PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به نام غربت...



kianick
2017/06/22, 13:41
سلام دوستان عزیز!
سایت بزرگ و بسیار خوبی داریم...
یاد امام زمانمون هم که بیاد نور علی نوره...
بدون آقا مجلس صفا نداره...
اینجا میتونیم دلنوشته ها، مطالب، دانستنی ها و خلاصه هر چی به اماممون مربوط میشه رو به اشتراک بزاریم...
به امید اون که خوشحالشون کنیم..
پس دوستان
.
.
.
یاعلی

kianick
2017/06/22, 15:32
آقا جان:
شرمنده ام
از اینکه هر دم تو را ناراحت و نا امید میکنم شرمنده ام.
شرمنده ام به پهلوی کبود مادرت...
که راهش را نمیروم...
آقا جان:
شرمنده ام از حق پدرت...
که آن را پاس نمیدارم...
فداکاری های او را...
رشادت هایش را...
و صبوری هایش را...
ولی آقا، در خواستی از تو دارم،
به وسعت عمرم که فدایت باد،
برآورده اش کن...
آقا جان،
اگر که زائر درگاهتان نخواهم شد،
دعا بکن که نباشم،
بخواه مرگم را...
دعا بکن که نباشم،
بخواه مرگم را...

ghoghnous13
2017/06/23, 01:53
مهدیا(عج)، از گل رویت خبری نیست که نیست
و مرا بر سر کویت گذری نیست که نیست
جمعه آمد تو هم از پردۀ غیبت بگذر
جز تو در عالم امکان گهری نیست که نیست

س.م.حسینی

kianick
2017/06/23, 03:07
آقا جان،
چه کشیدی از من...
از من و امثال من که نام شیعه بر خود نهاده ایم...
نام شیعه بر خود نهاده ایم ولی...
رو سیاهم آقا، ولی تو بزرگی..
بزرگی تو عرشه ی تاریخ را به لرزه در آورده،
از همان اول،
همان ابتدای خلقت...
در روی عرش.


آقا جان:
تو خورشیدی،
ابر های گناه این قوم زمینی،
بر توی آسمانی قرار گرفته اند ولی...
ولی تو با این حال باز هم از پس آن ابر های سنگین گناه مراقب مایی و ما باز هم ولی، گناه میکنیم.

عزیز زهرا؛
برای من گریه نکن،
قسم به صبر جدت،
و قسم به بازوی کبود مادرت،
و قسم به خون سرور جوانان اهل بهشت،
و قسم به تمام آن لحظات غربت،
و قسم به هزاران چیز دیگر،
برایم گریه نکن...
تو رئوفی، ولی من نه...
تو معصومی، ولی من نه...
تو صبوری، ولی من نه...
تو...
پس چرا آقا؟
چرا دوباره گریه میکنی و طلب عفو میکنی برایم؟

میدانم...
چون تو رئوفی...
تو پدر من هستی...
جانم هزاران بار فدای یک قطره اشکت...
بیا ای مظلوم ترین پدر دنیا...

اللهم عجل الولیک الفرج

س.ع.الف
2017/06/23, 15:34
نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست
نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست

علی اکبر رائفی پور

Bartimeaus
2017/06/23, 20:17
سلام بر قائم آل محمد... سلام بر او و سلام بر پدران او... سلام بر روزی که او متولد شد... و سلام بر روزی که بازگردد و ما بین رکن و مقام بایستد و با صوت حیدری‌اش ندا دهد: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم! ألا یا أهل العالم أنا الصمصام‏ المنتقم‏! ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان! ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا! ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا...

ghoghnous13
2017/06/24, 18:55
سلام بر قائم آل محمد... سلام بر او و سلام بر پدران او... سلام بر روزی که او متولد شد... و سلام بر روزی که بازگردد و ما بین رکن و مقام بایستد و با صوت حیدری‌اش ندا دهد: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم! ألا یا أهل العالم أنا الصمصام‏ المنتقم‏! ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان! ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا! ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا...



کربلا گفتی وجودم گُر گرفت
گونه‌ام از دیده‌هایم در گرفت
هر که رفته خاک بوسی حسین(ع)
دست تهی رفت و سبوی پر گرفت

س.م.حسینی

kianick
2017/06/25, 11:07
دعا میکنم باز بــــــاران بیاید

بر آوار من حس طوفان بیاید

دعــا میکنم مثـل هر شب نباشد

کسی سمت دل های لرزان بیاید

به یک تار مو بسته اوضاع گردون

که یک جــمعه تکــرار قـــرآن بیاید

نسیمی پر از عطر کوثر ز خیبر

به چشـمان خاموش کنعان بیاید

غم ذوالفقار از نگـــــاهش بریزد

به خون خواهی نسل انسان بیاید

پر از بغض چاه از یتیمان بگوید

به دلــداری یـــاس پنـــهان بیــاید

و بر خالی سفره های دوباره

به نــام بلنــدای او نان بیاید

جنون میوزد بر من ای کاش باران

به لب خشـــکی این بیــابــان بیاید

کبوتر کبوتر جهــــان پر بگیرد

غریب از غروب خراسان بیاید ....



روز جمعه شد و دلبر نیومد
ای خدا کاسه ی صبرم سر اومد ....

ghoghnous13
2017/06/25, 14:20
هر روز بیایید دعایی بکنیم
بهر دل عشاق نوایی بکنیم
با نغمۀ العجل بقیة الله هر روز
در کوی غزل حال و هوایی بکنیم

س.م.حسینی

kianick
2017/06/25, 20:39
دلم می خواهد برایت عاشقانه بنویسم :
می خواهم از آمدنت بگویم .. از رسیدنت ...
از پایان شب های بلند غیبتت ....
عشق من : آرزو می کنم روزی بیایی و در حضورت

برایت جشن آغاز امامت بگیرم

مولاجان ... بیا ببین : هنوز که نیامده ای ،
بزمی عاشقانه آراسته ام برایت تا قدم بر خانه ام بگزاری و
کلبه ام را به نور وجودت مُنور کنی عزیز ...
در بالای مجلس برایت جایگاهی تدارک دیده ام
که همیشه به یادت خالی می ماند ! راستی چرا نمی آیی ؟
میهمانانم هر سال در جشن امامتت سراغت را از من می گیرند
که آقایم کجاست ؟
چرا دیر کرده ! چرا به میهمانی خودش نرسیده ؟! ...
نمی دانم جانِ مهدی : جوابشان را چه بگویم ؟
اما با لبخندی به یاد آمدنت به آنها می گویم در راه است :....
آقایم در راه مانده ، میرسد .. !
بیا ببین آقاجان : برای هدیه به میهمانان مجلست
از جمکرانت - نقش - خانه ات را آورده ام
تا با دیدن خانه ی آسمانی ات به یادشان بماند
که برای آمدنت دعای فرج بخوانند... ا
گر شد به میهمانی ام بیا مولاجان :‌ قول رسیدنت را داده ام ..
لااقل سَری به بزم عاشقانه ام بزن مولاجان :
شادمانه هایم برایت دلتنگ اند ..
شب که میشود دلم هوایت را میکند :
امشب سَری به آسمان دنیا زدم ؛
همین چند لحظه ی پیش ! نگاهم که به ماه زیبا افتاد :
به ناگاه به یادت افتادم که چقدر جای صورت آسمانی ات
بر سینه ی آبیه آسمان خالی ست مولاجان ..
به ماه گفتم هر چقدر هم که زیبا باشی
باز هم سهم ت از دنیا همین یک تکه آسمان است و بس ..
اما من خورشیدی دارم که اگر روزی بَنای تابیدن کند
تو را شرمنده می کند ..
خورشیدی دارم که سهم ش تمام هستی و ماسِواست :
هر چه را که بخواهد در نگین انگشتری اش دارد ...
در گوشه ی نگاهش : به وجودش - هستی - برپاست
و به اشاره اش روزگار می گردد.. دلتنگت شدم :
می خواستم با نگاه به آسمان سلامی عاشقانه
بر محضرت روانه کنم
تا بدانی از روی زمین این گوشه ی دنیا :‌
بی نهایت دوستت دارم مهدی جان ....
خاطرت آسوده آقاجان قلب من تا روز آمدنت
فقط برای تو عاشقانه می تپد ...

مهدی جان:
به جز دستهای پر قدرت تو راهی نیست
که قلب پر از فراموش من از نام پر از حیات تو آکنده شود و می دانم ،
می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست که قلبم را چنان
وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.
آقای من کرم کن و بر من بتاب ...

مهدی جان !
دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود.
جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت
دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است
اشک سرخ می بارد به خود می گویم :
" آقایم باز هم نیامد....."

