ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: سپیده دم

  1. #1
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن

    سپیده دم

    سپیده دم را دوست دارم
    همان موقع هاست که تو را میان چشمان خواب آلودم
    می‌بینم که هراسان اطرافت را می‌گردی،
    میان برگ های نارنجی خیس از باران پاییزی را،
    دنبال کسی که نگاهت می‌کرد...
    و من باز هم می‌لرزم؛
    مبادا دستانت سرد باشند... آخر می‌دانی؟
    دستان من حتی در تابستان هم یخ می‌زنند...
    من ، در ساعتی که منتظری فرا برسد
    به این اندیشه که
    او را با خود بیاورد شاید...

    جایی تاریک تر از اعماق قلبت،
    هر سپیده دم اعدام می‌شوم...
    و من هر سپیده دم می‌کشم؛
    از این سیگار
    از این زندگی
    از این درد
    و دستانت را
    شاید برگردی...
    آری،
    من سپیده دم را دوست دارم،
    و سیگارش
    تو او را،
    و دستانش...
    #دل_نوشت
    --------------
    خرده نگیرید. میدونم جالب نبود ولی خب بخونید بد نیست...
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2016/03/30
    محل سکونت
    ابادانجلس
    نوشته‌ها
    315
    امتیاز
    9,283
    شهرت
    0
    760
    تایپیست
    خیلی جالب بود برام.
    ممنونم.
    فقط ی نکته.اینقد جملاتت رو بریده ننویس.بعضی جاها ی جمله رو میگی دو خط بعد فعلشو میاری از این جور چیزا.یکم روون تر هم بنویسی بهتره.
    ولی قشنگ بود.خوشم اومد.
    اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط MIS_REIHANE نمایش پست ها
    خیلی جالب بود برام.
    ممنونم.
    فقط ی نکته.اینقد جملاتت رو بریده ننویس.بعضی جاها ی جمله رو میگی دو خط بعد فعلشو میاری از این جور چیزا.یکم روون تر هم بنویسی بهتره.
    ولی قشنگ بود.خوشم اومد.
    سلام
    اون بریده نوشتنم عمدی بود گفتم یه جور جدید بنویسم این کارو کردم در واقع خواستم بریده بریده حرف زدنو تا حدودی القا کرده باشم یا گیج زدن و پریشان بودنو... ظاهرا جواب نداده خخخخ
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2013/12/27
    محل سکونت
    شمال شمال، غرب غرب، اورمیه
    نوشته‌ها
    540
    امتیاز
    48,951
    شهرت
    4
    1,673
    سردبیر نشریه
    قشنگ بود دوست عزیز
    باز هم از این دل‌نوشته‌ها بنویس
    امضا:

    A.Gh

    والا
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2014/02/13
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    19
    امتیاز
    7,316
    شهرت
    0
    93
    کاربر انجمن
    خیلی خوب بود معلومه از خواب بلند شدی گفتی دوباره خوابیدی حس پاییز صبح زود عشق سردی همرو به خواننده القا میکردی
    تموم شد

    بای😎😎
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمایشنامه : رز سپید
    توسط kianaz در انجمن دل‌نوشته
    پاسخ: 6
    آخرین نوشته: 2015/10/30, 08:07
  2. رمان فانتزی سپیده صبح
    توسط mamali77 در انجمن داستان‌های بلند نویسندگان جوان
    پاسخ: 21
    آخرین نوشته: 2014/12/02, 16:04
  3. سپید دندان
    توسط BOOKBL در انجمن کلاسیک و تاریخی
    پاسخ: 5
    آخرین نوشته: 2014/04/10, 19:45

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •