PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بانو(نه به خشونت علیه زنان)



آرش ساعی
2017/03/09, 06:14
‎(من از حکایت عشق تو بس کنم؟هیهات مگر عجل ببندد زبان گفتارم)
بانو,بانو,بانو
‎ناکام دو عالم ام اگر به تو بد کنم/اگر لحظه ای ناخواسته فکر بد کنم
‎میشود مگر تو باشی و مستت نباشم/چه طور گر لحظه ای نباشی و زنده باشم
‎مگر میشود شبی بدون خیالت سر شود/مگر میشود روزی دلم از تو سرد شود
‎خدایا بگو چگونه دستم بلند شد/خدایا بگو چگونه این مرد عوض شد
‎وای آی جیغ داد فریاد /لعنت خدا براین مرد باید فرستاد
‎شرم سارم از اینگونه بودنم/از این حرف ها رفتار ها,جاهل بودنم
‎ببخش گر ز آدم تا خاتم ظلم وجفا شد/ببخش گر پیکرت خدشه دار شد
‎تو زن باش و بر این نامرد بزرگی کن/تو ای بانو بر این نامرد خدایی کن

MIS_REIHANE
2017/03/10, 00:39
یکی منو بگیره :|
منو میکشی با این طبع باحال نوشتارت!خیلی جا داری واسه پخته تر نوشتن و وزن دادن ولی موضوعاتت،چینش کلمات و توصیفات خیلی دلنشینه!
خیلی دوس داشتم.مرسی.

آرش ساعی
2017/03/10, 08:20
ممنون
مرسی از نقدت
سعی میکنم که در آینده مشکلات کمتری داشته باشم

Melisandre
2017/03/10, 10:05
خب با ریحانه ک گفت ناپخته است موافقم
جا داره خیلی بهتر شه با توجه به این ک مدت زیادی هم نیست ک شروع کردی
نمیدونم دقیقا میخواستی قالب شعرت از قالب های کلاسیک باشه یا نه
اما من حس کردم میخواستی کلاسیک باشه چون مصراع بندی کردی و بیت بیت مصراع ها رو جدا کردی
برای شعر کلاسیک بودن قافیه هاش نامنظم بود و بعضی جاها ک ردیف داشت قافیه نداشت
اما برای شعر نو بودن از قالب مثلا نیمایی
خیلی اوکی بود و وزن و قافیه داشت (چون تو شعر نیمایی قافیه ها منظم نیستن دیگه...)

خلاصه ک موفق باشی
لذت بردم

آرش ساعی
2017/03/10, 10:45
مرسی،آره خودمم فکر میکنم اگه تو قالب نو
مینوشتم بهتر میشد

Fateme
2017/03/10, 19:51
سلام:)
خب شعر چندتا بخش داره كه بايد به همه اش پرداخته شه.
١. ساختار: توي ادبيات همونطوري كه حتما آشنايي دارين دو قالب كلي شعر داريم. سنتي و نو. توي قابب هاي سنتي وزن، عروض و قافيه اركان خيلي مهمين. متاسفانه به اشتباه تصور مي شه كه اين عناصر توي شعر نو اهميتي ندارن. در واقع شعر نو(خصوصا شعر نوي نيمايي) كاملا به قافيه و وزن اهميت مي ده فقط نوع وزنش متفاوته.
توي عروض سنتي وزن مشهوده و توي عروض شعر نو مشهود نيست ولي وجود داره.

من از حكايت عشق تو بس كنم؟ هيهات
مگر عجل كه ببندد زبان گفتارم
|_|_||_||_|___
|_|_||__|_|___
اين تقطيع بيتيه كه از سعدي اوردين. | هجاي كوتاهه و _ هجاي بلند. تنها بي نظمي كه توش هست متعلق به مصرع اوله كه دوتا هجاي كوتاه كنار هم اومدن. كه اون توي اختياري شاهري قِ رو بلند مي خونن و درست ميشه.
اما حالا دو بيت اول شما:
_ _ | | _ | _ | _ | | _ | _
| _ _ | _ _ _ | | _ | _ | _
_ | _ | _ | _ _ _ _ | _ _
| _ _ _ | _ | _ _ _ _ | _ _
بي نظميشو مي بينيد؟ اين چيزيه كه وزن شعرو مي شكنه و خاصيت شعريشو ازش مي گيره.
شعر نو(نيمايي) هم از اين نظم خارج نيست:
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
|_ _ _ | _ _ _ | _ _ _ |
_ _ _ | _ _ _
نظمشو مي بينيد؟
حالا ممكنه بگين شعر سپيده يا موج نو. چرا ما توي اين دو سبك شعري وزن رو تا حد زيادي حذف مي كنيم؟ به خاطر تخيل شاعرانه اشونه و البته كه توشون اهنگ شعري حفظ شده.
رویم را بر می گردانم
و نیمی از جهان را از دست می دهم
معشوق رو به نيمي از جهان تشبيه كرده، كلي جرف عاشقانه در لفافه زده ولي وزن هم نداره. اينو توي بخش آرايه بيشتر متوجهش مي شين.

خب اين از نظر ساختاري. حالا ايا براي شعر گفتن بايد عروض ياد گرفت؟ من معتقدم نه، يك گوش تيز كافيه اما قطعا و بدون شك دونستن عروض گوش رو حساس تر مي كنه و بعدش مي بينيد كه خواهي نخواهي دارين خيلي منظم تر شعر مي گين.

بي نظمي و بي قاعدگي قافيه رو هم كه خودتون تشخيص مي دين ديگه صحبتي نمي كنم راجع بهش.

٢. ادبيات و زبان: هر سبك و نوشتاري ادبيات خاص خودشو داره. يك متن تاريخي با متن داستاني فرق داره و يك شعر به خصوص خيلي متفاوت تر از متن بايد باشه. شعر براي رعايت وزنش غالبا مجبوره كه جاي كلمات رو جا به جا كنه و نظمشون رو به هم بريزه. اما اين نكته فقط به خاطر وزن نيست. تغيير مكان كلمات روي تاكيدي كه روشون مي شه و تصويري كه مي سازن تاثير گذاره و خصوصا به خاطر عادت شكنيش باعث مي شه ذهن بيشتر درگير شعر بشه و شعر براش جالب تر ميشه.
ابيات شما بيشتر همون حالت جمله اي خودشون رو حفظ كردن.
بعد تكرار كلمات در يك فاصله ي نزديك به هم، توي متن هم ايراد محسوب مي شه(مثلا هيچوقت نبايد چندتا جمله ي پشت هم رو با است تموم كرد) چه برسه توي شعر كه واقعا فضاي شعري رو به هم مي ريزه توي هشت بيت شما ٥ بار از اگر استفاده كردين و سه بار مگر. اين خيلي زياده.

٣. آرايه:
آرايه مهم ترين ركن يك شعره. شعر يك سري تصوير جديد به آدم ها مي ده. يك تشبيه، استعاره. چيزي كه براي ذهن جالب باشه. شعر شما از آرايه خاليه متاسفانه.
ممكنه بگين خب اين تقريبا يك حالت داستاني داره. باز هم آرايه مهمه اينقدر كه هيچ كدوم از مثنوي هاي داستاني هم ازش خالي نيستن.
اگرم مي خواين وارد حوزه هاي شعر نو بكنيدش كه اصلا از نون شب واجب تره آرايه.

٤. محتوا:
اولش يك شعر عاشقانه است، بعد يهو بدون هيچ پيش زمينه ي داستاني يا هرچي مي فهميم اين آدم معشوقه اشو مي زنه و حالا ازش طلب بخشش داره. مشكلش كجاست؟ اينجاست كه بين سه بيت اول و بقيه ي شعر گره ي لازم وجود نداره. اگه مثلا سه بيت اول اينطوري بود كه الان معشوقه نيست و داره دق مي كنه يا مثلا هميشه توي جوونيش اينطوري فكر مي كرد و حالا نمي دونه چي شده كه شخصيتش عوض شده ارتباط لازم برقرار مي شد.
اين از نظر ادبيش.
از نظر شخصي خودم هم درباره ي محتوا بايد بگم اينطوري كه شعر پيش ميره و تموم مي شه، درباره ي نه به خشونت زنان نيست، درباره ي اينه كه حالا خانوما به بزرگواري خودشون مثل هميشه ببخشن و و خونه زندگيو حفظ كنن. نه قولي داده ميشه بابت تكرار نشدن اين خشونت، نه اين ادم تنبيه مي شه. فقط از تنهايي و بي رنگ و بويي خونه ةاسه صبرش لبريز شده و ميخواد معشوقه برگرده. حتي اخر قصه اينطوري تموم نميشه كه معشوقه برنگردم و اين نكته رو برسونه كه بعضي زخما درست نميشن. و كلي حالت داستاني ديگه كه نه به خشونت عليه زنان منتهي مي شه.


پي نوشت: ببخشيد اگه نظر خيلي جدي و گاها خشني بود.
اين كه اين همه هم حرف زدم نشونه اي خفن بودن من نيست كه خودم هنوز اندر خم يك كوچه ام. صرفا اطلاعاتي ان كه به خاطر رشته ام و علاقه هام و معلم ها و دوستام به دست اوردم و دارم به اشتراك مي ذارم.
همين كه اين جسارتو داشتين كه شعر به اشتراك بذارين و روش نقد بشنوين خودش بزرگ ترين قدمه.
قلمتون سبز

Banoo.Shamash
2017/03/10, 20:26
در عین حال که میگیم ناپخته‌س و وزن نداره، اما در جای خودش، به دل میشینه!:)
درسته که حس میکنیم انگار مصرع ها باهم جور در نمیان، ولی معنایی که هر مصرع و بیت باهم دارن، خیلی شیرینه!
بازم بنویس:دی

آرش ساعی
2017/03/11, 00:21
ممنون از نقدتون باعث خوشحالیه که مشکلات رو بهم نشون دادین،امیدوارم با کمک های شما دوستان بهتر بنویسم
من چون. رشته تحصیلیم ریاضی بوده هیچ اطلاعاتی از ادبیات به صورت حرفه ای ندارم
و هر چی مینویسم از دل مینویسم ولی
باید. بیشتر مطالعه داشته باشم
ممنون واقعا از این که روشنم کردید

girl of wind
2017/03/11, 17:21
شعر زیبایی بود ممنون که گذاشتیش
در مورد وزن وقافیه هم که دوستان توضیحات کاملی دادن که فک کنم منم باید چند بار بخونم یادبگیرم
همونطور که fateme گفتن نیاز نیست حتما عروض یاد بگیریم تا بهتر شعر بگیم. جز این که در حین شعر گفتن حواست باشه وزنش حفظ بشه بعدش خودت بشین یه دور بخون و یه دید منتقدانه نسبت به شعرت داشته باش من خودم این کارو میکردم کلی مشکل تو شعرام پیدا میکردم...(بگم کلا مشکل بودن فک کنم بهتره)
و بیت دوم بود گفته بودی:
میشود مگر تو باشی و مستت نباشم/چه طور گر لحظه ای نباشی و زنده باشم

خب فک میکنم اولا برای جلوگیری از تعداد اگر دوما برای این که فک میکنم یه ذره تاثیر بدی روی معنی گذاشته بهتره گر رو تو مصرع دوم حذف کنی (پرسش انکاریه دیگه. فک کنم چطور لحظه ای نباشی و زنده باشم بهتر از چطور اگر لحظه ایی نباشی و زنده باشمه. البته شاید من نتونستم درست بفهمم...)
فک میکنم اگه اینطور بنویسی وزنش بعد از برداشتن گر خراب نشه:
میشود مگر تو باشی و مستت نباشم/چه طور لحظه ای نباشی و من زنده باشم
( البته خودت بهتر میدونی چه شعر گفتی و چجوری بهتره )
بازم ممنون بابت شعرت

آرش ساعی
2017/03/12, 09:44
ممنون از راهنمایت مرسی که کمکم میکنید