توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : «زمزمهی باد»
^ Mad Hatter ^
2016/08/28, 17:00
خب ((231))
چطوری یه تاپیک داستانو شروع میکنن.
مقدّمه رو میذارم. کوتاهه و هنوز دقیق ویرایش نشده. بههرحال امّیدورام بخونید. هرگونه نقد و اینا هم باعث خوشحالیِ ماست :|
و اینکه، فصلهایِ بعدی رو کمکم میذارم اگه استقبال شد.
سوّمشخص
ژانر: فانتزی حماسی (کلاً این میشه. ولی ژانرهایِ دیگهام توش هستن. تقریباً همهشون :| )
خلاصه: داستان از دید چهار شخصیّتِ اصلی روایت میشه. دختری که از شرق سفرِ خطرناکش رو شروع میکنه، خواهر و برادری که بهدنبالِ سرنوشتشون به جنوب میرن و مردی که در آستانهی پیری، بهدنبالِ گمشدهاش میگرده. (همیشه با خلاصههام مشکل داشتم :| یا داستان رو لوو میدن کلاً یا هیچی ازشون فهمیده نمیشه! ((62)))
پینوشت: همهی حقّ و حقوق نوشتن و نویسنده که خودم باشم و اینا هم محفوظ است! � :|
پینوشت2: منتظر نظراتتون هستم.
مقدّمه (http://s6.picofile.com/file/8265430734/Moghadame_v2.pdf.html)
pass: MD00
فصل اوّل (http://s6.picofile.com/file/8265914234/01_R_.pdf.html)
pass: SD11
چرا مقدمه دان نمیشه؟ رمزو هم درست زدم.
^ Mad Hatter ^
2016/08/28, 17:43
چرا مقدمه دان نمیشه؟ رمزو هم درست زدم.
چک کردم دان میشه. رمز رو حروف بزرگ زدی؟ اگه دانلود نشد بگو یهجایِ دیگه هم آپلود کنم.
خسته نباشی
خوندم و تا حدودی جذبم کرد.
فقط اندازه ی خطوط یکسان کن البته این ایراد نیست من متن نظم نداشته باشه خودنش بهم حال نمیده
چک کردم دان میشه. رمز رو حروف بزرگ زدی؟ اگه دانلود نشد بگو یهجایِ دیگه هم آپلود کنم.
اگه میشه یه جا دیگه آپلود کن، رمزم نذاری که چه بهتر.
^ Mad Hatter ^
2016/08/28, 21:42
اگه میشه یه جا دیگه آپلود کن، رمزم نذاری که چه بهتر.
این لینک از مدیافایر (https://www.mediafire.com/?bcn35vd9dv255c9)
مقدمه رو دانلود کردم و خوندن، بسی جالب بود، مخصوصا اون کلمه های اولیه.
نثرتم به نظرم روون و خوب بود و در کل به عنوان یه مقدمه خواننده رو جذب می کرد. پس منتظر فصل دهیتم.
به نظرم جالب بود و اگه بقیشو با همین کیفیت ادامه بدی داستان خوبی از اب در میاد
امیدوارم ادامش بدی
^ Mad Hatter ^
2016/08/30, 12:16
bys (http://forum.pioneer-life.ir/member4963.html):
خسته نباشی
خوندم و تا حدودی جذبم کرد.
فقط اندازه ی خطوط یکسان کن البته این ایراد نیست من متن نظم نداشته باشه خودنش بهم حال نمیده
ممنون. اندازهی خطوط رو دقیقاً متوّجه نشدم منظور کجاست، ولی فککنم تویِ فصل اوّل برطرف شدهباشه.
M!r@ (http://forum.pioneer-life.ir/member5534.html):
مقدمه رو دانلود کردم و خوندن، بسی جالب بود، مخصوصا اون کلمه های اولیه.
نثرتم به نظرم روون و خوب بود و در کل به عنوان یه مقدمه خواننده رو جذب می کرد. پس منتظر فصل دهیتم.
ممنون، خوشحالم که اینطور بوده :دی
فصل اوّل رو فک کنم تا اوایل اون هفته بذارم. یکم کارای ویرایشیش مونده فقط.
Hannah (http://forum.pioneer-life.ir/member5250.html):
به نظرم جالب بود و اگه بقیشو با همین کیفیت ادامه بدی داستان خوبی از اب در میاد
امیدوارم ادامش بدی
مرسی. ادامهاش میدم حتماً :دی
black cat
2016/08/30, 12:47
واوووو، مقدمه رو دان کردم، واقعا جالب بود، نثرت منو یاد گیرایی داستان هایی مثل دلتورا یا دریای زمین و شاید هم کمی اسپایدرویک و پنج گانه ی افسانه می انداخت، در کل به نظرم خیلی جالب و زیبا بود،.مرسی ازت. منتظر ادامه اش و فصل اول هستم.((215))راستی یک چیزی ولش نکنی یک وقتا! حتما ادامه اش بده((73))((200))((48))
ملکه عشق
2016/08/30, 14:45
خوب بود امیدوارم ادامه بدی و نصفه ولش نکنی
^ Mad Hatter ^
2016/08/31, 14:56
:black cat
واوووو، مقدمه رو دان کردم، واقعا جالب بود، نثرت منو یاد گیرایی داستان هایی مثل دلتورا یا دریای زمین و شاید هم کمی اسپایدرویک و پنج گانه ی افسانه می انداخت، در کل به نظرم خیلی جالب و زیبا بود،.مرسی ازت. منتظر ادامه اش و فصل اول هستم.((215))راستی یک چیزی ولش نکنی یک وقتا! حتما ادامه اش بدهhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20(168).gif((200))http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20(191).gif
مرسی. دلتورا رو کامل نخوندم ولی دریایِ زمینِ ارسولاک لوژوان یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم! بعد از نغمه البّته. خوشحالم اگه نثر حتّی شده یهدرصد به دریای زمین شباهت داره :دی
ملکه عشق:
خوب بود امیدوارم ادامه بدی و نصفه ولش نکنی
ممنون. ادامه میدم حتماً. فصلِ یک رو هم بهزودی میذارم امّیدوارم دنبال کنید :دی
mixed-nut
2016/08/31, 22:46
من نیز خواندمش و خیلی خوشم اومد.
راستی از دفعه بعد متنو از دو طرف تراز کن.
و این که اگه کسی ایستاده باشه و روش برف بریزه، زیر برف فرو نمیره، دفن میشه
منتظر بقیهش هستم ((48))
جالب بود.من که مشتاق شدم ادامه شو بخونم
فقط یه چیزی دانه های سفید برف در هوا معلق شدند و ایستادند یکم یه جوریه فکر کنم مینوشتی دانه های سفید برف معلق در هوا،متوقف شدند و ایستادند قشنگ تر بود.
اینجا رو درست متوجه نشدم:نوری که در نیم پپش قلب بعد تر از بین رفته بود....منظورت همون زمان کوتاهه درسته؟یه چیزی مثل همون در یک چشم به هم زدن؟
بقیش خوب بود.موفق باشی
^ Mad Hatter ^
2016/09/01, 18:03
فصل اوّل؛ طوفان
دانلود از:
پیکوفایل (http://s6.picofile.com/file/8265914234/01_R_.pdf.html)
رمز: SD11
+ پست اوّل ویرایش شد.
منتظر نقدها و نظراتتون هستم :دی
_____________________________________________
mixed-nut:
من نیز خواندمش و خیلی خوشم اومد.
راستی از دفعه بعد متنو از دو طرف تراز کن.
و این که اگه کسی ایستاده باشه و روش برف بریزه، زیر برف فرو نمیره، دفن میشه
منتظر بقیهش هستم http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20(191).gif
ممنون از نظرتون. اون مشکل متنو درست کردم.
درضمن، راجبِ اینکه دفن بشه یا فرو بره، من یه چیزی رو در نظر گرفتم، اونم اینکه وقتی میگیم "دفن شد" ینی یهجورایی، چطوری بگم. شدتش زیادتره :| ینی انگار طرف یهو برف اومده روش و نابود شده :| ولی وقتی میگیم فرو رفت، یکم شدتش کمتره. چون من قبلش گفتم "درحالی که ایستاده بود" ینی میخواستم طوری نشون بدم که اون مرد بدونِ هیچمقاومتی زیرِ برف فرو رفته. مثلاً نیوفتاده یا پرت نشده یا نترسیده و اینا. نمیدونم تونستم خوب توضیح بدم یا نه! ولی خب فک میکردم "فرو رفتن" بیشتر برایِ توصیفِ اون حالتی که هست مناسب باشه.
psnd:
جالب بود.من که مشتاق شدم ادامه شو بخونم
فقط یه چیزی دانه های سفید برف در هوا معلق شدند و ایستادند یکم یه جوریه فکر کنم مینوشتی دانه های سفید برف معلق در هوا،متوقف شدند و ایستادند قشنگ تر بود.
اینجا رو درست متوجه نشدم:نوری که در نیم پپش قلب بعد تر از بین رفته بود....منظورت همون زمان کوتاهه درسته؟یه چیزی مثل همون در یک چشم به هم زدن؟
بقیش خوب بود.موفق باشی
ممنون.
اون تیکهی دانههای برف رو تغییر میدم.
+ آره همون معنی رو میده :دی
فصل اولو خوندم.خیلی قشنگ بود.فقط:
جمله ی اول می نوشتی ابرها دیده می شد قشنگ تر از وجود داشت بود.
بعد از جمله ی کار در شیرینی فروشی ...طی سه سال گذشته رو میذاشتی و به هر حال کنار روگس بودنو اخر سر می نوشتی قشنگ تر می شد.
مشغول بافتن موهایش شد بهتره.حصیری اضافه بود.
یه چیزی، آوری شانزده سالشه بعد سه سال پیشو به یاد میاره که ده سال بیشتر نداره!نباید می نوشتی شش سال پیش را به یاد آورد؟
مشکلات تایپی وجود داشت که زیاد مهم نیست برای همه پیش میاد.مثلا یه جا قبل (برابر)یادت رفته بود(در)بذاری .خط بعدیشم دو بار (از)گذاشته بود.یه جام بعد از شش، (سال)
یادت رفته بود.
صفحه آخر می نوشتی:طوفان آشوب عظیمی به پا کرده بود...قشنگ تر بود.
در آخر کادر و شماره صفحه بذاری و اندازه ی خط ها رو تنظیم کنی خیلی بهتره و روی مخاطب تاثیر مثبت بیشتری میذاره.
توصیفات خیلی قشنگ بود.همه چیزو به راحتی می تونستم تصور کنم.جمله بندی و اینام در حدی که من می دونم عالی بود. از تیکه خداحافظیشونم خیلی خوشم اومد.خودمم از این کارا
دارم تو داستانم.ولی این نحوه ی خداحافظی جالب بود.
موفق باشی.((46))
^ Mad Hatter ^
2016/09/13, 11:59
جمله ی اول می نوشتی ابرها دیده می شد قشنگ تر از وجود داشت بود.
عه اینجا! موقع ویرایش هم بینِ "دیده میشد" و "وجود داشت" مونده بودم خودم :))
یه چیزی، آوری شانزده سالشه بعد سه سال پیشو به یاد میاره که ده سال بیشتر نداره!نباید می نوشتی شش سال پیش را به یاد آورد؟
اوپس :| میدونی :| این باید اینجوری باشه: « سهسالِ پیش را بهیاد آورد که سیزدهسال بیشتر نداشت.» چون سه ساله که توی شیرینی فروشی کار میکنه. میشه از سیزدهسالگی :| یکم با این تاریخها مشکل پیدا کردم موقع ویرایش قاطی شده :|
مشکلات تایپی وجود داشت که زیاد مهم نیست برای همه پیش میاد.مثلا یه جا قبل (برابر)یادت رفته بود(در)بذاری .خط بعدیشم دو بار (از)گذاشته بود.یه جام بعد از شش، (سال)
ممنون که گفتین :دی اینا واقعاً از زیر چشم آدم فرار میکنن! درستشون کردم. من تو حرف زدن عادیمم بعضی کلمهها جا میوفته حالا داستان بماند... :|
ممنون. خوشحال شدم که خوندین و خوب بوده ((48))
سلام قلم خوبی داری بهت تبریک میگم
ادامه بده،موفق میشی شک نکن ((71))
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.