ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 8 از 8 نخست ... 6 7 8
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 76 , از مجموع 76

    محافظ قدرت(در خواب زمستانی)

    • نویسنده کتاب: رضا ادیبی
    • ژانر: فانتزی
    • دنبال کننده: 10
    • ایجاد شده در: 2013/09/24
    • امتیاز:
    • کتاب کامل نیست!
    • فرستنده،نویسنده کتاب است
    خلاصه:اگر در یک روز خانواده ی شما قتل عام بشوند و شما ناگهان وارد دنیایی از عجایب بشوید و بفهمید که همه چیز ان طوری که فکر میکردید نیست، چه حسی به شما دست میدهد؟

    1 2 3 4 5 6 7 8 9

    ویرایش توسط AVENJER : 2017/12/07 در ساعت 04:26
  1. 22
  2. #72
    تاریخ عضویت
    2013/08/24
    نوشته‌ها
    462
    امتیاز
    12,747
    شهرت
    8
    1,806
    نویسنده
    سلام
    خدمت دوستانی که ممکنه این چند فصل رو خونده باشن و شاید هم خوششون اومده باشه و به خاطر اینکه مدت‌هاس ادامه‌ش گذاشته نمیشه احتمالا از بنده ناراحت هستن عرض کنم که اول ببخشید که نشد این داستان رو ادامه بدم و دوم اینکه به شدت برای نظراتی که توی این تایپیک گذاشتین ازتون ممنونم و سوم اینکه بنده قصد داشتم تابستون گذشته یه دستی به سر و روی داستان بکشم و به امید خدا ادامه‌ش بدم(اصلا به خاطر این نبود که امیرحسین دنبال سرم تو سینی بود.) ولی به دلیل یه سری مشکلات کل تابستون رو بدون انجام کار مفیدی گذروندم و دقیقه نود که بلاخره همه چیز اوکی شد که من بتونم برای این قضیه وقت بذارم دیدم که خب این داستان کارش از دست به سر و رو کشیدن گذشته برای همین شروع کردم تا از صفر دوباره بنویسم که یهو تابستون تموم شد و موعد درس و دانشگاه رسید. فعلا هم که بنده قادر به ادامه اون نیستم به دلایلی پس به جای نوشتن مشغول ور رفتن با ایده هایی که تو سرمن هستم. انشاالله هر وقت شد که من اون چند خط مقدمه ای که از صفر نوشتم رو ادامه بدم و به جایی برسم که برای خودم راضی کننده باشه فورا توی همین تایپیک قرارش میدم و از خجالتتون در میام... .
    پس فعلا بدرود
    چهار چیز بر صاحبان خرد از امت من لازم است :شنیدن دانش, حفظ آن, انتشار آن, و به کار بستن آن.
    حضرت محمد (ص)



    بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او.
    همیلتون

    من تنها یک چیز می‌دانم و آن اینکه هیچ نمی‌دانم.
    سقراط

  3. #73
    تاریخ عضویت
    2018/12/11
    نوشته‌ها
    2
    امتیاز
    845
    شهرت
    0
    0
    کاربر انجمن
    عالی بود لطفا ادامه اش رو بزارید
  4. #74
    تاریخ عضویت
    2018/07/22
    محل سکونت
    وستروس، هاگوارتز، کمپ دورگه
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    2,447
    شهرت
    0
    61
    کاربر انجمن
    یک)من احساس می کنم که ایده ش خیلی جذاب و گیرا باشه
    دو)جذذاب گیرا تعریفش نکردی.
    یه کتاب خوب، مخصوصا کتاب فانتزی، آدمو مجبور می کنه که به بقیهشو بخونه یا درگیر یه ماجزاییش میکنه.
    شخصیت پردازی، اگه رک باشه، افتضاح بود. یعنی اصلا پشیمونی پسر از بد حرف زدن با مادرش رو نشون ندادی. اینکه شخصیت پسر چطوره. بقیه خانواده پسره. شخصیت مرد چطوره. همش از
    -
    -
    -
    -
    از این بالاییا استفاده کردی واسه دیالوگ. یعنی انگار این دو تا صاف وایستادن دارن با هم بدون هیچ احساسی حرف می زنن.
    یه جوی از انتقام حرف می زدی انگار چیز مهمی نیست و تقریبا آسونه. باید عطشش به انتقام و خشمش رو نشون می دادی.
    خلاقیت به داتان اضافه نکرده بودی. تو داری یه رمان می نویسی نه یه داستان. پس باید فراز و فرود های زندگی افراد رو هم نشون بدی. مثلا اینکه مرده یه رازی رو پنهان می کنه یا یه اتفاقی که در گذشته پسره افتاده.
    اه. نفسم بند اومد. ببخشید که یهو کوبیدم چون واقعا داشت می رفت رو راعصابم.
    آهانراستی. چرا شما رو می نویسی «شوما»؟ هان؟

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    یک)من احساس می کنم که ایده ش خیلی جذاب و گیرا باشه
    دو)جذذاب گیرا تعریفش نکردی.
    یه کتاب خوب، مخصوصا کتاب فانتزی، آدمو مجبور می کنه که به بقیهشو بخونه یا درگیر یه ماجزاییش میکنه.
    شخصیت پردازی، اگه رک باشه، افتضاح بود. یعنی اصلا پشیمونی پسر از بد حرف زدن با مادرش رو نشون ندادی. اینکه شخصیت پسر چطوره. بقیه خانواده پسره. شخصیت مرد چطوره. همش از
    -
    -
    -
    -
    از این بالاییا استفاده کردی واسه دیالوگ. یعنی انگار این دو تا صاف وایستادن دارن با هم بدون هیچ احساسی حرف می زنن.
    یه جوی از انتقام حرف می زدی انگار چیز مهمی نیست و تقریبا آسونه. باید عطشش به انتقام و خشمش رو نشون می دادی.
    خلاقیت به داتان اضافه نکرده بودی. تو داری یه رمان می نویسی نه یه داستان. پس باید فراز و فرود های زندگی افراد رو هم نشون بدی. مثلا اینکه مرده یه رازی رو پنهان می کنه یا یه اتفاقی که در گذشته پسره افتاده.
    اه. نفسم بند اومد. ببخشید که یهو کوبیدم چون واقعا داشت می رفت رو راعصابم.
    آهانراستی. چرا شما رو می نویسی «شوما»؟ هان؟
    من فقط فصلاولو خوندم. فصل اول معمولا باید بهترین فصل باشه که خواننده رو جذب کنه.
    - دیوانه بودن خوب بودن است. چیپس و کتاب بهترند!
    - به من چه
    - به توچه
    - به درک
    این چهار جمله فلسفه زندگی من است.
    پس اگه جونتو دوست داری ازم فاصله بگیر
  5. #75
    تاریخ عضویت
    2013/08/24
    نوشته‌ها
    462
    امتیاز
    12,747
    شهرت
    8
    1,806
    نویسنده
    نقل قول نوشته اصلی توسط helen orsineh prospro نمایش پست ها
    یک)من احساس می کنم که ایده ش خیلی جذاب و گیرا باشه
    دو)جذذاب گیرا تعریفش نکردی.
    یه کتاب خوب، مخصوصا کتاب فانتزی، آدمو مجبور می کنه که به بقیهشو بخونه یا درگیر یه ماجزاییش میکنه.
    شخصیت پردازی، اگه رک باشه، افتضاح بود. یعنی اصلا پشیمونی پسر از بد حرف زدن با مادرش رو نشون ندادی. اینکه شخصیت پسر چطوره. بقیه خانواده پسره. شخصیت مرد چطوره. همش از
    -
    -
    -
    -
    از این بالاییا استفاده کردی واسه دیالوگ. یعنی انگار این دو تا صاف وایستادن دارن با هم بدون هیچ احساسی حرف می زنن.
    یه جوی از انتقام حرف می زدی انگار چیز مهمی نیست و تقریبا آسونه. باید عطشش به انتقام و خشمش رو نشون می دادی.
    خلاقیت به داتان اضافه نکرده بودی. تو داری یه رمان می نویسی نه یه داستان. پس باید فراز و فرود های زندگی افراد رو هم نشون بدی. مثلا اینکه مرده یه رازی رو پنهان می کنه یا یه اتفاقی که در گذشته پسره افتاده.
    اه. نفسم بند اومد. ببخشید که یهو کوبیدم چون واقعا داشت می رفت رو راعصابم.
    آهانراستی. چرا شما رو می نویسی «شوما»؟ هان؟

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    یک)من احساس می کنم که ایده ش خیلی جذاب و گیرا باشه
    دو)جذذاب گیرا تعریفش نکردی.
    یه کتاب خوب، مخصوصا کتاب فانتزی، آدمو مجبور می کنه که به بقیهشو بخونه یا درگیر یه ماجزاییش میکنه.
    شخصیت پردازی، اگه رک باشه، افتضاح بود. یعنی اصلا پشیمونی پسر از بد حرف زدن با مادرش رو نشون ندادی. اینکه شخصیت پسر چطوره. بقیه خانواده پسره. شخصیت مرد چطوره. همش از
    -
    -
    -
    -
    از این بالاییا استفاده کردی واسه دیالوگ. یعنی انگار این دو تا صاف وایستادن دارن با هم بدون هیچ احساسی حرف می زنن.
    یه جوی از انتقام حرف می زدی انگار چیز مهمی نیست و تقریبا آسونه. باید عطشش به انتقام و خشمش رو نشون می دادی.
    خلاقیت به داتان اضافه نکرده بودی. تو داری یه رمان می نویسی نه یه داستان. پس باید فراز و فرود های زندگی افراد رو هم نشون بدی. مثلا اینکه مرده یه رازی رو پنهان می کنه یا یه اتفاقی که در گذشته پسره افتاده.
    اه. نفسم بند اومد. ببخشید که یهو کوبیدم چون واقعا داشت می رفت رو راعصابم.
    آهانراستی. چرا شما رو می نویسی «شوما»؟ هان؟
    من فقط فصلاولو خوندم. فصل اول معمولا باید بهترین فصل باشه که خواننده رو جذب کنه.


    درود
    ممنون بابت نظراتت
    یه کوچولو بالاتر اشاره کرده بودم که خودم مجددا یه بار خوندمش و متوجه عمق فاجعه شدم
    برای همین قصد کردم که از صفر صفر شروع کنم که البته دچار کمبود حال شدم
    چهار چیز بر صاحبان خرد از امت من لازم است :شنیدن دانش, حفظ آن, انتشار آن, و به کار بستن آن.
    حضرت محمد (ص)



    بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او.
    همیلتون

    من تنها یک چیز می‌دانم و آن اینکه هیچ نمی‌دانم.
    سقراط

  6. #76
    تاریخ عضویت
    2017/07/25
    نوشته‌ها
    122
    امتیاز
    8,460
    شهرت
    0
    107
    تایپیست
    من کتاب رو نخوندم ولی می دونم هر چی بنویسی زیباست و هرچی هم ننویسی زیباتر در ضمن می دونم چه حسی داری ولی باید بگم بعضی وقتا تغییر نظر درمورد اینکه داستانت جذاب هست یا نه بر میگرده به عوامل و کتاب هایی که جدیدا خوندی ولی اگه بتونی هر تغییری رو که می خوای بدی در همین داستان بدی و یه جوری بهش بخورونی بهتر باشد
  7. #77
    تاریخ عضویت
    2018/07/22
    محل سکونت
    وستروس، هاگوارتز، کمپ دورگه
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    2,447
    شهرت
    0
    61
    کاربر انجمن
    من هم موافقم. به نطر این داستان، ایده خام خیلی خوبیداشت. یعنی اون جرقه ای که توی ذهنت زده شد و توی فکرت می دونی هست، خیلی جذاب تر از اونیه که داری تعریف می کنی
    - دیوانه بودن خوب بودن است. چیپس و کتاب بهترند!
    - به من چه
    - به توچه
    - به درک
    این چهار جمله فلسفه زندگی من است.
    پس اگه جونتو دوست داری ازم فاصله بگیر
صفحه 8 از 8 نخست ... 6 7 8
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 76 , از مجموع 76

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •