ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: گم شده

  1. #1
    تاریخ عضویت
    2014/08/30
    نوشته‌ها
    34
    امتیاز
    10,136
    شهرت
    0
    61
    کاربر انجمن

    گم شده

    نوری سفید
    صدای هوهوی جغد ها
    صدای شب و تاریکی
    صدای برگ های نالان درختان درمیان باد های بی رحم زمانه
    اینجا کجاست؟
    از جا برمی خیزم
    اطرافم پر درخت هست
    اما من اینجا چکار میکنم؟
    تپه ای از لابلای شاخه ها در فاصله نچندان دور نمایان است
    این تپه چقدر اشناست
    من انرا کجا دیدم؟
    چگونه میشود چیزی اشنا در مکانی که هرگز نبوده ام ببینم؟
    شاید بوده ام ولی اینک به یاد ندارم
    احساس سرما میکنم
    تازه متوجه میشم لباسی برتن ندارم
    اما چرا؟
    دستانم را بالا می اورم
    ناگهان شاخه های درختان به کنار میروند
    ایا این کار من است؟
    نور مهتاب به داخل درختاب حمله میکند
    دستانم!!!!!!
    دستانم خونیست
    اما این خون چه کسی است؟
    متوجه قطره های خون در اطرافم میشوم که درون بوته ها گم میشوند
    درون بوته ها چه چیزی هست؟
    به دنبال قطرات خون میروم
    از میان بوته ها خارج میشوم
    دریاچه ای نقره فام در برابر من است اندکی مست تماشایش میشوم که چگونه میدرخشد
    با عبور جغدی حواسم از دریاچه به جنازه فردی میفتد که در گوشه دریاچه افتاده است
    او کیست؟
    به طرفش میرم
    چهره ای جوان دارد
    ولی انگار بدنش از درون دریده شده
    مثل تکه پوستی که کنده شده باشد
    اما چه چیزی این بلا را بر سر او اورده؟
    باید دستانم و بدنم را بشویم واقعا کثیف و خونی هستند
    اما چرا من خونی هستم؟
    ایا من این فرد مرده را میشناسم؟
    به سمت دریاچه میروم
    امکان ندارد!!!!
    این تصویر.........
    شک شده و مسخ شده به درون دریاچه می نگرم
    صدای زوزه گرگ ها مرا از شک در می اورد
    باید فرار کنم
    اما به کجا؟
    به سمتی میدوم
    هر لحظه صدای گرگ ها نزدیک میشود
    خسته به فضای بازی میرسم
    ناگهان چشمانم به ماه کامل پیش رویم می افتد
    احساس میکنم چشمانم گرم میشوند
    بدنم انگار درحال نابودی و پاره پاره شدن از درون است
    این چه حسی هست که من دچار ان شدم؟
    احساس میکم گله گرگی اطراف مرا گرفته اما دیگرانها برایم مهم نیستند
    دیگر ترسی از انها ندارم
    اما چرا؟
    تمام حواسم به ماه روبروی من است
    ناگهان احساس میکنم چشمانم در حال اتش گرفتن هستن
    در تمام بدنم دردی بی رحم احساس میکنم
    انگار از درون مورد حمله حیوانی وحشی قرار گرفته ام
    بخش انسان مانند درونم درحال مبارزه با اوست
    درد به اوج خودش میرسد
    گرما تمام بدنم را فرا میگیرد
    احساس میکنم گرگ ها از ترس چند قدم به عقب میروند
    درد ......فریادی بلند.....وسپس تاریکی
    من در تاریکی غرق میشوم

    موفق و پیروز باشید
    سید صدرا محمدی

    پاییز 96
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2017/12/30
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    58
    امتیاز
    5,548
    شهرت
    0
    48
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط sadra90 نمایش پست ها
    نوری سفید
    صدای هوهوی جغد ها
    صدای شب و تاریکی
    صدای برگ های نالان درختان درمیان باد های بی رحم زمانه
    اینجا کجاست؟
    از جا برمی خیزم
    اطرافم پر درخت هست
    اما من اینجا چکار میکنم؟
    تپه ای از لابلای شاخه ها در فاصله نچندان دور نمایان است
    این تپه چقدر اشناست
    من انرا کجا دیدم؟
    چگونه میشود چیزی اشنا در مکانی که هرگز نبوده ام ببینم؟
    شاید بوده ام ولی اینک به یاد ندارم
    احساس سرما میکنم
    تازه متوجه میشم لباسی برتن ندارم
    اما چرا؟
    دستانم را بالا می اورم
    ناگهان شاخه های درختان به کنار میروند
    ایا این کار من است؟
    نور مهتاب به داخل درختاب حمله میکند
    دستانم!!!!!!
    دستانم خونیست
    اما این خون چه کسی است؟
    متوجه قطره های خون در اطرافم میشوم که درون بوته ها گم میشوند
    درون بوته ها چه چیزی هست؟
    به دنبال قطرات خون میروم
    از میان بوته ها خارج میشوم
    دریاچه ای نقره فام در برابر من است اندکی مست تماشایش میشوم که چگونه میدرخشد
    با عبور جغدی حواسم از دریاچه به جنازه فردی میفتد که در گوشه دریاچه افتاده است
    او کیست؟
    به طرفش میرم
    چهره ای جوان دارد
    ولی انگار بدنش از درون دریده شده
    مثل تکه پوستی که کنده شده باشد
    اما چه چیزی این بلا را بر سر او اورده؟
    باید دستانم و بدنم را بشویم واقعا کثیف و خونی هستند
    اما چرا من خونی هستم؟
    ایا من این فرد مرده را میشناسم؟
    به سمت دریاچه میروم
    امکان ندارد!!!!
    این تصویر.........
    شک شده و مسخ شده به درون دریاچه می نگرم
    صدای زوزه گرگ ها مرا از شک در می اورد
    باید فرار کنم
    اما به کجا؟
    به سمتی میدوم
    هر لحظه صدای گرگ ها نزدیک میشود
    خسته به فضای بازی میرسم
    ناگهان چشمانم به ماه کامل پیش رویم می افتد
    احساس میکنم چشمانم گرم میشوند
    بدنم انگار درحال نابودی و پاره پاره شدن از درون است
    این چه حسی هست که من دچار ان شدم؟
    احساس میکم گله گرگی اطراف مرا گرفته اما دیگرانها برایم مهم نیستند
    دیگر ترسی از انها ندارم
    اما چرا؟
    تمام حواسم به ماه روبروی من است
    ناگهان احساس میکنم چشمانم در حال اتش گرفتن هستن
    در تمام بدنم دردی بی رحم احساس میکنم
    انگار از درون مورد حمله حیوانی وحشی قرار گرفته ام
    بخش انسان مانند درونم درحال مبارزه با اوست
    درد به اوج خودش میرسد
    گرما تمام بدنم را فرا میگیرد
    احساس میکنم گرگ ها از ترس چند قدم به عقب میروند
    درد ......فریادی بلند.....وسپس تاریکی
    من در تاریکی غرق میشوم

