PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : افسانه آز:تالیور



Envelope
2017/08/14, 03:00
نام داستان: افسانه آز: تالیور سابق، پیله دنیوی: مرگباز آینده.


نویسنده: محمد.ج
ویراستار: یکی که تو این سایت نیست. بعدا دست سیما و محدثه رو می بوسه.
صفحه آرا و طراح کاور جدید: رضا عشقی بوک پیج


ده تا فصل اول، به علاوه کاور داستان درست لحظه تحویل سال نو گذاشته می شن. یه جورایی عیدی به خواننده هایی هست که تعدادشون انگشت شماره. حجمش هم بالاست یکی دو روز سیرابتون می کنه. نقشه جهان داستان توی خود عید آماده می شه.


خب فعلا...

Banoo.Shamash
2017/08/14, 08:19
سلام:)
من الآن با موبایل اومدم تاپیک رو ببینم. والا جدولش اصـــلا مشخص نیس!!! ((127))نمیتونم خلاصه‌شو بخونم فقط اطلاعات داستان رو میتونم بخونم((225)). میشه لطفا اطلاعات و خلاصه داستان رو به حالت عادی هم بزارید؟ :) داستان جالبی به نظر میرسه
کاورش هم که عالی((46))

Envelope
2017/08/14, 10:31
شروع شد.
دوستان اول از همه میخوام طریقه رسیدن ایده افسانه آز به ذهنم رو براتون بگم.باورتون بشه یا نشه،من هر چی طرح کتاب دارم،از توی خواب هام کش رفتم.ینی مثلا تو خواب می دیدم که همچین پسری هستم همچین کارایی رو میکنم و معمولا هم از روی یک بلندی به پایین پرت میشدم(آخرش)و درست قبل از اینکه استخونام توسط زمین خرد بشه،از خواب میپریدم.
وقتی از خواب بیدار میشدم،سریع دفتر و قلم برمیداشتم و هر چی دیده بودم،مینوشتم تا بعدا از یادم نره.
افسانه آز،اولین کتاب خوابکی منه.

و اما خلاصه داستان:
ماجرا با اتفاقی غیر عادی در جنگل شروع میشود.اتفاقی که آلیسا نمیداند چگونه رخ داده.
اتفاق بعدی ،مرگ پدرش و متواری شدن او از خانه است که همراه با شروع قسمت مهیج زندگی اوست...
پایان تلخ.
خود داستان هم...نمیشه گفت که کاملا تلخه.حداقل نه...
دیگه چیزی نمیگم و میذارم خودتون بخونید.
نویسنده:محمد.ج
ویراستار:لیلا
کاوریست:سامان
ممنون از نظرتون.این هم اطلاعات به صورت معمولی.
و کتاب...
نمیدونم.خودتون باید بخونید تا ببینید که خوب هست یا نه.

kianick
2017/08/14, 14:51
سلام:)
من الآن با موبایل اومدم تاپیک رو ببینم. والا جدولش اصـــلا مشخص نیس!!! ((127))نمیتونم خلاصه‌شو بخونم فقط اطلاعات داستان رو میتونم بخونم((225)). میشه لطفا اطلاعات و خلاصه داستان رو به حالت عادی هم بزارید؟ :) داستان جالبی به نظر میرسه
کاورش هم که عالی((46))

جسی جااااانم. صفخه‌ی گوشیو عمودی کن میاره جدول و اینا رو.

Envelope
2017/08/14, 23:52
صرفا جهت بالا بردن تاپیک((27))

