ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2014/07/20
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    250
    امتیاز
    10,102
    شهرت
    4
    507
    نویسنده

    گفتگوهای کودکانه با خدا(کرکر خنده)

    خدای عزیز!
    به جای این که بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟


    خدای عزیز!
    شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.


    خدای عزیز!
    اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفش‌های جدیدم رو بهت نشون می دم.


    خدای عزیز!
    شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم.


    خدای عزیز!
    در مدرسه به ما گفته‌اند که تو چه کار می‌کنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام می‌دهد؟


    خدای عزیز!
    آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟


    خدای عزیز!
    این حقیقت داره اگر بابام از همان حرف‌های زشتی را که توی بازی بولینگ می‌زند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نمی‌رود؟


    خدای عزیز!
    آیا تو واقعاً می‌خواستی زرافه این طوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟


    خدای عزیز!
    چه کسی دور کشورها خط می‌کشد؟


    خدای عزیز!
    من به عروسی رفتم و آن‌ها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟


    خدای عزیز!
    آیا تو واقعاً منظورت این بوده که "نسبت به دیگران همان طور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می‌کنند؟" اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم.


    خدای عزیز!
    به خاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود.


    خدای عزیز!
    وقتی تمام تعطیلات باران بارید، پدرم خیلی عصبانی شد. او چیزهایی درباره‌ات گفت که از آدم‌ها انتظار نمی‌رود بگویند. به هر حال، امیدوارم به او صدمه‌ای نزنی.


    خدای عزیز!
    لطفاً برام یه اسب کوچولو بفرست. من قبلاً هیچ چیز از تو نخواسته بودم. می‌توانی درباره‌اش پرس و جو کنی.


    خدای عزیز!
    من می‌خواهم وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با این همه مو در تمام بدنش.


    خدای عزیز!
    برادر من یک موش صحرایی است. تو باید به اون دم هم می‌دادی‌ها!


    خدای عزیز!
    فکر می‌کنم منگنه یکی از بهترین اختراعاتت باشد.


    خدای عزیز!
    من دوست دارم شبیه آن مردی که در انجیل بود، 900 سال زندگی کنم.


    خدای عزیز!
    فکر نمی‌کنم هیچ کس می‌توانست خدایی بهتر از تو باشد. می‌خوام اینو بدونی که این حرفو به خاطر این که الان تو خدایی، نمی‌زنم.


    خدای عزیز!
    ما خوانده‌ایم که توماس ادیسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاس‌های دینی یکشنبه‌ها به ما گفتند تو این کار رو کردی. بنابراین شرط می‌بندم او فکر تو را دزدیده.


    خدای عزیز!
    آدم‌های بد به نوح خندیدند و گفتند: "تو احمقی چون روی زمین خشک کشتی می‌سازی" اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جای اون بودم همین کار رو می‌کردم.


    خدای عزیز!
    لازم نیست نگران من باشی. من همیشه دو طرف خیابان را نگاه می‌کنم.


    خدای عزیز!
    هیچ فکر نمی‌کردم نارنجی و بنفش به هم بیان. تا وقتی که غروب خورشیدی رو که روز سه‌شنبه ساخته بودی دیدم، معرکه بود.
    کانال شعر خودم توی تلگرام

    ghoghnous13_1365@
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2014/04/28
    محل سکونت
    قبرستون
    نوشته‌ها
    304
    امتیاز
    172,578
    شهرت
    2
    1,885
    معاون سایت
    خدای عزیز!
    به جای این که بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟

    سوال منم هست!

    شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم.

    پرسایسلی

    ما خوانده‌ایم که توماس ادیسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاس‌های دینی یکشنبه‌ها به ما گفتند تو این کار رو کردی. بنابراین شرط می‌بندم او فکر تو را دزدیده.

    فقط برای کشف #nobody ها زنده هستم و نفس میکشم!
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2015/03/29
    محل سکونت
    جایی که کانون خورشیده
    نوشته‌ها
    321
    امتیاز
    24,395
    شهرت
    0
    1,123
    نویسنده
    عزییییزمممممممممم چه بامزه بوووووووود
    دیدگاهی که بچه ها دنیا رو میبینن واااقعا عالیه
    پ.ن: درحال ایده پردازی برای داستان جدید
    .
    .
    .
    .
    وقتی منتشرش میکنم که یه قلم نوری درست و حسابی داشته باشم
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2016/03/30
    محل سکونت
    ابادانجلس
    نوشته‌ها
    315
    امتیاز
    9,283
    شهرت
    0
    760
    تایپیست
    خدای عزیز!
    به خاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود.


    خدای عزیز!
    وقتی تمام تعطیلات باران بارید، پدرم خیلی عصبانی شد. او چیزهایی درباره‌ات گفت که از آدم‌ها انتظار نمی‌رود بگویند. به هر حال، امیدوارم به او صدمه‌ای نزنی.
    وااااااای این دوتا عاللللللللللللللللللی بودن!چ تیکه های توجملاتش میپرونه.عالی بودن! بسی کر کر رفتیم.
    اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2015/12/14
    محل سکونت
    Hell!
    نوشته‌ها
    87
    امتیاز
    11,268
    شهرت
    14
    224
    مترجم
    نقل قول نوشته اصلی توسط ghoghnous13 نمایش پست ها
    خدای عزیز!
    به جای این که بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟


    [B]خدای عزیز!
    شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.


    [B]خدای عزیز!
    شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم.


    خدای عزیز!
    آیا تو واقعاً منظورت این بوده که "نسبت به دیگران همان طور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می‌کنند؟" اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم.


    خدای عزیز!
    به خاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود
    این چندتا خیلی خوب بودن حس میکنم داره حرفای ذهن منو میگه
    [CENTER][SIZE=2]دردریایی از ناگفته های زندگیم
    قایقی میسازم از دلواپسی
    بردوسوی پرچمش خواهم نوشت
    یک مسافر ازدیار بی کسی [/SIZE][/CENTER]
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2013/11/24
    نوشته‌ها
    121
    امتیاز
    24,625
    شهرت
    12
    746
    مدیر ویرایش
    عالییییییییی بود
    درخواست ویراستار

    عضو گیری تیم ویراست

    باد می وزد …
    میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
    تصمیم با تو است . . .

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •