PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقد امضای اعضای سایت



Mr.Sohrab
2013/08/02, 16:31
در این تاپیک امضای اعضای سایت را نقد و بررسی میکنیم .

فقط توجه داشته باشید که توهین نکنید .

اول پستتون دقیق و با یه رنگ دیگه مشخص کنید نقد مربوط به کیه .


ممنون


ویرایش شده توسط نپتون(خودم)ههه ههه ههه




قوانین مهم






1.از دادن پست در این مکان خود داری کنید


2. برای درخواست نقد به لینک زیر مراجعه کنید



http://forum.pioneer-life.ir/thread1099.html



3.برای صبت پیرامون نقدها به لینک زیر مراجعه کنید


http://forum.pioneer-life.ir/thread2996.html

nepton
2013/08/02, 16:45
نقد امضای ژوپیتر:

ساده ترین کار برای سپاس از مطالب مفید زدن است



__________________________________________________ __



معایب امضا



1- این امضا بسیار بی محتوا و چرت است !



خوب که چی ؟؟ مگه ما خنگیم ؟؟ نمیدونم ساده ترین کار برای سپاس از مطالب مفید زدن __________________________________________________ __ معایب امضا 1- این امضا بسیار بی محتوا و چرت است ! خوب که چی ؟؟ مگه ما خنگیم ؟؟ نمیدونم ساده ترین کار برای سپاس از مطالب مفید زدناست ؟؟ یعنی یه بچه کلاغم از چیزی که خوشش میاد قا قار میکنه ! اصن تو با این کار به شعور تک تک اعضای این فروم توهین کردی !! ما نمیدونیم ساده ترین کار برای سپاس از مطالب مفید زدناست ؟؟ یعنی یه بچه کلاغم از چیزی که خوشش میاد قا قار میکنه ! اصن تو با این کار به شعور تک تک اعضای این فروم توهین کردی !! ما نمیدونیم ساده ترین کار برای سپاس از مطالب مفید زدناست ؟؟

به
ما ها میگی قزمیت ؟؟ تو مارو گاو میش فرض کردی ؟؟ حرف نزن جواب منو بده
ژوپی . به من نگاه کن . (گزیده ای از هری پاتر 4 ) می خوام وقتی شعله های
حیات از چشمات محو میشن به من نگاه کنی ژوپیتر (هری پاتر ) .



خوب نتیجه اول : هدف از این کار توهین به everyone of اعضای این فروم است



__________________________________________________ _______



2 - تلقین (اغفال)



هیچ شکی نیست که یکی از دلایل از انتخاب این امضا ،
تحریک جوانان مردم است . وی افزود این امر سبب شده تا فرد خواننده
را به کلیک بر روی گزینه تشکر وادار کند . این کار با استفاده از ضمیر نا
خداگاه صورت گرفته و بسیار خطرناک است .فرد بعد از خواندن امضا تصویر آیکون
تشکر بر ضمیر نا خداگاه ذهنش تاثیر منفی گذاشته و باعث میشود فرد هروقت
کلمه JUPITER [size=large][size=medium]را
ببیند ، نا خداگاه بر روی کلمه تشکر کلیک کند . وی (ژوپی ) در طی مصاحبه
ای که با خبر نگاران ما داشت افزود :« شکی نیست که امروزه اعضای تمامی فروم
ها در سرتاسر نت ، بسیار ساده و گاگول هستند . » که این خود به نتیجه ی
قبل باز میگردد .نتیجه دوم : تلقین و تحریک و وادار کردن دیگر افراد برای کلیک بر آیکون تشکر__________________________________________ _____________________3- خود بزرگ بینی(آخرین )

یکی از اهداف ژوپی از این عمل این بوده که وی
خواسته برتریت !! خود را به دیگر افراد . فروم ثابت کند . او با اشاره به
آیکون تشکر منظور خود را این گونه بیان کرده که : تمامی پست های من ارزش
تشکر دارند . بر عکس پست های بیریخت و شلغم شما نتیجه سوم : خوار و حقیر شمردن پست های دیگران ____________________________________________تما م ساده ترین راه برایی اعتراض به امضای بد زدن واست

nepton
2013/08/02, 16:50
این نقد اعظم از سایت پایونیر هست در صورت تغییر نام کاربری تغییر خواهد کرد

A.A

انجمن منتقدان پایونیری





تقدیم میکند :



کلیه حقوق
معنوی ، دنیوی ، فانی ، غیر فانی، اخروی ، غیر اخروی ، مادی (اعم از گاز ،
مایع ، جامد و پلاسما ) ، نظری ( اعم از نسبیت ، جاذبه ، گردی زمین و ... )
،قانونی ، غیر قانونی ، مجاز ، غیر مجاز ، کپی رایت ، کپی پیست ، کپی خالی
، save ، save as و... متعلق به مرحوم شادروان برادر آلبرت انیشتین میباشد







A.A



اگر فکر کردید من یا نپتون از نقد چنین امضای سه حرفی واهمه داریم ، سخت در اشتباهید





خوب:





در وافع این امضا به طورر بسیار پیچیده ای رمز گذاری شده است :



در سمت چپ یک حرف A مبینیم . دقت کنید اگر یک خط به پایین A اضافه کنیم یک مثلث تشکیل میشود و و یک مثلث در راس آن . حال اگر نقطه ی بین دو حرف A را در مثلث کوچک قرار دهیم چه میشود ؟؟ چشم جهانبین !!!!



چشم جهانبین یکی از نشان ها و علامات حزب شیطان پرستی و فراماسونی است این نماد در دلار نیز مشاهده میشود .







خوب تاکنون توانسته ایم به دین و تاحدودی اعتقادات اعظم پی ببریم !



خوب حال به هر دو حرف A یک خط اضافه کنید تا به
مثلث تبدیل شود . حال یکی از مثلث ها به صورت وارونه روی دیگر قرار دهید .
آیا شکل به دست آمده شما را یاد چیزی نمی اندازد ؟؟؟ مثلث شش پر !!! یکی دیگر از نماد های شیطان پرستی یا فراماسونی ! این نماد پرچم رژیم ستمگر اسراییل نیز هست .



http://www.cost929-environet.org/images/israel-flag_000.gif







خوب . اکنون نیز به نظر شما اعظم هدفی از انتخاب این امضا نداشته است ؟؟



حرف A به کلمه ، American (آمریکا) نیز اشاره دارد . کشوری که از همه بیشتر طرفدار حزب فراماسون است .

فراماسون (free mason) به معنی معمار آزاد است . (تلفظش با تلفظ اصلی فرق داره . من غلط ننوشتم )

فرا ما سون ها می خواهد تمام مقدسات
و روحیات معنوی افراد را از پایه خراب کند و آنها را از بین ببرد و به جای
آن برج های زیبا و پر زرق و برقی بسازد .برج هایی از سست ترین عناصر . برج
هایی پوچ و تو خالی .حال آیا به نظر شما اعظم یک معمار آزاد است ؟؟؟؟

nepton
2013/08/02, 16:54
johnsnow:اگر خداوند یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد

اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان

دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت







دررود بر همه عزیزا پایونیری علی الخصوص جناب
سجاد خان( بروزن زبل خان) و دروود بر دوستداران نقد های طنز عمو نپتون و
یک دروود بدورودی بر شما یی که نخونده عاشق نقد های منید و دورودی دو صد
چندان بر.... ولش کنید حیف وقط نیست که با دررود طلفش کنیم







به قول اون شاعر معروفه:

باز آمدم با نقد نو تا حال سجاد بگیرم



این فرد بر احوال دندان و جناغ بشکنم





همان طور همیشه گفتم و از گفته خود دلشادم وقت نقد است و من از کرده خود بیزارم ولی چه کم که مردم نیاز به تفریح دارن









اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد






ای بابا سجاد دلت خوشه ها مگه خدا بیکاره بیاد آرزوهای تو رو برآورده کنه اون هم وقتی افراد با شخصیت وخوش تیپ و درستکار و معروف و .... مثل من در این جا حظور دائم داره





از کی تا حالا با اگه و مگه چرح زندگی چرخیده از قدیم گفتن برو کار می کن مگو چیست کار که سرمایه زندگانیست کار فرزندم







اگه قرار بود همه با امید یه لقمه نون که بیاد توی سفرشون بشینن که تا حالا نسل ما منقرض شده بو که







مگه تو تا حالا اون مثل معروف از تو حرکت از خدا برکت رو نشنیدی؟





پس به جای آرزو های بی خود برو عمل کن







من بی گمان

دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا








همون طور که توی بخش قبل هم گفتن برای روباره دیدن یار باید جربزه داشته باشی وگرنه با آرزو کار درست نمی شه باید مرد عمل باشی







اول از همه باید عیب یابی کنیم که چرا اون از قیافه زشت و کریه و حال بهم زن تو خوشش نمی آد





که معلومه دیگه هیچ کس از قیافه زشت خوشش نمی اد دیگه







حالا فقط یک چاره داری اون هم اینه که برای رسیدن به خواسته دلت دست به عمل بزنی اون هم از نوع زیبایشنترس در نداره







و از این قیافه کریهبا یه حمام درست و حسابیو یه عمل جراحی پلاستیک تبدیل به شاهزاده سولر بر قاطر بشی...... ببخشید بی.ام.و










آن گاه نمی دانم







از بس که نادونی عزیز دلم به نظرم علاوه بر عمل زیبایی مغزت رو هم عمل کن









به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت

آخه مگه خدا بیکاره بشینه به کلل کل های تو و عشق رویاهات که بعدا افشا می کنم کیه گوش بده؟





و تازه بشینه بین شماداروری و یکی رو هم انتخاب کنه زهی خیال باطل









هر چند تا این امضا نقد خورش ملس بود ولی چون می خوام موضوع مهمی رو
افشا کنم باید به همین حد افقه کنم و سراغ نقد جنایی برم تا هویت مرموز
سجاد رو از میان این نقد بیرون بکشم





این هم یه نقد ساختار شکن برای شادی روح مرحوم تازه برگشته مجید







همون ور که همتون می دونید من در نوبه خود یه کارآگاه خبره هستم و در
پیدا کردن اسم و هویت دیگران تبخر خواصی دارم و چند چشمه از کار هم رو توی
کیبرد مهسان و عزل دیدید پس نیازی به توضیح بیشتر نداره





سجاد اگه فکر می کنی با خونرن این قسمت از نقدممکنه از عصبانیت قرمز بشی و از گوشات بخار بزنه بیرون اگه فکر می کنی ممکنه باچماق[color=#000000]منو هدف بگیری



یا اینکه منو ترور کنیبهت توصیه می کنم که این قسمت از نقد رو حتما بخونی







برای بهتر درک چگونگی کشف هویت این فرد مرموز و صد البته نام آشنای سایت ائل چن تا سوال ازتون می پرسم







اون کیه که هممون اسمش رو شنیدیم ولی تا حال ندیدیمش؟



کسی که از خونه بیرونش کردن؟



اونی که یه عمره می خوایم آشتیشون بریم؟



کسی که دوست داره عشقشو ببینه ولی اون نمی خواد حتی ریختشو ببینه؟



کسی که دوست داره برگرده خونه ولی زوجش به خونه راهش نمی ده؟



اونی که آثار ماهیتابه رو چهرش مشهوده؟



فکر کنم دیگه تا حالا کشف کردید که کیه سجاد توی نقدش به صراحت اعلام
کرده می خواد زوجش رو ببینه ولی اون وجش که دیگه باید فهمیده باشید کیه نمی
خواد ریختشو ببینه





و اون

شخص بخت برگشته که به اسم سجاد در این سایت عضوه کسی نیست جز................مجنون







ممنونم من متعلق به همه شما هستم









قیافه سجاد بعد از خواندن نقد



http://afsaneha.net/uploads/smilies/smil4e2eb77d1ec97.gif
http://afsaneha.net/uploads/smilies/smil4f23c7e949976.gif
http://afsaneha.net/uploads/smilies/smil4e2ead6387891.gif









آنچه از این نقد آموختید:



1.برو کار می کن مگو چیست کار



2بهترین راه برای جلب توجه دخترای این دوره زمونه جراحی پلاستیکه



3.سجاد نادونه



4.خدا بیکار نیست که به کل کل لیلی و مجنون توجه کنه



5.لیلی بیا زوجت رو از اینجا جمع کن غش کرده افتاده یه گوشه

nepton
2013/08/02, 16:58
نقد امضای یکی از پلیس های سایت پایونیر به نامsmsa2


شبا که ما میخوابیم اقا پلیسه بیداره!!!

ما خواب خوش میبینیم،اونم همش بیکاره!!!!!!!





بی جنبم خوتتی!!! :پی :)))))))))





دروود بر جمیع دوستان پایونیری مخصوصا دوستان نقد خوان، نقد دوست و در دست نقد.







بعد از تفکر و تعلم بسیار و و دیدن المتاس های روز لفزون محمد پلیسه بر
آن شدم تا با نوشتن نقدی شایسته و جنات این شخص پر ریخته ( بر وزن
فرهیخته)و عالم ابد دهل نوشته و



تقدیم شما ذوستان مریض......ببخشید عزیز بکنم باشد که حتی شده برای یک
لحظ گل خرزهره .....ببخشید گل لبخند را بر لبان شما بنشانم و دل آن پلیس
فلک زده را نز در این حین



شاد کنم







به قول اون شاعر معروفه:





راست می گویم و از گفته خود دلشادم ....... بنده نقدم و از هر دوجهت آزادم







خب دوستان از هرچه بگذریم سخن نقد خوش تر است منتها قبی از اون یه شرح احوال از چگومگی پلیس شدن محمد براتون نقل می کنم:







آیییییییییییییییییییی..... یه سایتی بود به نام پایونیر گروپ.......
اعضاش همه خوب و مهربون.....ولی یه روز یه هکر مجرب وارد اون
سایییییییییییت شد.



و دیگه بقیه نداره خودتون می دونیم که بعدش چه اتفاقی واسه لیلی بیچاره افتاد و مجنون هم باهش قهر کرد و غیره....



بعد از اون اتفاق همه مدیر دور هم جمع شدن تا چند تا پلیس خوب و جرب
برای جلو گیری از تکرا این اتفاق و دیگر اتفاقات معلوم الحال منصوب کنن
اولین پلیس یکی از اعضای باحال و

وظیفه شناس سایت بود که دیگه گفتن نداره و لی برای انتخاب پلیس دوم هیچ طرح خوبی توی سبد شون نبود



تا اینکه مدیرا دیدن یه اسب با سوارش دارن از دور میان و خورشید داره
پشت بهشون غروب می کنه مدیرا تا اون رو دیدن فهمیدن که نجات پیدا کردن و یه
پلیس سوار بر اسب سفید
اومده تا اون ها رو تز این مخمصه نجات بده و از خوشحالی با گرفتن یه تضمین
خوشگل از محمد حسین نحند پلیسه رو به عنوان پلیس سایت انتخاب کردن









خب این هم وقایع نگاری پلیس شدن محمد بریم سراغ نقد



بخش اول





شبا که ما میخوابیم اقا پلیسه بیداره!!



در این مصرع استعاره از اقا پلیسه خود محمد و از بیدار همون بیکاره که در مصرع دوم م بر این موضوع تاکید خاصی داشته







ولی یک مسئله ای که در مورد این مصرع فکر منو مشغول کرده اینه: شب ها که ما می خوابیم؟





بسیاری از اعضای سایت شب ها هم در فروم به خدمت صادقانه خودشون ادامه
می دن کدوم یکی از اون ها محمد پلیسه رو اون وقت شب توی فروم دیدن؟





محمد شب ها در خواب ناز به سر می بره و اگر تعدادی از دوستان وظیفه
شناس مثل غزل و مجید نبودن معلوم نبود که این سایت مشمول چه هک هایی که نمی
شد؟





تا کی دروغ محمد؟ تا کی؟







مسئله دومی که نظر منو جلب کرد اعتماد به سقف کاذب، خود کوچک را بزرگ بینی، خودپسندی، غرور و غیره.


این پلیس وظیفه(می دونید که وظیفه یعنی سرباز (صفر)هست که در قسمتی از مصراع اول می گه اقا پلیسه



آخه کدوم انسانی که دچار کمبود اعتماد به سقف نیست به خودش می گه اقا؟ من از شما می پرسم کی می گه؟









و مسئله سوم سواد این پلیسه:



آخه دیپلم ردی الف، اقا کلاه داره! اینجوری: آقا





و خودتی نه خوتتی





من موندم کی تو رو دانشکده افسری راه داده البته اگه محمد حسین نبود تو رو توی فرم هم راه نمی دادن همین جا ازش تشکر کن



بخش دوم





ما خواب خوش میبینیم،اونم همش بیکاره!!!!!!!




آخه کدوم خواب خوش؟ مجید بیچاره شب ها تا صبح به جای تو کشیک می ده تا کسی به سایت نظر بد نندازه حالا باز خوبه خودت می دونی همش بی کاری





البته نچندان بی کار حال وقتشه که ماسک از چهره نچندان مظلوم پلیس سایت برداریم. کف و جیغ و هورا







خب همتون توضیحات مر بوط به پلیس شدن محمد رو خوندید و اکثرا قضیه لیلی
رو می دونید برای اونایی که نمی دونن می گم به من هیچ ربطی نداره می
خواستید بدونید





شاید برای یک سری از شما اتفاق افتاده باشه که بعد از واقعه هک بزرگ هک شده باشید و روی پست هاتون تشکر خودتون رو ببینید



برای مثال همچین اتفاقی دیروز برای مهسان افتاد که النته من تضمین می کنم که کار خودش نبوده



حالا مسئله ای که پیش میاد اینه که... چرررررررررررا در زمان قبل از
محم پلیسه برای یه هک چنان بلوایی به پا شد که بیا و ببین،
ولـــــــــــــــــــــــ ـــــی اون وقت این هک های زنجیره ای

رو هیچ کس پیگیری که نمی کنه هیچ زیر سیبیلی هم ردشون می کنن که چی؟ بــــــــــره



چرا هیچ کس کاری نمی کنه؟چرا محمد این هک ها رو پیگیری نمی کنه؟ چرا
محمد در مورد این هک ها چراغ خاموش مل می کنه؟ پاسخ این پرسش ها و چند پرسش
دیگر در مجله خبری ساعت....



ببخشید اشتباه شد منظورم اینه که پاسخ این پرسش ها پیش منه



چون محمد همدست هکره و به سایت اومده تا با کار شکنی مقدمات هک های جمشید کاظمی رو مهیا کنه



اصلا شاید خودش هوش سیاهه و با هویت جعلی وارد سایت شده تا ما رو هک کنه؟





من تمامی شواهد و مدارک رو رو کردم حالا تصمیم با شماست خودتون می دونید که می خواید با یک پلیس فاسد هم سایتی بشید یا نه؟















بی جنبم خوتتی!!!



بفرما حالا که دستش رو شده شدوع کرده به داد و بیداد و توهین









:)))))))))



در این جا هم محمد پلیسه رو می بینید که داره به ریش منو شما می خنده





البته بنده که ریش ندارم هر کی ریش داره خودش می دونه و محمد

nepton
2013/08/02, 17:00
این هم نقد امضای SMHMMAگل سرسبد پایونیر


دیدم بازار نقد یخ کرده گفتم یه مقدار گرمش کنم امیدوارم خوشتون بیاد





بحث با هر کسی نتیجه می دهد جز ابله







کی گفته بحس با هر کسی نتیجه داره. مثلا اگه من با تو سر اینکه علم
بهتر است یا ثروت بحس کنم چه نتیجه ای می گیریم غیر از همون نتیجه ای از
اول می دونستیم یعنی یا علم بهتر است یا ثروت؟ پس می بینی ما هر چقدر هم که
بحس و گفتگو و مناظره های پربیننده بگذاریم و ستاد تبلیغاتی تشکیل بدیم
باز هم نتیجه معلومه یا علم بهتره یا ثروت که صد البته من هم مثل شما
امیدوارم ثروت از علم بهتر باشه چون با پول میشه مدرک خرید ولی با مدرک نمی
شه نون خرید و فوق فوقش میشه باهاش مسافر کشی کرد.









یا مثلا اگه من و تو سر این موضوع که هرچی نظر بیشتر باشه تعداد بازدید
بیشتر میشه بحس کنیم می بینیم که حرفت کاملا درسته ولی حتی روحمون هم خبر
نداره که هرچی تعداد بازدید بیشتر باشه نظر ها هم بیشتر میشه چون من که نمی
تونم برای یه قسمت نظر بگذارم ولی وارد اون تاپیک نشم پس همون طور که
میبینید محمد حسین(smhmma) ما رو خر فرض کرده و برای خودش نظریه های بی
خودی می ده و ما هم خریت را به کمال رسانده و در به به و چه چه کردن از این
نظره های عهد بوقی ذره ای قصور نمی کنیم.









بعد انتظار داریم با این آی کیو و فهم بالا وقتی با یه ابله بحس می کنیم نتیجه ای هم بگیریم.









البته من با این موضوع کاملا مخالفم کی گفته بحس با ابله هیچ نتیجه ای نداره؟









صاحب این حرف از دو حالت خارج نیست یا خودش ابله بوده و هرچی با خودش بحس کرده که چرا من با خودم بحس می کنم به هیچ نتیجه ای نرسیده و یا اینکه تا به حال با یه ابله هیچ بحسی نداشته.









اگه با یه ابله بحس می کرد متوجه می شد که این کار نتایج بسیاری داره
از جمله این نتایج می توان به ضایع شدن، سنگ روی یخ درحال ذوب شدن، رفتن
آبرو به پشت کوه و صد البته آّب شدن از خجالت و پیوستن به سفره های آب زیر
زمینی برای غنی تر شدن این سفره ها اشاره کرد حالا همه این ها به کنار
دیگران هم کلی سرزنشش می کنن که چرا سر به سر یه ابله گذاشته تا اینجوری
آبروش بره و تا عمر داره از این اتفاق سرافکنده و نالان باشه.





نتیجه1:اگه آّبرو تون براتون مهمه با هیچ ابلهی کل کل نکنید.









نتیجه2:اگه به فکر افزایش حجم سفره های آب زیرزمینی هستید برید و یه ابله پیدا کنید و باهاش بحس کند.









نتیجه3:به نظریات محمد حسین(smhmma) گوش نکنید چون ما رو خر فرض کرده.









پ.ن:smhmmaجان من اینجا تو رو به اسم کوچیک صدا کردم ناراحت که نشدی؟ شدی؟ خب به من چه می خواستی ناراحت نشی







پ.ن2:این مطالب جنبه شوخی دارن و نظریات محمد حسین کاملا درست بوده و مو که سهله فیل هم لا درزش نمی ره

nepton
2013/08/02, 17:02
نقد pioneer که دیگه نیاز به معرفی نداره


نقد محمد مهدی



خوب انجمن حال گیران خمار درپیت تقدیم میکند


کلیه حقوق معنوی ، دنیوی ، فانی ، غیر فانی، اخروی ، غیر اخروی ، مادی (اعم از گاز ، مایع ، جامد و پلاسما ) ، نظری ( اعم از نسبیت ، جاذبه ، گردی زمین و ... ) ،قانونی ، غیر قانونی ، مجاز ، غیر مجاز ، کپی رایت ، کپی پیست ، کپی خالی ، save ، save as و... متعلق به مرحوم شادروان برادر آلبرت انیشتین میباشد


_________________________________________________



منتقد : محمد مهدی (انیشتین)

متهم : درخت هر چه پربارتر، سر به زیرتر تواضع نشانه ی بزرگی توست...


************************************************** ********




خوب شروع میکنیم :


معایب امضا :




1-امضا تخیلی است (اثبات از برهان خلف )


خوب فقط یک درخت میوه میتواند پر بار باشد


درخت پر بار (میوه ؟؟ ) ؟؟ ها ها ها


اصن شما امروزه تو عمرتون درخت پربار دیدید ؟؟ میری تو کوچه اکالیپتوس ماشاا.. عین برج میلاد جلوت وایساده ، ولی دریغ از یک میوه ! میری پارک درختای کاج عین دیوار چین جلوت صف کشیدن ولی دریغ از یک میوه به درد بخور خوردنی . میری تگزاز این کاکتوسا عین این گاگولا بهت زل میزنن ولی دریغ از یک میوه . میری آمازون یه گیاه خوشگل میبینی که میوه نمیده هیچ گوشت خوار هم هست !!


(آدم مونده گریه کنه یا خنده )



اصن تو شهر اگه بتونی یه درخت میوه (خوردنی ) پربار پیدا کنی هنر کردی .


میوه های درختی که در میوه فروشی میبیند همگی گلخانه ای و بوته ای هستند نه درختی.


وی (جرج متیانو « گیاه شناس ») افزود : درختان میوه اکسیژن بیشتری تولید میکنند . نصف اکسیژن موجود در هوا را درختان میوه پربار تولید میکنند .ولی هنوز ما بیشتر از 1 درخت پربار ندیده ایم . از این سو کاشفانی را برای یافتن منبع این اکسیژن ها به اقصی نقاط جهان فرستادیم که فرستنده های همه آن ها به طور عجیبی در رادار ما یافت نمیشود و فقط از بین آن ها 1 نفر برگشت که او هم به محض رسیدن به سازمان ، قبل از دادن گزارش و اتفاقات کشف خود در یک قدمی اتاق من نفله شد !


در رابطه با موضوع شعری از سعدی هم هست :


ای تهی دست رفته در بازار // ترسمت پر نیاوری دستار




اما امضا گفته درخت هر چه پربارتر

بدین معنا که هر درخت می تواند پربار باشد . که این غلط و تخیلی است .



نتیجه اول : بر خلاف گفته ی امضا هر درخت نمی تواند پر بار باشد


&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&& &&


2- درخت که سر نداره ، باباش خبر نداره


در بخشی از امضا میخوانیم سر به زیر تر


آقا اصن مگه درخت سر داره ؟؟ نه بگو درخت سر داره ؟؟ درخت از سه بخش ریشه ، تنه و تاج که شانل شاخه و برگ است تشکیل شده . حتی گیاهان گوشت خوار هم سر ندارن !!


فرضیه ی داستانی انیشتینی من مبنی بر حالت کسی که این جمله را ساخته (کسی به جز پایونیر عزیز ) :



ساعت 7 یعد از ظهر تلفن زنگ میزند :


-آقای X بنده ساعت 11 شب منتظرتون هستم


آقای X همون طور که قرار داشت سوار ماشین میشه و میره که در سر راه تصادف جزئی میکنه . او با قفل فرمون از ماشین پیاده میشه که حساب طرف مقابل را که باعث شده دیر به قرارش برود را برسد . که شخص مقابل زود تر عمل کرده و قبل از آقای X با زنجیر چرخ به سر مبارک آقای ×کوبید .


بعد از ضربه آقای ایکس دنیا را جور دیگری میبیند . ستاره ها دور سرش می چرخند درخت ها سرهایشان را تکان میدهند و قهقهه میزنند وخلاصه دیوانه میشود و این جملات را در وصف خویش میگوید ...






نتیجه دوم : سازنده امضا در حال ساختن امضا صحت عقلانی و جسمانی نداشته



3- ( آخر) تواضع نشانه بزرگی نیست


نه بابا میری تو مدرسه تواضع بازی در میاری این هم عواقب :
1- ملقب شدن به بچه +
2- مسخره شدن
3- طرد شدن از گروه دوستان
4- در پی طرد شدن افسردگی
5- به دنبال افسردگی خانواده خیال میکنه دیوونه شدی
6- تیمارستان
7- جنون واقعی
8-جنون حاد
9- خسته شدن از زندگی
10 - خود کشی ......................

نتیجه سوم : تواضع مرگ را به همراه دارد (همه چیز های خوب معایبی دارند )




************************************************** ***************


پایان



نقد خودم(نپتون)


درخت هر چه پربارتر، سر به زیرتر تواضع نشانه ی بزرگی توست...


هدف تو از این امضا چی بوده پایونیر؟

غیراز اینکه که می خواستی به صورت غیر مستقیم از تواضع و فروتنی خودت تعریف کنی؟ پس از این کارت می شه نتیجه گرفت که تو نه تنها متواضع نیستی بلکه مقدار زیادی خود شیفته هستی ( تو رو خدا به دل نگیری ها وگرنه این کاربرا از خون من نمی گذرند ها).


این از نقد شخصیتی پایونیر حالا بریم سراغ نقد متن امضا:



من موافقم که درخت هرچه پربار تر باشه سر به زیر تره ولی آخه خدا رو خوش می آد به خاطر این که جناب عالی یه حرف عالمانه و حکیمانه و صادقانه و... (بسه دیگه می خوای به جای نقد از این کلمات هم قافیه ردیف کنی؟) آخه به تو چه که من چی می نویسم تو چی کاره ای؟( خب معلومه دیگه فضول سایت اگه من نباشم کی تو کار های تو سرک بکشه؟) خب پس به جای حرف زدن فضولیت رو بکن(باشه) کجا بودم.آهان، خلاصه از این جور حرف ها بزنی میوه های یه درخت رو نچینیم؟ اینجوری همه میوه ها زیاد می رسه و خراب می شه و زحمت یک ساله مش قربون هم هدر می ره. تازه اگه به شانس جناب عالی باشه شاخه های درخت از بس سنگین می شن همه شون میشکنن، حالا بیا و درستش کن( ) اون وقته مش قربون با بیلی که رحنون براش درست کرده میفته دنبالت.




مش قربون............ مش قربون ولش کن!....... گناه داره! ولش کن تا بیاد بقیه نقد رو بخونه!




ببخشید پایونیر طوریت که نشد............ خب خدا رو شکر. بر گردیم به ادامه نقد.




کی گفته تواضع نشانه بزرگیه، اینجوری که اورگال ها و اژدها ها متواضع ترین موجودات هستن در صورتی همه می دونیم اژدهایان همه موجوداتی خود شیفته و مغرور هستن. یا مثلا خود من با این که به بزرگی یه اورگال نیستم ولی بسیار متواضع و فروتن هستم. مگه نه( تو..... متواضع..... اینجوری نگو دیگران باور می کنن.) حالا مجبوری جلوی جمع منو ضایع کنی. ولش کنین این اصلا جنبه نداره. کی تا حالا دیده من از خودم یا نوشته هام تعریف کنم؟ خب معلومه که ندیدید چون من خیلی متواضع هستم و از لفظ صریح، بیان لطیف، احساسات بی نظیر، قلم بی حریف و.... ببینم تو کجایی مگه قرار نبود این جور موقع ها به دادم برسی؟(خودت گفتی حرف نزنم.) حال این چه وقت قهر کردن بود.




درسته من از خودم تعریف نمی کنم و منتظر می مونم تا دیگران افکار متشنج خوشون رو به من ابراز کنن به همین سادگی اینجوری انگ خود شیفتگی رو هم به جون نمی خرم.




به نظر من شما هم به جای شکوندن شاخه های درختان مردم و از بین بردن زحمات چندین و چند ساله ی مش قربون برای به ثمر رسوندن یه درخت پربار و زدن حرف های قلمبه سلمبه که دوست عزیزم انیشتن هم توی اون ها می مونه بر وتواضع یاد بگیر.




پ.ن: صورت حساب نقد پایونیر:



1. نجات دادن شما از دست بیل مش قربون 1الدوناری


2. خسارت بخاطر شکاندن درخت پربار 10الدوناری


3. خسارت قلپ برداشتن بیل مش قربون در هنگام برخورد باسر مبارک جناب عالی 5 الدوناری


4. خسارت به دلیل جریهه دار کردن احساسات الاغ مش قربون چون وقتی وارد باغ می شدی بهش سلام نکردی 1 گونی سیب پلاسیده.

nepton
2013/08/02, 17:04
nightsky:به بزرگی آرزوت نیندیش ! به بزرگیه کسی بیندیش که میتونه آرزوتو بر آورده کنه …

لیلی سایت پایونیر سلاح اصلیش هم ماهیتابه ای هست که نسل به نسل بهش ارث رسیده

بعد از مدت ها دوباره تصمیم گرفتم امضای شما دوستان عزیز رو به
بوطه(قلت های املایی فقت برای جذابیت نوشته است) نقد بکشم لیلی اگه نقد های
قبلی منو نخوندی باید بهت بگم که باید حسابی خودت رو آماده کنی.



این مطالب جنبه طنز داشته و نویسنده هیچگونه مسئولیتی درقبال ناراحتی،
افسردگی، عصبانیت در حد کشتن نویسنده و اینگونه اعمال ناشایست ندارد.











به بزرگی آرزوت نیندیش ! به بزرگیه کسی بیندیش که میتونه آرزوتو بر آورده کنه … ! پس بزرگ آرزو کن . . .











خوب با بخش اول امضات شروع میکنم: به بزرگی آرزوت نیندیش!





آخه این دیگه چه حرفی بود که زدی اصلا تو انتظار نداشتم یعنی شما
اعتقاد داری هرکس هر آرزویی بکنه حتی اگه بزرگ و دست نیافتنی باشه؟ اگه
اینجوریه من آرزو می کنم که دنیای هیولاهای دموناتا حقیقت داشته باشه. حالا
شما که می گی به بزرگی آرزوهام فکر نکنم اگه من واقعا همچین آرزویی بکنم
قتعا(گفطم که به قلت املایی گیر نده)
باعث نابودی دنیا می شم و اگه کسی بعدا از من پرسید که از این آرزو چه
انگیزه ای داشتی حتما بهشون می گم که لیلی بود که به من گفت به بزرگی آرزوم
فکر نکنم.





خوب کم کم داره دستم گرم می شه بخش دوم:به بزرگی کسی بیندیش که می تونه آرزوت رو برآورده کنه...!





لیلی تو قصد داری با این امضات اینقدر منو حرص بدی که سکته خفیف کنم؟
واقعا قصد اصلی تو برای نوشتن این امضات همینه؟ یعنی جناب عالی بعد از کلی
تفکر و تامل و بحس و گفت وگو با بزرگان و علما و صلحا به این نتیجه رسیدی
که به جای فکر کردن به آرزومون باید به بزرگی غول چراغ جادو فکر کنیم؟ حالا
مثلا چه فرقی می کنه که اون آقا قوله اندازه یه مورچه باشه یا اندازه نهنگ
گوژپشت به طول30متر وسرعت80گره دریایی؟هان! مهم اینه که بتونه آرزوی ما رو
برآورده کنه.





مثلا اگه اون غوله کوچیک باشه نمی تونه برای تو یه ویلا1000متری تو
بهترین نقظه ایران درست کنه؟ و یه پورشه صفر بندازه زیر پات؟ و یه شوهر خوب
و خوش تیپ و پولدار برات پیدا کنه؟ یعنی برای پیدا کردن یه شوهر خوب باید
حتما یه غول به اندازه اژدهای بالغ با طول 100متر و قدرت پرتاب آتش به
طول30متر باشه؟





نه جونم من خودم هم به عنوان یکی از خدایان روم می تونم برای یه شوهر
خوب پیدا کنم تو فقط ایده عال هات رو برام پ.خ کن و یه شوهر هاچ بک صفر
تحویل بگیر.





خب رسیدیم به بخش آخر نقد لیلی زیاد ناراحت نباش من همه رو اینجوری نقد
می کنم محمد یکی از اعضای قدیمی بعد از نقد های من آن چنان افسرده شد تا
الان که چند ماه می گذره هنوز که هنوزه کسی اونو توی سایت مشاهده نکرده اگه
باور نداری از محمد مهدی بپرس بخش سوم: پس بزرگ آرزو کن...!





والا اگه این همه برای دیوار حرف زده بودم تا حالا از خجالت فرو ریخته
بود مگه تاحالا قصه اون زنه که یه قورباقه رو نجات می ده و می تونه سه تا
آرزو بکنه رو نشنیدی...





تلفن قصه گوی عمو نپتون:





روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.



قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .



زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم” ولی من یادم رفت
بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن
را میگیرد.



زن گفت : اشکال ندارد! زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود!



قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد؟



زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند!



بنابراین اجی مجی ……. و او زیباترین زن جهان شد!



برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد!



قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود.



زن گفت اشکالی ندارد! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است …



بنابراین اجی مجی ……. و او ثروتمندترین زن جهان شد!



سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :



من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم…!!!











دیدی اون زن با چند تا آرزوی کوچیک تونست بهترین ها رو بدست بیاره پس
می بینی اگه انسان باهوش باشه آرزوهای بزرگ و جاه طلبانه آرزوهای کوچک و
عاقلانه می کنه.





البته من مخالف آرزوهای بزرگ نیستم ولی بهتر قبل از آرزو کردن همه
جوانب رو بسنجه چون ممکنه اون آرزو به نفع اون و اطرافیانش نباشه چس سعی
کنید بیشتر از ظرفیتتون آرزو نکنید.





پ.ن: معمولا آدم ها هنگامی که با غول چراغ جادو مواجح می شن حول می شن و
نمی تونن درست فکرکنن پس توصیه می کنم سه تا از بهترین آرزوهاتون رو روی
یک تکه کاغذ بنویسید و ائن رو همیشه همراهتون داشته باشید تا اگه یه زمانی
چراغ جادو رو پیدا کردید با چند تا آرزوی کوچک او فرت رو حروم نکنید.





پ.ن2: از همه خانوم های مهترم خواهش می کنم هی برای من پ.خ ندن چون من فرصت ندارم براشون شوهر پیدا کنم لیلی هم استثنا هست.

nepton
2013/08/02, 17:06
majidking:شش راه براي جلب محبت مردم :


پارازیت سایت پایونیر((93))


شش راه براي جلب محبت مردم :







این جمله رو که دیدم متوجخ شدم که با یکانسان فرهیخته با کمالات و انسان دوست طرف هستیم پس نیاز به یک نقد زیبا و درخور این شخص والا مقام نیاز هست امیدوارم از این نقد لذت ببرید








اصلی ترین چیزی که در این امضا نظر من
رو جلب کر دقت و نظمی بود که در اون به کار رفته یعنی برای هر قسمت ار
لحاظ میزان مهم بودن او قسمت از یک تا شش شماره گذاری شده که این دقت و نظم
نویسنده و دارنده اون رو برای ما آشکار می کنه






خوب لابد تا به اینجا متوجه شدید که
مجید جان دلبندم یک تنسان دلسوز مهربان انسان دوست داری فهم و کمالات بالا و
مقد به ارزش هایی چون دوستی هستند که ما باید از داشتن همچین فردی در گروه دوستانمون از خداوند شکا کر باشیم








1- صميمانه نسبت به غير، علاقه مند باشيد.



1. من تعجت کردم وقتی این جمله رو از
شخص والا مقامی چون مجید جان دلبندم شنیدم چرا که ما نباید به هرکسی که توی
خیابان می بینیم اعتماد کنیم این کار واقعا اشتباهیه چون ممکنه اون شخص
انسان درستی نباشه و ما به دردسر بیفتیم








2- تبسمي بر لب داشته باشيد.



2. درهر حال لبخند زدن خوبه ولی چرا
مجید جان دلبندم میگه باید لبخند زد شاید شنا با نگاه عادی خودتون به مسائل
اینگومه جواب بدید چون دیگران با انسان های خوشرو بهتر و سریع تر ارتباط
برقرار می کنن ولی....... ولی چرا یک نفر بخواهد با ظاهر سازی به یک نفر نزدیک بشود؟ چرا؟






3- به ياد بياوريدكه نام هر كس براي او شيرين ترين و مهمترين لغت قاموسهاست.





3. خب این جمله خوبیه درسته اسم هرکس
برای خودش دارای ارزش هست البته استسنائاتی مثل محمدحسین هم هستن که هرچی
صداشون کنی براشون فرقی نمی کنه
ولی درکل یک کلمه در این جمله نظر من رو جلب کرد و اون کلمه قاموس بود چرا
مجید جان دلبندم باید از کلمه قاموس استفاده می کرده نه از یک کلمه با
معنای ساده تر این من رو به شک واداشت و در اینترنت این کلمه رو سرچ کردم
ونتایج بدست اومده رو در زیر می بینید:






[ ع . ] 1 - (اِ.) میانه دریا. 2 - کتاب لغت . 3 - (ص .) رازدار، صاحب سرُ. 4 - ذات ، طبیعت . 5 - ذهنیت ، نظر.









چرا مجید از کلمه قاموس استفاده کرده
کلمه ای به معنای راز دار آیا این کلمه نمی تونه یک اسم باشه مثلا اسمی که
مجید برای خودش به کار می بره؟ یک لقب ؟ و یک سوال دیگه چرا مجید برای خودش
این اسم رو برگزیده؟






چرا اسمی که برای خودش انتخاب کرده که
محدوده منو تحت شعا قرار می ده ؟ یا طبیعت محدوده محمد حسین؟ چرا اون اسمی
داره که به معنی انسانی با ذهنیت و نظر های زیاده ؟



4- شنيدن را بياموزيد، طرف خود را به شوق آوريد كه از خود سخن بگويد.




4. چرا ما باید در زندگی دیگران فضولی کنیم و کاری کنیم تا دیگرا را وادار به صحبت درمورد خود و دادن اطلاعا ت کنیم؟ چرا؟






5- با مخاطب از آنچه دوست دارد صحبت كنيد.




5. چرا باید با دیگران درمورد چیزهایی که دوست دارن صحبت کنیم تا اعتماد اون ها رو جلب کنیم و به اون ها نزدیک بشیم؟








6- صميمانه و صادقانه اهميت او را برا ي خودش آشكار سازيد.





6. احسنت این جمله باید نهادینه بشه
در فرهنگ ما چون اگه جوان های ما احساس مفید بودن بکنن دیگه از فساد و
خودکشی در حامعه خبری نخواهد بود، ولی اینکه منظور اصلی مجیدجان دلبندم از
این جمله چی بوده رو با مدارک و شواهد بهتون اطلاع خواهم داد ولی قبل از
اون چند سوال؟










1.چه کسی دنبال اینه که اعتاماد دیگران رو بدست بیاره؟






2.چه کسی با ظاهر سازی به ما نزدیک می شه و بدون اینکه متوجه بشیم از ما اطلاعات می گیره؟






3.چه کسی ممکنه نامی به معنی فردی رازدار و با ذهنی باز افکار زیاد داشته باشه؟






چه کسی ممکنه باشه مگر یک جاسوس نفوذی
که به نتبل جوان های ناامید می گرده تا با دادن وعده های صدمن یه غاز از
اون ها تروریست و هکر های سازمان یافته می سازه تا جلوی پیشترفت کشور رو
بگیره؟






چه کسی به جز یک جاسوس باید از اسم
رمز قاموس استفاده کنه و برای شناسایی شدن توسط همدستانش درون سایت اون رو
در لابلای امضا پنهان می کنه؟






چه کسی به جز یک جاسوس ممکنه به محدوده من و محمدحسین نفوذ کنه؟






وحالا این جاسوس برای آلوده کردن جوان های سایت ما آمده اینجا خوب فکر کنید کسی که توانست اعتماد محمد مهدی رو بدست بیاره و حتی در اول کار منو رو هم گول بزنه و مطمئن باشید که اون همدست هایی هم در سایت داره کسی که به اون کمک تا به سرعت رنجر ارشد بشه بله محمد علی و حتی شاید همدستان دیگری هم باشند پس به هیچ کس اعتماد نکنید حلسوسان در کمین اند.








درضمن شاید درمورد اسم آخر امضا بگید که این حرف ها متعلق به دیل
کارنگی هست ولی به یاد داشته باشید که ما داریم درمورد یک جاسوس حرفه ای
صحبت می کنیم که لز این جملات به نفع خودش استفاده کرده و سعی کرده با این
جملات کاری کنه که ما فکر کنیم اون انسلن خوب و فرهیخته ای هست و حتی یک
رمز برای ارتباط برقرار کردن با همدستانش.

nepton
2013/08/02, 17:07
mohammad:جوکر: اگه در کاری تخصص داری اون کارو مجانی انجام نده.




آقا این دیگه چه امضاییه. به جای اینکه امر به معروف و نهی از منکر
انجام بدی، امر به منکر و نهی از معروف می کنی. این همه آدم گلوی خودشون رو
پاره می کنن تا به تو انفاق یاد بدن، اون وقت جناب عالی با یه امضا کل
رشته هاشون رو پنبه کنی، حالا کاش پنبه بود، این که پشم شیشه س. خجالت هم
خوب چیزیه. آخه با انصاف، چه عیبی داره آدم به نیاز مندان کمک کنه یا کاری
براش انجام بده. مثلا خود من خوبه بیام برای نوشتن این متن از تو الدوناری
بگیرم، نه خودت بگو، خوبه، برای من که کاری نداره.







همین الان چند تا از بزرگتری سایت های دنیا به من پیش نهاد های کلون
دادن تا برم براشون بنویسم ولی من که قبول نکردم چون اعتقاد دارم آدم نباید
استعداد خودش رو به پول بفروشه.







آهان حالا فهمیدم. نکنه تو جاسوسی و بهت پول دادن تا با این امضا های
سخیف جوون های مردم رو اغفال کنی تا برن اون ور آب . واقعا که اگه می
دونستم جاسوسی اصلا یه خط هم برات نمی نوشتم.اِ اِ اِ خجالت نمی کشی، نخبه
های کشورت رو به اجنبی ها می فروشی.







حالا بین این هم آدم چرا من؟هان؟ اصلا چرا ژوپیتر نه؟ یا ...آهان اصلا چرا محمدعلی (ببخشید محمد مهدی ) نه؟







آهان لابد او سایت هایی که من بهشون جواب رد دادم استخدامت کردن تا با
این امضا هات روی ضمیر نا خود آگاه من تاثیر بزاری تا راضی بشم برم اون ور.
نه داداش ما مثل شما وطن فروش نیستیم. تو هم اشتباه می کنی. به جای این که
خاک کشورت رو کیلویی ده الدوناری به اجنبی ها بفروشی سعی کن به مردم خودت
خدمت کنی. البته فکر کنم دیگه دیر باشه مخصوصا بعد از اون ماجرای دست داشتن
در انقراض قوم مایاها که پروندت حسابی سنگیه. نه بهتره یه مدت آفتابی نشی
تا یه جوری کارهات رو راست و ریست کنم بری اون ور آب . بعدش هم سعی میکنم
اوضاع رو آروم کنم تا بتونی برگردی و به مملکت خودت خدمت کنی.







پ.ن: یه آشنا دارم که از مرز ردت می کنه ولی خرجش زیاده مشکلی که نداری؟؟؟









پ.ن: در ضمن باگه می خوای وکالتت رو قبول کنم باید پیش پرداخت بدی.









پ.ن: من به عنوان یه کاربر مسئول وظیفه خودم می دونم این حرف رو بزنم
لطفا از من دلگیر نشو. محمد به دلیل جاسوسیري ، وطن فروشی و دست داشتن در
انقراض قوم مایاها تحت تعقیب اینتر پل هست در صورت مشاهده او توی سایت،
آرامش خودتون را حفظ کنید و بدون اینکه او متوجه بشه با پلیس تماس بگیرید
ولی حواستون باشه نفهمه وگرنه خونتون رو میکنه توی شیشه و هروقت تشنش بشه
می خوره.

nepton
2013/08/02, 17:08
shaer:چه دیار اسرار آمیزی است دیار اشک...

خب بالاخره نوبت شاعر عزیز شد امیدوارم خوب تنت رو چرب کرده باشی، اگه هم نکرده باشی، خوب به من چه می خوستی کرده باشی.( ) باز هم که غوره نشده مویز شدی نمیشه یه بارم که شده اینقدر توی حرف های من نپری.

چه دیار اسرار آمیزی است دیار اشک

___________________________________

a day without you is like a year without rain



حقا که شاعری امضات خیلی قشنگه ولی خیلی بی معنیه. اولا که شعر از دیار
نمی آد از غده اشکی پشت چشم میاد وقتی شما که بزرگ مایی فرق این ها رو نمی
دونی از دیگران چه انتظاری می شه داشت؟؟؟؟

دوما اشک همچین هم که شما میگی اسرار آمیز نیست فقط کافیه این آزمایش رو انجام بدی تا به حرف من پی ببری.

لوازم مورد نیاز آزمایش:



1.یک عدد پیاز متوسط (که خراب یا له نشده باشه) بازم که مزه پروندی ( آخه دست خودم نیست)



2.یک عدد کارد



3.دو عدد تخم مرغ



4.نمک به میزان لازم



5.نان(سنگک، تافتون، بربری...)



توجه: این آزمایش را زیر نظر بزرگ تر ها انجام بدید و بدون اجازه به کارد دست نزنید( وگرنه دستتون اوف می شه)

مراحل انجام آزمایش:



از بزرگ تر خود بخواهید تا پیاز را زیر چشم شما خورد کند تا اشک از لیتر لیتر از دو دیده تان سرا زیر شود.



توجه: بعد از انجام مراحل ازمادر خود بخواهید برایتان با تخم مرغ ها و پیاز های خورد شده برایتان تخم مرغ و پیاز درست کند.



حالا اگه قانع تشدی به خوت مربوطه وکسی به حرفت اهمیت نمی ده مگه نه؟ (نه) تو هم که فقط منو ضایع کن.



حال در باب قسمت دوم امضای شما دوست عزیز و گرامی. بابا شاعرجون از تو
دیگه انتظار نداشتم والا خوب رومونو سفید کردی شما که خودت شاعری دیگه چرا
زبون فارسی رو پاس نمی داری. هان!!!! من برای نوشتن در مورد قسمت دوم امضای
جناب عالی کلی به زحمت افتادم و مجبور شدم کلی به مغز (ناقص در حال انفجار
هسته ای با قدرت تخریب13/39کیلومتری ) مبارکم فشار بیارم تا ترجمش کنم .
تازه میفهمم پایونیر چی می کشه.



خلاصه بعد از کلی مکاشفه و رجوع به کتب مهم و تاریخی فرهنگ لغت بالاخره
توانستم پشت آن متن مستهجن رو به خاک بزنم و ترجمش کنم وحاصل اون این شد

نقل قول از نپتون عزیز تر از جان اعضای سایتpioneer group



باران Without تو مثل(شبیه) یک سال without یه روز



که خیلی تحت الفظی بود پس تصمیم گرفتم از خواهرم خواهش(التماس) کنم تا اون رو ترجمه کنه



نقل قول از خواهر نپتون عزیز تر از جان اعضای سایتpioneer group



یک روز بدون تو مثل یک سال بدون بارونه



بالاخره یک نفر قدر منو دونست
من همیشه می دونستم اعضای سایت آدمهای فهمیده و قدر شناسی هستن مخصوصا
شاعر جان ولی من راضی نبودم حتی توی امضات هم از من تعریف کنی خجالتم دادی و
خب به هر حال تو هم باید یه جوری احساسات متشنج خودت رو به من ابراز کنی
به هر حال ممنون.



یک روز بدون من برای شاعر مثل یک سال بدون بارونه اگه یه سال بارون
نیاد توی کل کشور خشکسالی می شه و اگه من یک روز نباشم کل سایت میره رو
هوا. در واقع شاعر قصد داشته با یک جمله هم اعماق ته احساساتشو به من ابراز
کنه هم اهمیت من برای سایت رو به شما گوشزد کنه.



پ.ن: شاعر جان از تعریف هات ممنونم ولی از پاچه خواری خیلی بدم میاد امیدوارم دیگه تکرار نشه.

nepton
2013/08/02, 17:10
m_hadi:بخاطر میخی.نعلی افتاد...........

الوعده وفا اومدم حال محمد هادی رو بگیرم
ولی آخه این دیگه چه جور امضایه می دونی برای نوشتن درمورد امضای تو چقدر
کاغذ حروم کردم، نه می دونی. همین شما ها هستید که باعث از بین رفتن جنگل
ها می شید و به طبع اون باعث آلودگی هوا می شید. اگه شماها نبودید که تهران
این همه آلوده نمی شد، فقط بلدید منو حرص بدید ، ولش کن بریم سر اصل مطلب.







بخاطر میخی.نعلی افتاد...........به خاطر نعلی. اسبی افتاد
..........به خاطر اسبی.سواری افتاد به خاطر سواری.جنگی شکست
خورد..........به خاطر شکستی.مملکتی نابود شد و همه اینها به خاطر کسی بود
که میخ را خوب نکوبیده بود..................







بخاطر میخی نعلی افتاد؟ خب افتادنش قبول و ایرادی هم نمی تونم بهش
بگیرم هرکس هم مشکلی داره به خودش مربوطه ولی تو از کجا می دونی که اون نعل
مال اسب بوده نه مال الاغ مش قربون خب شاید مش قربون او نعل رو از یه میخ
توی طویله آویزون کرده باشه تا کریسمس اون رو به الاغش هدیه کنه!
پس نتیجه می گیریم که اون نعل از پای اسب نیافتاده و میخ روی دیوار طویله
شل شده ونعل افتاده ولی در اون صورت افتادن اون سوار از روی اسب مجهول می
شه که من یک فرضیه علمی در اون مورد دارم:







فرضیه نپتون مبنی بر افتادن نعل الاغ مش قربون:







احتمالا اسبی به همراه سوارش( سواری به همراه اسبش) خیلی خوب، فقط بلدی منو جلو جمع ضایع کنی.

داشتم می گفتم اسبه داشته از زیر دیوار طویله رد می شده که میخ شل می
شه و با اسب زبان بسته برخورد می کنه که طی این برخورد اسب رم می کنه و
سوار خودش رو زمین میزنه...







به خبری که هم اکنون به دست خبر گزاری نپتون نیوز رسیده توجه فرمایید:









طی این حادثه دل خراش که 50مورچه، سوسک و عنکبوت کشته و زخمی شدند و 10
نفر دیگر نیز مفقود شدند، سوار دچار شکستگی از ناحیه پا و اسبش نیز بعد از
اون حادثه دچار شوک شده و چند تن از بهترین روان پزشکان در حال درمان وی
هستد.







از خبرت ممنون حالا برگردیم سر کارمون، خب حالا تو از کجا می دونی که
جنگ بخاطر زمین خوردن اون سوار بخت برگشته شکست خورده اون بیچاره که کاری
به کار جنگ نداشته فقط داشته از جلوی طویله مش قربون رد می شده! پس چرا این
قدر چرت و پرت تحویل ما می دی که اون سوار از فرماندهان واردن بوده و
خورده زمین و پاش اوخ شده و ما بخاطر زمین خوردن اون از گالباتوریکس شکست
می خوریم؟







می دونی اگه ناسوآدا بفهمه که تو جاسوس گالباتوریکسی و می خوای با این شایعه ها روحیه واردن ها رو پایین بیاری اعدامت می کنه؟







آخه کجای دنیا سرنوشت جنگ رو با افتادن یه نفر از روی اسب تعیین می کنن مگه خروس جنگیه که هرکی زود تر افتاد می بازه؟







حالا از این ها گذشته تو چیکار به مش قربون داری ؟ اون بیچاره چه هیزم تری به تو فروخته؟







اصلا می دونی چیه اون دوست داشته میخ رو شل بکوبه به دیوار طویلش از
قدیم گفتن چهار دیواری اختیاری حالا هم تا من از این عصبانی تر نشدم سریع
برو امضات رو عوض کن.







آخه من تاکی باید برای این امضاهای مسخره شما وقت خودم رو حروم کنم؟
چرا شما یه امضای درست پیدا نمی کنید، چرا من رو اینقدر حرص می دید؟ آخرش
از دست شما ها سکته می کنم و شما می مونید و یه سایت بدون بازدید کننده.
آخه اگه من نباشم هیچکس یه نگاه هم به این سایت فکسنی نمی ندازه. اگه باور
نداری برو توی قسمت لیست اعضا نگاه کن چند نفر بعد از من ثبت نام کردن، اگه
باز هم باور نکردی یه نظر سنجی بذار تا بفهمی محبوب ترین عضو سایت کیه.











پ.ن: اگه من سکته کردم تقصیر محمد هادیه خرج بیمارستان هم یه عهده ی خودشه.











پ.ن2: اگه توی بیمارستان تموم کردم انتقام من رو از اون قاتل سریالی بگیرید وگرنه مجبورید هر شب ساعت 9 از شبکه 3بشینید وسریالش رو تماشا کنید.


















پاسخ محمد هادی







m_hadi:خب خب اولا سلام دوما نپتون جان گیر افتادی



.چرا؟ ... به این دلیل که .زیرا .............فکر کردی منم مثل بقیه هم نه

داداش ما خودمون نقد رو نقد میاریم ............ اولا...........







nepton:آخه این دیگه چه جور امضایه می دونی برای نوشتن درمورد امضای تو چقدر کاغذ

حروم کردم، نه می دونی. همین شما ها هستید که باعث از بین رفتن جنگل ها می

شید و به طبع اون باعث آلودگی هوا می شید. اگه شماها نبودید که تهران این

همه آلوده نمی شد، فقط بلدید منو حرص بدید ، ولش کن بریم سر اصل مطلب.













m_hadi:بزار بچه ها قضاوت کنند تو کاغذ ها رو انداختی دو ر من چه کنم

...........خب میخواستی تو ورد بنویسی نه تو خجالت نمیکشی پس این همه تکنو

لوزی رو واسه چی گذاشتن .گذاشتن که جنابعالی کاغذ حروم نکنی دیگه ...واقعا

که

...........















nepton:بخاطر میخی نعلی افتاد؟ خب افتادنش قبول و ایرادی هم نمی تونم بهش

بگیرم هرکس هم مشکلی داره به خودش مربوطه ولی تو از کجا می دونی که اون نعل

مال اسب بوده نه مال الاغ مش قربون خب شاید مش قربون او نعل رو از یه میخ

توی طویله آویزون کرده باشه تا کریسمس اون رو به الاغش هدیه کنه!















m_hadi:اها خوب سوالی پرسیدی ..........از اونجایی میدونم نعل مال اسبه

بود که خود مش قربون به من گفت تازشم خود مش قربون هم یه اسب داره هم یه

الاغ ...............(داخل پرانتز مش قربون مسلمونه نه مسیحی)













: nepton: پس نتیجه می گیریم که اون نعل از پای اسب نیافتاده و میخ روی دیوار طویله

شل شده ونعل افتاده ولی در اون صورت افتادن اون سوار از روی اسب مجهول می

شه که من یک فرضیه علمی در اون مورد دارم:













m_hadi:نه اشتباه نتیجه نگیر اون بالا رو که خوندی پس خوب نتیجه بگیر افرین

..................معلمت چی میکشیده از دست تو ..............رابطه بدیهی

که ..........















فرضیه نپتون مبنی بر افتادن نعل الاغ مش قربون:













احتمالا اسبی به همراه سوارش( سواری به همراه اسبش) خیلی خوب، فقط بلدی منو جلو جمع ضایع کنی.





داشتم می گفتم اسبه داشته از زیر دیوار طویله رد می شده که میخ شل می

شه و با اسب زبان بسته برخورد می کنه که طی این برخورد اسب رم می کنه و

سوار خودش رو زمین میزنه...















m_hadi:چه گیری داده به طویله مش قربون ها

.............بابا بزار خیال رو راحت کنم مش قربو نماینده ی ایرانیا تو جمع واردن ها بوده

واردن ها هم که در حال حمله طویله نداشتن پس نظریت کاملا باطله ......بیشتر فکر کن رو نظزیه هات











nepton:به خبری که هم اکنون به دست خبر گزاری نپتون نیوز رسیده توجه فرمایید:





























طی این حادثه دل خراش که 50مورچه، سوسک و عنکبوت کشته و زخمی شدند و 10

نفر دیگر نیز مفقود شدند، سوار دچار شکستگی از ناحیه پا و اسبش نیز بعد از

اون حادثه دچار شوک شده و چند تن از بهترین روان پزشکان در حال درمان وی

هستد.





























m_hadi:نه واقعا تو خجالت نمیکشی

چقدر شایعه سازی

چقدر تهمت همین



الان نمایندگان شریف سوسک ها مورچه ها و عنکبوت ها با من تماس گرفتند و

گفتند همه ی اونایی رو که بی بی سی اوه ببخشیدخبر گزاری نپتون گفته مردن در

صحت و سلامت کامل به سر میبرن ..................واقعا که نپتون تو برای

منافعت چه کارا که نمیکنی













nepton:خب حالا تو از کجا می دونی که جنگ بخاطر زمین خوردن اون سوار بخت برگشته

شکست خورده اون بیچاره که کاری به کار جنگ نداشته فقط داشته از جلوی طویله

مش قربون رد می شده! پس چرا این قدر چرت و پرت تحویل ما می دی که اون سوار

از فرماندهان واردن بوده و خورده زمین و پاش اوخ شده و ما بخاطر زمین خوردن

اون از گالباتوریکس شکست می خوریم؟





















m_hadi:باز گفت طویله بابا میگم این مش قربون یه چیز بهت بگه ها.

....استغفراله



...............اقا نه انصافا تو با اون شایعه سازی ها ی قبلیت منو زیر

سوال میبری .اگه شک دارین از سفیرا بپرسین تازه به زبان باستانی هم بپرسین







که نتونه دروغ بگه .............تازه کسی نگفت به طور کامل شکست خوردیم ...........این فقط یه شکست مقطعی بود ..............















nepton:می دونی اگه ناسوآدا بفهمه که تو جاسوس گالباتوریکسی و می خوای با

این شایعه ها روحیه واردن ها رو پایین بیاری اعدامت می کنه؟













m_hadi:اولا که ناسودا کاری نمتونه بکنه چون من سفیر یکی از نزاد های الاگیزیا هستم .ثانیا ناسودا قدرتش رو نداره

.....میپرسی چرا؟؟؟؟؟؟اها جوابت رو میتونی از کاترینا بگیری ...بگو قضیه ی الدوناری چیه بهت میگه ...









nepton:آخه کجای دنیا سرنوشت جنگ رو با افتادن یه نفر از روی اسب تعیین می کنن مگه خروس جنگیه که هرکی زود تر افتاد می بازه؟



















m_had:اقا من اعتراض دارم کی به نپتون گواهی نقادی داده



....این پایه های اولیه ادبیات رو بلد نیست هنوز نمیدونه استعاره چیه

.......داداش عزیز در این قسمت از امضا استعاره به کار رفته یعنی افتادن

استعاره از مردن هستش .حالا که فهمیدی یه فاتحه براش بفرست مرد خوبی بود















nepton:حالا از این ها گذشته تو چیکار به مش قربون داری ؟ اون بیچاره چه هیزم تری به تو فروخته؟













m_hadi:بابا حرف رو یه بار میزنن دیگه مش قربون رفیقمه









nepton:اصلا می دونی چیه اون دوست داشته میخ رو شل بکوبه به دیوار طویلش از

قدیم گفتن چهار دیواری اختیاری حالا هم تا من از این عصبانی تر نشدم سریع

برو امضات رو عوض کن.













اm_hadi:ها این قسمت رو اخر جواب میدم چون باید غافل گیر شی









nepton:آخه من تاکی باید برای این امضاهای مسخره شما وقت خودم رو حروم کنم؟ تا هر وقت که عشقته ........

چرا شما یه امضای درست پیدا نمی کنید، چرا من رو اینقدر حرص می دید؟مثل

امضائ تو ............... آخرش

از دست شما ها سکته می کنم و شما می مونید و یه سایت بدون بازدید کننده.

.....اونطوری خیلی بد میشه دیگه کسی نیست نقد الکی بکنه ....

آخه اگه من نباشم هیچکس یه نگاه هم به این سایت فکسنی نمی ندازه.....توهین

به سایت میکنی بگم بچه ها ی گمنام پایونییر بگیرنت ...... اگه باور

نداری برو توی قسمت لیست اعضا نگاه کن چند نفر بعد از من ثبت نام کردن، اگه

باز هم باور نکردی یه نظر سنجی بذار تا بفهمی محبوب ترین عضو سایت کیه. ..............

اون که میدونم خودمم















nepton: اگه من سکته کردم تقصیر محمد هادیه خرج بیمارستان هم یه عهده ی خودشه.



















m_hadi:اخه ادم چی بگه تو مگه بیمه نداری یا اصلا من مگه ادار ه ی بیمه هستم ..............















m_hadi:نتیجه کلی و جوابی که گفتم اخر سر میدم :بچه ها توجه کردین اخر

امضامو گنگ نقد کرد همون جایی که میگه ...........وهمه ی اینا به خاطر ان

کسی بود که میخ را محکم نکوبیده بود .....اگه گفتید چرا اها ........











خب توجه توجه طبق بررسی ها ی من مش قربون سم اسب (همونی که براش فاتحه

خوندید ) رو محکم کوبیده ..........تعجب کردید .....میگید پس چرا اسب

افتاده .جوابش اینه که یک نفر اون رو دوباره شل کرده .











بلهههههههههههه..........اما اون کیه .........من با قدرت جادوییم که

کاترینا میدونه از کجا اوردمش لحظه ای که اسب تو اصطبل بوده رو روشن بینی

کردم البته این یه نوع خیلی خاصی از روشن بینی هست ........اصطبل تارک







بود نیمه ها ی شب شخص سیاه پوشی وارد اصطبل شد اول فک کردم اراگونه ...تعجب

کردم گفتم ااین موقع کجا میخواد بره ....صدای پا نزدیک و نزدیکتر میشد نور

ماه مقابل اصطبل اسب مورد نظر رو روشن کرده بود ناگهان .







.........چهر ه ی اون شخص رو دیدم میپرسید کی بود .بلهههه اون نپتون بود

زیر دست گالباتوریکس اومده بود تا به واردن ها صدمه بزنه ...........بله

اون میخواست با متهم کردن من به جرم جاسوسی برای گالباتوریکس







توجهات رو به من جلب کنه اما نمیدونست که قدرت من خیلی بیشتر از این حرفاست

و....................ههههه........راستی نپتون به رییست گالباتوریکس (از

بچه ها ی خودمونه ....خودش میدونه کیه) بگو به پیشنهادم







فکرکنه من به این اسونیا تسلیم نمیشم

.........











بله و این بود نقشه ی شوم نپتون که من بر ملاش کردم .هههههه...اون هم با امضا م











در ضمن امضامم عوض نمیکنم تا همه ی فروم بدونن تو زیر دست گالباتوریکس هستی









پاسخ من به محمدهادی




.چرا؟ ... به این دلیل که .زیرا .............فکر کردی منم مثل بقیه هم نه

داداش ما خودمون نقد رو نقد میاریم ............ اولا...........

ایول خوشم اومد که از خودت دفاع کردی و مثل محمد که دو روزه معلوم نیست کجاست فرار نکردی.



nepton:آخه این دیگه چه جور امضایه می دونی برای نوشتن درمورد امضای تو چقدر کاغذ

حروم کردم، نه می دونی. همین شما ها هستید که باعث از بین رفتن جنگل ها می

شید و به طبع اون باعث آلودگی هوا می شید. اگه شماها نبودید که تهران این

همه آلوده نمی شد، فقط بلدید منو حرص بدید ، ولش کن بریم سر اصل مطلب.



m_hadi:بزار بچه ها قضاوت کنند تو کاغذ ها رو انداختی دو ر من چه کنم

...........خب میخواستی تو ورد بنویسی نه تو خجالت نمیکشی پس این همه تکنو

لوزی رو واسه چی گذاشتن .گذاشتن که جنابعالی کاغذ حروم نکنی دیگه ...واقعا

که

...........

nepton:من که مثل شما ها غرب زده نیستم من به سنت پیشنیانم(حافظ و سعدی و ابو علی سینا و...) عمل می کنم



nepton:بخاطر میخی نعلی افتاد؟ خب افتادنش قبول و ایرادی هم نمی تونم بهش

بگیرم هرکس هم مشکلی داره به خودش مربوطه ولی تو از کجا می دونی که اون نعل

مال اسب بوده نه مال الاغ مش قربون خب شاید مش قربون او نعل رو از یه میخ

توی طویله آویزون کرده باشه تا کریسمس اون رو به الاغش هدیه کنه!

m_hadi:اها خوب سوالی پرسیدی ..........از اونجایی میدونم نعل مال اسبه

بود که خود مش قربون به من گفت تازشم خود مش قربون هم یه اسب داره هم یه

الاغ ...............(داخل پرانتز مش قربون مسلمونه نه مسیحی)

nepton:گیریم که نعل مال اسب مش قربون بوده می خوام بدونم اون که روش
نشسته کی بوده من که احمق نیستم مش قربون که به مزدور گالبا توریکس اجازه
نمی ده سوار کادوک که یه زمانی مطعلق به اراگون بوده رو نمی ده پس نتیجه
اینکه تو می خواستی اون رو بدزدی پس هربلایی سرت اومده حقته.

: nepton: پس نتیجه می گیریم که اون نعل از پای اسب نیافتاده و میخ روی دیوار طویله

شل شده ونعل افتاده ولی در اون صورت افتادن اون سوار از روی اسب مجهول می

شه که من یک فرضیه علمی در اون مورد دارم:



m_hadi:نه اشتباه نتیجه نگیر اون بالا رو که خوندی پس خوب نتیجه بگیر افرین

..................معلمت چی میکشیده از دست تو ..............رابطه بدیهی

که ..........

nepton:تو به چه حقی به معلم من توهین می کنی معلم من پاک پاکه خجالت بکش.

فرضیه نپتون مبنی بر افتادن نعل الاغ مش قربون:



احتمالا اسبی به همراه سوارش( سواری به همراه اسبش) خیلی خوب، فقط بلدی منو جلو جمع ضایع کنی.



داشتم می گفتم اسبه داشته از زیر دیوار طویله رد می شده که میخ شل می

شه و با اسب زبان بسته برخورد می کنه که طی این برخورد اسب رم می کنه و

سوار خودش رو زمین میزنه...

m_hadi:چه گیری داده به طویله مش قربون ها

.............بابا بزار خیال رو راحت کنم مش قربو نماینده ی ایرانیا تو جمع واردن ها بوده

واردن ها هم که در حال حمله طویله نداشتن پس نظریت کاملا باطله ......بیشتر فکر کن رو نظزیه هات

nepton:مسئله همینه دیگه خودت متوجه نشدی خونه مش قربون در بین راه واردن ها قرار داشته

در ضمن حتی واردن ها هم برای نگهداری از اسب هاشون اسطبل دارن اگه باور نداری جلد 3 رو یک بار دیگه بخون تا بهت ثابت بشه.



nepton:به خبری که هم اکنون به دست خبر گزاری نپتون نیوز رسیده توجه فرمایید:



طی این حادثه دل خراش که 50مورچه، سوسک و عنکبوت کشته و زخمی شدند و 10

نفر دیگر نیز مفقود شدند، سوار دچار شکستگی از ناحیه پا و اسبش نیز بعد از

اون حادثه دچار شوک شده و چند تن از بهترین روان پزشکان در حال درمان وی

هستد.



m_hadi:نه واقعا تو خجالت نمیکشی

چقدر شایعه سازی

چقدر تهمت همین

الان نمایندگان شریف سوسک ها مورچه ها و عنکبوت ها با من تماس گرفتند و

گفتند همه ی اونایی رو که بی بی سی اوه ببخشیدخبر گزاری نپتون گفته مردن در

صحت و سلامت کامل به سر میبرن ..................واقعا که نپتون تو برای

منافعت چه کارا که نمیکنی

nepton:ها فکر کردی همی خبرهای خبر گذاری من معتبر هستن و این اطلاعات از یک منبع موثق یعنی خود اراگون به دست من رسیده

اراگون زمانی که داشته با ذهنش اطراف محل حادثه رو می گشته متوجه این طلفات می شه.



nepton:خب حالا تو از کجا می دونی که جنگ بخاطر زمین خوردن اون سوار بخت برگشته

شکست خورده اون بیچاره که کاری به کار جنگ نداشته فقط داشته از جلوی طویله

مش قربون رد می شده! پس چرا این قدر چرت و پرت تحویل ما می دی که اون سوار

از فرماندهان واردن بوده و خورده زمین و پاش اوخ شده و ما بخاطر زمین خوردن

اون از گالباتوریکس شکست می خوریم؟



m_hadi:باز گفت طویله بابا میگم این مش قربون یه چیز بهت بگه ها.

....استغفراله

...............اقا نه انصافا تو با اون شایعه سازی ها ی قبلیت منو زیر

سوال میبری .اگه شک دارین از سفیرا بپرسین تازه به زبان باستانی هم بپرسین



nepton:حالا چرا اینقدر جوش می زنی طلا که پاکه چه منتش به خاکه

اگه راست می گی به جای طفره رفتن و عصبانی شدن جواب بده

آدم اگه حق باهاش باشه که از کوره در نمی ره.

که نتونه دروغ بگه .............تازه کسی نگفت به طور کامل شکست خوردیم ...........این فقط یه شکست مقطعی بود ..............





nepton:می دونی اگه ناسوآدا بفهمه که تو جاسوس گالباتوریکسی و می خوای با

این شایعه ها روحیه واردن ها رو پایین بیاری اعدامت می کنه؟



m_hadi:اولا که ناسودا کاری نمتونه بکنه چون من سفیر یکی از نزاد های الاگیزیا هستم .ثانیا ناسودا قدرتش رو نداره

.....میپرسی چرا؟؟؟؟؟؟اها جوابت رو میتونی از کاترینا بگیری ...بگو قضیه ی الدوناری چیه بهت میگه ...



خودت اعتراف کردی که یه ریگی به کفشته چون اگه بی گناه بودی که نگران تنبیه شدن نبودی



خب اگه انسان نباشی5 حالت وجود داره.

کوتوله: اگه کوتوله باشی نیازی به ناسوآدا نیست خود اوریک حسابت دو می رسه

الف: من بعید میدونم توالف باشی چون الف ها به واردن خیانت نمی منن پس این فرضیه منتفیه

اورگال: اگه اورگال باشی هم تنبیهت زیر نظر ناسوآدا هست پس حالت رو می گیره

رازاک: اگه رازاک باشی که تکلیفت روشنه چون رازاک ها تحت امر گالباتوریکسن

اژدها: سفیرا که نیستی پس یا شرویکن هستی یا تورن که او دو تا هم به گالبا توریکس خدمت می کنن

nepton:آخه کجای دنیا سرنوشت جنگ رو با افتادن یه نفر از روی اسب تعیین می کنن مگه خروس جنگیه که هرکی زود تر افتاد می بازه؟

m_had:اقا من اعتراض دارم کی به نپتون گواهی نقادی داده

....این پایه های اولیه ادبیات رو بلد نیست هنوز نمیدونه استعاره چیه

.......داداش عزیز در این قسمت از امضا استعاره به کار رفته یعنی افتادن

استعاره از مردن هستش .حالا که فهمیدی یه فاتحه براش بفرست مرد خوبی بود



من از بچگی ادبیاتم خوب نبوده ولی

چه ربطی داره من گفتم با افتادن یه نفر نمی شه سرنوشت یه جنگ رو تعین کرد اشاره ای به زنده موندن یا مردن سوار نکردم

پس اگه می خوای نقد کنی درست نقد کن.



nepton:حالا از این ها گذشته تو چیکار به مش قربون داری ؟ اون بیچاره چه هیزم تری به تو فروخته؟



m_hadi:بابا حرف رو یه بار میزنن دیگه مش قربون رفیقمه

یه چیزی بگو آدم باور کنه



nepton:اصلا می دونی چیه اون دوست داشته میخ رو شل بکوبه به دیوار طویلش از

قدیم گفتن چهار دیواری اختیاری حالا هم تا من از این عصبانی تر نشدم سریع

برو امضات رو عوض کن.



اm_hadi:ها این قسمت رو اخر جواب میدم چون باید غافل گیر شی



nepton:آخه من تاکی باید برای این امضاهای مسخره شما وقت خودم رو حروم کنم؟ تا هر وقت که عشقته ........

چرا شما یه امضای درست پیدا نمی کنید، چرا من رو اینقدر حرص می دید؟مثل

امضائ تو ............... آخرش

امضای من که عکسه اول و آخر نداره(ضایع شدی)

از دست شما ها سکته می کنم و شما می مونید و یه سایت بدون بازدید کننده.

.....اونطوری خیلی بد میشه دیگه کسی نیست نقد الکی بکنه ....

چرا هست محمد علی(مهمد هادی)(ضایع شدی)

آخه اگه من نباشم هیچکس یه نگاه هم به این سایت فکسنی نمی ندازه.....توهین

به سایت میکنی بگم بچه ها ی گمنام پایونییر بگیرنت ......

نه بر و بچ پایونیر همه با جنبه هستن از این کار ها نمی کنن

اگه باور نداری برو توی قسمت لیست اعضا نگاه کن چند نفر بعد از من ثبت نام کردن، اگه

باز هم باور نکردی یه نظر سنجی بذار تا بفهمی محبوب ترین عضو سایت کیه. ..............

اون که میدونم خودمم

آره ولی اول از آخری

nepton: اگه من سکته کردم تقصیر محمد هادیه خرج بیمارستان هم یه عهده ی خودشه.

m_hadi:اخه ادم چی بگه تو مگه بیمه نداری یا اصلا من مگه ادار ه ی بیمه هستم ..............



nepton:از اونجایی که من از دست تو سکته کردم پس بیمه جناب عالی باید خرج بیمارستان رو بده

بیمه که داری؟ بگو که داری!



m_hadi:نتیجه کلی و جوابی که گفتم اخر سر میدم :بچه ها توجه کردین اخر

امضامو گنگ نقد کرد همون جایی که میگه ...........وهمه ی اینا به خاطر ان

کسی بود که میخ را محکم نکوبیده بود .....اگه گفتید چرا اها ........

خب توجه توجه طبق بررسی ها ی من مش قربون سم اسب (همونی که براش فاتحه

خوندید ) رو محکم کوبیده ..........تعجب کردید .....میگید پس چرا اسب

افتاده .جوابش اینه که یک نفر اون رو دوباره شل کرده .

بلهههههههههههه..........اما اون کیه .........من با قدرت جادوییم که

کاترینا میدونه از کجا اوردمش لحظه ای که اسب تو اصطبل بوده رو روشن بینی

کردم البته این یه نوع خیلی خاصی از روشن بینی هست ........اصطبل تارک

بود نیمه ها ی شب شخص سیاه پوشی وارد اصطبل شد اول فک کردم اراگونه ...تعجب

کردم گفتم ااین موقع کجا میخواد بره ....صدای پا نزدیک و نزدیکتر میشد نور

ماه مقابل اصطبل اسب مورد نظر رو روشن کرده بود ناگهان .

.........چهر ه ی اون شخص رو دیدم میپرسید کی بود .بلهههه اون نپتون بود

زیر دست گالباتوریکس اومده بود تا به واردن ها صدمه بزنه ...........بله

اون میخواست با متهم کردن من به جرم جاسوسی برای گالباتوریکس

توجهات رو به من جلب کنه اما نمیدونست که قدرت من خیلی بیشتر از این حرفاست

و....................ههههه........راستی نپتون به رییست گالباتوریکس (از

بچه ها ی خودمونه ....خودش میدونه کیه) بگو به پیشنهادم

فکرکنه من به این اسونیا تسلیم نمیشم

.........

nepton: خب اسباب رسوایی خودت روفراهم کردی راگون روی من یه طلسم قرار داده که نم زاره کسی من رو روشن بینی کنه

حالا اعتراف کن این اراجیف رو از کجا آوردی تا ذهن واردن ها رو منحرف کنی؟

بله و این بود نقشه ی شوم نپتون که من بر ملاش کردم .هههههه...اون هم با امضا م

در ضمن امضامم عوض نمیکنم تا همه ی فروم بدونن تو زیر دست گالباتوریکس هستی

nepton:باشه نگذار امضات تا ابد مهر ننگی بر اعمل پلیدت باشه

تا همه بدونن که تو چه موجود (رازاک) پلیدی هستی



برای برطرف کردن شبه هایی که درمورد هویت محمد هادی به وجود آمده عرض
می کنم که تمامی این مکالمات یک نمایش نامه بود که به دستور ناسوآدا برای
بالا بردن روحیه واردن ها نوشتم و محمد های فقط یک بازیگر بوده و نه تنها
جاسوس نیست بلکه یکی از بزرگترین منحد های وارد هست

nepton
2013/08/02, 17:11
m_hadi:بخاطر میخی.نعلی افتاد...........

الوعده وفا اومدم حال محمد هادی رو بگیرم
ولی آخه این دیگه چه جور امضایه می دونی برای نوشتن درمورد امضای تو چقدر
کاغذ حروم کردم، نه می دونی. همین شما ها هستید که باعث از بین رفتن جنگل
ها می شید و به طبع اون باعث آلودگی هوا می شید. اگه شماها نبودید که تهران
این همه آلوده نمی شد، فقط بلدید منو حرص بدید ، ولش کن بریم سر اصل مطلب.







بخاطر میخی.نعلی افتاد...........به خاطر نعلی. اسبی افتاد
..........به خاطر اسبی.سواری افتاد به خاطر سواری.جنگی شکست
خورد..........به خاطر شکستی.مملکتی نابود شد و همه اینها به خاطر کسی بود
که میخ را خوب نکوبیده بود..................







بخاطر میخی نعلی افتاد؟ خب افتادنش قبول و ایرادی هم نمی تونم بهش
بگیرم هرکس هم مشکلی داره به خودش مربوطه ولی تو از کجا می دونی که اون نعل
مال اسب بوده نه مال الاغ مش قربون خب شاید مش قربون او نعل رو از یه میخ
توی طویله آویزون کرده باشه تا کریسمس اون رو به الاغش هدیه کنه!
پس نتیجه می گیریم که اون نعل از پای اسب نیافتاده و میخ روی دیوار طویله
شل شده ونعل افتاده ولی در اون صورت افتادن اون سوار از روی اسب مجهول می
شه که من یک فرضیه علمی در اون مورد دارم:







فرضیه نپتون مبنی بر افتادن نعل الاغ مش قربون:







احتمالا اسبی به همراه سوارش( سواری به همراه اسبش) خیلی خوب، فقط بلدی منو جلو جمع ضایع کنی.

داشتم می گفتم اسبه داشته از زیر دیوار طویله رد می شده که میخ شل می
شه و با اسب زبان بسته برخورد می کنه که طی این برخورد اسب رم می کنه و
سوار خودش رو زمین میزنه...







به خبری که هم اکنون به دست خبر گزاری نپتون نیوز رسیده توجه فرمایید:









طی این حادثه دل خراش که 50مورچه، سوسک و عنکبوت کشته و زخمی شدند و 10
نفر دیگر نیز مفقود شدند، سوار دچار شکستگی از ناحیه پا و اسبش نیز بعد از
اون حادثه دچار شوک شده و چند تن از بهترین روان پزشکان در حال درمان وی
هستد.







از خبرت ممنون حالا برگردیم سر کارمون، خب حالا تو از کجا می دونی که
جنگ بخاطر زمین خوردن اون سوار بخت برگشته شکست خورده اون بیچاره که کاری
به کار جنگ نداشته فقط داشته از جلوی طویله مش قربون رد می شده! پس چرا این
قدر چرت و پرت تحویل ما می دی که اون سوار از فرماندهان واردن بوده و
خورده زمین و پاش اوخ شده و ما بخاطر زمین خوردن اون از گالباتوریکس شکست
می خوریم؟







می دونی اگه ناسوآدا بفهمه که تو جاسوس گالباتوریکسی و می خوای با این شایعه ها روحیه واردن ها رو پایین بیاری اعدامت می کنه؟







آخه کجای دنیا سرنوشت جنگ رو با افتادن یه نفر از روی اسب تعیین می کنن مگه خروس جنگیه که هرکی زود تر افتاد می بازه؟







حالا از این ها گذشته تو چیکار به مش قربون داری ؟ اون بیچاره چه هیزم تری به تو فروخته؟







اصلا می دونی چیه اون دوست داشته میخ رو شل بکوبه به دیوار طویلش از
قدیم گفتن چهار دیواری اختیاری حالا هم تا من از این عصبانی تر نشدم سریع
برو امضات رو عوض کن.







آخه من تاکی باید برای این امضاهای مسخره شما وقت خودم رو حروم کنم؟
چرا شما یه امضای درست پیدا نمی کنید، چرا من رو اینقدر حرص می دید؟ آخرش
از دست شما ها سکته می کنم و شما می مونید و یه سایت بدون بازدید کننده.
آخه اگه من نباشم هیچکس یه نگاه هم به این سایت فکسنی نمی ندازه. اگه باور
نداری برو توی قسمت لیست اعضا نگاه کن چند نفر بعد از من ثبت نام کردن، اگه
باز هم باور نکردی یه نظر سنجی بذار تا بفهمی محبوب ترین عضو سایت کیه.











پ.ن: اگه من سکته کردم تقصیر محمد هادیه خرج بیمارستان هم یه عهده ی خودشه.











پ.ن2: اگه توی بیمارستان تموم کردم انتقام من رو از اون قاتل سریالی بگیرید وگرنه مجبورید هر شب ساعت 9 از شبکه 3بشینید وسریالش رو تماشا کنید.


















پاسخ محمد هادی







m_hadi:خب خب اولا سلام دوما نپتون جان گیر افتادی



.چرا؟ ... به این دلیل که .زیرا .............فکر کردی منم مثل بقیه هم نه

داداش ما خودمون نقد رو نقد میاریم ............ اولا...........







nepton:آخه این دیگه چه جور امضایه می دونی برای نوشتن درمورد امضای تو چقدر کاغذ

حروم کردم، نه می دونی. همین شما ها هستید که باعث از بین رفتن جنگل ها می

شید و به طبع اون باعث آلودگی هوا می شید. اگه شماها نبودید که تهران این

همه آلوده نمی شد، فقط بلدید منو حرص بدید ، ولش کن بریم سر اصل مطلب.













m_hadi:بزار بچه ها قضاوت کنند تو کاغذ ها رو انداختی دو ر من چه کنم

...........خب میخواستی تو ورد بنویسی نه تو خجالت نمیکشی پس این همه تکنو

لوزی رو واسه چی گذاشتن .گذاشتن که جنابعالی کاغذ حروم نکنی دیگه ...واقعا

که

...........















nepton:بخاطر میخی نعلی افتاد؟ خب افتادنش قبول و ایرادی هم نمی تونم بهش

بگیرم هرکس هم مشکلی داره به خودش مربوطه ولی تو از کجا می دونی که اون نعل

مال اسب بوده نه مال الاغ مش قربون خب شاید مش قربون او نعل رو از یه میخ

توی طویله آویزون کرده باشه تا کریسمس اون رو به الاغش هدیه کنه!















m_hadi:اها خوب سوالی پرسیدی ..........از اونجایی میدونم نعل مال اسبه

بود که خود مش قربون به من گفت تازشم خود مش قربون هم یه اسب داره هم یه

الاغ ...............(داخل پرانتز مش قربون مسلمونه نه مسیحی)













: nepton: پس نتیجه می گیریم که اون نعل از پای اسب نیافتاده و میخ روی دیوار طویله

شل شده ونعل افتاده ولی در اون صورت افتادن اون سوار از روی اسب مجهول می

شه که من یک فرضیه علمی در اون مورد دارم:













m_hadi:نه اشتباه نتیجه نگیر اون بالا رو که خوندی پس خوب نتیجه بگیر افرین

..................معلمت چی میکشیده از دست تو ..............رابطه بدیهی

که ..........















فرضیه نپتون مبنی بر افتادن نعل الاغ مش قربون:













احتمالا اسبی به همراه سوارش( سواری به همراه اسبش) خیلی خوب، فقط بلدی منو جلو جمع ضایع کنی.





داشتم می گفتم اسبه داشته از زیر دیوار طویله رد می شده که میخ شل می

شه و با اسب زبان بسته برخورد می کنه که طی این برخورد اسب رم می کنه و

سوار خودش رو زمین میزنه...















m_hadi:چه گیری داده به طویله مش قربون ها

.............بابا بزار خیال رو راحت کنم مش قربو نماینده ی ایرانیا تو جمع واردن ها بوده

واردن ها هم که در حال حمله طویله نداشتن پس نظریت کاملا باطله ......بیشتر فکر کن رو نظزیه هات











nepton:به خبری که هم اکنون به دست خبر گزاری نپتون نیوز رسیده توجه فرمایید:





























طی این حادثه دل خراش که 50مورچه، سوسک و عنکبوت کشته و زخمی شدند و 10

نفر دیگر نیز مفقود شدند، سوار دچار شکستگی از ناحیه پا و اسبش نیز بعد از

اون حادثه دچار شوک شده و چند تن از بهترین روان پزشکان در حال درمان وی

هستد.





























m_hadi:نه واقعا تو خجالت نمیکشی

چقدر شایعه سازی

چقدر تهمت همین



الان نمایندگان شریف سوسک ها مورچه ها و عنکبوت ها با من تماس گرفتند و

گفتند همه ی اونایی رو که بی بی سی اوه ببخشیدخبر گزاری نپتون گفته مردن در

صحت و سلامت کامل به سر میبرن ..................واقعا که نپتون تو برای

منافعت چه کارا که نمیکنی













nepton:خب حالا تو از کجا می دونی که جنگ بخاطر زمین خوردن اون سوار بخت برگشته

شکست خورده اون بیچاره که کاری به کار جنگ نداشته فقط داشته از جلوی طویله

مش قربون رد می شده! پس چرا این قدر چرت و پرت تحویل ما می دی که اون سوار

از فرماندهان واردن بوده و خورده زمین و پاش اوخ شده و ما بخاطر زمین خوردن

اون از گالباتوریکس شکست می خوریم؟





















m_hadi:باز گفت طویله بابا میگم این مش قربون یه چیز بهت بگه ها.

....استغفراله



...............اقا نه انصافا تو با اون شایعه سازی ها ی قبلیت منو زیر

سوال میبری .اگه شک دارین از سفیرا بپرسین تازه به زبان باستانی هم بپرسین







که نتونه دروغ بگه .............تازه کسی نگفت به طور کامل شکست خوردیم ...........این فقط یه شکست مقطعی بود ..............















nepton:می دونی اگه ناسوآدا بفهمه که تو جاسوس گالباتوریکسی و می خوای با

این شایعه ها روحیه واردن ها رو پایین بیاری اعدامت می کنه؟













m_hadi:اولا که ناسودا کاری نمتونه بکنه چون من سفیر یکی از نزاد های الاگیزیا هستم .ثانیا ناسودا قدرتش رو نداره

.....میپرسی چرا؟؟؟؟؟؟اها جوابت رو میتونی از کاترینا بگیری ...بگو قضیه ی الدوناری چیه بهت میگه ...









nepton:آخه کجای دنیا سرنوشت جنگ رو با افتادن یه نفر از روی اسب تعیین می کنن مگه خروس جنگیه که هرکی زود تر افتاد می بازه؟



















m_had:اقا من اعتراض دارم کی به نپتون گواهی نقادی داده



....این پایه های اولیه ادبیات رو بلد نیست هنوز نمیدونه استعاره چیه

.......داداش عزیز در این قسمت از امضا استعاره به کار رفته یعنی افتادن

استعاره از مردن هستش .حالا که فهمیدی یه فاتحه براش بفرست مرد خوبی بود















nepton:حالا از این ها گذشته تو چیکار به مش قربون داری ؟ اون بیچاره چه هیزم تری به تو فروخته؟













m_hadi:بابا حرف رو یه بار میزنن دیگه مش قربون رفیقمه









nepton:اصلا می دونی چیه اون دوست داشته میخ رو شل بکوبه به دیوار طویلش از

قدیم گفتن چهار دیواری اختیاری حالا هم تا من از این عصبانی تر نشدم سریع

برو امضات رو عوض کن.













اm_hadi:ها این قسمت رو اخر جواب میدم چون باید غافل گیر شی









nepton:آخه من تاکی باید برای این امضاهای مسخره شما وقت خودم رو حروم کنم؟ تا هر وقت که عشقته ........

چرا شما یه امضای درست پیدا نمی کنید، چرا من رو اینقدر حرص می دید؟مثل

امضائ تو ............... آخرش

از دست شما ها سکته می کنم و شما می مونید و یه سایت بدون بازدید کننده.

.....اونطوری خیلی بد میشه دیگه کسی نیست نقد الکی بکنه ....

آخه اگه من نباشم هیچکس یه نگاه هم به این سایت فکسنی نمی ندازه.....توهین

به سایت میکنی بگم بچه ها ی گمنام پایونییر بگیرنت ...... اگه باور

نداری برو توی قسمت لیست اعضا نگاه کن چند نفر بعد از من ثبت نام کردن، اگه

باز هم باور نکردی یه نظر سنجی بذار تا بفهمی محبوب ترین عضو سایت کیه. ..............

اون که میدونم خودمم















nepton: اگه من سکته کردم تقصیر محمد هادیه خرج بیمارستان هم یه عهده ی خودشه.



















m_hadi:اخه ادم چی بگه تو مگه بیمه نداری یا اصلا من مگه ادار ه ی بیمه هستم ..............















m_hadi:نتیجه کلی و جوابی که گفتم اخر سر میدم :بچه ها توجه کردین اخر

امضامو گنگ نقد کرد همون جایی که میگه ...........وهمه ی اینا به خاطر ان

کسی بود که میخ را محکم نکوبیده بود .....اگه گفتید چرا اها ........











خب توجه توجه طبق بررسی ها ی من مش قربون سم اسب (همونی که براش فاتحه

خوندید ) رو محکم کوبیده ..........تعجب کردید .....میگید پس چرا اسب

افتاده .جوابش اینه که یک نفر اون رو دوباره شل کرده .











بلهههههههههههه..........اما اون کیه .........من با قدرت جادوییم که

کاترینا میدونه از کجا اوردمش لحظه ای که اسب تو اصطبل بوده رو روشن بینی

کردم البته این یه نوع خیلی خاصی از روشن بینی هست ........اصطبل تارک







بود نیمه ها ی شب شخص سیاه پوشی وارد اصطبل شد اول فک کردم اراگونه ...تعجب

کردم گفتم ااین موقع کجا میخواد بره ....صدای پا نزدیک و نزدیکتر میشد نور

ماه مقابل اصطبل اسب مورد نظر رو روشن کرده بود ناگهان .







.........چهر ه ی اون شخص رو دیدم میپرسید کی بود .بلهههه اون نپتون بود

زیر دست گالباتوریکس اومده بود تا به واردن ها صدمه بزنه ...........بله

اون میخواست با متهم کردن من به جرم جاسوسی برای گالباتوریکس







توجهات رو به من جلب کنه اما نمیدونست که قدرت من خیلی بیشتر از این حرفاست

و....................ههههه........راستی نپتون به رییست گالباتوریکس (از

بچه ها ی خودمونه ....خودش میدونه کیه) بگو به پیشنهادم







فکرکنه من به این اسونیا تسلیم نمیشم

.........











بله و این بود نقشه ی شوم نپتون که من بر ملاش کردم .هههههه...اون هم با امضا م











در ضمن امضامم عوض نمیکنم تا همه ی فروم بدونن تو زیر دست گالباتوریکس هستی









پاسخ من به محمدهادی




.چرا؟ ... به این دلیل که .زیرا .............فکر کردی منم مثل بقیه هم نه

داداش ما خودمون نقد رو نقد میاریم ............ اولا...........

ایول خوشم اومد که از خودت دفاع کردی و مثل محمد که دو روزه معلوم نیست کجاست فرار نکردی.



nepton:آخه این دیگه چه جور امضایه می دونی برای نوشتن درمورد امضای تو چقدر کاغذ

حروم کردم، نه می دونی. همین شما ها هستید که باعث از بین رفتن جنگل ها می

شید و به طبع اون باعث آلودگی هوا می شید. اگه شماها نبودید که تهران این

همه آلوده نمی شد، فقط بلدید منو حرص بدید ، ولش کن بریم سر اصل مطلب.



m_hadi:بزار بچه ها قضاوت کنند تو کاغذ ها رو انداختی دو ر من چه کنم

...........خب میخواستی تو ورد بنویسی نه تو خجالت نمیکشی پس این همه تکنو

لوزی رو واسه چی گذاشتن .گذاشتن که جنابعالی کاغذ حروم نکنی دیگه ...واقعا

که

...........

nepton:من که مثل شما ها غرب زده نیستم من به سنت پیشنیانم(حافظ و سعدی و ابو علی سینا و...) عمل می کنم



nepton:بخاطر میخی نعلی افتاد؟ خب افتادنش قبول و ایرادی هم نمی تونم بهش

بگیرم هرکس هم مشکلی داره به خودش مربوطه ولی تو از کجا می دونی که اون نعل

مال اسب بوده نه مال الاغ مش قربون خب شاید مش قربون او نعل رو از یه میخ

توی طویله آویزون کرده باشه تا کریسمس اون رو به الاغش هدیه کنه!

m_hadi:اها خوب سوالی پرسیدی ..........از اونجایی میدونم نعل مال اسبه

بود که خود مش قربون به من گفت تازشم خود مش قربون هم یه اسب داره هم یه

الاغ ...............(داخل پرانتز مش قربون مسلمونه نه مسیحی)

nepton:گیریم که نعل مال اسب مش قربون بوده می خوام بدونم اون که روش
نشسته کی بوده من که احمق نیستم مش قربون که به مزدور گالبا توریکس اجازه
نمی ده سوار کادوک که یه زمانی مطعلق به اراگون بوده رو نمی ده پس نتیجه
اینکه تو می خواستی اون رو بدزدی پس هربلایی سرت اومده حقته.

: nepton: پس نتیجه می گیریم که اون نعل از پای اسب نیافتاده و میخ روی دیوار طویله

شل شده ونعل افتاده ولی در اون صورت افتادن اون سوار از روی اسب مجهول می

شه که من یک فرضیه علمی در اون مورد دارم:



m_hadi:نه اشتباه نتیجه نگیر اون بالا رو که خوندی پس خوب نتیجه بگیر افرین

..................معلمت چی میکشیده از دست تو ..............رابطه بدیهی

که ..........

nepton:تو به چه حقی به معلم من توهین می کنی معلم من پاک پاکه خجالت بکش.

فرضیه نپتون مبنی بر افتادن نعل الاغ مش قربون:



احتمالا اسبی به همراه سوارش( سواری به همراه اسبش) خیلی خوب، فقط بلدی منو جلو جمع ضایع کنی.



داشتم می گفتم اسبه داشته از زیر دیوار طویله رد می شده که میخ شل می

شه و با اسب زبان بسته برخورد می کنه که طی این برخورد اسب رم می کنه و

سوار خودش رو زمین میزنه...

m_hadi:چه گیری داده به طویله مش قربون ها

.............بابا بزار خیال رو راحت کنم مش قربو نماینده ی ایرانیا تو جمع واردن ها بوده

واردن ها هم که در حال حمله طویله نداشتن پس نظریت کاملا باطله ......بیشتر فکر کن رو نظزیه هات

nepton:مسئله همینه دیگه خودت متوجه نشدی خونه مش قربون در بین راه واردن ها قرار داشته

در ضمن حتی واردن ها هم برای نگهداری از اسب هاشون اسطبل دارن اگه باور نداری جلد 3 رو یک بار دیگه بخون تا بهت ثابت بشه.



nepton:به خبری که هم اکنون به دست خبر گزاری نپتون نیوز رسیده توجه فرمایید:



طی این حادثه دل خراش که 50مورچه، سوسک و عنکبوت کشته و زخمی شدند و 10

نفر دیگر نیز مفقود شدند، سوار دچار شکستگی از ناحیه پا و اسبش نیز بعد از

اون حادثه دچار شوک شده و چند تن از بهترین روان پزشکان در حال درمان وی

هستد.



m_hadi:نه واقعا تو خجالت نمیکشی

چقدر شایعه سازی

چقدر تهمت همین

الان نمایندگان شریف سوسک ها مورچه ها و عنکبوت ها با من تماس گرفتند و

گفتند همه ی اونایی رو که بی بی سی اوه ببخشیدخبر گزاری نپتون گفته مردن در

صحت و سلامت کامل به سر میبرن ..................واقعا که نپتون تو برای

منافعت چه کارا که نمیکنی

nepton:ها فکر کردی همی خبرهای خبر گذاری من معتبر هستن و این اطلاعات از یک منبع موثق یعنی خود اراگون به دست من رسیده

اراگون زمانی که داشته با ذهنش اطراف محل حادثه رو می گشته متوجه این طلفات می شه.



nepton:خب حالا تو از کجا می دونی که جنگ بخاطر زمین خوردن اون سوار بخت برگشته

شکست خورده اون بیچاره که کاری به کار جنگ نداشته فقط داشته از جلوی طویله

مش قربون رد می شده! پس چرا این قدر چرت و پرت تحویل ما می دی که اون سوار

از فرماندهان واردن بوده و خورده زمین و پاش اوخ شده و ما بخاطر زمین خوردن

اون از گالباتوریکس شکست می خوریم؟



m_hadi:باز گفت طویله بابا میگم این مش قربون یه چیز بهت بگه ها.

....استغفراله

...............اقا نه انصافا تو با اون شایعه سازی ها ی قبلیت منو زیر

سوال میبری .اگه شک دارین از سفیرا بپرسین تازه به زبان باستانی هم بپرسین



nepton:حالا چرا اینقدر جوش می زنی طلا که پاکه چه منتش به خاکه

اگه راست می گی به جای طفره رفتن و عصبانی شدن جواب بده

آدم اگه حق باهاش باشه که از کوره در نمی ره.

که نتونه دروغ بگه .............تازه کسی نگفت به طور کامل شکست خوردیم ...........این فقط یه شکست مقطعی بود ..............





nepton:می دونی اگه ناسوآدا بفهمه که تو جاسوس گالباتوریکسی و می خوای با

این شایعه ها روحیه واردن ها رو پایین بیاری اعدامت می کنه؟



m_hadi:اولا که ناسودا کاری نمتونه بکنه چون من سفیر یکی از نزاد های الاگیزیا هستم .ثانیا ناسودا قدرتش رو نداره

.....میپرسی چرا؟؟؟؟؟؟اها جوابت رو میتونی از کاترینا بگیری ...بگو قضیه ی الدوناری چیه بهت میگه ...



خودت اعتراف کردی که یه ریگی به کفشته چون اگه بی گناه بودی که نگران تنبیه شدن نبودی



خب اگه انسان نباشی5 حالت وجود داره.

کوتوله: اگه کوتوله باشی نیازی به ناسوآدا نیست خود اوریک حسابت دو می رسه

الف: من بعید میدونم توالف باشی چون الف ها به واردن خیانت نمی منن پس این فرضیه منتفیه

اورگال: اگه اورگال باشی هم تنبیهت زیر نظر ناسوآدا هست پس حالت رو می گیره

رازاک: اگه رازاک باشی که تکلیفت روشنه چون رازاک ها تحت امر گالباتوریکسن

اژدها: سفیرا که نیستی پس یا شرویکن هستی یا تورن که او دو تا هم به گالبا توریکس خدمت می کنن

nepton:آخه کجای دنیا سرنوشت جنگ رو با افتادن یه نفر از روی اسب تعیین می کنن مگه خروس جنگیه که هرکی زود تر افتاد می بازه؟

m_had:اقا من اعتراض دارم کی به نپتون گواهی نقادی داده

....این پایه های اولیه ادبیات رو بلد نیست هنوز نمیدونه استعاره چیه

.......داداش عزیز در این قسمت از امضا استعاره به کار رفته یعنی افتادن

استعاره از مردن هستش .حالا که فهمیدی یه فاتحه براش بفرست مرد خوبی بود



من از بچگی ادبیاتم خوب نبوده ولی

چه ربطی داره من گفتم با افتادن یه نفر نمی شه سرنوشت یه جنگ رو تعین کرد اشاره ای به زنده موندن یا مردن سوار نکردم

پس اگه می خوای نقد کنی درست نقد کن.



nepton:حالا از این ها گذشته تو چیکار به مش قربون داری ؟ اون بیچاره چه هیزم تری به تو فروخته؟



m_hadi:بابا حرف رو یه بار میزنن دیگه مش قربون رفیقمه

یه چیزی بگو آدم باور کنه



nepton:اصلا می دونی چیه اون دوست داشته میخ رو شل بکوبه به دیوار طویلش از

قدیم گفتن چهار دیواری اختیاری حالا هم تا من از این عصبانی تر نشدم سریع

برو امضات رو عوض کن.



اm_hadi:ها این قسمت رو اخر جواب میدم چون باید غافل گیر شی



nepton:آخه من تاکی باید برای این امضاهای مسخره شما وقت خودم رو حروم کنم؟ تا هر وقت که عشقته ........

چرا شما یه امضای درست پیدا نمی کنید، چرا من رو اینقدر حرص می دید؟مثل

امضائ تو ............... آخرش

امضای من که عکسه اول و آخر نداره(ضایع شدی)

از دست شما ها سکته می کنم و شما می مونید و یه سایت بدون بازدید کننده.

.....اونطوری خیلی بد میشه دیگه کسی نیست نقد الکی بکنه ....

چرا هست محمد علی(مهمد هادی)(ضایع شدی)

آخه اگه من نباشم هیچکس یه نگاه هم به این سایت فکسنی نمی ندازه.....توهین

به سایت میکنی بگم بچه ها ی گمنام پایونییر بگیرنت ......

نه بر و بچ پایونیر همه با جنبه هستن از این کار ها نمی کنن

اگه باور نداری برو توی قسمت لیست اعضا نگاه کن چند نفر بعد از من ثبت نام کردن، اگه

باز هم باور نکردی یه نظر سنجی بذار تا بفهمی محبوب ترین عضو سایت کیه. ..............

اون که میدونم خودمم

آره ولی اول از آخری

nepton: اگه من سکته کردم تقصیر محمد هادیه خرج بیمارستان هم یه عهده ی خودشه.

m_hadi:اخه ادم چی بگه تو مگه بیمه نداری یا اصلا من مگه ادار ه ی بیمه هستم ..............



nepton:از اونجایی که من از دست تو سکته کردم پس بیمه جناب عالی باید خرج بیمارستان رو بده

بیمه که داری؟ بگو که داری!



m_hadi:نتیجه کلی و جوابی که گفتم اخر سر میدم :بچه ها توجه کردین اخر

امضامو گنگ نقد کرد همون جایی که میگه ...........وهمه ی اینا به خاطر ان

کسی بود که میخ را محکم نکوبیده بود .....اگه گفتید چرا اها ........

خب توجه توجه طبق بررسی ها ی من مش قربون سم اسب (همونی که براش فاتحه

خوندید ) رو محکم کوبیده ..........تعجب کردید .....میگید پس چرا اسب

افتاده .جوابش اینه که یک نفر اون رو دوباره شل کرده .

بلهههههههههههه..........اما اون کیه .........من با قدرت جادوییم که

کاترینا میدونه از کجا اوردمش لحظه ای که اسب تو اصطبل بوده رو روشن بینی

کردم البته این یه نوع خیلی خاصی از روشن بینی هست ........اصطبل تارک

بود نیمه ها ی شب شخص سیاه پوشی وارد اصطبل شد اول فک کردم اراگونه ...تعجب

کردم گفتم ااین موقع کجا میخواد بره ....صدای پا نزدیک و نزدیکتر میشد نور

ماه مقابل اصطبل اسب مورد نظر رو روشن کرده بود ناگهان .

.........چهر ه ی اون شخص رو دیدم میپرسید کی بود .بلهههه اون نپتون بود

زیر دست گالباتوریکس اومده بود تا به واردن ها صدمه بزنه ...........بله

اون میخواست با متهم کردن من به جرم جاسوسی برای گالباتوریکس

توجهات رو به من جلب کنه اما نمیدونست که قدرت من خیلی بیشتر از این حرفاست

و....................ههههه........راستی نپتون به رییست گالباتوریکس (از

بچه ها ی خودمونه ....خودش میدونه کیه) بگو به پیشنهادم

فکرکنه من به این اسونیا تسلیم نمیشم

.........

nepton: خب اسباب رسوایی خودت روفراهم کردی راگون روی من یه طلسم قرار داده که نم زاره کسی من رو روشن بینی کنه

حالا اعتراف کن این اراجیف رو از کجا آوردی تا ذهن واردن ها رو منحرف کنی؟

بله و این بود نقشه ی شوم نپتون که من بر ملاش کردم .هههههه...اون هم با امضا م

در ضمن امضامم عوض نمیکنم تا همه ی فروم بدونن تو زیر دست گالباتوریکس هستی

nepton:باشه نگذار امضات تا ابد مهر ننگی بر اعمل پلیدت باشه

تا همه بدونن که تو چه موجود (رازاک) پلیدی هستی



برای برطرف کردن شبه هایی که درمورد هویت محمد هادی به وجود آمده عرض
می کنم که تمامی این مکالمات یک نمایش نامه بود که به دستور ناسوآدا برای
بالا بردن روحیه واردن ها نوشتم و محمد های فقط یک بازیگر بوده و نه تنها
جاسوس نیست بلکه یکی از بزرگترین منحد های وارد هست

nepton
2013/08/02, 17:14
e=mc2:mohamad mahdiانرژی مساویست با جرم ضربدر سرعت...



خب محمدعلی جرات کردی من رو به
مبارزه بطلبی!!! فکر کردی من از پس او امضای مسخره جناب عالی بر نمی آم( ) حالا کاری کنم که سه سوت امضات رو عوض کنی و دیگه جرات نکنی من رو به مبارزه بطلبی.



برای مفهوم تر شدن این نقد از چندی از کارشناسان و اساتید دانشگاه
هاگوارت خواهش کردم چند آمار تهیه کنن تا اون ها رو نمایش بدم. درضمن تمامی
این آمار واقعی بوده و مورد تائید اساتید داشگاه آکسفورد قرا گرفته.



فقط من هر قسمت امضات رو به صورت جدا گانه نقد می کنم اول متن امضا



e=mc2انرژی مساویست با جرم ضربدر سرعت



من باز هم برای مخالفت شدید برگشتم مخصوصا که احساس می کنم به من و اعضای سایت توهین شده،
اخه این چه جور امضایه اون هم توی یه سایت فرهنگی – کتابی بچه های مدم
میان اینجا از درس و مدرسه رها بشن اونوقت یه نفر مثل محمد علی پیدا میشه
یه همچین امضایی میزاره اون وقت هرکی امضای تو رو ببینه فکر می کنه این
سایت علمی فرهنگیه و این باعث می شه تا آمار باز دید از سایت کم بشه این هم
نمودارش:




قسمت دوم



http://www.aftabnews.ir/images/docs/000178/n00178420-b.jpg





حالا اصلا اون رو بیخیال این جا یه سایت فرهنگیه ما باید فرهنگ های خوب
رو به دیگران آموزش بدیم اون وقت جناب عالی تو امضای خودت عکس موی فشن
گذاشتی.
جوون مردم که این رو ببینه دوست داره خودش رو مثل او در بیاره. حالا تو
بگو وقتی پدر و مادرش بفهمن که تقصیر سایته، دیگه اجازه می دن اون ها به
سایت بیان؟ و باز هم آمار بازدید سایت پایین میاد.




قسمت سوم


http://hplusmagazine.com/sites/default/files/images/articles/e-mc2.jpg





حالا بخش سوم امضای جناب ، ما تا کی به جای پیشرفت باید پس رفت کنیم.هان!!!
تو با این عکس باعث پس رفت مدارس وسازمان ها و ارگان های آموزشی شدی اگه
یه مسئول بیاد توی این سایت و به جای عکس تخته وایت بورد عکس تخته سیاه
ببینه، به جای تخته های دیجیتال دوباره تخته سیاه رو میاره روی کار، حالا
اینکه مشکل نیست مشکل از جایی شروع می شه که اعضای سایت بفهمن کار تو بوده
اون وقت بازم آمار بازدید از سایت پایین میاد. حالا آمار هیچی اگه توی یه
کوچه خلوت گیرت بیارن حسابتو می رسن.




قسمت چهارم


http://ljs.academicdirect.org/A13/030_043_files/image036.gif





آخه تو که حسود نبودی محمد علی جان. تو که بد این سایت رو نمی خواستی.چراااااا؟ چراااااا؟
با ما این کار رو می کنی به نظر خودت اگه یه نفر بیاد توی سایت و قسمت
چهارم امضای تو رو ببینه ، در جا چشماش چهار تا نمیشه و سکته نمی کنه، من
خودم اولین باری که امضات رو دید، یه سکته خفیف کردم و زبونت لال، زبونت
لال نزدیک بود...( می رن آدما، از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه...)
زبونتو گاز بگیر. کجا بودیم؟ آهان، داشتم می گفتم: اون وقت آمار باز دید
سایت میاد پایین که هیچ آمار مرگ و میر سایت هم می ره بالا، و در سایت رو
به خاطر ترور کردن جوون های مردم، تخته می کنن حالا اون رو هم ولش کن خودتو
هم به جرم ترور کردن نخبه ها اعدام می کنن.






پ.ن: حالا دیگه خودت می دونی من اگه جای تو بودم قبل از ینکه از سایت اخراج بشم امضام رد عوض می کردم.



پ.ن: درضمن حق مشاوره من یادت نره. می دونی که من زندگیت رو نجات دادم.

nepton
2013/08/02, 17:17
mohammad mahdi:چرا همه تقصیر رو گردن انیشتن میندازن؟...



با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز دیروز که داشتم برایی لیلی نقد می
نوشتم چشمم به یه نقد در مورد امضای قلبی محمد مهدی که قبلا نوشته بودم
افتاد و تصمیم گرفتم اینجا قرارش بدم امیدوارم خشتون بیاد



چرا همه تقصیر رو گردن انیشتن میندازن؟ اولین شخصی که هسته اتم رو شکافت اتوهاما بود. یه دانشمند آمریکایی

انیشتن عشق فیزیکی من فقط و فقط گفت، می شه از یه ماده مقادیر زیادی از انرژی بدست آورد.







چرا همه تقصیر رو گردن انیشتن میندازن؟



خوب معلومه دیگه چون نابغس و از اونجایی که نوابغ جزو اقلیت محسوب می
شن و ما اکثریت ها هم چون فقط زورمون به همین اقلیت ها می رسه همه کاسه
کوزه ها رو سر اونها می شکونیم مثلا نیوتن که جزو نوابغ واقعی بود نه از
این جوانک های تازه به جشنواره خوارزمی رسیده مثل انیشتن
رو می خواستن بخاطر کشف کردن شکل هندسی زمین اعدام کنن. پس همین طور که می
بینی این جور تبعیض ها از گذشته تا کنون وجود داشته پس به جای حرص خوردن
برو خدا رو شکر کن که انیشتن رو اعدام نکردن وگرنه ما بدون قانون نسبیت تا
حالا نسلمون منقرض شده بود.







انیشتن عشق فیزیکه من؟!؟!؟!





دقیقا معنی این جمله یعنی چی؟



یعنی شما عاشق جسم یا بهتر بگم عاشق مغز انیشتن هستی تا بعدا اون رو به خودت پیوند بزنی و باهوش بشی
و از لحاظ روحی، روانی و معنوی برای اون دانشمند و عالم عالی قدر تره هم
خورد نمی کنی یا اینکه عاشق علم فیزیک هستی و برای اینکه انیشتن دو تا حرف
قلمبه سلمبه زده که هنوز دانشندان زمان هم معنی حرفشون رو نفهمیدن از اون
خوشت می آد؟ هان!



حالا بخاطر این که ضایع بشی و اینقدر از این یارو انیشتن طرفداری نکنی
بهت می گم که این نظریه e=mc2رد شده آره داداش دیگه نظریه های انیشتن جونت
هم از درجه اعتبار ساقط شده حالا می تونی همه نظریه هاشو بذاری در کوزه
آبشو بخوری.







انیشتن فقط و فقط گفت که میشه از یه ماده میشه مقادیر زیادی انرژی بدست آورد.





چشم بسته غیب گفته!!! اینو که حتی مادربزرگ منم می دونه آی کیو به همین
خاطر همیشه قبل از امتحان می گفت کشمش بخورم تا انرژی داشته باشم به
سوالات جواب بدم .



نمی دونم شاید انیشتن بهش گفته از کشمش می شه انرژی گرفت وگرنه مادربزرگ من نه دانشمنده نه فیلسوف که از این چیزا سردربیاره.







اولین کسی که اتم رو شکافت اتوهاما بود. یه دانشمند امریکایی





خدا خیرش بده یه انرژی نسبتا پاک رو برای استفاده بشر دست و پا کرد این
چه دخلی به انیشتن جونت داره نکنه می خوای بگی اگه انیشتن نبود اتوهاما
نمی فهمید می شه از اتم انرژی گرفت؟ نه بابا از این خبرا نیست اگه انیشتن عرضه داشت خودش اتم رو می شکافت از قدیم گفتن ز عمل کار برآید به سخندانی نیست.



آره داداش دیگه هم اینقدر تن این بیچاره رو تو گور نلرزون مردم از بس ضایعش کردم.

nepton
2013/08/02, 17:18
nepton:اگه توی زندگی به دری رسیدی که ...

این نقد امضای خودمه چون نام کاریم توی این سایت آرتور هست گفتم اطلاع بدم نگید نگفتی





تصمیم به عمل آوردم(نه منظور به
عمل آوردن گل نیست اگه بخوای تا آخر مقاله ی من اینجوری بپری توی حرفم
حالتو می گیرم حالا بشین و بخون و دیگه حرف نزن آفرین پسر گلم) از ذوق هنری
و استعداد بی بدیر، احساسات بی نظیر، دست به قلم بی حریف و از این
خوزهبلات خودم در نویسندگی استفده کنم و یک سریمقالات علمی - آموزشی درمورد امضا های کاربرها بنویسم اول هم از امضای خودم شروع کردم.











اگه توی زندگی به دری رسیدی که بسته بود نا امید نشو چون اگه قرار بود همیشه بسته بمونه به جای اون یک دیوار می ساختند.







بزارین از اول یه چیزی رو روشن کنم، من، بنده کلا مخالفم، من اصلا با
این امضا مخالفم. اصلا این دری که یه قفل کتابی بزرگ بهش زدن که علی بابا و
چهل دزد و رابین هود هم از پس باز کردنش بر نمیان در کجا هست در خونه هست،
در مغازهست، در اداره هست در چیه.







اگه در خونه هست به تو چه آخه تو کار مردم فضولی می کنی آخه می خوای
بری توخونه مردم که چی بشه، هان!!! یارو دلش خواسته در خونشو ببنده چهار
قفلش کنه تو رو سننه؟؟؟؟







اگرهم در مغازس از این دو حالت خارج نیست یا گرون فروشی کرده مغازشو
پلم کردن، یا شاید... ببینم تو یه نگاه به ساعتت انداختی، آخه کدوم مغازه
داری ساعت چهار عصر مغازش بازی که این دومیش باشه، هان!!!







اِاِاِ یه علف بچه یک ساعت آزگار مارو علاف کرده که بگه نا امید نشید
دو ساعت دیگه مغازه بازمیشه می تونید برید چبپس و پفک بخرید. آخه مردم
آزاری تا چه حد لااقل قدیم ها مردم می خواستن مزاحم بشن زنگ میزدن به تلفن
مردم توش فوت می کردن یا فوق فوقش می رفتن محله پایین زنگ در خونه ها رو
میزدن و فرار می کردنو حالا چی یه نفر مارو دوساعت علاف کرده که یه مغازه
دار مغازشو بسته رفته خونش بخوابه. خجالت هم خوب چیزیه!!!!!!!!







حالا اگه اداره ای شرکتی چیزی باشه این هم دوحالت داره یا ساعت کاری
تموم شده یا اینکه رئیسه کلاه بردار بوده حالا هم اون ور آب داره حالشو می
بره، واقعا که حالش برای اون ها باشه جون کندن نوشتنش برای ما، اخه یکی
نیست بیاد بگه، با مرام، خدا رو خوش میاد دو کلمه دو کلمه از توی مغز ناقص
در حال انفجار هسته ای با قدرت تخریبی 39/13(سیزده ممیز سی و نه)کیلومتری
خودم بیرون بکشم، اون وقت جناب عالی توی خونه ویلایی خودت توی جزایر قناری
روی مبل لم بدی زهر حلائل(آب پرتقال سرشار از ویتامین ث) نوش جان کنی و
برنامه ویتامین ث رو از شبکه سه نگاه کنی. مرد هم مردای قدیم.







اگه به جای کلاه برداری از خلق الله اون شرکتو می کوبیدی و جاش برج می
ساختی حالا هم توی مملکت خودت بودی هم دوبرابر او کلاه گذاشتنا پول درآورده
بودی. نه من می خوام بدونم تو اصلا می دونی خونه متری چنده ؟؟؟؟؟؟ هان!!!!








حالا هم دیر نشده برگرد پول مردمو پس بده من خودم از همه شاکی ها برات
رضایت می گیرم بعد اون شرکتو بکوب جاش برج بساز بعد هم توی خونه لم بده و
کتابای کارآموز رنجر و بخون و حالشو ببر. وااااالا!!!!







خوب دیگه بسه هرچی خندیدید من دیگه دستام دردگرفت خدا حافظ.





حالا گریه نکن باز هم می نویسم آفرین پسر خوب.









پ.ن: راستی شماره حسابمو برات ایمیل می کنم تا حق وکاله و حق مشاورمو بریزی حسابم







پ.ن2: در ضمن هرکی خوشش نیومد به خودش مربوطه وحق نداره اذهان عمومی رو
مشوش کنه ولی از اونجایی که من به نظرهای اقلیت ها اهمیت میدم
اگه ده نفر بگن که دیگه افکار مشوش و متناقض نمای خودم رو با شما درمیون
نمی زارم و میرم اون ورآب. درضمن این ده نفرو باید ده نفر انسان عاقل و
بالغ و عالم به اصول نگارش فنی وتخصصی تائید کنن و صد البته او ده نفر رو
هم من باید تائید کنم و طبق قانون نانوشته نیوتن مبنی براینکه هیچ کس نمیگه
ماست من ترشه من هم اون هارو تائید نمیکنم. پس به جای اتلاف وقت گران بهاتون می تونید منو تحمل کنید.

nepton
2013/08/02, 17:20
mohammad:در اوج بی نظمی هم نظمی نهفته است...

بعضی ها فکر می کنن من از اوت دسته آدم ها هستم که برای دیگرتن پارتی
قائل می شن ولی محض اطلاعات عمومیشون عرض می کنم که نه عزیزم ما از اون
خانواده هاش نیستم.(هاهاها) یه بار دیگه وسط نوشتن من خندیدی من می دونم و
تو. خب کجا بودیم.آهان، همون طور که گفتم من برای کسی پارتی قائل نمی شم
ولی... آدم که از فردای خودش خبر نداره به هر حال باید یه توشه ای چیزی جمع
کیم که اگه فردا پس فردا کارمون گیر اون افتاد هوا مونو داشته باشن.









من از وقتی که مجموعه سرزمین اشباح رو خوندم یه نمه از خون آشاما خوشم
اومده، به همین خاطر روی محمد رو زمین بندازم، باشه داداش برای تو می نویسم
ولی یه الدوناری برات خرج بر می داره ها(جو وراثت) .









در اوج بی نظمی هم نظمی نهفته است...









خب اند باب امضای محمد، آقا اول معنی نظم چیه:(خب معلومه دیگه یعنی نظم هه هه هه) مزه نپرون.





اصلا ولش کنین این جنبه نداره، خب معنی بی نظمی چیه: خب معل...) حرف
نزن که مثل مجری برنامه فرش سفید(شیشتایی های قدیم) می کوبم دهنت خودم زبون
دارم صحبت می کنم.





کلمه بی نظمی جرء اون دسته از کلمات سخیفیه که از زبان های بیگانه وارد
زبان فارسی شده، چند وقت پیش با چندی از اساتید و علمای زبان شناس و
تاریخدان در مورد ریشه کلمه بی نظمی و چگونه گی ورود این کلمه سخیف به زبان
شیرین تر از عسل و تلخ تر از نیش زنبور فارسی(در این جا منظور از تلخ تر
از نیش زنبور کتاب زبان فارسیه) جلسه ای داشتم.









یکی از تاریخدان های حاضر در جلسه تاریخچه به وجود آمدن این کلمه و
نحوه ی ورود آن به زبان شیرین تر از عسل و تلخ تر از نیش زنبور فارسی رو
برای ما شرح داد که در بند بعد متن کامل صحبت ایشون رو می تونید بخونید.









تقل قول از استاد تاریخ معاصر و نحوه ی ورود کلمات سخیف به زبان شیرین تر از عسل و تلخ تر از نیش زنبور فارسی:





طبق کاوش های باستان شناسان ماقبل بعد
از تاریخ واژه بی نظمی کلمه ای منعلق به قوم مایاهاست که در زمان ظهور
اولین پرتو ستاره شمالی از سمت غرب به زبان شیرین تر از عس...(بسه دیگه چقد
اینو میگی سرمون درد گرفت) هی گوش کن ببین چی میگم من او نپتون نیستم که
هرچی بگی به روی خودم نیارما یه بار دیگه بپری وسط حرفم همچین می کوم دهنت
که دیگه بلندنشی!!! خب عزیزانم کجا بودیم (داشتید در مورد زمان ورود کلمه
بی نظمب به زبان فارسی صحبت می کردید استاد.) آهان بله خلاصه وارد زبان
فارسی شد دیگه شما هم به چند و چنش کاری نداشته باشید.





