PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رمان ریشه جادو



Mh.pharsi
2019/01/07, 08:01
این رمانو خودم نوشتم .
امیدوترم خوستون بیاد
ژانر : جادویی ، ماجرایی ، نوجوانان

Mh.pharsi
2019/01/07, 11:50
اینم لینک
ریشه جادو (http://s8.picofile.com/file/8348168484/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87_%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88. pdf.html)

helen orsineh prospro
2019/01/07, 12:01
سلام
داستانتوخوندمه نظرم باید یه نقد اساسی شه. پس تا آخر امروز برات می فرستم
ورودت رو هم بجمع نویسندگنا خوش آمد میگم

helen orsineh prospro
2019/01/07, 13:34
خب.
شروع داستان خیلی خوب بود. زیادی خوب بود. انقدر که به نظرم رسید بهبه عجب کتاب باحالیه اما با دیدن بقیش کلا خورد تو ذوقم !!!!!!!
اولش بهت اخطار بدما شاید یک تند نقدر کنم ولی وظیفم می دونم که اینو بهت بگم.


1-قسمت های ابتدایی داستان کپی برابر اصل بود با انیمه هنر شمشیر آنلاین، فصل سوم:دنیای زیر زمینی. دقیقا همون شوالیه و توصیفات بستن دست دختر توسط پدرش.
2- تنها فرقش این بود که شخصیت ها فرق داشتن. اما حتی اسم شخصیت دختر، یعنی الیس رو مثل شخصیت توی انیمه انتخاب کردی. اگه می خواستی فن فیکشن بنویسی ایکاش با ذکر نام انجام میشد.
3-فصل اول، معمولا فصلیه که خواننده رو جذب و نسبت به آینده شخصیت های نگران و امیدوار می کنه. درحالیکه من نه تنها برای شخصیت های نگران نشدم، بلکه اصن نشنخاتمشون. آخرش که می گفتمن مرد بودم خیلی خوب بود و کورسوی امید رو در دلم زنده کرد.
4-اصولا نباید فصل اول رو انقدر کوتاه بنویسید. چون تو فصل اول باید با خواننده ارتباط برقرار کرد. این توضیحات پنج صفحه ای رو می شد چند فصل کرد. آغاز داستان هم می تونست از داخل غار شروع بشه:
داخل غار، تاریک و سرد بود. از دست این خواهرم که همیشه دوست داشت مرا به جاهای مسخره ای ببرد. حالا اگر همانجا در باغ گل های سرخ می ماندیم، مشکلی بود. مثلا تولد من بود اما خواهرم تصمیم می گرفت چه کار کنیم و.....
5- یه سوال مهم. تو انیمه، دقیقا نوک انگشت دست راستش به سرزمین تاریکی خورد. خداییش تو اینو هم عوض نکردی؟؟؟؟؟
6-نیم محاوره ای بود و نیم کتابی
7-نکات مثبت زیادی هم داشت. مثلا ایده بعدش درباره جادوگر عظیم و اینا خیلی خوب بود. اما به شکل نادرستی مطرح شد.
به نظر من شما می تونستی با یکم فکر و یکم دقت تین ایده رو خیلی بهتر کنی و چیزهایی از ذهنتون بهش اضافه کنیدد. احساس می کنم نوشته هاتون حاصل تنبلی اند

خداییش خیلی رو اعصابم بود. ببخشید که یهو همه چیو گفتم ولی یه دوستی بهتره قبل از اینکه یه کتابو بنویسی(و حتی بدتر، بذار تو سایتی مثه پایونیر)، یکم تو آب نمک بخوابونیش.

Mh.pharsi
2019/01/07, 13:55
بابت انتقادتون ممنونم .
حتما عوضش میکنم .
اما رمان من بیشتر تو فصلای دیگه خوب میشه الان یه فصل دیگش هم میفرستم

proti
2019/01/07, 13:56
اینکه تو سن کم اینقدر اراده و تلاش داری که بنویسی خیلی عالیه
بقیش بحث زمانه
فقط باید تلاش کنی در نوشته ت تاثیر پذیری از کتابها و انیمیشنها رو کمتر کنی کاری که خود من نتونستم تا الان بکنم.
لحن کتاب بین محاوره و دانای کل بود اینم نیاز به اصلاح داره کلا اگه یه ویرایش کلی بشه مطمئنم بهتر میشه و قطعا در کارهای بعدی بهتر و بهتر میشی
اینکه اراده و تلاش نوشتن داری خیلی خوبه ادامه بده

Mh.pharsi
2019/01/07, 15:00
بابت انتقادتون ممنونم .
حتما عوضش میکنم .
اما رمان من بیشتر تو فصلای دیگه خوب میشه الان یه فصل دیگش هم میفرستم 400 - خطای سرور (http://s9.picofile.com/file/8348189426/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87_%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88_ %D9%81%D8%B5%D9%84_2.pdf.htmlhttp://s9.picofile.com/file/8348189518/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87_%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88_ %D9%81%D8%B5%D9%84_3_%D8%AA%D8%A7_5.pdf.html)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ریشه جادو فصل 2 (http://s9.picofile.com/file/8348189426/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87_%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88_ %D9%81%D8%B5%D9%84_2.pdf.html)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ریشه جادو فصل 3 تا 5 (http://s9.picofile.com/file/8348189518/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87_%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88_ %D9%81%D8%B5%D9%84_3_%D8%AA%D8%A7_5.pdf.html)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

امیدوارم خوشتون بیاد و اینکه من تازه کارم و به بزرگی خودتون ببخشید .
راستی اگه یه ویراستار هم سراغ دارید برای من معرفیش کنید .
اگر هم رمانم اینقدر بد باشه به نظرتون ادامش بدم ‌؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

من این رمانو فرستادم تا بتونم از دیگران مشکلم رو بپرسم
و اگه بد بود و نباید ادامش بدم بهم بگین اینطوری حتما یه رمان دیگه که بهتره براتون میفرستم

خپل
2019/01/07, 23:03
یه دوستی بهتره قبل از اینکه یه کتابو بنویسی(و حتی بدتر، بذار تو سایتی مثه پایونیر)، یکم تو آب نمک بخوابونیش.
من یه مقدار مخالفم با این حرف. دوستان داستان‌هاشون رو باید بذارن که یکی نظر بده که بتونن بهترش کنند دیگه. همین‌جوری بذارن توی آب‌نمک که خود به خود خوب نمی‌شه.

حالا درباره‌ی خود داستان، در ادامه‌ی حرف‌هایی که دوستان زدن.
من فقط فصل اول رو خوندم، در مورد همون بخش نظر می‌دم. ما توی فصل اول سه تا ایده‌ی مجزا داریم:
- ایده‌ی غار و شوالیه‌های سیاه و سفید
- مرگ خواهر (که البته در ادامه‌ی قضیه‌ی غاره)
- داستان جادوگر اعظم

نویسنده وقتی داستان رو شروع می‌کنه، سعی می‌کنه قلاب رو بندازه و خواننده رو درگیر داستان کنه، بابت همین سعی می‌کنه ایده‌ها/اتفاق‌های جذاب بذاره توی شروع داستانش. منتها اگه شما همه‌ی ایده‌هایی که دارین رو با هم بذارین توی شروع داستان، یه کم باعث می‌شه که داستان شلوغ بشه و خواننده سر در گم بشه. شاید بهتر باشه که بذارین داستان کم کم بسط پیدا کنه و خواننده فرصت داشته باشه با یکی از ایده‌ها بیشتر درگیر شه. شما اگه هر کدوم از این سه تا ایده رو به تنهایی نگه می‌داشتین و سعی می‌کردین روش بیشتر وقت بذارین شاید نتیجه بهتر می‌شد.

دو تا مثال می‌خوام بزنم. یکی از هری پاتر، یکی از قیام سرخ. پیش پیش بگم که اگه نخوندین اسپویل نشه براتون (هر چند قضیه مال اول هر دو داستانه)

شروع هری پاتر رو در نظر بگیرید:
اول یه مقدمه داریم که چندتا از شخصیت‌ها رو به ما نشون می‌ده و ما متوجه می‌شیم جادوگرا وجود دارن و هری جادوگره.
بعد داستان شروع می‌شه و کل قضیه اینه که به ما نشون بده که:
۱- هری مظلوم واقع شده پیش خاله و شوهر خاله و پسر خاله‌ش
۲- هری قراره بفهمه که جادوگره
اگه نویسنده بیاد با این شروع کنه که یه آقایی اومد در خونه رو زد و گفت:‌ «هری! تو جادوگری!» وقتی خواننده هنوز فرصت نکرده با هری رابطه برقرار کنه، کل هیجان این‌که قهرمان داستان متوجه می‌شه قدرت جادویی داره هدر می‌ره. به جاش نویسنده داستان رو یه مقدار کش میاره، که تولد پسرخاله‌اس، می‌رن باغ وحش، اتفاقات عجیب می‌افته، نامه میاد، می‌رن مسافرت. این‌جوری خواننده فرصت می‌کنه با هری و خانواده‌ش آشنا شه و با قهرمان احساس نزدیکی کنه، قبل از این‌که هاگرید بیاد و بگه «هری! تو جادوگری!»

حالا شروع قیام سرخ رو در نظر بگیرید:
داستان قراره به ما بگه که سرخ‌ها مظلومن، همسر قهرمان داستان قراره کشته شه، کشته شدن همسره قراره قهرمان داستان رو به سمت قیام پیش ببره.
اگه راوی بیاد بگه «من همسرم رو دوست دارم! اوپس! یکی همسرم رو کشت!» خواننده فرصت نمی‌کنه با قضیه رابطه برقرار کنه. به جاش نویسنده قضیه رو بسط می‌ده، می‌ذاره خواننده رابطه‌ی قهرمان و همسرش رو ببینه، نظرات همسرش رو ببینه، وضعیت جامعه رو ببینه، بعد همسره رو بکشه. این‌جوری کشته شدن همسر قهرمان برای مای خواننده معنی‌دار می‌شه.

در هر دو مورد، ما یه ایده‌ی داریم که قراره خواننده رو گیر بندازه و داستان رو جلو ببره. منتها نویسنده‌ها داستان رو بسط می‌دن، که خواننده فرصت کنه با فضا و شخصت‌ها آشنا شه. بعد اتفاق اصلی می‌افته.

من متوجه‌م که نشون دادن اتفاقات جالب خیلی جذاب‌تره از نشون دادن قهرمان داستان در آهنگری مثلاً.
ولی شمای نویسنده باید داستان‌تون رو بسط بدین، فضاسازی کنید، شخصیت‌پردازی کنید، تا مای خواننده با شخصیت‌ها احساس نزدیکی کنیم، تا وقایع برای ما معنی پیدا کنن. فقط تعریف کردن وقایع جذاب داستان (حالا هر چه‌قدر هم که هیجان‌انگیز باشن) به تنهایی داستان رو نمی‌تونه جلو ببره.

Mh.pharsi
2019/01/08, 10:35
بابت انتقاداتون ممنونم .
من از این انتقاد ها درس گرفتم و در نظر دارم که این رمانو حذف کنم و یه رمان تازه شروع کنم که امیدوارم بهتر از این یکی در بیاد . همینکه یه اسم خوب براش پیدا کردم بهتون میگم .
بازم بابت انتقاداتون ممممممممممنوووووووونننننن .

MOJI82
2019/01/08, 12:22
حذف نکن تا دیگرانم بخونن از این نقدو اشتباهات و... درس بگیرن
با تشکر((48))((48))((48))((48))

Mh.pharsi
2019/01/08, 14:44
خواهشا رمانم بخونید . ببینید اگه ادامش خوب باشه ، ادامشم بنویسم و اینکه تو فصلای دوم به بعد رمان بهتر میشه ها

omidcanis
2019/01/18, 22:28
من فقط فصل 1 رو خوندم تخیل خوبی داری و فکر میکنم از رمان سفیر کبیر هم ایده گرفتی سعی نکن حوادث داستان رو سریع جلو بری به خیلی از بخشایه داستانت پر و بال بده یا شاخ و برگ حالا هر چی((207)) به نظرم شما آینده ی روشنی داری همینجوری بری جلو داستانات کیفیتشون هی بهتر و بهتر میشه همونطور که دوستمون گفت مسئله زمانه و البته درست استفاده کردن ازش((48))