Araa M.C
2016/06/09, 13:11
راستش ابتدای مواجهه من با کتاب تو یکی از کتاب فروشی های تقریبا میشه گفت، نیمه مجاز؛ خیلی قلقلکم داد! سریع شیرجه زدم و بازش کردم و اولش حقیقتا توقع داشتم با یک کتابی که سیاسی... (گونی؟!)... باشه رو به رو بشم ولی بعد نه تنها مایوس نشدم بلکه خیلی هم برام جالب بود. به علاوه اینکه کار یک نویسنده ایرانی هم بود!
همین چند وقت پیش هم به انگلیسی (و البته چند زبان دیگر) ترجمه شد و در نمایشگاه کتاب ولاد خیلی کُفر (فرانکفورت نفرینی :دی) حضور پیدا کرد و البته چن وقت پیش هم متوجه شدم که به کتاب صوتی تبدیل شده.... و خلاصه خیلی فُروخته! (برای ایرانی جماعت باید اینجوری بگی تا متوجه بشه (: )
http://shirintanz.ir/wp-content/uploads/2015/08/%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%87.j pg
همیشه با معرفی و حتی نقد کتاب های داستانی که پیوسته هستش مشکل داشتم (: تقصیر خودمم نیستا؟! نمیدونم چجوری بدون اینکه یه قسمتی ازش رو اسپویل کنم مخاطب رو تحریک به خوندن کتاب بکنم! و از آنجایی که من خودم هنوز هم گاهی با این ظلم وحشتناک، این تاریکی مطلق، این شکنجه روانی؛ اسپویل (ل ع) مواجه میشم نمیخوام این ستم را به شما روا دارم! (ببینید چقدر مهربونم :دی)
ماجرای کتاب در کشوری خیالی بنام غربستان روایت میشه، این کشور یه پادشاه به نام "ممول" داره و این ممول قصه ی ما در 25 سالگی وصیت میکنه بعد از مرگش با انجام یک انتخابات آزاد پادشاه از بین پسرهاش انتخاب بشه و میگذره و میگذره و حکومت بین 24 پسر دست به دست میشه و دراخر به پسر آخر، دموقراضه (به علت داشتن نقایص جسمانی و روانی به این نام مفتخر شده اند!) میرسه که داستان روایتگر نحوه حکومت ایشان به زبان طنز است (:
یکی از مهم ترین نکاتی که باید دقت کرد بهش اینه از نظر بعضی جنبه های روان شناختی، این کتاب حرفی برای گفتن داره. من آخر کتاب به این نتیجه رسیدم که خود منم قابلیت تبدیل شدن به یک دیکتاتور رو حتی دارم! و صد البته خدا رو شکر که شرایط برام ایجاد نشده!!
کتاب رو میتونید از نشر نیستان تهیه کنید (:
پ.ن1 : نویسنده اش (سید مهدی شجاعی) الگوعمه! (سرچ کنید تو ویکیپدیا)
پ.ن2 :هنوز هم گاهی تو بعضی سایت های خبری (بنگاه های خبر شوت کُنی !) توی بعضی خبراشون صرفا برای سفید نبودن پیج، نقل قول هایی از این کتاب نقل میکنن و با گرفتن انگشت اشاره به این و اون دارن هی حاشیه سازی میکنن؛ بیخی بابا شما اگه مواجه شدید با یک لبخند صفحه رو ببندید (:
همین چند وقت پیش هم به انگلیسی (و البته چند زبان دیگر) ترجمه شد و در نمایشگاه کتاب ولاد خیلی کُفر (فرانکفورت نفرینی :دی) حضور پیدا کرد و البته چن وقت پیش هم متوجه شدم که به کتاب صوتی تبدیل شده.... و خلاصه خیلی فُروخته! (برای ایرانی جماعت باید اینجوری بگی تا متوجه بشه (: )
http://shirintanz.ir/wp-content/uploads/2015/08/%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%87.j pg
همیشه با معرفی و حتی نقد کتاب های داستانی که پیوسته هستش مشکل داشتم (: تقصیر خودمم نیستا؟! نمیدونم چجوری بدون اینکه یه قسمتی ازش رو اسپویل کنم مخاطب رو تحریک به خوندن کتاب بکنم! و از آنجایی که من خودم هنوز هم گاهی با این ظلم وحشتناک، این تاریکی مطلق، این شکنجه روانی؛ اسپویل (ل ع) مواجه میشم نمیخوام این ستم را به شما روا دارم! (ببینید چقدر مهربونم :دی)
ماجرای کتاب در کشوری خیالی بنام غربستان روایت میشه، این کشور یه پادشاه به نام "ممول" داره و این ممول قصه ی ما در 25 سالگی وصیت میکنه بعد از مرگش با انجام یک انتخابات آزاد پادشاه از بین پسرهاش انتخاب بشه و میگذره و میگذره و حکومت بین 24 پسر دست به دست میشه و دراخر به پسر آخر، دموقراضه (به علت داشتن نقایص جسمانی و روانی به این نام مفتخر شده اند!) میرسه که داستان روایتگر نحوه حکومت ایشان به زبان طنز است (:
یکی از مهم ترین نکاتی که باید دقت کرد بهش اینه از نظر بعضی جنبه های روان شناختی، این کتاب حرفی برای گفتن داره. من آخر کتاب به این نتیجه رسیدم که خود منم قابلیت تبدیل شدن به یک دیکتاتور رو حتی دارم! و صد البته خدا رو شکر که شرایط برام ایجاد نشده!!
کتاب رو میتونید از نشر نیستان تهیه کنید (:
پ.ن1 : نویسنده اش (سید مهدی شجاعی) الگوعمه! (سرچ کنید تو ویکیپدیا)
پ.ن2 :هنوز هم گاهی تو بعضی سایت های خبری (بنگاه های خبر شوت کُنی !) توی بعضی خبراشون صرفا برای سفید نبودن پیج، نقل قول هایی از این کتاب نقل میکنن و با گرفتن انگشت اشاره به این و اون دارن هی حاشیه سازی میکنن؛ بیخی بابا شما اگه مواجه شدید با یک لبخند صفحه رو ببندید (: