مجبور شدم خو...
وگرنه همه ضرر میخوردیم...
عمهههههههههه!
چی کار می کردم خو؟کمرم خم شد تا این تصمیمو بگیرم!هنوز صاف نشده! آی آی کمرم... ^_^بعله! پس چی؟دختر به این گلی تو خونه باباش بترشه که چی بشه؟برو دنبال کار ببینم!
حنا نگوووووووووو!من به فکرتم دختر! خیرتو میخوام! بابات که به فکرت نیست!داداش من به این آقایی... بله رو بده برو سر زندگیت!عمو بزار دخترت خوشبخت بشه...
من این موهارو تو آسیاب سفید نکردم که... (سیاهن هنوز...
)بعدشم کلاش سلام میرسونه...
همه ظرفا رو اما میشوره گفته باشم...درعوض نمیذارم حنا دست به سیاه و سفید بزنه...
واسه کادو عروسی...یه کلاش میدم بهش...خخخخخخخ عمه وضعیت قرمز بود!
ضرر میخوردیم وگرنه!برکلااااااااااااااا اااا عمههههههههههههههههه!خیر از جوونیت ببینی
میگم همین امیر هست دیگه زحمت چرا؟ ^_^سارا خواهر بیا دست به دست هم دهیم به مهر...حیفه این دختر ^_^چیییییییییی؟ماماااااااا اااااااااااان! باباااااااااااااا! @
کساندرا @
ambrellaاین امیر چی میگه؟ بیاین عاقش کنین!!بعلههههههه؟ کتک؟
من به این بینوایی!اوا مهسااااااااا؟؟توام؟الهی بمیرم دختر عمو... هیشکی به فکر نیست...
به جز من!
بابا؟
ام...اصن بهتر!!ارثیه مال خودمه!
امیر بیا بچه خوبی باش... این خانواده تازه شکل گرفته
هنوز شیرینشو نگرفتیم
مامان!!!اما آخهههه؟؟؟دخترعموی گلمو عجقه ^_^موافقم! براوو!
بابا =_=اام... کمربند؟ کمربند واسه چی آخه! دهه؟پدر و برادر گرام! اینقدر دعوا نکنید زشته!!بیاین مامان شام پخته... ^_^به به چه چلو لاستیکی شده...چه بوی خوبی...امیر
اینجا؟
واقعا 1 ساعت می شه؟ o_Oیا خدا...جبهه من در همه موارد:امیر داداشمه الآن با بابامون دعواش شده و به زودی با هم آشتی میکنن وگرنه کلاش برمیخیزد... به همچنین چلو لاستیک علاقه خاصی داره! ^_^و درضمن قراره براش بریم خواستگاری دخترعموم!!
خوبه؟