ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 23 1 2 3 11 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 223

    اراده سیال (ارائه فصل ۱۹)

    • نویسنده کتاب: Amin jalalian
    • ژانر: فانتزی
    • دنبال کننده: 27
    • ایجاد شده در: 2017/06/04
    • امتیاز:
    • کتاب کامل نیست!
    • فرستنده،نویسنده کتاب است
    • دارای خلاصه و کاور
    • تک جلدی



    ویراستار: momo jon
    تایپیست: sina ghoolami فصل 1-13 / نیمه شب فصل 14-...

    طراح کاور و صفحه آرایی: M.mahdi


    درباره داستان :
    هزاران سال پیش مجمعی از خردمندان از تمام نژاد های هوشمند سرزمین اوراسا توانستند قدرت چشمه ی خورشید را مهار زنند و با آن قدرت ، بهشتی روی زمین بوجود آورند ، رها از هر گونه سیاهی و تباهی. اما زمزمه حتی در بهشت زمین هم بگوش طمعکاران میرسید. زمزمه ای که به شنوندگانش وعده ی خدایی میداد. پس طمعکارترینشان فریب زمزمه را خورد و پلیدی در نهان در وجودش رشد کرد و بلاخره دستانش را به خون یک به یک یارانش آلود. و زمانی که یگانه صاحب قدرت چشمه شد ، مانند خدایی خونریز در اوراسا طلوع کرد و در آنی بهشت خرم را به جهنمی از حرص و آز تبدیل کرد. پس آنگاه چهار سوار از جهنمی که خود ساخته بود بر علیهش شوریدند و به زیرش کشیدند ، زیرا که چشمه خورشید در دستان سیاهی پایدار نماند.
    آنگاه که روح چشمه از چنگال سیاهی آزاد شد ، پنج قفل استوار بر خود نهاد تا دوباره هرگز هیچ طمعکاری به قدرتش دست نیابد و همچنین پنچ کلید برای پنج قفل ساخت ، زیرا که قفل بدون کلید استوار نماند.
    چهار کلید به چهار سوار فاتح داده شد تا نماد پادشاهیشان باشد. کلید قفل اول ، جواهر سیاه به برادر بزرگتر، پانترا داده شد تا برایش خردمندی به ارمغان آورد. کلید قفل دوم ، جواهر سرخ به برادر کوچکتر ، گلارین داده شد تا زینت بخش شمشیرش باشد. کلید قفل سوم ، جواهر سبز ، نماد ارتباط ، به الریو داده شد باشد که برای صلح بکوشد. کلید قفل چهارم ، جواهر بنفش به دستان روکاروس سپرده شد تا رازهای اعماق را بر نژادش روشن گرداند. کلید قفل آخر ، جواهر آبی ، تنها جواهری که هنوز به روح چشمه متصل بود انتخاب شد تا در زمان سرگردان شود و در طلوع دوباره سیاهی به دنبال ناجی بگردد‌.
    باشد که هرگز پنج کلید در یک دست قرار نگیرند که صاحب آن دست تباه شود و تباهی به همراه آورد.



    تصاویر پیوست شده

    img_20170925_125838.jpg  


    ویرایش توسط Amin_jalali_el : 2019/09/15 در ساعت 02:39
  1. 30
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2017/06/01
    نوشته‌ها
    42
    امتیاز
    4,382
    شهرت
    0
    88
    کاربر انجمن
    قسمت اول رو خوندم و خیلی عالی بود. با اینکه موضوعش فعلا ساده بود ولی توصیفات و روانی فوق العاده داستان من رو به خودش جذب کرد. فقط بهتر بد توی حرف زدن انقدر خط نیم ذاشتی و واقعا اسمشون رو می گفتی. مثلا: کالین گفت:
    یا
    الکساندرا گفت:
    اینطوری فهمیدن اینکه چه کسی داره چی می گه راحت تره، مخصوصا زمانی که چندیدن نفر در کنار هم باشن.
    خیلی عالی بود
    موفق و سربلند باشی
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2017/06/04
    نوشته‌ها
    81
    امتیاز
    1,209
    شهرت
    0
    193
    نویسنده
    ممنون. در ادامه سعی میکنم بهتر بشه
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2014/01/05
    نوشته‌ها
    38
    امتیاز
    13,840
    شهرت
    3
    109
    مترجم
    ایده جالبیه داستان رو هم خوب پیش میبری. فقط یه نکته ای که یکم اذیت میکنه اینه که یکم شخصیت ها رو کم توصیف میکنی. نمیدونم چطور بگم ولی روی توصیف شخصیتها و فضای دهکده و مردم و مکانها کار کنی خیلی عالی مشه. از جو داستان خوشم اومد. از اینکه زیاد طولش ندادی و یه راست رفتی سر اصل مطلبم خوشم اومد. ادامه بده منتظریم
    میگن که ([COLOR=#ff0000] j[/COLOR]udjment [COLOR=#ff0000]s[/COLOR]word is [COLOR=#ff0000]m[/COLOR]ine یا همون j.s.m )ولی فعلا کمان بیشتر دوست دارم

    [URL="http://www.google.com/imgres?imgurl=http://fc05.deviantart.net/fs70/i/2012/128/0/c/archer_by_showmeyourmoves-d4yyryn.png&imgrefurl=http://tfsean.deviantart.com/art/Archer-322951783&h=547&w=900&tbnid=hes8bU01UdukaM:&zoom=1&docid=oIGpbMWS6CclWM&ei=YZ_KVJH8H4jJOvbogJgP&tbm=isch&ved=0CFMQMygoMCg"][IMG]https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT4vyB2UWR9r4WOebWUfqyV3MPGhBJvzGlPGwnyFbXrhTpUPLBd[/IMG]

    [/URL]
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2017/06/04
    نوشته‌ها
    81
    امتیاز
    1,209
    شهرت
    0
    193
    نویسنده
    ممنون. حتما در ادامه لحاظ میشه
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2014/07/20
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    250
    امتیاز
    10,102
    شهرت
    4
    507
    نویسنده
    سلام.
    ای کاش در حد یکی دو خط شخصیت‌های داستان رو توصیف میکردی تا ی تصویر داشته باشیم ازشون. تا حتی تصور خواننده از دهکده هم به خودش بستگی داره.
    بعد این مادلین کیه؟ پدر و مادر جان کجان؟ اگر قراره بعدا بگی حداقل ین اشاره ای می کردی مثلاً " جان مدتها بود پدر و مادرش را ندیده بود" یا " دل جان برای خانواده‌اش تنگ شده بود". از این حرفا دیگه.
    بعد سن و سال این بچه‌ها چقدره؟ توی چه حیطه ای طبقه بندی میشن؟ ازشون توقع چه چیزی رو میشه داشت؟ و ...
    بازم بود اما حوصله نبود.
    راستی، زودتر بنویس که میخوام بدونم داستان به کجا قراره برسه. یادت نره ها.
    کانال شعر خودم توی تلگرام

    ghoghnous13_1365@
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2013/12/27
    محل سکونت
    شمال شمال، غرب غرب، اورمیه
    نوشته‌ها
    540
    امتیاز
    48,951
    شهرت
    4
    1,673
    سردبیر نشریه
    سلام دوست عزیز پیشتازی،
    ممنون که داستانت رو با ما به اشتراک گذاشتی
    به نظرم ریتم خوبی داشت، نه اونقدر سریع که نفهمیم چی شد، نه اونقدر آهسته که حوصله مون سر بره.
    خیلی تمیز نگارش شده بود. به ندرت غلط املایی دیده میشد و فکر میکنم سه چهارتا بیشتر ندیدم.
    من نقد بلد نیستم، فقط یه سری نکات کوچیکی که به ذهنم رسید رو میگم، اگر به نظرت منطقی اومدن یه فکری به حالشون بکن


    - نکته اول در مورد توصیفاته، توصیفاتت کم نیست، ولی کافی هم نیست، برای مثال:
    توی قسمت اول که در حال دویدن روی پشت بوم ها هستن، یهو به سمت بیرون دهکده به راه میفتن!
    گیج کننده ست؛ آیا ایستادن؟ آیا از روی پشت بوم ها پایین اومدن؟ آیا در حال دویدن میرن بیرون دهکده یا راه رفتن؟
    منظورم یه سری توصیفات ریزه که به تجسم داستان کمک بیشتری میکنه.

    - لطفا ابتدای هر فایلت، مشخصات بنویس، مثل اسم کتاب، شماره ی فصل، نام نویسنده، یا حتی لینک به تاپیک در انتهای فایل.
    اینجوری سازمان یافته تر میشه.

    - توی قسمت دوم، صفحه دوم:
    ترجیح میده نصف دهکده رو دور بزنه تا از کنارش رد "نشه".
    یا
    ترجیح میده نصف دهکده رو دور بزنه تا "این که" از کنارش رد بشه.

    - قسمت سوم، صفحه دوم:
    باورم نمیشه تا چند وقت دیگه یه ارتش واقعی رو از نزدیک میگفتم؟
    ظاهرا فعلش اشتباه شده.

    - جای خالی ویرگول به شدت توی کل قسمت ها دیده میشه.
    در کل خیلی تمیز و مرتب نوشته شده بود و به ندرت غلط نگارشی دیده میشد، ولی خیلی عالی تر میشد اگر یه ویراستار دستی به سر و روی فایل ها بکشه.
    یا اگر امکانش بود، یه گرافیست براش صفحه آرایی ترتیب بده.

    - آخرش هم نفهمیدم این بچه ها چند سالشونه، با کی زندگی میکنن و از این قبیل اطلاعات.
    البته شاید دارم عجله میکنم و در آینده به این موضوعات هم پرداخته بشه

    - راستی هر فصل جدیدی که توی پست اولت اضافه میکنی، یه پست هم این پایین بزن با مضمون "فلان فصل اضافه شد" تا تاپیک بالا بیاد و ما هم خبردار بشیم.


    در کل داستان خوبیه، از خوندنش لذت بردم و منتظر ادامه ش هستم.
    موفق باشی
    امضا:

    A.Gh

    والا
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2017/06/04
    نوشته‌ها
    81
    امتیاز
    1,209
    شهرت
    0
    193
    نویسنده
    درست میگین. اما فکر میکنم خیلی از ابهامات جلوتر رفع بشه. مخصوصا فصل پنجم که دواقع شروع کتابه. چهار فصل اول مقدمه بود

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    اشکالاتی گفتین درسته. متاسفانه دفعه اولمه از امکانات سایت استفاده میکنم زیاد آشنایی ندارم. سعی میکنم یاد بگیرم. اگر امکان آپلود مستقیم روی سایت بود عالی میشد. الان هم نسخه اصلاح شده ی چهار فصل اول و فصل جدیدو یکجا میزارم

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    فصل اول تا چهارم اصلاح و فصل پنج اضافه شد.
    full
    ویرایش توسط Amin_jalali_el : 2017/06/04 در ساعت 17:43
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2016/06/11
    نوشته‌ها
    13
    امتیاز
    3,214
    شهرت
    0
    27
    کاربر انجمن
    سلام. یه سوال کتابت چند فصل خواهد بود؟
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2017/06/04
    نوشته‌ها
    81
    امتیاز
    1,209
    شهرت
    0
    193
    نویسنده
    هنوز مشخص نکردم. من هم همراه داستان جلو میرم.
    البته استقبال انقد کمه که الان فصل بعدی حاضره اما انگیزه تایپ کردنشو ندارم
صفحه 1 از 23 1 2 3 11 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 223

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مرد های قدیم.... مردهای جدید(درمسیر تحول)
    توسط کساندرا در انجمن پاتوق گپ
    پاسخ: 17
    آخرین نوشته: 2015/02/28, 20:17
  2. پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/12/22, 09:50
  3. عکس‌های سیاه و سفید از آدم‌های بی‌خانمان
    توسط Prince-of-Persia در انجمن بایگانی
    پاسخ: 1
    آخرین نوشته: 2014/12/18, 00:25
  4. مقاومت دربرابر جادوی سیاه( سفید در برابر سیاه)
    توسط haniyeh در انجمن داستان‌های بلند نویسندگان جوان
    پاسخ: 56
    آخرین نوشته: 2014/08/06, 00:55

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •