PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نور اژدها



غریبه ی آسمانی
2017/06/01, 12:51
فصل اول نور اژدها:

ژانر: فانتزی، علمی-تخیلی، ماجراجویی، رازآلود


تعداد صفحات: 19


با تشکر


فصل دوم نور اژدها:

تعداد صفحات:26


امیدوارم لذت ببرید. با تشکر


فصل سوم نور اژدها:

تعداد صفحات: 59


امیدوارم لذت ببرید. با تشکر


فصل چهارم نور اژدها:

تعداد صفحات:الله اعلم



امیدوارم لذت ببرید. با تشکر

ghoghnous13
2017/06/01, 19:33
سلام مهدی جان.
داستانت جالبه فقط خیلی سریع میره جلو.
حالا که لینک دانلود گذاشتی کاشکی فونت فایل رو درست میکردی.
برای ویرایشش هم از یکی از بچه ها کمک بگیر. ویرایش که بشه خوندنش لذت بخشتره.
بقیشم حتما بذار

غریبه ی آسمانی
2017/06/02, 00:58
لطف داری، باید بگم که درسته یکم سریع می گذره ولی دوست دارم که سریع بگذره. {جدا از اینا قسمت 7 به نظرم یکم سریع گذشت}
به هر حال بهت پیشنهاد می کنم که بعد از خوندن قسمت 8 دوباره قسمت اول رو بخونی.
موفق و سربلند باشی

girl of wind
2017/06/02, 12:25
درود
ایده ی داستانت جالب بود برام اولین بار بود با چیزی شبیه این مواجه میشدم.
امیدوارم به زودی بتونی فصل های قبلی رو قرار بدی چون منتظر شونم.
یه سوال داستان همینطوری سریع پیش میره یا همونطور که فصل 8 و 1 با دیالوگ اذرخش به هم ربط دادی کم کم هدفش اشکار میشه؟
ممنون بابت داستانت. پیروز و موفق باشی((48))

غریبه ی آسمانی
2017/06/02, 12:30
درود
ایده ی داستانت جالب بود برام اولین بار بود با چیزی شبیه این مواجه میشدم.
امیدوارم به زودی بتونی فصل های قبلی رو قرار بدی چون منتظر شونم.
یه سوال داستان همینطوری سریع پیش میره یا همونطور که فصل 8 و 1 با دیالوگ اذرخش به هم ربط دادی کم کم هدفش اشکار میشه؟
ممنون بابت داستانت. پیروز و موفق باشی((48))

خیلی ممنون باب وقتی که در اختیار من قرار دادید. لطف دارید.
باید بگم بله، کم کم هدفش معلوم میشه. توی فصل دو متوجه ی خیلی چیزها می شید.
موفق و سربنلد باشید

غریبه ی آسمانی
2017/06/04, 20:43
فصل دوم نور اژدها:

تعداد صفحات:26

امیدوارم لذت ببرید. با تشکر

غریبه ی آسمانی
2017/06/09, 02:30
خوانندگان محترم، بابت وقتی که برای این کتاب گذاشتید سپاس گذارم ولی حتما نظراتتون رو پس از خوندن کتاب به گوش من برسونید تا بدونم که آیا از کیفیت داستان خوشتون اومده یا نه. نظرات شما باعث می شه بفهمم کسی داره این کتاب رو دنبال می کنه.
بسیار ممنونم
موفق و سربلند باشید

اگه نظرات زیاد باشن فصل سوم رو ان شاء الله یا همین روزا و یا به احتمال زیاد بعد از امتحانات شروع می کنم. کسانی که فصل دوم رو خوندن، منتظر فصل سوم باشن......

momo jon
2017/06/09, 03:42
سلام
برای فصل اول
داستان جالبیه امیدوارم ادامه بدی و ناامید نشی.
بهتره تو متن اعداد کوچکتر از بیست به حروف نوشته شوند.
مستعجر غلطه، مستأجر.
زیادی از اسم رضا استفاده کردی.
اممم دیالوگ ها یکم بیشتر روشون کار کن.
(صدای بوق کوچکی به صدا در آمد)، دوتا صدا زیاد جالب نیست.
توصیفات خیلی کمه.
زیاد برای توضیح ماجرا از دیالوگ استفاده نکن.
فعلا همین تا فصل بعدی رو بخونم((3))
ممنون که به اشتراک گذاشتیش((48))
برای ویراست متن اگه به کمک احتیاج داری خوشحال میشم بتونم کمکی کنم.