درست جمعه ها ، وقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت
مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و
رنجیده می شود با خود می گویم
این درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهیب می زنم که

** او خواهد آمد **و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد و از
سوزان ترین پرده اندوهم می گویم :
مهدی جان درست که من بدم و لایق تو نیستم امّا ...

دوستت دارم

مولای من:
من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم
در عصرهاي انتظار به حوالي بي كسي قدم بگذار
خيابان غربت را پيدا كن و وارد كوچه پس كوچه هاي
تنهايي شو كلبه غريبي ام را پيدا كن
كنار بيد مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام
در كلبه را باز كن به سراغ بغض خيس پنجره برو
حرير غمش را كنار بزن مرا خواهي ديد....
با بغضي كويري كه غرق عصاره انتظار است

MD128
2017/06/25, 21:42
برای آمدنت هوا زمستان است ...بیا بهار کن دل را ...

رمضان رفت و مهیا نشدیم
مست از باده و شور شب احیا نشدیم
ما دعا کرده برایش لیکن
بهر دیدار رخش واله و شیدا نشدیم

kianick
2017/06/25, 21:57
مولایم

حس عجیبی دارم

دل من حال شکفتن دارد

دانه ی عشق شما

که شده کاشت در این غمکده ام

داشت شد از چشم ترم

ترسی دارم ز هیاهو و صدای وزش باد زمانه

ریشه ی غنچه ی دل

جای امن میطلبد

کلبه ای از جنس دستان پرمهر شما میطلبد

پر از ابهام است سکوت دل من

غنچه اش میطلبد،

صدایی چون تپش پنجره ها را

از نسیم سحری ،

یا که آن باد صبا ،

نفسی میطلبد

نور، عشق ، ایمان و صفا میطلبد

نور در طرح نگاه و نظر لطف شما

عشق از چشمه ی ایمان و دعا میطلبد

مدیون است هستی اش را ،

به امید ، دعا ، لحظه ی ناب و ملکوتی اذان سحری

چه گلبرگ های سرخی دارد

که شده سیر ز خون دل من

چقدر شعر من احساس عجیبی دارد

دارد سخنی ناگفته

شِکوه اش جامانده

از شیطنت و بازی نامرد زمانه گله دارد

چه صدایش سنگین

چه کسی تاب بیان غم او را دارد

قلمم نای به تصویر کشیدن که ندارد

شانه خالی میکند ، صفحه ی دفتر من

ریشه ، برگ ، آوند و همه بند وجودش ترس است

کرم خاکی مگر از صاحب ریشه ست آگه؟

غنچه ی عشق دلم

باغبان مبخواهد

عشق را میخواهد

نور را میخواهد

خلاصه کنم این خواسته را

او تو را میخواهد

سایه ی لطف شما بر سر آن

مایه ی امید و نشاط دلم است

همه هستی ، همه ثروت ، همه دارایی اوست

او که میداند تو به یادش هستی

تو نجاتش هستی

خلاصه تو که منجی همه دلهایی

شب تاریک و سیه ،

شب هجرانش را ،

تو سحر کن آن را،

با حضور گرمت ...

تو ای شاعره ی خسته دلان

صفحه را برهم زن

حرف دل را بازگو

آقایم:

آیا تو فقط مولای همه خوبانی؟

پس ما روسیهان را چه شود؟

چه بگویم ز خجالت

که منم شرم مجسم

تو تنها علل زندگی ما هستی

تفسیر وجود هستی ،

همه در دست توست

تو بیا روشن کن

چلچراغ فلک هستی را

آفتابا

تصمیم دارم که بذارم زمین

کوله ی بار گنه را

همان ابر سیه را

همان مانع بیداری دل را

آخر چه بدانم که چه اسمش بگذارم

فقط این را گویم

مددی مولاجان

مددی یا مهدی

مارا با آینه ها آشنا کن

و هنوز منتظریم ...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مولایم

حس عجیبی دارم

دل من حال شکفتن دارد

دانه ی عشق شما

که شده کاشت در این غمکده ام

داشت شد از چشم ترم

ترسی دارم ز هیاهو و صدای وزش باد زمانه

ریشه ی غنچه ی دل

جای امن میطلبد

کلبه ای از جنس دستان پرمهر شما میطلبد

پر از ابهام است سکوت دل من

غنچه اش میطلبد،

صدایی چون تپش پنجره ها را

از نسیم سحری ،

یا که آن باد صبا ،

نفسی میطلبد

نور، عشق ، ایمان و صفا میطلبد

نور در طرح نگاه و نظر لطف شما

عشق از چشمه ی ایمان و دعا میطلبد

مدیون است هستی اش را ،

به امید ، دعا ، لحظه ی ناب و ملکوتی اذان سحری

چه گلبرگ های سرخی دارد

که شده سیر ز خون دل من

چقدر شعر من احساس عجیبی دارد

دارد سخنی ناگفته

شِکوه اش جامانده

از شیطنت و بازی نامرد زمانه گله دارد

چه صدایش سنگین

چه کسی تاب بیان غم او را دارد

قلمم نای به تصویر کشیدن که ندارد

شانه خالی میکند ، صفحه ی دفتر من

ریشه ، برگ ، آوند و همه بند وجودش ترس است

کرم خاکی مگر از صاحب ریشه ست آگه؟

غنچه ی عشق دلم

باغبان مبخواهد

عشق را میخواهد

نور را میخواهد

خلاصه کنم این خواسته را

او تو را میخواهد

سایه ی لطف شما بر سر آن

مایه ی امید و نشاط دلم است

همه هستی ، همه ثروت ، همه دارایی اوست

او که میداند تو به یادش هستی

تو نجاتش هستی

خلاصه تو که منجی همه دلهایی

شب تاریک و سیه ،

شب هجرانش را ،

تو سحر کن آن را،

با حضور گرمت ...

تو ای شاعره ی خسته دلان

صفحه را برهم زن

حرف دل را بازگو

آقایم:

آیا تو فقط مولای همه خوبانی؟

پس ما روسیهان را چه شود؟

چه بگویم ز خجالت

که منم شرم مجسم

تو تنها علل زندگی ما هستی

تفسیر وجود هستی ،

همه در دست توست

تو بیا روشن کن

چلچراغ فلک هستی را

آفتابا

تصمیم دارم که بذارم زمین

کوله ی بار گنه را

همان ابر سیه را

همان مانع بیداری دل را

آخر چه بدانم که چه اسمش بگذارم

فقط این را گویم

مددی مولاجان

مددی یا مهدی

مارا با آینه ها آشنا کن

و هنوز منتظریم ...

ghoghnous13
2017/06/26, 01:00
مولایم

حس عجیبی دارم

دل من حال شکفتن دارد

دانه ی عشق شما

که شده کاشت در این غمکده ام

داشت شد از چشم ترم

ترسی دارم ز هیاهو و صدای وزش باد زمانه

ریشه ی غنچه ی دل

جای امن میطلبد

کلبه ای از جنس دستان پرمهر شما میطلبد

پر از ابهام است سکوت دل من

غنچه اش میطلبد،

صدایی چون تپش پنجره ها را

از نسیم سحری ،

یا که آن باد صبا ،

نفسی میطلبد

نور، عشق ، ایمان و صفا میطلبد

نور در طرح نگاه و نظر لطف شما

عشق از چشمه ی ایمان و دعا میطلبد

مدیون است هستی اش را ،

به امید ، دعا ، لحظه ی ناب و ملکوتی اذان سحری

چه گلبرگ های سرخی دارد

که شده سیر ز خون دل من

چقدر شعر من احساس عجیبی دارد

دارد سخنی ناگفته

شِکوه اش جامانده

از شیطنت و بازی نامرد زمانه گله دارد

چه صدایش سنگین

چه کسی تاب بیان غم او را دارد

قلمم نای به تصویر کشیدن که ندارد

شانه خالی میکند ، صفحه ی دفتر من

ریشه ، برگ ، آوند و همه بند وجودش ترس است

کرم خاکی مگر از صاحب ریشه ست آگه؟

غنچه ی عشق دلم

باغبان مبخواهد

عشق را میخواهد

نور را میخواهد

خلاصه کنم این خواسته را

او تو را میخواهد

سایه ی لطف شما بر سر آن

مایه ی امید و نشاط دلم است

همه هستی ، همه ثروت ، همه دارایی اوست

او که میداند تو به یادش هستی

تو نجاتش هستی

خلاصه تو که منجی همه دلهایی

شب تاریک و سیه ،

شب هجرانش را ،

تو سحر کن آن را،

با حضور گرمت ...

تو ای شاعره ی خسته دلان

صفحه را برهم زن

حرف دل را بازگو

آقایم:

آیا تو فقط مولای همه خوبانی؟

پس ما روسیهان را چه شود؟

چه بگویم ز خجالت

که منم شرم مجسم

تو تنها علل زندگی ما هستی

تفسیر وجود هستی ،

همه در دست توست

تو بیا روشن کن

چلچراغ فلک هستی را

آفتابا

تصمیم دارم که بذارم زمین

کوله ی بار گنه را

همان ابر سیه را

همان مانع بیداری دل را

آخر چه بدانم که چه اسمش بگذارم

فقط این را گویم

مددی مولاجان

مددی یا مهدی

مارا با آینه ها آشنا کن

و هنوز منتظریم ...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مولایم

حس عجیبی دارم

دل من حال شکفتن دارد

دانه ی عشق شما

که شده کاشت در این غمکده ام

داشت شد از چشم ترم

ترسی دارم ز هیاهو و صدای وزش باد زمانه

ریشه ی غنچه ی دل

جای امن میطلبد

کلبه ای از جنس دستان پرمهر شما میطلبد

پر از ابهام است سکوت دل من

غنچه اش میطلبد،

صدایی چون تپش پنجره ها را

از نسیم سحری ،

یا که آن باد صبا ،

نفسی میطلبد

نور، عشق ، ایمان و صفا میطلبد

نور در طرح نگاه و نظر لطف شما

عشق از چشمه ی ایمان و دعا میطلبد

مدیون است هستی اش را ،

به امید ، دعا ، لحظه ی ناب و ملکوتی اذان سحری

چه گلبرگ های سرخی دارد

که شده سیر ز خون دل من

چقدر شعر من احساس عجیبی دارد

دارد سخنی ناگفته

شِکوه اش جامانده

از شیطنت و بازی نامرد زمانه گله دارد

چه صدایش سنگین

چه کسی تاب بیان غم او را دارد

قلمم نای به تصویر کشیدن که ندارد

شانه خالی میکند ، صفحه ی دفتر من

ریشه ، برگ ، آوند و همه بند وجودش ترس است

کرم خاکی مگر از صاحب ریشه ست آگه؟

غنچه ی عشق دلم

باغبان مبخواهد

عشق را میخواهد

نور را میخواهد

خلاصه کنم این خواسته را

او تو را میخواهد

سایه ی لطف شما بر سر آن

مایه ی امید و نشاط دلم است

همه هستی ، همه ثروت ، همه دارایی اوست

او که میداند تو به یادش هستی

تو نجاتش هستی

خلاصه تو که منجی همه دلهایی

شب تاریک و سیه ،

شب هجرانش را ،

تو سحر کن آن را،

با حضور گرمت ...

تو ای شاعره ی خسته دلان

صفحه را برهم زن

حرف دل را بازگو

آقایم:

آیا تو فقط مولای همه خوبانی؟

پس ما روسیهان را چه شود؟

چه بگویم ز خجالت

که منم شرم مجسم

تو تنها علل زندگی ما هستی

تفسیر وجود هستی ،

همه در دست توست

تو بیا روشن کن

چلچراغ فلک هستی را

آفتابا

تصمیم دارم که بذارم زمین

کوله ی بار گنه را

همان ابر سیه را

همان مانع بیداری دل را

آخر چه بدانم که چه اسمش بگذارم

فقط این را گویم

مددی مولاجان

مددی یا مهدی

مارا با آینه ها آشنا کن

و هنوز منتظریم ...

سلام. تاپیکت عالیه. پستات از اون هم عالیتر.((87))
فقط ی پیشنهاد. پستات طولانیه. حوصلۀ همه کس به خوندنش نمیاد. کوتاهتر باشه به نظر من بهتره. البته این نظر منه.((122))

kianick
2017/06/26, 01:15
سلام. تاپیکت عالیه. پستات از اون هم عالیتر.((87))
فقط ی پیشنهاد. پستات طولانیه. حوصلۀ همه کس به خوندنش نمیاد. کوتاهتر باشه به نظر من بهتره. البته این نظر منه.((122))

ممنون از راهنماییتون. از این به بعد حتما این نکته رو لحاظ میکنم.((86))((86))
خوشحالم که خوشتون اومده.
از این به بعد بیشتر راهنمایی کنید.
خیلی ممنون((108))((108))

kianick
2017/06/29, 02:02
خوبست که ماه آسمانت باشی
پروانه بیقرار جانت باشی
ای شیعه مراقبت کن از اعمالت
تا زینت صاحب الزمانت باشی

ghoghnous13
2017/07/02, 21:25
جمعه و رنج و غم و دل، بی قرار
جمعه و آیینه‌ها و انتظار
یک سؤالی دارم از این روز زار
بار دیگری آمدی، پس کو نگار؟

س.م.حسینی

kianick
2017/07/02, 22:07
عطر انتظار
گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين! دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است.صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.

ghoghnous13
2017/07/04, 21:25
ای آرامش شبهای دلتنگی
ای نور لحظات تاریک زندگی
ای آخرین ودیعۀ خدا بر روی زمین
ای امام عصر جاهلیت مدرن
ای هادی اُمم
ای تسلای دل داغدار زهرای مرضیه(س)
جلوه‌گر شو تا همین اندک عقیده‌امان بر باد نرفته
دیگر بیا آقا جان

اللهم عجل لولیک الفرج

kianick
2017/07/05, 20:36
منتظران مهدی آگاه باشید!



حسین را منتظرانش کشتند...


باید وسط ِ هفته بیایی آقادیریست که جمعه های ما تعطیل است...

http://img.tebyan.net/big/1384/06/681581011852112520011919621056633241245119.jpg














- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

دیگر نمی گویم بیــــــا…

هر جا نبودنت را درک کرده ام! جایی نبوده مگر ردی از

گناه من راه بودن تــــو را مسدودکرده…

می گویند: هزار و صد هفتاد و نه سال است که مردی در انتظار
۳۱۳ مرد است…ما را ببخش که، آن‌قدر مرد نشدیم

که نامردی عالم را برداشته…

هنوز هم فقط زبان هایمان میچرخد که بیا …

و دل هایمان همچون کوفیان با تـــــــو نیست…

خط به خط این مثنوی هزار ساله را هزاران نامرد چون من برایت سروده اند…

و هنوز تو ۳۱۳ یار
۳۱۳ جوانمرد را از میانمان نیافتی برای همراهی …

هنوز هم تنهاترین تنهایی، میان تن ها…

پس حالا که مرد نیستیم، همان به که دم از درد نزنیم…

ghoghnous13
2017/07/05, 23:39
آب و جارو کرده‌ام کاشانه را، دیگر بیا
ای امید قلب ما دیوانه‌ها، دیگر بیا
می‌رسد بانگ رحیل هر دم به گوش
حضرت مهدی(عج)، عزیز جان ما، دیگر بیا

س.م.حسینی

kianick
2017/07/07, 13:23
چه انتظار عجیبی!

تو بین منتظران هم ،عزیز من چه غریبی!

عجیبتر که چه آسان، نبودنت شده عادت!

چه کودکانه سپردم دل به قصه قسمت!

چه بی خیال نشستیم، نه کوششی ،نه وفایی ،

فقط نشسته و گفتیم:

"" خدا کند که بیایی!""

ghoghnous13
2017/07/07, 14:15
هوای شهر کثیف و هوای دل تنگ است
بدون حضرت مهدی(عج) کمیتمان لنگ است
رسیده جمعه و روزی که وعده‌اش دادند
ز پشت پرده برون آ، دلبرا جنگ است

س.م.حسینی

ghoghnous13
2017/07/12, 14:06
اماما؛
کار به جایی رسیده که برای با تو بودن
باید دست از خیلی از چیزها و اشخاص کشید
ولی من به نکتۀ جدیدی پی برده‌ام
در این زمان
حتی از خودمان نیز باید دست بکشیم
ظاهراً خودمان بزرگترین مانع رسیدن به تو هستیم

kianick
2017/07/12, 14:23
قسم به نام تو که،
در آسمان طنین انداخت
قسم به روح مقدس،
که در زمین جریان داشت
قسم به روز های پاک
قسمی به درون خاک
قسم به آن که میایی
قسمی به سان رهایی
قسم به شاید و باید
قسم به آن بر آید
قسم به وقوع مرگ
قسمی به ریزش برگ
قسم به انتقام خون
قسم به تیغ آبگون
قسم به آن که میایی
قسمی به سان رهایی.‌.

kianick
2017/07/13, 12:54
دست بـﮧ قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم

اما نشد ...

خواستم از "دردم" بگویم

دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م ...



خواستم از "بـﮯ کسـﮯ" ام حرف بزنم

دیدم 「تنها」 تر از شما در عالم نیست


خواستم بگویم "دلم از روزگار گرفتـﮧ"

دیدم خودم در 「خون بـﮧ دل」 کردنِ شما کم نگذاشتـﮧ ام ...


قلم کم آورد ...

بـﮧ راستـﮯ کـﮧ وسعت (( مظلومیت )) شما قابل اندازه گیرے نیست

kianick
2017/07/17, 10:40
برآر دست دعا تا، دعا کنیم بیاید
بیا به یوسف زهرا، دعا کنیم بیاید
دعا اگر نکنم من، دعا اگر نکنی تو
کشد غمش به درازا، دعا کنیم بیاید
خودش نموده سفارش، دعا کنید برایم
فدای غربت مولا، دعا کنیم بیاید

ghoghnous13
2017/07/17, 14:20
صبح جمعه، ندبه‌ها و یاد یار
دل ز هجر حضرتش در احتضار
کار عاشق در طی هفته فقط
انتظار و انتظار و انتظار

س.م.حسینی

kianick
2017/07/18, 00:20
نامه ها

مولای من یک جمعه می آید سرانجام

دل های مردم بعد از آن می گیرد آرام

از شنبه دارم لحظه ها را می شمارم

این جمعه را ای کاش برگردی بهارم

تا کی بگویم می رسی از آسمان ها

تا کی بخوانم با خودم انا فتحنا

تا کی بگویم العجل مولای خوبم

باید از این پس جای پا بر سر بکوبم

بعد از نمازم هر سحر عهدی دوباره

تا کی تفأل تا به کی هی استخاره

عهدی که با تو بسته بودم را شکستم

این چندمین بار است می رنجی ز دستم

هی پست کردم نامه هایم را برایت

پس کو جواب نامه ها جانم فدایت

مولا دعا کن تا بمیرم تا نباشم

تا روی زخمت هی نمک دائم بپاشم

kianick
2017/07/19, 22:03
دانی که انتظار تو با ما چه می کند؟

طوفان ببين به پهنه ي دريا چه مي كند

آشفته ام چــو مـوج به درياي زنــدگي

آشفتگي بـــبين به دل ما چه مــي كـند

يكدم بپرس اين همه غم اين همه بلا

در خاطــر شكستـه زغـم هاچه مي كند

دور از بهار روي تو بي بـرگ مــانده ام

بي برگ وبار مانده به دنيا چــه مي كند

بنشين زراه لــطــف دمي در كنـار دل

آخــر بــپرس اين دل تـنها چه مـي كند

ghoghnous13
2017/07/21, 13:23
هر روز رسد جانب کوی تو سلامم
ای کاش رسد عطر وجودت به مشامم
تو حاضری و حال مرا نیک ببینی
غایب اگرم هست منم، نِی تو امامم

س.م.حسینی

kianick
2017/07/21, 15:48
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی / من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت / من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

السلام علیک یا حجت‌بن‌الحسن المهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف»

kianick
2017/07/24, 20:22
سلام آقا،
دوباره منم.
من که گناهکارم و تو را تنها در لحظات سختی میخوانم،
و من بی‌ارزش که برایت ارزشی قائل نیستم،
از درون مشکل دارم،
چون تو که آقا و سرورمی را نمیبینم،
چیز‌های دیگر،
برای همه‌شان ارزش قائلم به جز تو،
به چه قیمتی؟
به قیمت جهنم؟
و یا بد‌تر از آن،
زبانم لال،
ای‌کاش بشر نبیند آن را،
ناراحتی تو را.
آقا جان.
این قولی از طرف من و تمام کسانی که این را می‌خوانند و البته با آن اعتقاد دارند و به شیعه پایدارند،
زین پس،
برایت بهتر خواهم بود،
به جای اشک در روز‌های دوشنبه و پنج‌شنبه،
به پاس تمام رنج‌هایی که برایم کشیدی،
و تمام دعا هایی که برایم کردی،
بر لبت خنده مینشانم،
قسم به نام تو که
در آسمان طنین انداخت،
قسم به روح مقدس،
که در زمین جریان داشت،
قسم به روز های پاک
قسمی به درون خاک
قسم به آن که میایی
قسمی به سان رهایی
قسم به شاید و باید
قسم به آن بر آید
قسم به وقوع مرگ
قسمی به ریزش برگ
قسم به انتقام خون
قسم به تیغ آبگون
قسم به آن که میایی
قسمی به سان رهایی.‌.

دوستان عزیز:
نمیدانم که شما هم میخواهید یا نه،
و این تنها به خودتان مربوط میشود،
ولی اونایی که ایک حس پایبند بودن رو دارن،
یه پست، شده حتی سلام آقا این جا بزنن.
شاید آقا رو خوشحال کنیم.

ghoghnous13
2017/07/28, 11:07
بیا آقا، بیا شب را سحر کن
بدی را از دل دنیا بدر کن
بیا و ظلم و پستی را برانداز
مرا هم زنده یا مرده خبر کن

س.م.حسینی

just draco
2017/07/28, 17:23
تشکر ویژه بابت ایجاد این تاپیک . اجرتون با خود مولا

الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی / تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید / سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید / الا که هستی مایی، خدا کند که بیاییفسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها / تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن / تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی / یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی / تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته / تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری / به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری / دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی

شاعر؟؟؟واقعا این شعر یکی از زیباترین اشعار هست اما متاسفانه شاعرش مشخص نیست !

ghoghnous13
2017/08/03, 11:23
هر روز دعا بهر فرج می‌خوانم
در راه ولای مرتضی(ع) می‌مانم
عمریست که مبتلا به عشقت هستم
بر سفرۀ پور فاطمه(س) مهمانم

س.م.حسینی

kianick
2017/08/03, 11:31
خدایا!
من قبول میکنم که گنه کارم،
من قبول میکنم که به وظیفه ام عمل نکردم،
من قبول دارم که کم کاری کردم،
ولی خدایا
مگر زمان پیامبر گنه کار نبود؟!
مگر همه اهل عمل بودن و به وظیفشونم عمل میکردن؟!
اون زمان همه میتونستن امام و مولای خودشون رو ببین
اعم از گنه کار و متقی – مسلمان و غیر مسلمان.
همه میتونستن راحت با امام خود ارتباط برقرار کنن
و مشکلاتشون رو ازش بپرسن.
همه میتونستن با امامشان درد دل کنن و....
پس چرا ما آقامون رو نمی بینیم خدایا؟!
یعنی ما از بدان اون زمان هم بدتریم؟!
خدایا؟
اینکه اونا امام و پیامبرشان رو دیده اند ولی ما ندیده ایم یکسانه؟!
خدایا شاید کسانی در جواب بگن:
اگر امام خود را نشان دهد دشمنان اورا میکشند.
ولی خدایا در خواب که می تونیم- نمیتونم خدا؟!
اصلا خدایا!
چطور دلت میاد که در زمان پیامبر گنه کاران امام و پیامبر رو می دیدند
ولی الان ما .....؟!
مولاجان! آقا جان!
تو مولا و امام مایی!
آقا جان، هرچند که ما گنه کاریم، رو سیاهیم، تنبلی کردیم، ....
ولی آقاجان حق داریم مولای خود را ببینیم.
آقا جان!
تو را به قرآن به گناه ما نگاه نکن مولاجان!
تو را به پهلوی شکسته زهرا به گناه ما نگاه نکن مولاجان!
بخدا ما هم دل داریم
ما هم انتظار داریم اماممان را ببینیم
ماهم بنده ی خداییم
ما هم شیعه ی شماییم
ما هم به کمک شما نیاز داریم مولاجان!
شاید یه بار چششمون به جمال زیبایتان بیفتد ،
ما هم دست از گناه بکشیم و آدم بشیم !
شاید یکبار نفس قدسیتان به ما بخورد ما هم خوب بشیم!
آقا اگر خود را به ما نشان ندهی
از شما به مادرت زهرا شکایت میکنم به خدا شکایت میکنم.
دوستان شما رو به خدا قسم ،
بیایید دل مهدی رو نشکنیم،
بیایید یاری گر مولایمان باشیم و ....
التماس دعای فرج ...

kianick
2017/08/23, 21:42
اهم اهم.
گفتم یه چیزی بنویسم تایپیک بالا بیاد:

معنی انتظار را نمی دانیم

ولی

دل هایمان برای دیدنت پر می کشد

اسم قشنگت قلبمان را می لرزاند

نمی گوییم عاشقیم

ولی بی تـــــــو

تحمل زنده ماندن را نداریم...


یابن الحسن روحی فداکــــــــ