PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اول و آخر



آرش ساعی
2016/12/04, 14:55
چه قدر این دنیا خوبه ساکت و آروم,تاریک,گرم و نرم,این جزء اولین جملاتی که تو ذهنم پدیدار شده بود,5ماه بعد به دنیا اومدم,تو اولین دیدارم با پدرومادرم من بهت زده از دنیای جدید بودم که بغض مادرم از شادی ترکید و پدرم هم لبخند قشنگی رو لبش نشسته بود.گذشت و من شروع به حرف زدن کردم:بابا,مامان و... روز اول مدرسه خیلی شیک وتمیز مثل بقیه بچه ها رفتم مدرسه و مثل بقیه کثیف و عرق کرده برگشتم,
بعد از 12 سال تحصیل وارد دانشگاه شدم.آشنایی با تو,دوستی با تو,عاشقی با تو,زندگی با تو ومرگ ناگهانی تو,اونقدر ناگهانی که تا الان تو سکوت بودم,انگار تمام سلول های بدنم قفل کرده بودن,نه چیزی میشنیدم نه چیزی میگفتم.
3روز بعد​ , پله های ساختمون , ماشین , استارت , اتوبان ,تصادف و کما,36 روزه که تو کماام, مرگ مغزی,ولی به قدری مغزم زنده و فعاله که تمام زندگیم رو مو به مو به یاد میارم.
راستی چه قدر این دنیا بده, پر از سر و صدا ,استرس,اتفاق های بد.یه حسی بهم میگه فردا قراره هم رو ببینیم. پس من امشب,به امید مردنم می خوابم.

tala
2016/12/05, 15:30
((121))((121))((121))((121))((121))((121))((121))( (121))
اشکم درومد