skghkhm نمایش پست ها
    شمعدانی ، حوض کاشی و ریسه ها.... یه فضای ایرانی و قشنگه آفرین !
    من حس کردم انتظار مادر یک شهید گمنام رو به تصویر کشیدی
    شایدم چون حال وهوای خودم تواین جور فضا هاست اینطور حس کردم!
    خودمم یه حسی داشتم از شهید بودن عموش
    ولی انتظار اصلی برای یه نفر دیگه اس
    ممنون که برداشتت رو گفتی
    [IMG]http://www.upsara.com/images/z12q_imagine_sticker.jpg[/IMG]
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2014/07/10
    نوشته‌ها
    223
    امتیاز
    11,600
    شهرت
    0
    1,117
    مترجم
    مثل همیشه خیلی قشنگ نوشته بودی.
    اتفاقا به نظر من کوتاه نوشتن خیلی سخت تره تا بلند نوشتن. خیلی خوبه که کوتاه مینویسی خودش یه هنره.این که بتونی تو یه متن کوتاه یه چیزی رو بیاری و بعد هم تمیز جمعش کنی خیلی هنر می خواد.
    ولی اگه یه روزی بلند بنویسی من خوش حال میشم چون با داستانات حس خوبی میگیرم.
    مرسی
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2013/08/20
    محل سکونت
    اراک
    نوشته‌ها
    252
    امتیاز
    10,379
    شهرت
    0
    1,022
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط the ship نمایش پست ها
    مثل همیشه خیلی قشنگ نوشته بودی.
    اتفاقا به نظر من کوتاه نوشتن خیلی سخت تره تا بلند نوشتن. خیلی خوبه که کوتاه مینویسی خودش یه هنره.این که بتونی تو یه متن کوتاه یه چیزی رو بیاری و بعد هم تمیز جمعش کنی خیلی هنر می خواد.
    ولی اگه یه روزی بلند بنویسی من خوش حال میشم چون با داستانات حس خوبی میگیرم.
    مرسی
    همچنان سعی میکنم. اگه موفق شدم و خودمم راضی بودم ازش، چرا که نه؟
    خوشحال میشم دیگران در مورد چیزی که مینویسم نظر بدن
    [IMG]http://www.upsara.com/images/z12q_imagine_sticker.jpg[/IMG]
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •