PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان جدید:گناه درون



MIS_REIHANE
2016/07/10, 01:02
http://s6.picofile.com/file/8259119584/0_2_.jpg

نویسنده:ریحانه
ژانر:جنایی
زبان:فارسی
ویراستار:مرتضی

به نام خدا
سلام خدمت عزیزان پیشتازی.
بعد از چندین هفته نوشتنو پاک کردن و ویرایش و نوشتن و پاک کردن و نوشتن و پاک کردن(همینجوری ادامه داشت)بلاخره داستانمو به حدی رسوندم که بشه خوندش.این اولین داستانمه.ینی اولیش که نه دومی.اولی اصن داستان نبود.ولی این یکی هست.قلم ضعیف بنده رو ببخشید و با خوندنتون منو مفتخر کنید.
این داستان رو فصل فصل میزارم و به صورت پی دی اف.اگر موردی بود و کسی نمیتونست پی دی اف بخونه اینجا هم فصل فصل قرار میدم.
خیلی ممنون
اها راستی از همینجا اعلام میکنم یه کاوریست نیاز دارم لطفا پ خ بدین(:
فصل اول (http://s6.picofile.com/file/8259143342/%DA%AF%D9%80%D9%80%D9%80%D9%86%D8%A7%D9%87_%D8%AF% D8%B1%D9%88%D9%86.pdf.html)
فصل دوم (http://s7.picofile.com/file/8259226700/%DA%AF%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%86%D8%A7%D9%87_% D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86_.pdf.html)
فصل سوم (http://s1.picofile.com/file/8262332750/%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%B3%D9%88%D9%85.pdf.html)

kiya
2016/07/10, 12:33
خوب داستانتو که خوندم من زیاد تو نقد خوب نیستم در اصل در حدی نیستم که بخوام نقد کنم ولی باید بگم واسه اولین داستانت واقعا واقعاعالی بود((96))ادامه بده اینده روشنی جلوته((96))باعث افتخاری(اشک شوق) و اینکه واقعا داستان جالبی داره ادامش باید ببینیم چی میشه

Leyla
2016/07/11, 02:41
من آخر فصل دوم: :cerealguyspitting::Milk::Milk::Milk::Milk:
مشتاقم بدونم بعدش چی مشه... به امید اینکه داستان تا آخر نوشته بشه :)

MIS_REIHANE
2016/07/11, 11:37
دوستان به شدت منتظر نقد هاتونم تا بهتر کنم داستانو

Ajam
2016/07/11, 13:09
دوستان به شدت منتظر نقد هاتونم تا بهتر کنم داستانو

یه هفته صبر کن میام میترکونمش! الان وقتش پره (راستش حال داستان خوندن نیست)

ThundeR
2016/07/11, 13:30
هر دو فصل یکیه که
ولی به هر حال
داستان جالبی بود
رو مکالمه‌هاش کار نشده بود
یعنی مکالمه‌های ساده داشت
نمی دونم چرا همیشه تمام نویسنده ها به مکالمه‌های تک خطی اکتفا می کنن
شخصیت پردازی به خوبی انجام نشده بود و آخه کدوم مجرمی هر چقدرم پررو جرات می کنه اینطوری رفتار کنه؟
یا کدوم بازپرسی انقدر ناچار میشه؟
یا می تونم بپرسم کدوم سربازی انقدر دست و پا چلفتی؟
اما به هر حال داریم می گیم داستان
شخصیتای نویسنده هر طور ک بخوان می تونن باشن
فضای کلی داستانت جالب بود
هر چند هنوز چیز خاصی رو اعلام نمی کنه اما قشنگه خوشم اومد
ساده و شیک:)

MIS_REIHANE
2016/07/11, 22:48
خیلی ممنونم که خوندین دوستان و مرسی واسه ی نظراتون.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


هر دو فصل یکیه که
ولی به هر حال
داستان جالبی بود
رو مکالمه‌هاش کار نشده بود
یعنی مکالمه‌های ساده داشت
نمی دونم چرا همیشه تمام نویسنده ها به مکالمه‌های تک خطی اکتفا می کنن
شخصیت پردازی به خوبی انجام نشده بود و آخه کدوم مجرمی هر چقدرم پررو جرات می کنه اینطوری رفتار کنه؟
یا کدوم بازپرسی انقدر ناچار میشه؟
یا می تونم بپرسم کدوم سربازی انقدر دست و پا چلفتی؟
اما به هر حال داریم می گیم داستان
شخصیتای نویسنده هر طور ک بخوان می تونن باشن
فضای کلی داستانت جالب بود
هر چند هنوز چیز خاصی رو اعلام نمی کنه اما قشنگه خوشم اومد
ساده و شیک:)
ممنونم بابت نقد سازنده.من چند بار گفتم و اوردم توی داستان که چرا اینقدر دیوید ناچاره.چون نمیخواد طرف بمیره.دلایل دیگه ایی هم داره که حتما به صورت مفصل بهشون میپردازم.از نظر دیالوگ هاهم من واقعا تلاشمو کردم که توی فصل جدید خیلی بهتر عمل کنم.ولی خوب چون داستان اولمه هیچی دستم نیست هنوز.انشالله به یه جایی میرسونمش که شما رو هم راضی کنه.(:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


یه هفته صبر کن میام میترکونمش! الان وقتش پره (راستش حال داستان خوندن نیست)
خوب امیدوارم وقت پیدا کنی و بخونیش.منتظر نقدت هستم

Paneer
2016/07/15, 03:57
خب من خوندمش ( فصل اولو :دی ) و اینکه خوشم اومد.

می دونی اول از هر چیزی من احساس کردم که یه ویراست دوباره نیاز داره (5)

یکی دو جا هم احساس کردم که نثر عامیانه رو با کتابی قاطی کردی،

این مشکل خیلی پیش میاد چون داستان رو داری بطور عامیانه تو ذهنت پردازش می کنی و بعد می خوای تبدیلش کنی به نثر کتابی.

به نظرم بهترین راه حل این مشکل اینه که یک دور داستان رو روی ورق کاغذ بنویسی، بعد رو کاغذ ویرایشش کنی، بعد یه دور هم تو کامپیوتر بنویسی و ویرایش کنی ( کار سختیه ولی نتیجه خیلی خوب می شه :) )

سومین مشکل هم بنظرم این بود که یه جاهایی خیلی سریع داستان رو پیش بردی. ((85))

ببین می تونی صورت اون دو تا جا به جا کننده، مکان زندگی قبلی دانیل، طول مسیری که دانیل طی کرد، می تونی همشو بیشتر توصیف کنی.

همیشه من اینو به چند نفر گفتم به تو هم میگم ((96))

سعی کن محیط رو جوری توصیف کنی که خواننده بتونه خودش رو جای شخصیت بزاره،

وقتی سر بر می گردونه، بتونه محیط رو ببینه، وقتی راه میره بتونه ادم هایی که از کنارش رد می شن ، ساختمونا، ماشینا، پرنده های اسمون، بتونه همه چیزو ببینه.

باید جوری توصیف کنی که همه چیز کامل باشه. شاید حتی بتونی یه داستان خیلی کوتاه هم توی یه فصل از داستانت بیاری ( مثلا می تونی یه حیوونو مثال بزنی که دنبال شکاره و چگونگی شکار کردن و وضع زندگیشو توضیح بدی بعد با وضع مردم مقایسش کنی )

در کل سعی کن روی جزئیات کار کنی ولی یادت باشه ، همونجوری که هیچ دو نفری تو دنیا عین هم نیستن، نباید جزئیات داستان مثل هم باشه،

مورد بعدی که به نظرم جالب نبود، مکالمه ها بود.

می دونی خیلی ساده منظور رو رسوندی، چرا یکم زیبا ترش نمی کنی ؟ ( خدا وکیلی کی حاضره با دو جمله بره هروئین جا به جا کنه ؟ )

و اینکه سعی کن کارکترهات رو از هم متفاوت کنی.

مثلا می تونی لحجه خاصی به هر کارکتر اضافه کنی، ( یه پست محمد حسین زده ، راجب شخصیت پردازی، اونو حتماً بخون خیلی کاربردیه، توی تاپیک نکات نویسندگی هستش فک کنم )

یا از عادت ها و رفتار های مارسلا و دانیل توضیح بدی ( اینجور وقت ها هر چقدر بیشتر فیلم و داستان ببینی ، بیشتر کمکت می کنه :دی )

یا هر چیز دیگه ای که به ذهنت می رسه استفاده کن تا شخصیتات خاص بشن، اونطوری خواننده خیلی راحت باهاشون مچ می شه.

نکته نهایی هم اینکه وقتی داستان رو تایپ کردی الان. فردا یک دور بیا به چشم یک خواننده ( و با سخت گیر ترین حالتت) داستان رو بخون، و روی جمله بندی دقت کن، شاید بتونی بهترش کنی، شاید مشکلش رو رفع کنی، شاید هم بکل به نظرت بی ربط بیان، پس اون موقع می تونی داستانتو دوباره ویرایش کنی

و به یک داستان درجه یک تبدیلش کنی.

همین دیگه.

در آخر باید بگم که فکر قشنگی اومد تو ذهنت ولی بدون خیلی داستان ها تو همین مایه نوشته شدن و خیلی موفق هستن، پس برای اینکه ازونا بهتر شی باید کارکتر های مخصوص خودتو داشته باشی. ( و البته هزاران نکات دیگر ولی خب برا شروع رو اینا کار کنی به نظرم خیلی خوب تر می شه داستانت )

و ازونجایی که خیلی داستانت رو دوست داشتم، کل نظرم رو گفتم :) امیدوارم که ادامه بدی و مشکلاتت رو حل کنی.

نمره ای که من فعلا به فصل یک داستانت می تونم بدم چهار از ده هستش که با احتساب اینکه اولین داستانت هستش، این نمره رو دادم، ولی می دونم پتانسیلشو داری که از من ده بگیری :دی

سوالی هم داشتی می تونی ازم بپرسی ( البته مطمئنم خیلی افراد باتجربه تری از من می تونی تو سایت پیدا کنی :) )

موفق و پیشتاز باشی ((221))

MIS_REIHANE
2016/07/16, 13:45
خب من خوندمش ( فصل اولو :دی ) و اینکه خوشم اومد.

می دونی اول از هر چیزی من احساس کردم که یه ویراست دوباره نیاز داره (5)

یکی دو جا هم احساس کردم که نثر عامیانه رو با کتابی قاطی کردی،

این مشکل خیلی پیش میاد چون داستان رو داری بطور عامیانه تو ذهنت پردازش می کنی و بعد می خوای تبدیلش کنی به نثر کتابی.

به نظرم بهترین راه حل این مشکل اینه که یک دور داستان رو روی ورق کاغذ بنویسی، بعد رو کاغذ ویرایشش کنی، بعد یه دور هم تو کامپیوتر بنویسی و ویرایش کنی ( کار سختیه ولی نتیجه خیلی خوب می شه :) )

سومین مشکل هم بنظرم این بود که یه جاهایی خیلی سریع داستان رو پیش بردی. ((85))

ببین می تونی صورت اون دو تا جا به جا کننده، مکان زندگی قبلی دانیل، طول مسیری که دانیل طی کرد، می تونی همشو بیشتر توصیف کنی.

همیشه من اینو به چند نفر گفتم به تو هم میگم ((96))

سعی کن محیط رو جوری توصیف کنی که خواننده بتونه خودش رو جای شخصیت بزاره،

وقتی سر بر می گردونه، بتونه محیط رو ببینه، وقتی راه میره بتونه ادم هایی که از کنارش رد می شن ، ساختمونا، ماشینا، پرنده های اسمون، بتونه همه چیزو ببینه.

باید جوری توصیف کنی که همه چیز کامل باشه. شاید حتی بتونی یه داستان خیلی کوتاه هم توی یه فصل از داستانت بیاری ( مثلا می تونی یه حیوونو مثال بزنی که دنبال شکاره و چگونگی شکار کردن و وضع زندگیشو توضیح بدی بعد با وضع مردم مقایسش کنی )

در کل سعی کن روی جزئیات کار کنی ولی یادت باشه ، همونجوری که هیچ دو نفری تو دنیا عین هم نیستن، نباید جزئیات داستان مثل هم باشه،

مورد بعدی که به نظرم جالب نبود، مکالمه ها بود.

می دونی خیلی ساده منظور رو رسوندی، چرا یکم زیبا ترش نمی کنی ؟ ( خدا وکیلی کی حاضره با دو جمله بره هروئین جا به جا کنه ؟ )

و اینکه سعی کن کارکترهات رو از هم متفاوت کنی.

مثلا می تونی لحجه خاصی به هر کارکتر اضافه کنی، ( یه پست محمد حسین زده ، راجب شخصیت پردازی، اونو حتماً بخون خیلی کاربردیه، توی تاپیک نکات نویسندگی هستش فک کنم )

یا از عادت ها و رفتار های مارسلا و دانیل توضیح بدی ( اینجور وقت ها هر چقدر بیشتر فیلم و داستان ببینی ، بیشتر کمکت می کنه :دی )

یا هر چیز دیگه ای که به ذهنت می رسه استفاده کن تا شخصیتات خاص بشن، اونطوری خواننده خیلی راحت باهاشون مچ می شه.

نکته نهایی هم اینکه وقتی داستان رو تایپ کردی الان. فردا یک دور بیا به چشم یک خواننده ( و با سخت گیر ترین حالتت) داستان رو بخون، و روی جمله بندی دقت کن، شاید بتونی بهترش کنی، شاید مشکلش رو رفع کنی، شاید هم بکل به نظرت بی ربط بیان، پس اون موقع می تونی داستانتو دوباره ویرایش کنی

و به یک داستان درجه یک تبدیلش کنی.

همین دیگه.

در آخر باید بگم که فکر قشنگی اومد تو ذهنت ولی بدون خیلی داستان ها تو همین مایه نوشته شدن و خیلی موفق هستن، پس برای اینکه ازونا بهتر شی باید کارکتر های مخصوص خودتو داشته باشی. ( و البته هزاران نکات دیگر ولی خب برا شروع رو اینا کار کنی به نظرم خیلی خوب تر می شه داستانت )

و ازونجایی که خیلی داستانت رو دوست داشتم، کل نظرم رو گفتم :) امیدوارم که ادامه بدی و مشکلاتت رو حل کنی.

نمره ای که من فعلا به فصل یک داستانت می تونم بدم چهار از ده هستش که با احتساب اینکه اولین داستانت هستش، این نمره رو دادم، ولی می دونم پتانسیلشو داری که از من ده بگیری :دی

سوالی هم داشتی می تونی ازم بپرسی ( البته مطمئنم خیلی افراد باتجربه تری از من می تونی تو سایت پیدا کنی :) )

موفق و پیشتاز باشی ((221))
دستت درد نکنه.خیلی ممنونم که خوندی.نقدایی ک کردی خیلی لطیف بودن خیلی ممنونم ک مراعات کردی.فقط یه چیزی.خیلی سخته.بخدا خیلی سخته که مکالمه هارو از این باز تر بکنم.تمام سیعمو میکنم.وظیفمه که یه داستان با کیفیت تحویل شما بدم و با تمام قوا چنین کاری رو انجام میدم.فصل های بعدی حتما از نکاتی ک گفتی و دوستان دیگه هم گفتن استفاده میکنم و به کار میبرم.تیپ شخصیت سازی خیلی برای ایجاد یه کارکتر نیازه که متاسفانه کم کاری کردم.برای فصل چهارم به بعد حتما تیپ نگاری میکنم تا شخصیت بعد بگیره.یه ویراستار واقعا نیازه و متاسفانه من برای 3 فصل اول ویراستار نداشتم.از این به بعد ک میخونید خیلی باکیفیت تر داستانو تجربه میکنید.فقط یه سوال داشتم و یه کمک.اون قسمت هایی که یه جور حالت غافل گیری داشت مثل اونجایی که _حداقل به نظر خودم_دانیل جای میرسلا اومد تو صحنه بازجویی و اونجایی که در اصل میرسلا جای اون بود ،اون حس تعجب رو به مخاطب میرسوند؟چقدر؟حداقل به شما چقدر؟
خیلی ممننم و از صمیم قلب برای خوندن این داستان از شما تشکر میکنم.

Paneer
2016/07/16, 14:14
دستت درد نکنه.خیلی ممنونم که خوندی.نقدایی ک کردی خیلی لطیف بودن خیلی ممنونم ک مراعات کردی.فقط یه چیزی.خیلی سخته.بخدا خیلی سخته که مکالمه هارو از این باز تر بکنم.تمام سیعمو میکنم.وظیفمه که یه داستان با کیفیت تحویل شما بدم و با تمام قوا چنین کاری رو انجام میدم.فصل های بعدی حتما از نکاتی ک گفتی و دوستان دیگه هم گفتن استفاده میکنم و به کار میبرم.تیپ شخصیت سازی خیلی برای ایجاد یه کارکتر نیازه که متاسفانه کم کاری کردم.برای فصل چهارم به بعد حتما تیپ نگاری میکنم تا شخصیت بعد بگیره.یه ویراستار واقعا نیازه و متاسفانه من برای 3 فصل اول ویراستار نداشتم.از این به بعد ک میخونید خیلی باکیفیت تر داستانو تجربه میکنید.فقط یه سوال داشتم و یه کمک.اون قسمت هایی که یه جور حالت غافل گیری داشت مثل اونجایی که _حداقل به نظر خودم_دانیل جای میرسلا اومد تو صحنه بازجویی و اونجایی که در اصل میرسلا جای اون بود ،اون حس تعجب رو به مخاطب میرسوند؟چقدر؟حداقل به شما چقدر؟
خیلی ممننم و از صمیم قلب برای خوندن این داستان از شما تشکر میکنم.
سلام

اخر فصل اول كه مارسلا اومد تو به نظرم قافلگير كننده بود، و من خيلي از اخرش خوشم اومد، ( يه جورايي انتظار داشتم بياد ((200)) )
الان بي صبرانه ميخوام فصل دومو بخونم نظرمو بگم، اميدوارم كمكت كرده باشه ^_^

mixed-nut
2016/07/16, 21:08
من هم داستانت رو خوندم و خوشم اومد
منتظر ادامه‌ش هستم دوست عزیز ((48))

MIS_REIHANE
2016/07/17, 01:19
من هم داستانت رو خوندم و خوشم اومد
منتظر ادامه‌ش هستم دوست عزیز ((48))
خوشحالم از اینکه خوشت اومده.ممنونم که وقت گذاشتی

Ajam
2016/07/20, 14:49
خب خوندم.....
ایرادی حاصی نمی تونم بگیرم.... به جز ( هاهاهاها)
چرا وقتی فصل دومو دانلود میکتی فصل اولم جزوشه؟
وقتی که دانیل میگه توی یه بار خیابون وال استریت نوشتی دیوید گفت اونجا ده تا باره و ماشه را کشید.. مشکل داره
همین دو تا... توصیفت خوبه، کشش داره، نثر به نظرم خوبه و کلا همه چی خوبه دیگه
منتظر بقیشم

MIS_REIHANE
2016/08/03, 20:02
فصل جدیــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــد

mixed-nut
2016/08/04, 02:50
خوندمش
یه کم اشتباهات نگارشی داشت
منتظر ادامه هستم ^__^

(مطمئنم آرایشش ماسیده شد به بافت نقره‌اش)

Paneer
2016/08/05, 02:56
خب با سلامی به گرمای همون خورشیده که داشت از آسمان می رفت :دی ( سه دفعه خوندمش تا بالاخره فهمیدم چی شده :دی )

خب امروز با توجه به قولی که دادم ( البته قولم پریروز بود، شد دیروز، شد امروز، شد این عصر و همینک خوندمش :دی ) دو فصلو خودنم ( خداییش خیلی لذت بردم )

اولش بعد ازینکه فصل دومو خوندم گفتم یا خدا چه زود این ماجرا تموم شد :| خدا کنه ریحانه بدونه چیکار داره می کنه :دی

ولی بعد از خوندن فصل سوم گفتم ایول معلومه ریحانه کارشو خوب بلده.
نمی دونم چرا ولی درک 20 تن هروئین برام سخته :| اخه کی 20 تن هروئین رو تو فاضلاب مخفی می کنه ؟ ترسی از موش و چیزای کثیف دیگه نداره ؟ ( البته خب شاید دقیقاً بخاطر اینکه اخرین جاییه که به ذهن می رسه تو فاضلاب مخفیش کردن :دی )
راستی چرا وقتی من این داستانو خوندم یاد یه سریال بلادکفری :دی افتادم ؟ نمی دونم چرا ولی با تمام قشنگیش به نظر سبک مورد علاقم نیس -__-
البته از سبک جنایی پلیسی بدم نمیادا ولی اونطور که از فصل سوم پیداس قراره شاهد یه داستان عاشقانه هم باشیم ( البته اگه درست فک کنم ازون عشقا که اخرش خوب تموم نمی شه و وسطشم کلی جریانات هستش :دی )

ولی خب، با وجود اینکه امیدوارم اونطوری که فکر میکنم نباشه، کارت واقعاً عالی بود. تو فصل دوم تقریباً دوبرابر بهتر از فصل اول ظاهر شدی ( البته خیلی فصل دوم کم بود:| یکم ماجرای پیدا کردن و توصیف فاضلابو بیشتر می کردی، به نظرم خیلی بیشتر کیف می کردم :دی )

تو فصل سوم هم دوبرابر بهتر از فصل دوم بودی ( یعنی چهاربرابر بهتر از فصل اول و این خودش یعنی پیشرفت ((58)) )

خب از مشکلاتم بخوایم بگیم، بجز مشکلات نگراشی که واقعاً بعضی جاها کیفیت کارو پایین اوردن، هیچ مشکل دیگه ای نداشت.
و اینکه گفتم ژانرش رو دوس ندارم روت تاثیر نزاره ها :دی صرفا به عنوان یه خواننده تازه کار گفتم ( شخصا بیشتر از سی نفر می شناسم که عاشق این سبک کتابان )

اهان راستی در مورد توصیفات خیلی خوب عمل نکردی ( تو کل فصل سوم کشتم خودمو بفهمم ماشین دیوید چی بود :| )
یه مشکل دیگه هم به نظر من این بود که لباس عوض کردن دیوید تو ماشینو درست توصیف نکردی، یهویی گفتی کت مخمل پوشید :| ( خب شلوارش چی ؟ خیلی ضایع نمی شه رو همون پیرهن قبلیش با اون شلواره ست یونیفرمش کت مخمل بپوشه ؟ ((200)) )

خب با این همه توصیفاتت نسبتا خوب بودن ( در حد 6.5 از ده :دی )

بجز توصیفاتت، به نظرم ( زیاد کارشناسی نگاه نکردم :دی ) ولی مشکل قاطی کردن تو تا نثر کتابی و عامیانت هم تو فصل سه حل شده بود. ( اینم خودش 9 از ده میگیره :دی )

اینکه سریع از وقایع نگذری رو تو فصل دوم اصلا رعایت نکردی ( یا من حسش نکردم ) ولی تو فصل سوم تا حد زیادی خوب بود. ( که بهش 8 از ده می دم :دی )

توصیف محیطت بد نبود، هنوز یه سری چیزای گنگی راجب اون استیجی که مدال رو به دیوید دادن تو ذهنم هس ( بیشتر یاد سالن اپرا افتادم =)) ) ولی نسبت به فصل اول بهتر شده بودی. ( بهش 7 میدم :دی )

و اینکه یه سری جاها یه سری جملات سنگینی میوردی تو کتاب که فک کنم یهویی به ذهنت میومد ( دو سه جا حتی قافیه هم داشتن ((206)) ) شخصا ازشون لذت بردم ( خودش نیم نمره اضافیه :دی )

و در آخر هم جمع بندی :
قلمت خیلی خیلی پیشرفت کرده، داستان رو با دید بهتری نوشتی. البته هنوز صد در صد خوب نشدی ولی اگه قبلاً بیست درصد خوب بودی الان شصت در صد خوب شدی ( صب کن اینکه شد سه برابر :| یه جا گفتم چهاربرابر بهتر شدی :دی در اصل شاید چهاربرابر بهتر شدی ولی خب هنوز 80 درصد یه کار خوبو نداره داستانت :دی )

از نظر نمره هم من بهش از ده ( جمع نمرات شده 7.75 ولی خب این یکم زیاده :دی بنابر صلاح دید خودم یه یک و هفتاد و پنج صدم ازش کم می کنم :دی ) بهت شیش می دم.
البته خب در مقایسه با فصل اول باید 12 میگرفتی از ده ولی قبلاً گفتم الانم میگم، هنوز به اون حد لازمی نرسیده داستان که بخواد بیشتر از شیش بگیره.

Ajam
2016/08/05, 12:46
خب توصیفاتت یه کم ضعیفه ولی باید بگم کنجکاوی که من نسبت به ادامه داستان پیدا کردم پوشش میده! فقط ولع دارم ببینم چی میخواد بشه
و اما بلاخره ورونیکا چشمای قهوه ای پدرشو به ارث برده بود یا چشماش زمردی رنگ بود؟ دقت کن سر این چیزا!

MIS_REIHANE
2016/08/05, 17:03
خب با سلامی به گرمای همون خورشیده که داشت از آسمان می رفت :دی ( سه دفعه خوندمش تا بالاخره فهمیدم چی شده :دی )

خب امروز با توجه به قولی که دادم ( البته قولم پریروز بود، شد دیروز، شد امروز، شد این عصر و همینک خوندمش :دی ) دو فصلو خودنم ( خداییش خیلی لذت بردم )

اولش بعد ازینکه فصل دومو خوندم گفتم یا خدا چه زود این ماجرا تموم شد :| خدا کنه ریحانه بدونه چیکار داره می کنه :دی

ولی بعد از خوندن فصل سوم گفتم ایول معلومه ریحانه کارشو خوب بلده.
نمی دونم چرا ولی درک 20 تن هروئین برام سخته :| اخه کی 20 تن هروئین رو تو فاضلاب مخفی می کنه ؟ ترسی از موش و چیزای کثیف دیگه نداره ؟ ( البته خب شاید دقیقاً بخاطر اینکه اخرین جاییه که به ذهن می رسه تو فاضلاب مخفیش کردن :دی )
راستی چرا وقتی من این داستانو خوندم یاد یه سریال بلادکفری :دی افتادم ؟ نمی دونم چرا ولی با تمام قشنگیش به نظر سبک مورد علاقم نیس -__-
البته از سبک جنایی پلیسی بدم نمیادا ولی اونطور که از فصل سوم پیداس قراره شاهد یه داستان عاشقانه هم باشیم ( البته اگه درست فک کنم ازون عشقا که اخرش خوب تموم نمی شه و وسطشم کلی جریانات هستش :دی )

ولی خب، با وجود اینکه امیدوارم اونطوری که فکر میکنم نباشه، کارت واقعاً عالی بود. تو فصل دوم تقریباً دوبرابر بهتر از فصل اول ظاهر شدی ( البته خیلی فصل دوم کم بود:| یکم ماجرای پیدا کردن و توصیف فاضلابو بیشتر می کردی، به نظرم خیلی بیشتر کیف می کردم :دی )

تو فصل سوم هم دوبرابر بهتر از فصل دوم بودی ( یعنی چهاربرابر بهتر از فصل اول و این خودش یعنی پیشرفت ((58)) )

خب از مشکلاتم بخوایم بگیم، بجز مشکلات نگراشی که واقعاً بعضی جاها کیفیت کارو پایین اوردن، هیچ مشکل دیگه ای نداشت.
و اینکه گفتم ژانرش رو دوس ندارم روت تاثیر نزاره ها :دی صرفا به عنوان یه خواننده تازه کار گفتم ( شخصا بیشتر از سی نفر می شناسم که عاشق این سبک کتابان )

اهان راستی در مورد توصیفات خیلی خوب عمل نکردی ( تو کل فصل سوم کشتم خودمو بفهمم ماشین دیوید چی بود :| )
یه مشکل دیگه هم به نظر من این بود که لباس عوض کردن دیوید تو ماشینو درست توصیف نکردی، یهویی گفتی کت مخمل پوشید :| ( خب شلوارش چی ؟ خیلی ضایع نمی شه رو همون پیرهن قبلیش با اون شلواره ست یونیفرمش کت مخمل بپوشه ؟ ((200)) )

خب با این همه توصیفاتت نسبتا خوب بودن ( در حد 6.5 از ده :دی )

بجز توصیفاتت، به نظرم ( زیاد کارشناسی نگاه نکردم :دی ) ولی مشکل قاطی کردن تو تا نثر کتابی و عامیانت هم تو فصل سه حل شده بود. ( اینم خودش 9 از ده میگیره :دی )

اینکه سریع از وقایع نگذری رو تو فصل دوم اصلا رعایت نکردی ( یا من حسش نکردم ) ولی تو فصل سوم تا حد زیادی خوب بود. ( که بهش 8 از ده می دم :دی )

توصیف محیطت بد نبود، هنوز یه سری چیزای گنگی راجب اون استیجی که مدال رو به دیوید دادن تو ذهنم هس ( بیشتر یاد سالن اپرا افتادم =)) ) ولی نسبت به فصل اول بهتر شده بودی. ( بهش 7 میدم :دی )

و اینکه یه سری جاها یه سری جملات سنگینی میوردی تو کتاب که فک کنم یهویی به ذهنت میومد ( دو سه جا حتی قافیه هم داشتن ((206)) ) شخصا ازشون لذت بردم ( خودش نیم نمره اضافیه :دی )

و در آخر هم جمع بندی :
قلمت خیلی خیلی پیشرفت کرده، داستان رو با دید بهتری نوشتی. البته هنوز صد در صد خوب نشدی ولی اگه قبلاً بیست درصد خوب بودی الان شصت در صد خوب شدی ( صب کن اینکه شد سه برابر :| یه جا گفتم چهاربرابر بهتر شدی :دی در اصل شاید چهاربرابر بهتر شدی ولی خب هنوز 80 درصد یه کار خوبو نداره داستانت :دی )

از نظر نمره هم من بهش از ده ( جمع نمرات شده 7.75 ولی خب این یکم زیاده :دی بنابر صلاح دید خودم یه یک و هفتاد و پنج صدم ازش کم می کنم :دی ) بهت شیش می دم.
البته خب در مقایسه با فصل اول باید 12 میگرفتی از ده ولی قبلاً گفتم الانم میگم، هنوز به اون حد لازمی نرسیده داستان که بخواد بیشتر از شیش بگیره.
((200))((200))((200))((200))((200))به به عجب نقدی (: روحم شاد گشت.شیش کم نیست ): اشکال نداره (: همینم خوبه.راستشو بخای خیلی جالبه ک هرکسی داستانرو میخونه همین چیزایی ک من تو ذهنمه بش میرسه.یکی از بچه ها خونده بود بعد میگفت اون قسمت بازارش منو برد تو برزیل .اخ ینی کیف کردم ک عین خودم فکر بش القا شده بود.واقعانم تو این قسمت اهدای مدال مثل یه سالن اپرا.بزرگ با سقف بلد تصور کرده بودم (: البته شما راست میگی کاملا من باید رو توصیفات بیشتر کار کنم تا بهتر بشه.چشم حتما.بازم ممنونم ک خوندیش.لطف کردی وقت گذاشتی.راستی اگه میشه به اون سی نفری ک از این کتابا میخونن و شخصا میشناسی بگو بیان یکم بخونن (((((((((((: خخخخ
بازم ممنونم واسه اینکه خوندی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خب توصیفاتت یه کم ضعیفه ولی باید بگم کنجکاوی که من نسبت به ادامه داستان پیدا کردم پوشش میده! فقط ولع دارم ببینم چی میخواد بشه
و اما بلاخره ورونیکا چشمای قهوه ای پدرشو به ارث برده بود یا چشماش زمردی رنگ بود؟ دقت کن سر این چیزا!
مرسی ک خوندی ((200))واقعا ازت ممنونم.بله!به خاطر کم بودن توصیفات عذر خاهی میکنم .و از اینکه برات کاملا جا ننداختم اون فضا و مکانو شدیدا معذرت میخام.کم کاری من بود.در ضمن اونجایی ک توصیف چهره ی دیوید بودو ی بار دیگه بخون (: دارم دیویدو توصیف میکنم نه ورونیکا.
شدیدا تشکر واسه خوندنت (:
((200))