همیشه میگم، کسی که تو کار خودش ایراده، نباید از شخص دیگه ای ایراد بگیره. مخصوصا تو حیطه کاری خودش.
این جمله رو میگم و بهش علاقه دارم (و همینطور بهش پایبندم) پس سعی میکنم زیاد بهش توجه کنم! توجه کنم تا موقع نظر دادن -دقیقا مثل الان- خیلی تند نَرَم و چیزی بگم که بیشتر از یک نظر دادن ساده باشه، تا شاید به درد بخوره و به کار بیاد!
من داستانت رو خوندم، یازده صفحه بود، که تو دو صفحه اولش داستانی روایت نشده بود، فقط صفحه ارایی و جلد به چشم میخورد.
تو 9 صفحه بعدی داستان وجود داشت.
من اولین بار متن رو سرسری میخونم، میخوام ببینم حسم از خوندن داستان چیه. نویسنده رو چی ها داره کار میکنه. من تو دور اول حس کردم فقط حاشیه رو توضیح دادی. یعنی یکسری متن نوشتی که با خوندنشون چنین کلماتی اومد به ذهنم: قصر-شهر-دیوار های شهر- لباس رزمی سپاهیان- اون جنگجوی تیغ دست- از مهم تر: توصیفاتی برای بزرگنمایی و زیبا جلوه دادن بیش از حد!
اینم بگم این کلمات که گفتم به معنای توصیف کامل و درست نیست، منظورم این هست وقتی گفتم تو ذهنم قصر بود معنیش این نیست که قصری که تو تعریف کردی رو به یاد دارم. من متوجه شدم تو یک قصر رو داری توصیف میکنی.
درکل، کلماتی که به کار بردم، حس من برای خوندن برای بار اول بود، میدونی چرا کلمات رو دسته دسته کنار هم گفتم؟ میخواستم بگم، اونقدری که رو توصیفات کار کردی، رو خط و مسیر اصلی داستانت در این فصل کار نکردی. یعنی چی؟ یعنی وقتی برای بار دوم میخوندم یکسری کلمات دیگه که مربوط به تعریف خود داستان و مسیرش بود رو در ذهنم از قصد جا دادم، مثل: مراسم جانشینی- ملکه جدید- دستور محکم- اعتراض قبایل و در اخر هم امدن یک جنگجو
خب، به نظرت کدوم دو دسته مهمتره و باید بیشتر بهش پرداخت؟ اگر میخوای بگی دسته ی دوم باید بگم اشتباه میکنی، جفت دسته ها مهم هستن
در جایگاه خودشون. اما، تو روی دسته ی اول مانور دادی و انقدر اطلاعات ریختی در یک فصل، که شاید اگر میخواستم اطلاعات رو به ذهن بسپارم و بگیرم یادداشتشون کنم، یعنی مثل خوندن کتاب ها درسی نکته برداری کنم، یک کوه اطلاعات جمع میشد. از طرح لباس سربازها، یکسری مدال، به وجود اومدن شهر، لقب ها و خیلی چیزهای تجملاتی دیگه که حس میکنم برای بزرگنمایی به کار برده شده.
با اینحال یک چیز رو محکم میگم. که متن قابل قبولی مینویسی، منتهی مراتب رو فرعیات بیشتر از اصلی ها مانور میدی.
_________ این نظر اصلی من روی کل داستان بود، حالا نوبت متن میرسه_________
تو این سه خط خبر فوت پادشاه رو دادی، بعد از اون در 13 خط لباس و نحوه چینش سربازان رو گفتی. خواننده یهو از حس فوت پادشاه وارد یکسری توصیفات میشه که موقع خوندن دلش میخواد ازش بگذره و به ادامه داستان برسه، یک چیزی درباره توصیفات درست بگم: یادمه تو یک کار ویرایشی، من به قسمتی از توصیفات رسیدم. اصلا حس کردم خوندن چنین چیزی مثل یک سرعت گیر فقط میتونه باعث شه خواننده سرعتشو کم کنه و به چیزهای تو داستان فکر کنه که شاید مهم نباشن. تو اون توصیف فقط نویسنده میخواست پاره کردن یک تیکه پارچه رو بیان کنه. این رو میشه با سه کلمه تمومش کرد. ولی نویسنده در سه خط نوشته بودتش. چیزایی که الان اینجا گفتم رو به نویسنده رسوندم و ازش خواستم اینبار جمله رو ساده تر کنه، یا بیاد توصیفاتشو قشنگ ترش کنه. من بار بعد به یک توصیف قشنگ رسیدم، توصیف اینبار چیزی نبود که تو ذهنم ببینمش، من اینبار صدای پاره شدن پارچه رو از طریق گوش هام شنیدم.
اسلیمی؟ اسلیمی درواقع همون کلمه ی اسلامی هست دیگه. درست میگم؟ اصولا نوشتن و یا به کار بردن کلمات این چنینی مشکل دارم، مخصوصا در یک داستان فانتزی. کلا در داستان ها فانتزی، سعی میکنن از وارد کردن دین و مذهب ها جلوگیری کنن. این کار مشکلات فراوانی بوجود میاره، مخصوصا دین اسلام. یک بحث به شدت طولانی به دنبال داره، علاقه به بیانش نیستم واقعا. خسته کننده هست.
درکل، فقط یک کلمه ی اسلیمی به کار بردی، نیاز به اینقدر حاشیه سازی توسط من هم نبود، ولی به نظرم عوضش کن.
دوران
اعصار خودش جمعِ کلمه ی عصر هست. عصر هم منظور زمانه و دوره هست. اینکه به انتهای این کلمه ی جمع "ها" اضافه کنیم، ترکیب رو به جمع الجمع تغییر میده. استفاده از جمع الجمع غلطه. البته درباره چنین کلمه ای که استفاده کردی صد در صد مطمئن نیستم غلط باشه. حدود 80 درصد میتونم بگم که غلطه، برای صد در صدی شدن نیازه با چند نفری در میون بذارم. درکل، گفتم که بدونی.
نمیدونم، شاید من اشتباه میکنم، ولی قسمت "
اشتیاق خوردن خونهایمان آنها را به سوی ..." که میخونم حس میکنم یک چیزی کم داره و گفته نشده.
حس میکنم به شدت زیاد حرف زدم. حدود سه قسمت دیگه هم علامت زدم ولی حس میکنم دارم زیاده روی میکنم. امیدوارم از صحبت هام ناراحت نشده باشی و پر قدرت به ادامه دادن داستانت فکر کنی. در نوشتن خوبی، یعنی متن قابل قبولی مینویسی.
باز هم میگم امیدوارم ناراحت نشده باشی، هدفم تخریب داستان به هیچ وجه نیست! صرفا به دید نظر یک مبتدی بهش نگاه کن و صحبت های هیچ شخصی بی غلط نیست.
ممنون برای اینکه داستان مینویسی.
موفق باشی.