BOOKBL
2017/08/15, 10:27
نقد داستان افسانه آز: تالیور
گرافیک: 6 از10
خب کاور خیلی پر زرق و برقه. زیادی یعنی. چشمو اذیت میکنه راستش. اما دلیل اصلی نمره صفحه آراییه که فقط یه حاشیه ست. نه اینکه یه صفحه آرایی حرفه ای بخواد و اینا. اما حالت عادی اینه که چیزایی مثل شماره صفحه پایین ص باشه و عنوان کتاب بعلاوه اسم نویسنده بالای صفحه. کتابهای چاپی هم همینطوره.
ایده: 6 از 10 ( البته هنوز چیز زیادی نمیدونم اما کلیات رو گرفتم )
بیشتر نمره ای که کم کردم بخاطر کلیشه ست. یه خونواده که دست جمعی زندگی میکنن. یه پدر دائم الخمر و پسری که زندگی خوانواده رو میچرخونه. خب میتونستی با یکم تغییر یا گفتن اینکه چه چیزی خونواده رو اینطوری کرده ( و نه بازهم یه چیز کلیشه ای مثل اینکه مادرشون مرده ) بهترش کنی. ( از اونجایی که خبری از مادر خونواده نبود این حدس رو میزنم که بعد از مرگ مادرشون کلی بدهی بالا اوردن و پدره رو اورده سمت مشروب ) یا شخصیت پردازی بیشتری برای پدر و اعضای دیگه خونواده داشته باشی. نکته بعدی نبرد بی حاصل و قدیمی بین ابر قدرت هاست که بازهم تو کتابهای زیادی هست. و احتمالا اون موجودات نقره ای ( چیزی بین خیر و شر. نقره ای هم از خاکستری اومده طبیعتا که رنگ بین سیاه و سفیده ) برمیگردن و بنظرم ممکنه اونا انسان های عادی باشن ( چون انسان ها با هیچکدوم از توضیحات اون دو نوع دیگه نمیخوردن)
البته نکات جدیدی داشت و اون صحنه مبهم هم که اوردی واقعا عجیب بود و امتیاز رو برد بالا. البته بنظرم با یه سری نکات می تونی یه ایده خوب ازش دربیاری که حتی یه سری مباحث علوم انسانی هم داخلش باشه.
نثر: 8 از 10
خب این سخته نظر دادن درموردش. نثرت میخوای ادبی باشه و تا حدودی هست. نثر خوبیه اما از یه سری نکاتی سری گذشتی. بدون جزئیات مینویسی و البته مهم ترین نکته اینه که وقتی میخوای یه چیز سخت رو توصیف کنی قید نثر سنگینو میزنی. انگار فقط تا یه جایی میتونی سنگین بنویسی. خب این فقط و فقط با تمرین حل میشه. نوشتن و نوشتن و نوشتن.
شخصیت پردازی: ؟؟ از 10
خب واقعا هیچ چیزی معلوم نیست. تا اینجا فقط شخصیت پدر و پسره رو داشتیم. پسره کنجکاوه و سختکوش و دمدمی مزاج ( یهو از خونه رفت بیرون بدون اینکه با هیچکس حرف بزنه. )پدره هم دائمالخمره. شخصیت پدر رو تو خیلی جاهای دیگه هم دیدیم مثلش رو. اما شخصیت پسر رو هنوز خوب نمیشناسیم. شخصیت پدر هم خوب نمیشناسیم اما من حدس میزنم که مثل خیلی کتابای دیگه باشه.
Envelope

Envelope
2017/08/15, 17:55
میدونید من از کلیشه ای بودن بدم میاد.
برای همین،سیر داستان رو مطمئنم هیچکسسسسسس نمیتونه حدس بزنه.ینی واقعا مطمئنم.شخصیت پدر رو هم طی داستان بهش میپردازم و همینطور شخصیت پسر.و باز هم مطمئنم که هر حدسی بزنید درباره نوع شخصیت های داستان،غلط در میاد.همونطور که تاحالا غلط در اومده.
طی فصل دوم از خیلی چیزا آگاه می شین.
ممنون نقد خوبی بود.
کمک میکنه بهم.از دوستان زیادی درخواست نقد کردم که واقعا همه شون بهم میتونن کمک کنن.

Envelope
2017/09/24, 07:20
دوستان فصل اصلاح شده یک و فصل دوم قرار گرفت دوباره منتظر نظراتتون هستم امیدوارم بازدید ها بیشتر بشه.

Envelope
2017/09/24, 14:42
و راستی توقع میره تعداد نظر ها حداقل نصف صفحه های فصول باشه دیگه.
نامردی نکنید و نظر بدید.شیش هفتا دانلود تا الان بدون هیچ نظری

kianick
2017/09/29, 22:29
خب خب سلام.
*پیرمرد بر روی صندلی خراطی شده نشسته و تکیه‌اش بر عصایی بود که انگار از دو مار درهم پیچیده ساخته شده بود.
این جایی که ستاره میزنم متن شماس.
خب بهتر بود مینوشتید تکیه داده بود بر عصایی که انگار، از دو مار درهم پیچیده ساخته شده بود.
دقت کنین فرقی نمیکنن ولی جمله ها و کلمات پیکر داستانن. هر جمله یه فرقی توی متن ایجاد میکنه.

*پشتش شومینه‌ای قرار داشت که صدای ترق و تروق چوب مشتعل در میان آن، تنها صدایی که در کلبه شنیده میشد بود.
بهتر بود جمله بندیتون این بود:
تنها صدایی که در کلبه شنیده میشد، متعلق به ترق و تروق چوب‌های مشتعل در شومینه‌ای بود که پشت سر پیرمرد قرار داشت.
اینجوری فضا مرموزتر میشه و جملات یه هماهنگی و نظمی میگیرن. در حالی که اونجوری یه بینظمی حس میشه. باور کنید اگه دقت بیشتری تو جمله بندی به خرج بدید جادو میشه. حالا اگه خواستید چند نمونه‌ی دیگه رو من به خودتون بگم یا دوباره توی پست بزنم. بقیه جملات هم همینطور.
میرم سراغ مورد بعدی:
توصیف زیاد نداره این چند صفحه‌ی اول که‌. باید هوب محیطو توصیف کنی و آدمو ببری اونجا. از طرفی اون لحن و نثر آرومت به این موضوع کمک میکنه و خوبه. تشبیهات جالب نیستن، تشبیه و توصیفو ادغام کن.
نه واقعا جمله بندیهات رو مخم هستن. بیشتر روشون کار کن. بیشتر اشتباهاتت به خاطر همیناس

یه نکته:
*)من هنوز جوونم آرزو دارم. یا زندایی مونیکا(!
مثل اینکه ذهن شوخطبع ام حتی در آن شرایط ول کن نبود.
واااات؟

*پوست درختان توت، سفت بود و حالت ریشه مانند داشت و همین آن را برای تهیه خمیر تیر مناسب میکرد که بعد به آن
میپردازم. شکار مهمتر از افکار نابجا بود.
افعال متناقص از نظر زمانی‌ در این جمله و جاهای دیگه.

*به پدر مادرش تحویلش نمیدادم.
به پدر و مادرش، تحویل نمیدادمش بهتره چون دو تا اش کنار هم قشنگ نیست. این قاعده تکرار شده باز هم فکرکنم.


خب خب.
فعلا تا اینجا همینا. ویژگی خوب هم زیاد داشت:
داستان جالب
صحنه پردازی خوب
تو نقش اون پسر رفته بودی خوب، و این که مخاطب توی داستانت میرفت با این نکته جور بود و عالی میشد.
در کل اگه فعل‌هات رو درست کنی و رو جمله‌بندیت کار کنس عالی میشه.
حالا الآن واقعا خوابم میاد ((321))
فردا بقیه‌ی نقدو میزنم.
با تچکر :دی

Envelope
2017/09/29, 22:38
والا من چون مخ خودم متناقضه، جمله هام اینجوری میشه ولی خیلی سعی میکنم درستش کنم. به امید ویراستار بودم که خوب...
نشد دیگه.
اون قسمت شوخیاشو خودمم زیاد نپسندیدم ولی نمیدونم چرا دستم رفت.
صفحات اول من توصیف زیاد نکردم چون ترسیدم گاف بدم.آخه با چند تا از ریز ترین نکات مقدمه...



ای داد داره اسپویل میشه.

Envelope
2017/10/06, 17:59
حالا پیشتاز که زیاد تحویل نمیگیره مارو ولی فصل سوم به پست اول اضافه شد .

Envelope
2017/10/08, 07:25
والا من چیزی نمیگم دیگه



اگه تا پس فردا بازخوردی نداشت لطفا یکی از مدیران تاپیکو پاک کنه.

alikh1377
2017/10/10, 15:30
بابا چرا میخوای پاکش کنی داستان به این قشنگی رو بزار بمونه درسته یکم نظر کمه ولی انصافا با توجه به این که خیلی از کاربرای پیشتاز توی بوک پیج هم هستن واینکه نظرات داستانت اونجا خوب بوده دیگه زیادم به نظر کم گیر نده شاید بعد ها چند نفر هم به وسیله این سایت با داستانت آشنا شدن یا اینکه خودت برای ویراستاری از تیم ویراستاری این سایت استفاده کردی راستی همین پستت رو توی سایت دریم رایز هم دیدم در مورد اونجا هم نظر من اینه که تاپیکت رو نبند به همین دلایل، این نظر من بود به هر حال صلاح ملک خویش خسروان دانند. خوب دیگه زیاد حرف زدم درمورد داستان هم باید بگم که خیلی خوب داری پیش میری اگه بتونی یه ویراستار خوب هم پیدا کنی که دیگه عالی والبته اصل مطلب، کی فصل بعدی رو میدی؟

Envelope
2017/10/10, 20:54
علی خدایی گله ای نیست.
حتما نباید یه نقد باشه که طولانی و بلند بالا باشه یه لایک یه دنیال کردن یه فصل بعدی کی میاد...

آدم دلسرد میشه والا.

فصل بعدی، نمیدونم کی میاد برای ایکه بد قول نشم دو هفته دیگه قول می دم.

ممنون علی.

alikh1377
2017/10/11, 08:52
آخه اینم در نظر داشته باش که بیشتر وقت ها بچه ها چون نمیدونن چچوری نقد کنن نظری نمیزارن - البته من خودمم خیلی نمیدونم چطوری فقط هر چی که در مورد داستان ها به ذهنم میاد رو میگم:troll:- وقتیم که میخوان بپرسن فصل بعد کی میاد چون متن کوتاهه و اسپم محصوب میشه و چند باری توی انجمن های مختلف بهشون اختارمیدن((8)) این باعث میشه دیگه زیاد نیان بپرسن فصل بعد کجاست یا اینکه مثلا برای تشکر یا چیزایی مثل این دیگه نمیان فقط بنویسن عالی بود یا ممنون پس شمام دلسرد نشو وبه کارت ادامه بده خدارو چه دیدی شاید توی مملکت ما هم کتاب یه تکونی خورد و شمام یکی از نویسنده های سرشناس شدی(انشا الله)((5)) وقتی که نظری چیزی نیست برای دل خودت بنویس حداقل هیچی که بدست نیاری قلمت رونتر میشه و تجربت بیشتر.((73))

momo jon
2017/10/12, 00:34
سلام
برای مقدمه
مقدمه خوبی داشت، برای شروع داستان خوبه
ولی متن خشکه، روون نیست
له نظر من این قسمت نیاز به توضیحات بیشتری داره مثلا: (پیرمرد که در حال فکر کردن بود، ابروانش را بالا انداخت و با چشمان گشاد شده به میهمانش نگاه کرد. گویی چیز بسیار مهمیرا به یاد آورده باشد .- فرار)
این رو میتونستی خیلی بهتر از این توصیف کنی، متنت نمیتونه اون احساس رو به فرد القا کنه. و خواننده میخونه و رد میشه خب مشخصه که زیاد تو ذهن خواننده نمیمونه برای شما که فصل فصل میذارید ضعف بزرگیه
(نوایی که غم را به ذهن، متبادر میکرد .اولگ دیگر نمیدانست که بترسد یا غمگین باشد. به نظر با جادوگری طرف بودند که قدرتش به حدی بالا بود که میتوانست احساسات را به صورت مصنوعی به فرد الغا کند .اگر راهی برای مقابله با آن وجود داشت، اولگ نمیدانست که آن چیست .فقط این غم بود که به ذهنش رسوخ میکرد. قلبش را پارهپاره میکرد. گویی هزاران بار همسر و فرزندانش را جلوی چشمانش
بکشند و او کاری نتواند بکند. مقدار تیرو فراتر از تصور بود. چطور چنین چیزی امکان داشت؟)

Envelope
2017/10/13, 15:09
ممنونم ازتون و اینکه میخوام سرعت فصل دهی رو اگه بتونم بیشتر کنم.
خداروچه دیدی شاید مخاطبا بالاتر رفتن. هر فصل هم سنگینه و متاسفانه خیلی کار داره. پس سعی میکنم زودتر بذارم.

دیگه نهایت تا پس فردا فصل چهار رو سایته موفق باشین.

Envelope
2017/10/15, 23:13
فصل چهار به پست اول افزوده شد.

Lord_SaM@N
2017/10/20, 22:30
اینولوپ
آه ، اینولوپ


داستانت خوبه فقط یکم سریع فصلا رو بده بیرون
منم کچل نکن لطفا

Envelope
2017/10/27, 12:59
بله و همچنان منتظر نظر...
جدی مشکل نظر ندادنتون چیه بگین رفعش کنم.

kianick
2017/10/27, 14:15
بله و همچنان منتظر نظر...
جدی مشکل نظر ندادنتون چیه بگین رفعش کنم.

خخخخ. خو برادر طبیعیه. البته فکر کنم. اولا اینکه نصف بچه‌های پیشتاز اون ور هم هستن و قائدتا اونجا نظر میدن. مثل داستان خودم. و دوما اینکه شما اونجا شناخته شده‌ای، همه خوندن راحت نظر میدن و اینا. ولی اینجا نه. من خودم داستانم اینور نظر و ... داره ولی اونور با اینکه بیست و چند تا دانلودی داشته دریغ از یک نظر((200))
دیگه شما هم اون نظرای توی بوک‌پیجو در نظر بگیر. به هر حال سایتیه که توش فعالیت دارین. اینور هم مسلما بچه‌ها منو میشناسن و این‌که داستانمو میخونن، درصدیش هم به همین خاطره. در کل بگم ناراحت نشو و ادامه بده. هرچند مطمئنم خودت ادامه میدی :دی
((48))

Envelope
2017/10/27, 16:34
اولا که لینک های دانلود یکیه از کجا فهمیدی بیست و جند تا دانلودداشت :/


دوما رو ول .
راست میگی. اینجا منو نمیشناسن. خب...
نمیشناسن
و اینکه....
نمیشناسن

خو بشناسین دیگه.

kianick
2017/10/27, 16:40
اولا که لینک های دانلود یکیه از کجا فهمیدی بیست و جند تا دانلودداشت :/


دوما رو ول .
راست میگی. اینجا منو نمیشناسن. خب...
نمیشناسن ������
و اینکه....
نمیشناسن ������

خو بشناسین دیگه.

خخخ.
اولا لینک فصل یک اونجا با لینک فصل یک اینجا فرق داشت و از همین فهمیدم،
دوما هم که، امممم.
خب بشناسین دیگه :دی

BOOKBL
2017/10/30, 13:59
#افسانه_آز
#تالیور
#فصل3
داد و بیداد فروشندگان که از اجناس خود تعریف میکردند و در رقابت با دیگران، سعی در پایین آوردن نرخ داشتند.
.
.
.
.
و همهمه مردم نسبتاً فقیر که با شنیدن قیمتی کمتر از گاری روبهرویشان، به سمت گاریهای دیگر هجوم میبردند.

اینجا جملت معنای خاصی نداره. داد بیداد فروشندگان و همهمه مردم فقیری که به سمت گاری ها هجوم میبردند چی؟ یه چیزی جا مونده. مثلا آخرش باید بگی گوشم را کر میکرد یا همچین چیزی که جمله هات کامل بشه. اون دیالوگ های وسطشم اگر آخر توصیف استفاده میکردی خیلی بهتر میشد.
.
در میان آنها میشد افراد ثروتمند را هم دید. آنها از بالای بینیشان به فقرا نگاه میکردند. و چرا که نکنند؟
آنها پول داشتند. تمیز بودند. جدی بودند. غذای خوب میخوردند. در برابر سرما توسط لایههای ضخیم چربی پوشانده شده
بودند.
بله...
—---
خیلی جاها الکی اینتر میزنی میای خط بعد مثل همینجا. و بظرم این که تو اون بلبشو و گیر و دار تو شهر غریب یه همچین فکری به ذهنش رسیده و یدفه شروع کرده به بد و بیراه گفتن به ثروتمندا خیلی عجیب و غیر طبیعیه.
مشکل اینتر و همینطوری رفتن خط بعد بیداد میکنه تو داستان! عملا بند بیشتر 2 خط نداره و خیلی کمه.


زنان اندک بودند و همان تعداد اندک هم...)فیلترینگ(
کلمه چرند و مسخره و حذف بیجا بدون کوچکترین ذره ای از ترس. هیچ مشکلی نداره که حرفای منکراتی گفته بشه تو داستان وقتی داری فقر رو توصیف میکنی باید هرچیزی که همراهش هست رو هم توصیف کنی! نه اینکه با نهایت مسخرگی بگذری از چیزایی که نمیخوای!

متصدی:
-برای اینکه توی بار باشی خیلی جوونی.
—---—
این نوع دیالوگ نویسی رو توی فیلم نامه دیدم تو داستان نویسی جایی نداره. باید بنویسی: متصدی گفت: یا متصدی اخم کرد: یا باهم: متصدی اخم کرد و گفت:. متصدی خشک و خالی نه درسته نه قشنگ


آلیسا:
اسم خودشو سوم شخص میاره؟ 😐

در هر صورت اعتماد در اعتماد شده بود. اصن وضعی...
طنز مسخره و چرند. بهش میگن اعتماد متقابل. دیگه هیچ وقت اینطوری ننویس قشنگ ده پله متنت میاد پایین!


درکل 6 از 10
اینکه کم دادم یکم بخاطر انتظاریه که ازت دارم. سیر داستان داره خوب پیش میره اما سعی کن برای فصول دیگه متن منسجم تری بنویسی. از افکار نپری توصیف کنی و دوباره افکار و هی اینتر بزنی و ساختار متن مشخص نباشه! سعی کن افکار و توصیف ها رو باهم و به صورت نوشتاری بدون اینکه هی محاوره گفته بشه وسط متن و سه نقطه بیاد بنویسی. منسجم تر. کتابی تر.

موفق باشی.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -
Envelope
......

Envelope
2017/10/30, 18:09
باش...
ممنون بنیامین. این چیزا رو سینا خیلی توی فصل چهار گیر داد. سعی کردیم درستش کنیم خب...
بهتر شد بازم فصل چهارو بخون کو.





و دوستان، حالا خواننده که کمه ولی خب... فصل پنج، نهایت ده روز دیگه روی سایته. فصل فوق العاده طولانی شد. طوری که فصل یک و فصل دو باهم، دو سومش می شند!
پس با این اوصاف، این وقفه طولانی توجیه خوبی داره. ممنون از کسایی، مثل بنیامین که می خونن داستان رو.
به امید بیدار.

Arya
2017/11/12, 11:18
داداش قربون پنجه طلاییت
بعدی کی میاد

Envelope
2017/11/23, 15:51
تا پنج روز دیگه، ابر فصلی پنجاه شصت صفحه ای میاد ای تک خواننده!

Envelope
2017/11/25, 22:07
فصل پنج به پست اول اضافه شد.

Envelope
2017/12/02, 18:39
ولی وجدانا اینجا خیلی خلوته.
فصل شیش رو پاک کردم.
قدیمی بود. کیفیت کار پایین بود مثل فصل های یک تا پنج. میخوام دوباره بنویسم. دو ماه روز قلمم کار کردم حالا میخوام ببینم که چطوری شده. تا الان نظر ندادین ممنون، از فصل شیش یه نظر بدین. اگه از فصول قبلی بهتره بگین اگه بدتر بازم بگین اگه فرقی نداره هم بگین.

Arya
2017/12/07, 08:37
داداش
خیلیییییییی خفن بووووووووود😍😍😍😍😍😍
روانی شدم🤕🤕🤕😲😲😢😭

Envelope
2017/12/07, 17:04
داداش
خیلیییییییی خفن بووووووووود
روانی شدم

دوربین مخفیه؟

Envelope
2017/12/08, 09:45
فصل ششم تا چند روز دیگه
...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل ششم تا چند روز دیگه
...

Envelope
2017/12/08, 23:00
فصل ششم، پارت اول به پست اول افزوده شد.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

دوستان فایل ویراستار نداشت. چند تا قسمت پاورقی توی متنه گفتم بگم که ببخشید پیشاپیش. و نمیدم. ویراستار خودمه اصن دلم نمیخواد کاراشو بدم کسی بخونه! اون فایل هارو می خوام نگه دارم و سینای بینوا رو، فرستادم سر فصل های یک تا پنج.
موفق باشید و از داستان اگه پتانسیلش رو داره لذت ببرید.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

دوستان فایل ویراستار نداشت. چند تا قسمت پاورقی توی متنه گفتم بگم که ببخشید پیشاپیش. و نمیدم. ویراستار خودمه اصن دلم نمیخواد کاراشو بدم کسی بخونه! اون فایل هارو می خوام نگه دارم و سینای بینوا رو، فرستادم سر فصل های یک تا پنج.
موفق باشید و از داستان اگه پتانسیلش رو داره لذت ببرید.

Envelope
2017/12/21, 18:31
سلام بر دمه.
دوستان زمین و زمان دست به دست هم دادن تا من نتونم بنویسم! از سردرد و اعتیاد به تلگرام گرفته تا فوتبال یا بهتره بگم میدون جنگ!
امروز رده بندی داشتیم با یک تیم فوق العاده قوی و مدافع ما هم که بعله من بودم...
یکی من میزدم ده تا اونا می زدن(آنچنان زیر تاقی گل زدم که صدای زنگ آهن تو گوش همه مونده بود). خلاصه بگم که علیلم ذلیلم!
از شانس خوبم فقط دست راستم سالم مونده انگشت راست و مچ دست چپم در رفته چندین و چند جا هم خراشیدگی دارم. خلاصه خواستم بگم الکی بهونه نمیارم الان دارم یه دستی و با تحمل درد دست و پام تایپ می کنم. شرمندتونم من یک ماه دیگه چند تا فصل رو با هم می دم. واقعا شرمندم.

Envelope
2018/01/02, 10:10
ارائه بعدی تا فصل ده خواهد بود.
تخمین می زنم بیشتر از صد و پنجاه/شصت صفحه باشه.
تا اونموقع صبر کنید ممنون از عده معدود خواننده ها.

Arya
2018/01/03, 07:26
ارائه بعدی تا فصل ده خواهد بود.
تخمین می زنم بیشتر از صد و پنجاه/شصت صفحه باشه.
تا اونموقع صبر کنید ممنون از عده معدود خواننده ها.

وای صد و شصت صفحه😲😲😍😍😍
فقط زودتر🙏🙏

kianick
2018/01/03, 13:33
فصل شش چرا ایطوریه؟ :/
ایول.
یک تا ده؟
وقتی بیاد حتما میخونم.
فعلا میبرم تا لینک کلی!
:دی

Envelope
2018/01/04, 15:03
یک تا ده که بیشتر از سیصد صفحس(یاد بگیرید :دی).
گفتم فصل شش تا ده صد و شصتاس.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل شیش چطوریه؟ :|

kianick
2018/01/04, 16:50
یک تا ده که بیشتر از سیصد صفحس(یاد بگیرید :دی).
گفتم فصل شش تا ده صد و شصتاس.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل شیش چطوریه؟ :|


اهم اهم.
خو برادرم یک تا ده بده دیگه :/ :دی

بعد هم هرکس داستانش و نوعش فرق داره، مثلا همین پادشاهی وحشت که کتاب خیلی قشنگیه و جلد اولش صد و خرده‌ای صفحه بیشتر نداره! یا مثلا سرزمین‌های ویران خودمون که بعضی فصلاش همینطورین!
حالا بیخیال این حرفا، خدایی کی یک تا ده میدی؟
برا فصل شش هم منظورم صفحه‌آرایی متفاوت بود، شاید هم با بقیه فرقی نداشت ولی من فقط یک رو دیدم صفحه‌آراییشو. حالا یک تا ده که نه، ولی یه لینک کلی بده در کل.
بعد یه چیز دیگه، چند فصله کل کتاب؟
بذارم تموم شه بعد بخونم؟ ینی منظورم اینه زیاد مونده؟

Envelope
2018/01/04, 20:52
جلد یک بیشتر از صد فصله.
جلد دو بین پنجاه تا شصت.
جلد سه از جلد اول هم بیشتره.


اسماشون رو هم، راستش من اصلا برای شخصیت ها و خود داستان اسم خاصی انتخاب نکردم. اینها موقتی هستن می خوام بعدا همچین زیاد فکر کنم واسشون.


جلد اول بیشتر از دو هزار و پونصد صفحس حتی شاید از سه هزارتا هم بزنه بالا. تا وقتی هم تموم بشه دولت روحانی تمومه احتمالا پس بخش بخش بخون اگه می خوای.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یک تا ده رو نمی دونم. می خوام بعد از رسیدن به فصل ده حدودا دو ماه روش کا کنم بعد دوباره شروع کنم به نوشتن. برنامه هم می ریزم برای انتشار. تا فصل ده که بدم، باقیش رو بخش بخش می ذارم. مثلا طوری که من برآورد کردم، تا آخر فصل چهارده بخش یک(پونصد صفحه) تمومه و لینک کلیش ارائه می شه. نمیدونم چقدر طول می کشه من الان فصل شیش رو که حدودا پنجاه صفحه بود تموم کردم، صفحه سی فصل هفت هستم.

kianick
2018/01/04, 20:59
پشتکارتو تحسین میکنم واقعا :|
واقعا همچین پشتکاری حتما خوندن داره، بخش بخش میخونم.
میگم مگه قرار نبود یک و نیم جلدی باشه؟
حالا من امشب خوابم میاد :|‌
فردا میشینم میخونم :دی

Envelope
2018/01/04, 23:00
قرار بود جلد یو و دو باشه بینشون جلد یک و نیم. اما دیدم هزار و نهصد صفحه هم کم نیست خودش یه جلد مجزا می تونه باشه. پس گفتم داستان رو حروم نکنم و شد سه گانه.
ممنون که میخونی. این داستان حتی برایخودم هم غیر قابل پی شبیتیه که خالقشم. می گم غیر قابل پیشبینی، توی فصل های جلوتر می فهمید منظورم چیه هنوزم که هنوز ایده ها جدید به سرم می زنه و هی به افسانه آز که اسم موقتشه اضافه میکنم. هر روز هر روز داره حجمش بالاتر میره ولی من نمی تونم بنویسم. تمرکز بالایی می خواد زیاد نوشتن تویتابستون حتی روزی بیست و پنج صفحه هم نوشتم(خرچند بعدش پاک کردم. تمرین بود چون راضی نبودم).

نمیدونم کی تموم می شه فقط می دونم از پنج سال کمتر نیست.
یه فکر دیگه هم دارم که بکنمش شونزده یا هیجده جلدی که حالا باید روش فکر کنم.

M.Mahdi
2018/01/05, 02:26
خب شما که برا چند هزار صفحه نقشه داری، یه زحمتی بکش یه پاراگراف خلاصه هم اضافه کن به پست اول ((200))
خیلی میتونه توی جذب خواننده کمک کنه. اگر هدفتون اینه که خواننده خودش بخونه ببینه چیه موضوعش، اغلب حوصله ندارن چهار پنج فصل بخونن تا تازه بفهمن با چی طرفن برا همین یه چشم انداز کلی از کتاب میتونه خیلی مفید باشه. :)

پ.ن. اگه تصمیم گرفتی خلاصه بذاری لطفا واقعا یه خلاصه باشه ((200)) اخیرا مد شده بجای خلاصه متون ادبی میذارن که بیشتر شبیه نقل قولای انگیزشیه تا خلاصه داستان :|
مثلا اومده خلاصه گذاشته : دنیای سیاه مرا احاطه کرده، سرنوشت مرا به بازی گرفته، تقدیرم فلان شده ..... تسلیم نمیشوم....نمیدونم اکنون به پا میخیزم :| خیلی ممنونم که این همه اطلاعات از محتوای کتاب بهمون دادی :| ((200))
پ.ن.2: مدیونید اگه فک کنید خلاصه داستان کیانیک تو ذهنم بود موقع گفتن اینا ((200)) :-" (رحم کن من کنکور دارم :-")

Envelope
2018/01/05, 10:09
خلاصه؟ من نمیتونم از داستان چیز زیادی بگم چون خب اسپویل می شه.
اما یه خلاصه در حدی که کسی نفهمه ماجراهای فصل های جلوتر رو می ذارم.

M.Mahdi
2018/01/05, 12:14
خلاصه؟ من نمیتونم از داستان چیز زیادی بگم چون خب اسپویل می شه.
اما یه خلاصه در حدی که کسی نفهمه ماجراهای فصل های جلوتر رو می ذارم.
راستش خلاصه، تعریف کردنه که با اسپویل فرق داره. اسپویل مال نقاط خیلی بحرانی داستانه. ولی تعریف کردن خواننده رو بیشتر تشویق میکنه. مثل اینه تو تریلر یه فیلم انفجار یه ساختمونو نشون بدن. ممکنه اصلا اصلا این صحنه مال دقیقه آخر فیلم باشه، ولی بیننده براش اسپویل که نمیشه هیچ، بیشترم کنجکاو میشه که کل صحنه رو ببینه و بفهمه اصلا چجوری کار به اینجا کشید. اسپویل اینه که مثلا تو تریلر نشون بدن فلان آدم خائنه یا فلان شخصیت میمیره.
همه کتابا هم تو گودریدز یه خلاصه دارن لزوما، اصلا یه بخش مهم برای کتابه.
مثلا تو گودریدز برای خلاصه جلد اول هری پاتر خیلی مستقیم گفته که هری میفهمه یه جادوگره. درحالی که ما خودمون تو فصل چهارم اینو میفهمیم. ولی با این حال اسپویل نیست چون اصلا کل مجموعه بر اساس جادوگر بودن هریه و اتفاقای اصلی یه چیز دیگن. یا مثلا تو خلاصش گفته که یه چیز مخفی تو سیاهچالای هاگوارتزه. با اینکه ما خودمون اینو وسطای کتاب به بعد میفهمیم. ولی داستان برامون بیمزه نمیشه برعکس کنجکاو میشیم بدونیم اون چیز مخفی چیه.
یا مثلا جلد اول کاراموز رنجر تو خلاصش اومده گفته که ویل به عنوان کاراموز رنجر انتخاب میشه ولی بازم اون قسمت انتخابش هنوز جذابه، گرچه خودمون میدونیم کاراموز رنجر میشه. یا گفته مورگارث داره نیروهاشو جمع میکنه درحالی که تو کتاب وسطاش خودمون اینو میفهمیم.
درکل امیدوارم منظورمو گرفته باشی ((200)) نباید برای کل داستان اینقدر محافظه کار باشی. روند داستان و نقاط جذابو تو خلاصت بگو ولی غافلگیریاشو برای توی کتاب نگه دار :)

Envelope
2018/01/05, 12:37
آخه مشکل اینجاست توی بند بند داستان غافلگیری هایی وجود داره. این روند کاشت تا پایان فصل چهارده هست بعد از اونه که رشد میکنن و حائز اهمیت می شن. یه خلاصه گذاشتم ازش.
آخه داری بهم میگی محافظه کار نباشم؟ یگ حرفا میزنیا:دی این داستان کل زندگی من و تنها چیز مفیدی که دارم شده. نمی تونم الکی از وقایع بگم. به هر حال یه خلاصه گذاشتم، شما بخونید.
درک وقایع داستان و به خاطر سپردنشون توی داستان می تونه کمک درک خوبی باشه.

M.Mahdi
2018/01/05, 13:11
تشکر از خلاصه :)
درکل من فقط واسه این گفتم که کتابت بیشتر دیده شه هدفم شخصی نبود ((72)) چون یه کتاب دو سه هزار صفحه عی بدون حتی یه خلاصه واقعا ترسناکه شروع کردنش((200))

موفق باشی ^_^ ایشالا بعد کنکور فرصت شه داستانتو بخونم :)

Envelope
2018/01/05, 13:52
حتما.
ممنون موفق باشی تو کنکورت

Arya
2018/02/10, 22:33
دادااااش🤗😇😇
کی ادامه میدی😧😧
یه ماه که خیلی وقته گذشته
امتحانام خیلی وقته تموم شد😨
مردیم دییه😱😱
نمیخوای بدی بگو چرا چشم به راه میذاری😠 (شوخی کردما😑 جنبه داشته باش🤤)
خلاصه اینکه از بی‌داستانی دارم زمین گاز میزنم😩😩
ادامه می خوام😢😢🙏🙏😇😇

Envelope
2018/02/11, 19:59
گفتم که، عید ادامشو میذارم. داستان تازه داره توی لاین فانتزی طورش می افته. هیجان زیادی داره که به منم سرایت کرده سعی میکنم اگه شد ادامه فصل هشت و فصل نه و نه رو تا آخر ماه بنویسم و بعدش تا عید بشینم ده تا فصل اول رو یکدست کنم.
یکم دیگه صبر...

Envelope
2018/03/17, 12:03
دمدای عیده، همه کار و بار سرشون ریخته و نمی دونن چیکار کنن. پیشاپیش عید رو به همه تبریک میگم و آرزوی یک سال پر از شادی دارم.
شاید این ده فصل بتونه شماهارو خوشحال کنه، امیدوار اونقدر خوب باشه که بتونه. فصل های الان رو پاک کردم، چون اسامی تغییر کردن و بعضی از اتفاقات هم همینطور.
در کل خوشحال نشدین هم نشدین! فقط نظر یا نقد من یادتون نره.

همراه ده تا فصل اول، چند تا فایل هم به صورت ضمیمه هستن که باید دانلود کنین. یکیش کاور داستانه و اون یکی دیگه نقشه جهان داستان. متاسفانه نقاشی من اصلا خوب نیست، اگه کسی می تونه چند تا نماد بکشه در خدمتش هستم حتما.

حالا هم، برین دیگه.

نیمه شب
2018/03/20, 18:15
سلام
الانَ عَیدی مُو آمادَن
نیم ساعت دیگهَ مونوم عیدی اَوا

Envelope
2018/03/21, 10:49
میدم میدم. اصبر

Arya
2018/03/22, 11:23
میدم میدم. اصبر

کی میدی؟
صبر هم کجا می‌فروشن؟

Envelope
2018/03/23, 10:49
فایل ها آمادن، اما نمی ذارم فعلا.
گفتم عید می ذارم، هنوز یازده روز دیگه وقت دارم فعلا.
صبر رو بیا از خودم بگیر که شیش ماه با صد تا دانلود هیچ نظری نیومد و من هم صبر کردم.

Arya
2018/03/28, 23:54
فایل ها آمادن، اما نمی ذارم فعلا.
گفتم عید می ذارم، هنوز یازده روز دیگه وقت دارم فعلا.
صبر رو بیا از خودم بگیر که شیش ماه با صد تا دانلود هیچ نظری نیومد و من هم صبر کردم.

داداش برادر مستر
عید تموم شه وقت خوندن نداریم
اینقدر نامردی نکن

نیمه شب
2018/05/09, 11:26
فروردین هم تموم شد
واقعاً فایلا اماده شده
ادامش میدی یا فاتحه این کتابم بخونیم

zkmk
2018/06/13, 14:39
سلام
من فک کنم یه سه چهار ماه پیش فصل یک رو دان کردم(نمیدونم راستش فقط فصل یک بود یا نه کلا 45 صفحه بود) اما به خاطر دروس گرامی نشد بخونمش!
حالا تازه اون فایل رو خوندم اومدم بقیش رو دان کنم که دیدم اوپس پس لینک دانلود کو؟
یکی به فریاد من برسه

Arya
2018/06/14, 09:19
واسه یه سری تغییرات برداشته شد
انشاالله تا یه ماه دیگه دوباره قرارش میده
یکم صبر کن

zkmk
2018/06/16, 20:59
آهان
مچکر
((48))

sir m.h.e
2018/06/18, 22:17
تاپیک به درخواست نویسنده بسته شد