    موفق و پیروز باشید
    سید صدرا محمدی

    پاییز 96
    کوتاه, ترسناک و البته جذاب. داستانای بیشتری بزار از خودت
    Mindreader
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2014/08/30
    نوشته‌ها
    34
    امتیاز
    10,136
    شهرت
    0
    61
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط saeed_mindi نمایش پست ها
    کوتاه, ترسناک و البته جذاب. داستانای بیشتری بزار از خودت
    متشکرم از نظرت خوشحالم خوشت امد
    انشالله در اینده باتلاش بیشتر حتما سعی در خلق اثار بیشتر میکنم
    موفق و پیروز باشید
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2015/03/29
    محل سکونت
    جایی که کانون خورشیده
    نوشته‌ها
    321
    امتیاز
    24,395
    شهرت
    0
    1,123
    نویسنده
    از نظر منم، یه داستان کوتاه و جذاب بود
    ترسناک البته نمیشه گفت باشه... ولی مسلما نوع داستان و متن، خواننده رو وادار به خوندن ادامه ش میکنه
    حتما حتما دوباره بنویس. منتظر کارهات هستیم
    پ.ن: درحال ایده پردازی برای داستان جدید
    .
    .
    .
    .
    وقتی منتشرش میکنم که یه قلم نوری درست و حسابی داشته باشم
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2015/06/07
    محل سکونت
    همین دوربرا......،تهران البته!
    نوشته‌ها
    203
    امتیاز
    28,687
    شهرت
    0
    793
    کاربر انجمن
    ها خوب بود..نه خوشمان آمد
    خوب شد که به گرگینه شدنش اشاره نکردی،رها کردن داستان اونجا جای خوبی بود
    سبک خاص متن و شکل خاص داستان هم خوب بود
    نوع همراه کردن خواننده با خودش رو دوست داشتم
    درکل راضی بودم ازش..چیزی برای نوشتن به عنوان نقد منفی یا حالا قابل اصلاح به ذهنم نمیرسه
    قلم تمیزی داری،استفاده کن!
    منتظر بقیه ی کارات هستیم

    موفق و پیشتاز باشی
    مهم نیست که شما چه هستید،فقط مهم این است که مردم چه فکری در مورد شما می کنند.
    [COLOR=#ff0000]لانس مورو[/COLOR]
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2014/08/30
    نوشته‌ها
    34
    امتیاز
    10,136
    شهرت
    0
    61
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Banoo.Shamash نمایش پست ها
    از نظر منم، یه داستان کوتاه و جذاب بود
    ترسناک البته نمیشه گفت باشه... ولی مسلما نوع داستان و متن، خواننده رو وادار به خوندن ادامه ش میکنه
    حتما حتما دوباره بنویس. منتظر کارهات هستیم
    سلام
    از نظر شما ممنونم
    خوشحالم پسندیدید
    انشالله در اینده بتونم بهتر کارکنم
    موفق و پیروز باشید

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط س.ع.الف نمایش پست ها
    ها خوب بود..نه خوشمان آمد
    خوب شد که به گرگینه شدنش اشاره نکردی،رها کردن داستان اونجا جای خوبی بود
    سبک خاص متن و شکل خاص داستان هم خوب بود
    نوع همراه کردن خواننده با خودش رو دوست داشتم
    درکل راضی بودم ازش..چیزی برای نوشتن به عنوان نقد منفی یا حالا قابل اصلاح به ذهنم نمیرسه
    قلم تمیزی داری،استفاده کن!
    منتظر بقیه ی کارات هستیم

    موفق و پیشتاز باشی
    سلام
    با تشکر از اینکه این داستان را خواندید
    خوشحالم خوشتون امده
    امیدوارم بازم بتونم نظر مثبت دوستان را در اینده و در داستان های بعدی داشته باشم
    موفق و پیروز باشید
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •