PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طلوع



blacksnake
2018/01/17, 18:11
سلام.


این داستان اولین داستانیه که تا حالا نوشتم. از چند ماه پیش شروع به نوشتنش کردم و حالا تصمیم گرفتم اینجا قرارش بدم. طبیعتا اشکالات ریز و درشت خیلی زیادی داره که امیدوارم به کمک نظرات و راهکارهای شما بتونم رفعش کنم. خیالتون هم راحت. من نقدپذیریم خیلی بالاست.

در مورد داستان هم، یه داستان فانتزی حماسی قرون وسطاییه که به طور همزمان چند خط داستانی رو جلو میبره. برای همین شاید ریتم داستان یکم کند باشه.یه خلاصه ی کوتاه هم از جلد اول گذاشتم.

ویراستار: محمد (Envelope)

خلاصه ای از جلد اول:

بیست روز پس از مرگ پادشاه کویا و بر تخت نشستن ولیعهد جوانش، ارتش پادشاهی با دستوراتی بی سابقه و عجیب رو به رو میشود. دستوراتی مبنی بر شکار هیولاهایی که از زمان بازسازی سد نور تا بحال، باقی مانده اند. ماریس، سرجوخه ی ساده ای که به یکی از همین ماموریت ها فرستاده شده است، قصد دارد تا با تمام توانش از جان افرادش محافظت کند و همزمان، تلاش دارد تا به انگیزه های پادشاه پی ببرد و پاسخی برای شایعات پخش شده در مورد نحوه به سلطنت رسیدن ولیعهد بیابد.
در جنوب قلمروی مارها و در سرزمین رالریون، جوانی مطرود به نام کادای در تلاش است تا خودش را از نفرینی که با آن دست به گریبان است، رها کند. نفرینی اهریمنی که به او اجازه میدهد به ذهن یک هیولای کابوس وار متصل شود. رویاهایی که گاه و بیگاه خواب او را آشفته میکنند، او را به سوی کشف حقیقتی از اولین روزهای نفرین شدنش فرا میخوانند. حقیقتی که فهمیدنش، به بهای گزافی برای او تمام میشود.
و در شرق، امپراتور آسمان (رِیِن) که به دلایل نامعلومی تحت تعقیب قرار گرفته، سعی دارد تا مانع به وقوع پیوستن پیشگویی های هزاران ساله شود. پیشگویی هایی از گذشته که نوید طلوع تاریکی را میدهند و در تمامی آنها، از شکست نگهبانان جهان و نابود شدن دوباره ی سد نور، سخن گفته شده است.
در پس آرامش و صلحی که جهان ساتار در آن به سر میبرد، فتنه ای شوم در حال نزدیک شدن است؛ به سان قاتلی سیاه پوش در ظلمت شب، که از میان سایه ها نزدیک میشود...


Dawn 1-10 (http://s8.picofile.com/file/8318154776/Dawn_1_10.pdf.html)

kianick
2018/01/17, 18:16
منتظرم : )

Liera
2018/01/17, 19:43
من از دور حمایت میکنم ولی از دورا . ویراستار اگر خواستین در خدمتم . وقتی تموم شد میخونم .منتظرم

blacksnake
2018/01/17, 21:26
منتظرم : )
نظری روی خلاصه نداشتی؟ ((220))


من از دور حمایت میکنم ولی از دورا . ویراستار اگر خواستین در خدمتم . وقتی تموم شد میخونم .منتظرم



لطف دارین. ویراستار هست. :) پس احتمالا حالا حالاها شروع نمیکنید به خوندن! ((119))

saeed_mindi
2018/01/25, 00:57
سلام.


این داستان اولین داستانیه که تا حالا نوشتم. از چند ماه پیش شروع به نوشتنش کردم و حالا تصمیم گرفتم اینجا قرارش بدم. طبیعتا اشکالات ریز و درشت خیلی زیادی داره که امیدوارم به کمک نظرات و راهکارهای شما بتونم رفعش کنم. خیالتون هم راحت. من نقدپذیریم خیلی بالاست.

در مورد داستان هم، یه داستان فانتزی حماسی قرون وسطاییه که به طور همزمان چند خط داستانی رو جلو میبره. برای همین شاید ریتم داستان یکم کند باشه.یه خلاصه ی کوتاه هم از جلد اول گذاشتم.

ویراستار: محمد (Envelope)

خلاصه ای از جلد اول:

بیست روز پس از مرگ پادشاه کویا و بر تخت نشستن ولیعهد جوانش، ارتش پادشاهی با دستوراتی بی سابقه و عجیب رو به رو میشود. دستوراتی مبنی بر شکار هیولاهایی که از زمان بازسازی سد نور تا بحال، باقی مانده اند. ماریس، سرجوخه ی ساده ای که به یکی از همین ماموریت ها فرستاده شده است، قصد دارد تا با تمام توانش از جان افرادش محافظت کند و همزمان، تلاش دارد تا به انگیزه های پادشاه پی ببرد و پاسخی برای شایعات پخش شده در مورد نحوه به سلطنت رسیدن ولیعهد بیابد.
در جنوب قلمروی مارها و در سرزمین رالریون، جوانی مطرود به نام کادای در تلاش است تا خودش را از نفرینی که با آن دست به گریبان است، رها کند. نفرینی اهریمنی که به او اجازه میدهد به ذهن یک هیولای کابوس وار متصل شود. رویاهایی که گاه و بیگاه خواب او را آشفته میکنند، او را به سوی کشف حقیقتی از اولین روزهای نفرین شدنش فرا میخوانند. حقیقتی که فهمیدنش، به بهای گزافی برای او تمام میشود.
و در شرق، امپراتور آسمان (رِیِن) که به دلایل نامعلومی تحت تعقیب قرار گرفته، سعی دارد تا مانع به وقوع پیوستن پیشگویی های هزاران ساله شود. پیشگویی هایی از گذشته که نوید طلوع تاریکی را میدهند و در تمامی آنها، از شکست نگهبانان جهان و نابود شدن دوباره ی سد نور، سخن گفته شده است.
در پس آرامش و صلحی که جهان ساتار در آن به سر میبرد، فتنه ای شوم در حال نزدیک شدن است؛ به سان قاتلی سیاه پوش در ظلمت شب، که از میان سایه ها نزدیک میشود...


فایل کلی بخش اول (فصل 1 تا 10) به زودی آماده و قرار داده میشه. :)



فکر کنم بتونی خلاصه ای بنویسی که فضای داستان و بهتر شرح کنه چون توی خلاصه کامل توضیح ندادی که چی برای از دست دادن هست بیشتر از مشکلات توضیح دادی. در کل موفق باشی به نظر میاد خیلی جدی قصد داری تموم کنی نوشتن کتابتو و این عالیه ❤❤👏

Envelope
2018/01/25, 09:06
فکر کنم بتونی خلاصه ای بنویسی که فضای داستان و بهتر شرح کنه چون توی خلاصه کامل توضیح ندادی که چی برای از دست دادن هست بیشتر از مشکلات توضیح دادی. در کل موفق باشی به نظر میاد خیلی جدی قصد داری تموم کنی نوشتن کتابتو و این عالیه ❤❤

اگه توضیح بده اسپویل کرده پس خودت بخون تا ببینی مشکل چیه وژدانا :)

saeed_mindi
2018/01/25, 09:58
اگه توضیح بده اسپویل کرده پس خودت بخون تا ببینی مشکل چیه وژدانا :)

خلاصه ی خوب نوشتن یعنی اسپویل کردن؟ اگر اینجوری باشه که هیچوقت نباید خلاصه نویسی کرد.

blacksnake
2018/01/25, 13:20
سلام. :)
والا... دیگه نمیدونم توی خلاصه چی باید میگفتم که نگفتم. :d
ایشالا حتما این جلدو تموم میکنم. :)

Envelope
2018/01/26, 00:39
خلاصه ی خوب نوشتن یعنی اسپویل کردن؟ اگر اینجوری باشه که هیچوقت نباید خلاصه نویسی کرد.


من نکیسنده رو میشناسم و همینطور هم سبک نوشتنش رو. مطمئن باش یه دلیلی داره که چیزی که تو می خوای رو نذاشته داخل خلاصه. یعنی می خواد بخونی تا بفخمی قضیه چیه

saeed_mindi
2018/01/26, 02:05
من نکیسنده رو میشناسم و همینطور هم سبک نوشتنش رو. مطمئن باش یه دلیلی داره که چیزی که تو می خوای رو نذاشته داخل خلاصه. یعنی می خواد بخونی تا بفخمی قضیه چیه

آهااا حلال شد یه چیزییی ایوول

blacksnake
2018/01/31, 12:22
سلام. :)
فایل کلی فصول 1 تا 10 که بخش اول داستان محسوب میشن، به پست اول اضافه شد.

کاور و صفحه آرایی هم کار سامان جان هست که واقعا گل کاشت. :)

Lord_SaM@N
2018/02/03, 09:22
منتظر فصل های جدیدم :)

Envelope
2018/02/03, 09:31
دوستان پیشنهاد می کنم بخونین.
سطح نوشتار حسین یه سر و گردن از همه ما بالاتره.

mikaiel
2018/02/03, 14:36
عالیییییییییییی
منتظر بخش جدیدم شدید

blacksnake
2018/02/03, 22:04
منتظر فصل های جدیدم :)


خوشحالم خوشتون اومده. http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28169%29.gif


دوستان پیشنهاد می کنم بخونین.
سطح نوشتار حسین یه سر و گردن از همه ما بالاتره.
نظر لطفته. دیگه در این حدم نیستم ممد! ((220))


عالیییییییییییی
منتظر بخش جدیدم شدید
ممنون.((3))
حیف که بلد نیستم هایپ کنم پس بیخیال. ((207)) ولی قول میدم سنگ تموم بزارم روی بخش دوم. ده فصل مقدمه چینی کردیم، دیگه بسه! وقت آتیش بازیه!((200))

Envelope
2018/02/06, 09:41
[QUOTE=blacksnake;105451]خوشحالم خوشتون اومده. http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28169%29.gif


نظر لطفته. دیگه در این حدم نیستم ممد! ((220))


حالا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی گرفتی :/

blacksnake
2018/02/06, 13:29
[QUOTE=blacksnake;105451]خوشحالم خوشتون اومده. http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28169%29.gif


نظر لطفته. دیگه در این حدم نیستم ممد! ((220))


حالا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی گرفتی :/

http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28197%29.gif نه کی گفته جدی گرفتم؟ اصولا من هیچوقت تعریفاتو جدی نمیگیرم! ((207))

blacksnake
2018/02/20, 19:28
صرفا جهت بالا آمدن تاپیک!

girl of wind
2018/02/22, 00:01
درود
داستانت عاااالیه هم ایده هم توصیفات هم به جا بودن مطالب و سیر داستان و...
خیلی ممنون که ادامه اش میدی!((48))((48))((48))(ادامه میدی دیگه؟((200)))
به شدت منتظرم بقیش رو بنویسی
پیروز باشی!

blacksnake
2018/02/22, 14:46
درود داستانت عاااالیه هم ایده هم توصیفات هم به جا بودن مطالب و سیر داستان و... خیلی ممنون که ادامه اش میدی!((48))((48))((48))(ادامه میدی دیگه؟((200))) به شدت منتظرم بقیش رو بنویسی پیروز باشی! سلام. لطف دارین. خوشحالم که از داستان خوشتون اومده. :) نظری روی شخصیتا نداشتید؟ ((200)) بله در حال نوشتنم. ایشالا فایل کلی ده فصل دوم تا عید برای ویراستاری به ویراستار میرسه. ممنون بابت نظرتون. :)