PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مرز نابودی



آرش ساعی
2017/03/29, 07:15
‎من به خورشید که هر روز به تو زل میزند
‎ حسادت میکنم
‎به کوه و دشت و بیابان هایی که تو به آن مینگری
‎به آن ستاره ای که در آن دور دست هاست
‎و با چشمک های تو زنده است و سوسو میکند
‎حسادت میکنم
‎به نقاشی هایت
‎ که تو خالقشان هستی
‎به کلماتی که تو بیان میکنی
‎حسادت میکنم
‎به سیگار که بر لب هایت بوسه میزند
‎به تک تک قطره های باران
‎ که در آغوش میگیرنت
‎به نسیم که نوازشت میکند
‎من حتی به این قلم که از تو مینویسد
‎حسادت میکنم
‎آه!!!
‎ای غریبه آشنا من
‎ به مرز نابودی رسیده ام
‎به دادم برس...

mixed-nut
2017/03/29, 10:29
"به کلماتی که تو بیان میکنی
‎حسادت میکنم"

خیلی خوب بود،
ممنون ((48))

آرش ساعی
2017/03/29, 11:26
ممنون باعث خوشحالیه که دوست داشتین

MIS_REIHANE
2017/03/30, 01:49
آآآآه خدای من (:
میدونی! دوس داشتم.توصیفاتتو تغیر بده.سعی کن ی جوری بنویسی ک برای خودت جدید باشن.سیگار بوسه زن بار ادبیشو از دست داده.اصلا قصد خرده گرفتن بر احساساتو ندارم.هر چه از دل براید ب دل بنشیند.و نشست.
غریبه اشنای من؟! (((((((((((((((((((: همی الان دارم اهنگ غریب اشنااااا رو گوش میدم.غریب اشنا دوست دارم بیا.منو همرات ببر ب شهر قصه ها.و ب شدت با شعرت همخونی داشت.
مرسی (:

آرش ساعی
2017/03/30, 09:30
مرسی ریحانه جان از این که وقت گرانبهات رو صرف نوشته هایم میکنی،چشم حتما
ولی نتونستم که ننویسم:)
شاید چون تو اون لحظه آرزوم بود جای سیگار باشم