غریبه ی آسمانی
2017/06/09, 03:49
سلام
برای فصل اول
داستان جالبیه امیدوارم ادامه بدی و ناامید نشی.
بهتره تو متن اعداد کوچکتر از بیست به حروف نوشته شوند.
مستعجر غلطه، مستأجر.
زیادی از اسم رضا استفاده کردی.
اممم دیالوگ ها یکم بیشتر روشون کار کن.
(صدای بوق کوچکی به صدا در آمد)، دوتا صدا زیاد جالب نیست.
توصیفات خیلی کمه.
زیاد برای توضیح ماجرا از دیالوگ استفاده نکن.
فعلا همین تا فصل بعدی رو بخونم((3))
ممنون که به اشتراک گذاشتیش((48))
برای ویراست متن اگه به کمکی احتیاج داری خوشحال میشم بتونم کمکی کنم.

خیلی ممنون که وقت گذاشتید و خوندید.
باورتون میشه؟ من وقتی یکی کتابم رو می خونه، همزمان باهاش شروع به خوندن می کنم. وقتی همین چند دقیقه پیش به اون قسمت «صدای بوق کوچکی به صدا در آمد» رسیدم، با خودم گفتم: « من چرا این رو اینجوری نوشتم»
بله بخاطر کمبودهای نگارشی تو فصل اول منو ببخشید، ولی فصل دوم از لحاظ نگارش خیلی بهتره.
با تشکر
موفق و سربلند باشید

ghoghnous13
2017/06/11, 14:23
سلام. بالاخره فصل دوم رو هم خوندم.
من فقط مشکلم با داستانت اینه که شخصیت اصلی دائما در حال تغییره و این من رو به سردرد میندازه.(منظورم از نظر قیافه و اسم و ایناست). ولی در کل ایدۀ جالبیه که به یک فضا و اسم وابسته نیستی و برام واقعا جالبه که بفهمم قراره چه اتفاقی بیفته. با توجه به اینکه حافظۀ اصلی خراب شده و از این جور حرفا باید ببینیم این شخصیت فراموشکار ما قراره به کجا برسه.
موفق باشی و ادامه بده به کارت.

غریبه ی آسمانی
2017/06/11, 14:46
سلام. بالاخره فصل دوم رو هم خوندم.
من فقط مشکلم با داستانت اینه که شخصیت اصلی دائما در حال تغییره و این من رو به سردرد میندازه.(منظورم از نظر قیافه و اسم و ایناست). ولی در کل ایدۀ جالبیه که به یک فضا و اسم وابسته نیستی و برام واقعا جالبه که بفهمم قراره چه اتفاقی بیفته. با توجه به اینکه حافظۀ اصلی خراب شده و از این جور حرفا باید ببینیم این شخصیت فراموشکار ما قراره به کجا برسه.
موفق باشی و ادامه بده به کارت.

باعث افتخاره، لطف دارید. خیلی ممنون بابت وقتی که برای داستانم گذاشتید.
بله، عوض شدن شخصیت ها ممکنه کمی گیج کننده باشه ولی همین عوض شدن شخصیت ها بنیان داستان رو تشکیل می ده و رازآلود بودنش رو رقم می زنه.
فصل بعدی رو بعد از امتحاناتم، تقریبا نیم ماه دیگه شروع می کنم یا قسمت های کوچکیش رو وسط امتحان می نویسم، پس تابستون منتظرش باشید. {شایدم زودتر}
با تشکر
موفق و سربلند باشید

