ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 2 نخست 1 2
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

    اوای گرگ ها

    • نویسنده کتاب:
    • ژانر: انتخاب نشده
    • دنبال کننده: 0
    • ایجاد شده در: 2013/11/20
    • امتیاز:
    • کتاب کامل نیست!

    werewolf-2.jpg
    فصل اول
    مواد مخدر ، مشروب و دختر های خوشگل ! این ها زندگی منو شامل می شوند ! .
    من دارن اسمیت هستم 18 ساله با موهای قرمز و اندکی بدن هیکی و چهره که توجه هر دختری رو جذب خود می کنه !
    ایتالیا – ونیز
    من اینجام در این شهر باستانی و باشکوه اینجا منو به خود جذب می کنه شهری که هم باستانی هست و هم مدرن . من در خیابان ها چرخ می زدم که مردی بی روح به من یک پوستر داد . یک پوستر با علامت مار و زیر ان نوشته بود
    بار خون اشام ها !
    عالیه !
    ساعت 11 بود و ما وارد خونه قدیمی ولی مجلل شدیم و عشق حال هورا !
    مشروب ها پیک و پیک بالا می رفتم و صدای موزیک منو دیوانه می کرد و بدن دختر که با ریتم بالا و پایین می شود این زندگی اما اتفاق افتاد که این حال خوب رو خراب کرد اتفاقی که منو درگیر ماجرای پر از خون انداخت و منو از درون نابود کرد !
    مردی اشرافی از بالکان بیرون امد ! . مرد چهره داشت که ادم رو یاد مدل ها می انداخت اما چهره بی روح ای داشت و با صدای بی روح ولی زیبا خود گفت :
    خانوم ها و اقایان وقت اش خون اشام ها از تابوت ها خود بلند شود ، اما این بار خون اشام ها هست نه انسان ها پس کشت و کشتار رو شروع کنید !
    و سگ های جهنمی ازاد شدن !
    دختری منو گرفت ، دختر مو بلوندی بود و چهره زیبا داشت اگه الان در حال مرگ نبودم و اگه اوای مرگ شنیده نمی شود تور اش می کردم !
    دختره گفت : هوم چه پسره جذابی ! خوشمزه است !
    چشم های اس گشاد شدن و دندان های نیش اش بیرون زد و گلوی منو گزید و زندگی من تمام شد !
    من مردم ! .
    اما در حال مرگ بودم که یک چیزی از درون من گفت : الان وقت این حرف ها نیست احمق منو ازادم کن الان می میریم !
    گقتم : تو چی هستی ؟

    گفت : فقط منو ازادم کن گرگ کوچولو !
    و بوم بدنم دچار تعقیر شد ! و دونه به دونه استخون های بدنم شکست ! . چشم های ابی من تبدیل به زرد شد ، نیش های بلند زد بیرون بعد ستون فقرات ام شکست و افتادم زمین از دست های من چنگال زد بیرون و پشم سیاه همه جای بدنم رو گرفت و ماه منو صدا کرد !
    476740_npsj3cle.jpg

    اوووووو !
    476740_55osm0ts.jpg

    گرگ سیاه بعد از زوزه کشیدن خون اشام ها رو گاز می گرفت و می کشت ! . اون دو برابر گرگ های معمولی بود و با سرعت خون شام تیکه تیکه می کرد خون اشامی اون گرفت اما اون با یک تکان خون اشام بالا پرت کرد و اون پاره پاره کرد ! .
    همون مرد و با سه نفر که ردای سیاه پوشیدن امد ن ، گرگ به اون ها غرید اما ان ها نه ترسیدن !
    a026l.jpg

    و مرد گفت :
    چه جالب یک گرگینه جوان امروز ما چی داریم اینجا ! رنی عزیز می تونی اون بی هوش کنی !
    دختر مو زرد لبخندی زد و گفت : چشم نیکلاوس ، الان وفت خواب هاپو کوچولو !
    درد تمام وجودم رو گرفت انگار منو در مواد مذاب غرق کردن احساس کردم که دوباره انسان شدم و بعد

    وقتی که به هوش امدم خودم را در یک زندان دیدم . فقط یک شلوارک داشم و دست ها و پاهایم بر دیوار بسته شده بود و از همه بدتر احساس تشنگی خاص انگار موجودی وحشی درون من بالا می امد .
    در این زمان بود که در باز شد و ان سه نفر امدن تو ! .
    مرد گفت : اسم من کلاوس مارسلس هست ، اسمت تو چیه ! ؟
    دارن اسمیت لطفا ازادم کن ! من خیلی تشنه ام ! .


  1. 4
  2. #12
    تاریخ عضویت
    2013/09/05
    محل سکونت
    dehloran
    نوشته‌ها
    33
    امتیاز
    8,215
    شهرت
    0
    7
    کاربر انجمن
    داستان خوبیه ولی ازچندتا کتاب دیگه هم توش هست یه جورایی بعضی ازجاهاش تکراریه
  3. #13
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    خيلي قشنگه ولي خيلي كلي نوشتي اگه توصيفات و جزئياتشو بيشتر كني خيلي قشنگ تر مي شه
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  4. #14
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    ديگه فصل نمي دين؟؟؟
    اكه فصل ميزارين كي به كي؟
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  5. #15
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    خيلي ممنون از توجه!!!!
    يكي جواب ما رو بده!
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
صفحه 2 از 2 نخست 1 2
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •