بازم همونی که حمزه گفت!
ده صفحههههه ستتتتت
آ برکلاااا
قضیه اینه که...
روزی روزگاری یکی از بحثای چتباکس به پرده برداری از القاب حضار رسید...
حمزه ام همیشه حاضر در صحنه...
شروع کرد به معرفی و نقد و بررسی... گفت: من پنج تا لقب دارم.
یکی ممد پلنگ
یکی ممد پنجاهی (پنجاه و هفتی؟) بخاطر تیپش (که تو داستان شیخ هم با جزئیاتش مواجه میشیم
)
یکیم ممد حمزه بخاطر نقطه مشترک بارزی که با یه بزن بهادر حوزه اطرافشون داشت...
دو تای دیگه ام یادم نیست خودش میاد میگه
مثل هر بحث دیگه ای این بحثم به اتمام رسید و همه مون رفتیم بخسبیم اما این القاب تو مخ ما موند
خلاصه...
بعد یه مدت اومد گفت آدم شدم میخوام لقب اصلیم یعنی پلنگو بندازم تو زباله دان تاریخ... (یه گربه سان کم شد) یذره هلپ کنین من اسم رسم جدیدمو پایه گذاری کنم...
ما کلی به مخمون فشار آوردیم و
فسفر سوزوندیم...
و رسیدیم به "مموش"
(mamush)
ولی قبول نکرد
بعد ما گفتیم: عه خوب چرا؟
اسم به این قشنگی
تازه به اسمتم میخوره
(ممد مموش
)
ولی تنها جوابمون یچیزی تو مایه های پوکر بود...
ماام دیدیم قدر نمیدونه... گفتیم اصن بهتر...
صدات میکنیم حمزه!
بعدش دیگه هیچ پوکری کارساز نشد...
و بدین ترتیب از اون زمان با به کنون برادر محمد عجم با نام حمزه شناخته میشه ^_^
خیلی از دوستان تازه وارد قبل از اینکه با اسم اصلیش ممواجه بشن اسمشو تو مخشون حمزه سیو میکنن
همین دیگه...
چیزیو که جا ننداختم؟