غریبه ی آسمانی
2017/06/11, 18:07
با سلام خدمت خوانندگان عزیز
تصحیحات نگارشی فصل اول اعمال شد، بیشتر تصحیحات در قسمت 1 و 2 و چند مورد در قسمت 3 بود.
همچنین تعریف «هاورگلاید» در پی نوشت صفحه ی مربوطه قرار گرفت.
با تشکر از صبرتون.
اکنون از خواندن فصل بیشتر لذت ببرید.
لینک ها نیز عوض شدند، پس می توانید نسخه ی تصحیح شده رو با کلیک روی لینک «Dragon's Light - Season 1» در ارسال اول دریافت کنید.
موفق و سربلند باشید

ghoghnous13
2017/06/11, 19:14
باعث افتخاره، لطف دارید. خیلی ممنون بابت وقتی که برای داستانم گذاشتید.
بله، عوض شدن شخصیت ها ممکنه کمی گیج کننده باشه ولی همین عوض شدن شخصیت ها بنیان داستان رو تشکیل می ده و رازآلود بودنش رو رقم می زنه.
فصل بعدی رو بعد از امتحاناتم، تقریبا نیم ماه دیگه شروع می کنم یا قسمت های کوچکیش رو وسط امتحان می نویسم، پس تابستون منتظرش باشید. {شایدم زودتر}
با تشکر

موفق و سربلند باشید


انشاالله همیشه موفق باشی. بابت لطف و محبتت ممنون.
مطمئن باش برش نمی گردونم.http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28170%29.gif

غریبه ی آسمانی
2017/09/23, 13:34
فصل سوم به اولین ارسال تاپیک اضافه شد:

فصل سوم نور اژدها:

تعداد صفحات: 59

غریبه ی آسمانی
2017/09/24, 16:59
دوستان انقدر می گفتید فصل جدید، فصل جدید، خب بیایید بخونید دیگه. من 60 صفحه آچار همینطوری ننوشتم که باز از نظر محو بشه.
اگه بخونید و نظر ندید خب من دیگه نمی تونم ادامه بدم و وقت بذارم. اگه نظرات زیاد بود فصل چهارم رو می نویسم ولی اگه همینطوری باشه که هیچ.
اگر هم آشنایی کامل با این داستان ندارین، این خلاصه رو بخونید، من نمی خواستم ( اسپویل ) کنم ولی دیگه چاره ی دیگه ای ندارم:

غریبه ی آسمانی
2017/10/01, 01:43
آقا واقعا دلسرد شدم :-<

mixed-nut
2017/10/01, 11:06
سلام دوست عزیز
من تونستم دو قسمت از فصل اول رو بخونم.
داستان خوبیه، از رمزآلودی کافی برخورداره، اما شتابزدگی که توی توصیفات اعمال شده، داستان رو گنگ کرده.
حداقل از نظر من، لازمه که بیشتر بهش پرداخته بشه.
بذار برات مثال بیارم:

توی قسمت اول گفتی دو تا اژدها هست، بعد گفتی یکی بلبل، یکی عقاب و یکی شیر سنگی. که یکی پشت سر اون یکیه.
توی قسمت دوم هم یه بار از خواب بیدار شده و با دیدن یه اژدها که پشت سر اون یکیه دوباره از خواب بیدار شده. پاشده رفته توی آشپزخونه و حالا همسایه هم اونجا بوده (وات؟!)
بعد رضا اژدهای جلویی رو به سمت دیوار پرت میکنه، خب چرا؟
یه دست نامرئی هم پای رضا رو میگیره. خوناشام داستان میتونه نامرئی بشه؟
اینجا اژدها وارد میشود و پای مرد (همسایه یا خوناشام) رو گاز میگیره. (ویت عه مینیت، مگه اژدها یه اسباب بازی نبود؟)
و نهایتا رضا وارد یه سیاهچاله میشه و احمد ازش میاد بیرون. (احمد کیه؟)

تا حالا که این دو قسمت پر از گنگی و سردرگمی بود. امیدوارم در ادامه، داستان از این حالت دربیاد ولی پیشنهاد می‌کنم حتما کار رو قبل از ارائه به یه ویراستار بسپاری و روی توصیفاتت هم کار کنی :)
موفق باشی ((48))

غریبه ی آسمانی
2017/10/01, 14:14
سلام دوست عزیز
من تونستم دو قسمت از فصل اول رو بخونم.
داستان خوبیه، از رمزآلودی کافی برخورداره، اما شتابزدگی که توی توصیفات اعمال شده، داستان رو گنگ کرده.
حداقل از نظر من، لازمه که بیشتر بهش پرداخته بشه.
بذار برات مثال بیارم:

توی قسمت اول گفتی دو تا اژدها هست، بعد گفتی یکی بلبل، یکی عقاب و یکی شیر سنگی. که یکی پشت سر اون یکیه.
توی قسمت دوم هم یه بار از خواب بیدار شده و با دیدن یه اژدها که پشت سر اون یکیه دوباره از خواب بیدار شده. پاشده رفته توی آشپزخونه و حالا همسایه هم اونجا بوده (وات؟!)
بعد رضا اژدهای جلویی رو به سمت دیوار پرت میکنه، خب چرا؟
یه دست نامرئی هم پای رضا رو میگیره. خوناشام داستان میتونه نامرئی بشه؟
اینجا اژدها وارد میشود و پای مرد (همسایه یا خوناشام) رو گاز میگیره. (ویت عه مینیت، مگه اژدها یه اسباب بازی نبود؟)
و نهایتا رضا وارد یه سیاهچاله میشه و احمد ازش میاد بیرون. (احمد کیه؟)

تا حالا که این دو قسمت پر از گنگی و سردرگمی بود. امیدوارم در ادامه، داستان از این حالت دربیاد ولی پیشنهاد می‌کنم حتما کار رو قبل از ارائه به یه ویراستار بسپاری و روی توصیفاتت هم کار کنی :)
موفق باشی ((48))

با سلام و ممنونم از اینکه وقت گذاشتید
خب باید بگم داستان اصلا گنگ نیست. منظورم فقط قسمت اول نیست، منظورم کل داستانه. درسته که قسمت های اول خیلی گنگ به نظر میاد ولی برای پیدا کردن 90 درصد از جواب سوال هاتون باید قسمت های بعدی رو بخونید
سوال اول:
« به بدنش کش و قوسی داد و به عروسک های روی میز کامپیوتر نگاهی انداخت؛ 2 اژدها که یکی از
آنها پشت سر دیگری قرار داشت، یک بلبل، یک عقاب، یک شیر سنگی »
من کاملا گفتم که 2 اژدها که یکی پشت سر دیگری قرار داشت. این کاملا واضحه. یعنی یک اژدها هست و اژدهای دیگه پشت سرش قرار داره. و بلبل و شیر و عقاب هم که بقیه ی اسباب بازی هان.

توی قسمت دوم هم یه بار از خواب بیدار شده و با دیدن یه اژدها که پشت سر اون یکیه دوباره از خواب بیدار شده
همچین اتفاقی توی داستان نیافتاده، بعد از دیدن اژدهای پشت سر اون یکی رفته صبحانه بخوره.

یه دست نامرئی هم پای رضا رو میگیره. خوناشام داستان میتونه نامرئی بشه؟ بله می تونه نامرئی بشه

و اما:

پاشده رفته توی آشپزخونه و حالا همسایه هم اونجا بوده (وات؟!)

بعد رضا اژدهای جلویی رو به سمت دیوار پرت میکنه، خب چرا؟

اینجا اژدها وارد میشود و پای مرد (همسایه یا خوناشام) رو گاز میگیره. (ویت عه مینیت، مگه اژدها یه اسباب بازی نبود؟)

و نهایتا رضا وارد یه سیاهچاله میشه و احمد ازش میاد بیرون. (احمد کیه؟)
جواب تمام سوالاتی که بالا پرسیدید توی فصل سوم هست. توی قسمت های بعدی هم متوجه می شدید.

ولی دوست دارم جواب ها رو بدم

پاشده رفته توی آشپزخونه و حالا همسایه هم اونجا بوده (وات؟!)
بله، همسایه دشمن رضا هست و چون خون آشامه وارد خونه ی رضا شده و در حالت نامرئی بودنش به آشپزخانه رفته

بعد رضا اژدهای جلویی رو به سمت دیوار پرت میکنه، خب چرا؟
چون اون اژدها مال دشمنش بوده

اینجا اژدها وارد میشود و پای مرد (همسایه یا خوناشام) رو گاز میگیره. (ویت عه مینیت، مگه اژدها یه اسباب بازی نبود؟)
خیر اژدها اسباب بازی نیست با اینکه شکل اسباب بازیه

و نهایتا رضا وارد یه سیاهچاله میشه و احمد ازش میاد بیرون. (احمد کیه؟)
احمد همون رضا هست

باید بگم چیزی که شما بهش می گید گنگ در واقع بهش می گن رازآلود بودن که در ژانرهای داستان هم نوشتم. رازآلود یعنی خواننده همون لحظه نمی فهمه چه اتفاقی داره میافته.
با تشکر
موفق و سربلند باشید

غریبه ی آسمانی
2017/10/06, 14:05
این ارسال رو می ذارم تا یکی بیاد و بخونه و من بعد از این همه تلاش لااقل یک دونه نظر ببینم.

غریبه ی آسمانی
2018/02/25, 19:06
سلامی دوباره پس از مدتی طولانی :dB-)
خب من هنوز فصل چهارم در سلول های مغز و در جای جای روحم هست. اگه نظرها زیاد بشه به احتمال زیاد اون فصل هم می نویسم و می ذارم
موفق و سربلند باشید
درضمن، برای اون هایی که شروع می کنن باید بگم شاید اول کمی نثرم ضعیف باشه ولی بعدا بهتر میشه

girl of wind
2018/03/05, 23:06
درود
خب من نشستم از اول خوندم...
قبل از هر چیز خیلییی ممنون برای داستانت
نمیدونم قبلا هم گفتم یا نه ولی خودم تا حالا با چنین داستانی روبرو نشدم(با چنین شروع و روندی و موضوع و...). حس میکنم داره خیلی سریع میگذره...خود من یه ذره مکث سر هر موضوع نیاز دارم برای درک و ارتباط بهتر با داستان...نمیدونم فقط شروعش ایجوریه یا کلا قراره اینجوری باشه..؟
و یه سوال
گفتی فصل چهار رو داری تو مغز و روحت حس میکنی
خب این یه سوال برام ایجاد کرد
نقشه ثابتی برای روند داستان و تعداد تقریبی فصل ها و اینا داری یا....؟
در اخر بازم ممنون
امیدوارم پیروز و سربلند باشی

غریبه ی آسمانی
2018/03/07, 16:42
درود
خب من نشستم از اول خوندم...
قبل از هر چیز خیلییی ممنون برای داستانت
نمیدونم قبلا هم گفتم یا نه ولی خودم تا حالا با چنین داستانی روبرو نشدم(با چنین شروع و روندی و موضوع و...). حس میکنم داره خیلی سریع میگذره...خود من یه ذره مکث سر هر موضوع نیاز دارم برای درک و ارتباط بهتر با داستان...نمیدونم فقط شروعش ایجوریه یا کلا قراره اینجوری باشه..؟
و یه سوال
گفتی فصل چهار رو داری تو مغز و روحت حس میکنی
خب این یه سوال برام ایجاد کرد
نقشه ثابتی برای روند داستان و تعداد تقریبی فصل ها و اینا داری یا....؟
در اخر بازم ممنون
امیدوارم پیروز و سربلند باشی

خیلی خیلی ممنونم که داستان من رو خوندید ((46))((46)) باعث افتخاره
بله، نقشه ی ثابتی برای روند داستان وجود داره؛ فصل چهار هم فصل آخره. البته برای بعد از فصل چهار هم طرح های عالی ای دارم. که اول باید آش بخوریم بعد دهنمون بسوزه.
اون دیگه اگه طرفدارها زیاد بودن می مونه برای بعد از فصل چهار که فصل آخره.
فقط یه خواهشی دارم، اینکه بیشتر داستان من رو نقد کنید. نقاط ضعف و قوتش رو بگید. بگید ایدش چطور بود، دربارش چه حسی دارین. خیلی ممنون. واقعا به این جور نظرها برای بهتر شدن احتیاج دارم.
با تشکر
موفق و سربلند باشید

غریبه ی آسمانی
2018/03/08, 18:38
فصل چهارم نور اژدها:

تعداد صفحات: الله اعلم

با تشکر
موفق و سربلند باشید

امیدوارم لذت ببرید. با تشکر

غریبه ی آسمانی
2018/03/27, 00:01
آقا من الان نظر نویسنده ها رو دیدم، کاملا درست می گفتن.

girl of wind
2018/03/29, 18:57
درود
من خیلی خیلی عذر میخوام به خاطر هر کاری که نکردم و متاسفانه ناخواسته باعث توهینی چیزی شده. ببخشید
میدونم هیچ بهانه ای چیزی رو توجیه نمیکنه ولی شاید بعضی هم مثل من به این دلیل نظر ندادن که نظر قابل ذکری نداشتن
خود من شاید به این دلیل که ایده ات جدیده و شایدم به خاطر کم بودن تعداد کتابایی و خوندم و ایده هایی که باهاشون مواجه شدم واقعا نظر خاصی ندارم و کتابی چیزی هم ندارم که باهاش مقایسه کنم و بگم اینجوری بهتره یا برعکس.سوالایی هم که در مورد ایده و شخصیت و نقاط قوت و ضعف پرسیدی هم نتونستم جواب بدم و منتظر موندم فصل جدید بیاد شاید حرفی برای گفتن پیدا کنم...تنها چیزی هم که الان بر اساس چیزایی که از داستان یادم مونده میتونم بگم اینه ک روند داستاک خیلی سریع تر از حدیه که من عادت دارم و سر هر موضوع به اندازه ای که من به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنم مکث وجود نداره، که اینو قبلا هم گفتم
بازم عذر میخوام اگه مخاطب خوبی برای خودت و داستانت نبودم
امیدوارم انگیزه اتو واسه نوشتن از دست ندی
پایدار و پیروز باشی

غریبه ی آسمانی
2018/03/31, 19:50
درود
من خیلی خیلی عذر میخوام به خاطر هر کاری که نکردم و متاسفانه ناخواسته باعث توهینی چیزی شده. ببخشید
میدونم هیچ بهانه ای چیزی رو توجیه نمیکنه ولی شاید بعضی هم مثل من به این دلیل نظر ندادن که نظر قابل ذکری نداشتن
خود من شاید به این دلیل که ایده ات جدیده و شایدم به خاطر کم بودن تعداد کتابایی و خوندم و ایده هایی که باهاشون مواجه شدم واقعا نظر خاصی ندارم و کتابی چیزی هم ندارم که باهاش مقایسه کنم و بگم اینجوری بهتره یا برعکس.سوالایی هم که در مورد ایده و شخصیت و نقاط قوت و ضعف پرسیدی هم نتونستم جواب بدم و منتظر موندم فصل جدید بیاد شاید حرفی برای گفتن پیدا کنم...تنها چیزی هم که الان بر اساس چیزایی که از داستان یادم مونده میتونم بگم اینه ک روند داستاک خیلی سریع تر از حدیه که من عادت دارم و سر هر موضوع به اندازه ای که من به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنم مکث وجود نداره، که اینو قبلا هم گفتم
بازم عذر میخوام اگه مخاطب خوبی برای خودت و داستانت نبودم
امیدوارم انگیزه اتو واسه نوشتن از دست ندی
پایدار و پیروز باشی

اختیار دارین. شما که با نظرهای پی در پیتون ما رو شرمنده کردید. ازتون خیلی ممنونم. ای کاش همه ی کاربرها مثل شما بودن ...... حداقل همون دو خط آخر رو می گفتن.


امیدوارم انگیزه اتو واسه نوشتن از دست ندی
پایدار و پیروز باشی