و در مورد نحوه ی به وجود آمدن کلمه بی نظمی خب طبق کاوش های باستان
شناسان لوح هایی کشف شده و طبق آن معلوم شد که این کلمه توسط جمعی از
مادران خوش صحبت و غیبت گو در زمان جلسات هفتگی پاک کردن سبزی اختراع شده و
به فرزندانی که اتاق های نامرتبی داشتند اتلاق می شد.

در آن زمان برای آموزش نظم به کودکان، مادران فرزندان بی نظم را به سخت
ترین اشکال ممکن شکنجه می کردند مانند جارو کردن خانه مرتب کردن اتاق و
شستن ظرف ها و در مواقعی که فرزندان ادب نمی شدند از نوعی شکنجه که از آن
به عنوان آخرین حربه یاد می شده استفاده می کردند که طی آن فرزندان یک تا
شش ماه از خواندن کتاب های کارآموز رنجر محروم می شدند که شکنجه بسیار خشن و
غیر اخلاقی بوده است.









ااااه هر چقدر حرف زدی بسه بقیشو خودم تعریف می کنم حوصلم سر رفت ار بس گوش دادم.









طبق گفته این کارشناس عالی قدر در منظر زبان شیرین تر از عسل و تلخ تر
از زبان زنبور(بازم شروع شد) بازم که پریدی وسط حرفم(ببخشید) خواهش می کنم.
خلا صه، در این زمان بود که فرزندان این تمدن بزرگ تصمیم به مقابله با این
گروهک تروریستی مادران گرفتند و طی جلسه ای در هنگام بازی گرگم به هوا
گروهکی زد تروریستی برای مقابله با مادران دلسوز و فداکار تشکیل دادند و
شروع به ایجاد بی نظمی در اتاق ها و خانه هایشان کردند و زمانی که مادران
دلیل این کار ها را از آنان جویا می شدند آنها پاسخ می دادند:در در اوج بی
نظمی هم نظمی نهفته است.





و این گونه بود که جدال بالا گرفت و قتل کشتار باعث انقراض تمدن مایاها شد.









و دلیل این انقراض که سال ها جزء بزرگ ترین معما های بشر بود، توسط
پروفسور تاریخدان معاصر... و جمعی از باستان شناسان خوش نام و بد نام موصوم
به ت.ب.خ.ب (تاریخدان و باستان شناسان خوش نام و بد نام ) کشف شد











پ.ن: این مقاله یکی از معتبر تیرین مقالات علمی در مورد قوم مایاها است
و توسط اساتید دانشگاه هاگوارت تائید شده است. پس هیچ حرفی توش نیست











پ.ن2: در ضمن طبق تحقیقات محمد هم جزء گروهک ضد تروریستی بوده و تحت
تعقیب اینترپل(پلیس بین الملل)هست در صورت مشاهده او توی سایت آرامش خود
راحفظ کرده و با پلیس تماس بگیرید.

nepton
2013/08/18, 12:18
نقد امضایVartan




لیدیز اند جنتل من(محظ اطلاع انیشتن های سایت می گم همن آقاین و خانم های خودمونه) به اطلاع جمیع حضار، چه حاظر و چه غایب سایت پایونیر لایف می رسانم که منتقد

اعظم(منظورم اعظم نبود این یعنی بزرگ)nepton خان آتلانتیس ابادی( خودمم دیگه اخه شما ها چقدر خنگید) تصیم به عمل اوردم که که سایت جدید رو با

انقاد(جمع نقده انیشتن های آینده) خودم منور(منظورم اون یکی منوره که نور نداره) فرمایم و به طور کلی یه حالی به شما نقد دوستان پایونیر لایفی بدهم.




قبل از شروع نقد دوست عزیز سیگار و گیتار به دستمون باید اعلام کنم از اونجایی که من شناخت زیادی از شما دوستان حدید ندام پس نمی تونم برای شما نقد بنویسم مگر اینکه درخواست بدید چون ممکنه

بعضی ها از شوخی های صد در صد فرهنگی و دارای مجوز از سازمان فرهنگی اسلامی سایت پایونیر لایف زیاد خوششون نیاد و بعدا برام دردسر بشه و منم که با این طبع لطیف حوصله دردسر ندارم، دارم؟





خب حالا زمان اون رسیده که جمله معروفم رو بگم:از هرچه بگذریم سخن نقد خوش تر است




حالا من ماندم و من ....آهای... منم هستم آرش جان، سمت چپت رو نگاه کن.. نه چپ اونورته نه این ور... آهان الان منو می بینی دادرم برات دست تکون می دم...

آره خودمم ... دیدی منم هستم




جناب ارش جان اشتباه نکن من ماندم و من غلطه در سنتش اینه من ماندم و نپتون، یعنی تو ماندی و من...




فکر کردی به همین سادگی می تونی سر من کلاه بگذاری و پول منو بخوری یه عرق نعنا هم روش برای جلو گیری از دلدرد و بعد هم فرار کنی و یه مدت تنا باشی تا آب ها از آسیاب بیفته؟




هه فکر کردی نپتون بوووووووووووقه از مادر زاده نشده سر منو کلاه بگذاره وعد در بره من خودم ختم همه کلاه بردارا هستم( در اینجا ختم یعنی مراسمس که بعد از مرگ کلاه بردارانی که پوا منو دزدین

براشون برگذار می کنم)




مورچه از زیر دست من نمی تونه در بره چه برسه به تو که واسه خود یه پا فیلی( غزل منظورم تو نیودی ها اون یکی فیل رو گفتم چون رش هم از لحاظ وزن و هم از احاظ اندازه با فیل شباهت بسیار عجیبی داره

خب اینکه از موش هم می ترسه که دیگه نور الا نوره دیگه)





گیتارو،سیاگارو تنهایی




قبل از اینکه ای تحس رو باز کنیم و به قول دوست عزیز و مریضم که شما نمی شناسیدش بشکافیمش علل و دلایل گرایش جوانان به سمت اعتیاد و کارهای خلافی مثل کلاه برداری رو مورد برسی قرار بدیم.




خب همون طور که می دونید ما الان قرار علل کشیده شدن جوانانی مثل آرش رو به سمت کارهای خلاف برسی کنیم و بفهمیم چرا افرادی مثل ارش بجای اینکه باعث لفتخار خوانودش بشه به سمت کلاه

برداری رو میاره و خودش و خانودش رو اینگونه بی آبرو و خوار و ذلیل و پست و حقیرو و..... می کنه؟




نتیجه ای که من و منتقدان و دانشمندان هم طرازم بعد از ساعت ها تفکر و تعمل و تدبر و تعقل و رجوع به کتاب های مرجع و تحقیقات دیگر دانشمندان هم عصر و غیر هم عصر و هم چنین انجام آزمایشان

بسیار به اون رسیدیم به شرح زیر بود که من یه صورت یک سوال تستی اون رو مطرح کردم تا شما حدس بزنید که کدام گزینه ماسته و کدام یکی دوغه:




اصلی ترین عامل ارتکاب جرم در جوانان........................می باشد.





الف) صرفا جهت رو کم کنی از دوستان نا باب.


ب) صرفا جهت پر کردن اوقات فراقت.


ج)صرفا جهت اطلاع.


د) صرفا جهت دروری از فقر و تنگدستی و رو آورن به مرض ثروت مندی.





لطفا پاسخ خود را به سامانه 30000nepton1616ارسل فرمایید و در قرعه کشی این دوره مسابقات نقد نپتون شرکت کنید و جوایز ارزنده آن به شرح زیر می باشد




نفر اول: یک نقد شاختار شکن


نفر دوم: یک نقد نیمه ساختار شکن


نفر سوم: یک نقد غیر ساختار شکن





ههون طور که حتما همتون درست حدس زدید گزینه در ست گزینه دال هست یعنی دوری از فقر و تنگدستی... حتما این مثل نسبتا قدیمی به گوشتون خورده که می گهنیاز، مادر

اختراعه پس این دوست نه چندان باب ما برای برطرف کردن نیازش این شغل کاذب رو اختراع کرده و خانواده های زیادی رو بدبخت کرده






نتیجه ای کاره یعنی دزدی کلاه برداری و گشتن با دوستان ناباب این شده که کارش به اعتیاد کشده و تا خدی پیش رفته که کارش به خوابیدن در کنار خیابان والتماس برای یک که سیاه کشیده





البته التماس که نه چون این دوست نه چندان بابمون یک عدد گیتار داره که خیلی دوستش داره اون این گیتار رو نداشته کلاه ها رو بر میداشته باباش بهش عیدی داد یه گیتار گل منگلی داد





داشتم می گفتم این دوست نه چندان بابمون یک عد گیتار داره که با اون توی خیابون ها آهنگ می زنه تا به جای یک سکه سیاه یک سکه خاکستری گیرش بیاد.





و این بود سرنوشت یک کلاه بردار.










پایان





پ.ن1:شرمدنه ارش جان این امضا مخصوصا بخش سیگار و گیتارش خیلی نقد خورش ملس بود ولی چون یکی درگیرم و هم زمان یه پروژه تایپ هم دارم و انگشتام در حال کنده شدن می باشن زیاد حس و حال

تایپ نداشتم یکم از سرو تهش زدم( به کسی نگی ها وگر نه به جرم کم فروشی می گیرنم)






پ.ن2: آرش جان من یه کمپ ترک اعتیاد سراغ دارم اگه قول بدی بری و ترک کنی قول می دم یه آموزشگاه دو دهنه موسیقی توی آتلانتیس بهت می بخشم تا از استعداد بی بدیر خودت استفاده کنی.





پ.ن3: اینو فقط بچه های پایونیر گدوپی بخونن چون لایف گیتی ها خودشون رو هم که بکشن منظورم رو نمی فهمن و ضایع می شن نگی نگفتی ها.


بچه ها من همین الان یه کاندیدای خوب برای خرزو پیدا کردم، مجید اگه می خوای زیر اره برقی نردی سفت بچسبش نگذار در بره






پ.ن4:دوستان لایف گیتی اگه می خوان از قضیه مهسان و خرزو و اره برقی مطلع بشن یک از اعضای پایونیر گروپ رو توی یه کوچه بم بست گیر بندازن و اونقدرگوششو بپیچونن تا اعتراف کنه







تا نقدی دیگر بدروووووووووووووووووووووو ووووووووووووود

nepton
2013/08/19, 13:42
نقد امضای khdragon



وقتی می بینی طرفت دیگه به هیچکدوم از رفتارات اعتراض نمی کنه، فکر نکن آدم ایده آلی شدی.این زنگ خطره. داره نسبت به تو بی تفاوت می شه. بفهم.
معلمی برای سفید بودن برگ نقاشی ام مرا تنبیه کردو همه به من خندیدند......اما من خدایی را کشیده بودم که همه میگفتند دیدنی نیست.






به نام آغاز گر نقدها




دروودی چو بوی خوش جوراب های نشسته مجید امروز هم با نقدی جدید برای حال گیری از دراگون اومدم البته خودش گفته براش نقد بنویسم ها مدارمس هم مدجود اگه خواستید می تونید توی این آدرس ببیندی:


http://www.life-gate.ir/thread1099.html


حالا قبل از شروع نقد امضا یه توضیحی در مورد نام کاربری دراگون می دم تا با شخصیت این دوست عزیز بیشتر آشنا بشید



همون طور که همتون می دو نید دراگون به معنی اژده هستش ولی اون Kh اول اسنش چیه؟ خب اون یعنی کا که در زبان بندری به معنای برادر هستش و چون آبادانی ها لاف از س و روشون می باره نتیجه چی می شه این که جناب کا

دراگون یک عدد مارمولک تریف دارن که... خب، مامولکم برادر اژدهاست دیگه ههههههههههههههههه



وقتی می بینی طرفت دیگه به هیچکدوم از رفتارات اعتراض نمی کنه، فکر نکن آدم ایده آلی شدی




وقتی که اون موقع هورت کشیدن چاییت بهت توجه نمی کنه.



وقتی که اون موقع حمله کردن تو به غذا مثل قحطی زده ها سومالی بهت توجهی نمی کنه.



وقتی که اون به لباس پوشیدن عصر حجریت توجهی نمی کنه.



وقتی که اون به....( به دلیل مشکلات اخلاقی ان قسمت عنوان نشد.)





وقتی که می بینی اون به هیچکدون از این ها توجه نمی کنه ربطی به مواد آلی موجود در اتمسفر یاد ایده ها و نظرات ژوراسیکی تو نداره دلیلش اینه که طرف کور و کر و لاله که نمی تونه این حرکات تو رو ببینه و بشنوه وگرنه که تا حالا صد

بار طلاقت داده بود مهریه چند صد میلیون سکه ایش رو گذاشته بو اجرا و من هم مجبور بودن برای ملاقاتت تا اوین بیام برو خدا رو شکر کن همیچین زن خوبی گیرت اومده.



البته من در تعجبم که پدر زن گرامی شما چطوری این مثل زیبا جادار و مطمئن که میگه من حتی اگه هزارتا دختر کور و کچل و شل و لال ودیونه و زشته و کریه و... داشتم جنازشم رو دوش تو نمی گذاشتم رو نقض کرده و دختر دسته ی

گل کچل و شل و لال و زشست و کریه و دیونه وکور... شو به تو داده؟



حالا اصلا همه این ها به کنار تو چطور جرائت کردی با اون دختر عروسی کنی بدون اینکه منو دعوت کنی((60))((104))((127)) هان؟ به چه جرئتی؟ حالا که اینطوره من کاری مب کنم که با پای خودت بری زنتو طلاق بدی و یه بار دیگه باهاش

عروسی کنی و منو هم دعوت کنی می گی نه نگاه کن...



طرف عروسی گرفته منو دعوت نکرده.. عجب آدمای خسیسی پیدا می شن ها... مگه من پیشتر از یکی دو تی جعبه شیرینی و ره دوازده تا پرس غذا می خورم که دعوتم نکرد؟




این زنگ خطره




این صدایی که هماکنون می شنوید صدای آژیر قرمز است و معنی و مفهوم ان این است که جناب دراگون یادشون رفته زیر غذا رو خاموش کنن و کل ساختمانشون رو فرستادن هوا ...







داره نسبت به تو بی تفاوت می شه





کی؟ همون زنه که کور و کچل و شل و دیوونه و زشت و کریه و .... هست رو می گی؟ یگذار بی تفاوت بشه تا جونش درآد آخه زنی که نه می بینه، نه می شنوه، نه می تونه حرف بزنه، و هزاران هزار عیب دیگه مگه مهمه که نسبت بهت

بی تفاوت بشه؟



البته ممکنه یه ضررهای کوچیکی هم داشته باشه مثلا ممکنه تصمیم بگیره که ازت طلاق بگیر که در اون صورت... من که هیچی تمام خدایان و شیاطین هم درو هم جمع بشن نمی تونن مهریه زنتو پرداخت کنن اون هم با این گرونه طلا

خدا بهت رحم کنه...




راستی اگه خواستی پریسا ایزد پزشکیه می تونه براتون یه جلسه مشاوره بگذاره و فکر کنم بتون کری و کوری و شلی و کچلی و دیگر بیماری های زنتو هم درمان کنه اگه خواستی یه سری به مطبش توی المپ بزن ضرر نمی کنی






ای نفهمبفهم







معلمی برای سفید بودن برگ نقاشی ام مرا تنبیه کردو همه به من خندیدند......اما من خدایی را کشیده بودم که همه میگفتند دیدنی نیست.






واقعا داستان زیبا و تاثیر گذاری بود تا جایی که اشک توی چشمام حلقه زد و قلبمو به درد آورد تا جایی که تصمیم گرفتن برای یه جعبه مداد رنگی بخرم تا دفعه دیگخ بتونی مثل بقه نقاشی بکشی و برای خیت نشدن از این خزحبلات


تحویل معلمتون ندی و عقد ای بار نیای پسر گلم




یادش بخیر اون زمان ها که یادمون می ذفت مداد رنگی ببریم سر کلاس می گفتیم برف کشیدیم ولی هیچکدوممون به عقلمون نرسید با مداد سیاه سفحه رو نقطه نقطه بگذاریم و بگیم... برفک کشیدیم

این هم یه جمله زیبا از من .... چی گفتم...ههههههههه

nepton
2013/08/20, 13:46
نقد امضایshervin

سلام و دروود به همگی دوستا نقد دوست و نقد خوان و نقد شده و نقد نشده و دردست نقد و غیره و غیره و غیره

امروز قراره امضای شروین رو نقد کنم و چون این امضا به صورت شعد هستش منم برای نشون دادن یکی شاخه های چشمه جوشان هنر و استعدادم به شما دوستان به صوت شعر نقد ها رو می نویسم


توجه توجه

نقد های هر مصرع در عین پیوستگی اثری مستقل به شمار می روند، پس اگه یکم ضد و نقض بودن بدونید به این دلیله که به صورت جدا گانه نقد شده اند.



نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
هرگز جامه ی اندوه نپوشان به تن خود.






نه تو می مانی و نه اندوه

تو که شروین نامی/ تو که از ماندن و رفتن شعر ها می خوانی
تو که می خوای ز اندوه/ لحظه ای فکر بکن
که اگر من بروم/ که اگر تو بروی
چه کسی خواهد ماند؟/ چه کسی خواهد زیست
لحظه ای فکر بکن/ بعد از آن حرف بزن
ور نه این مغز چرا ممی خواهی؟/ ور نه این شعر چرا می خوانی؟




و نه هیچیک از مردم این آبادی...


و نه هیچ یک از مردم این آبادی/ و چرا ویرانی؟
و چرا مرگ بود همراهت؟/ و چرا زندگی شیرینم
بکنی تلخ تو با این حرفت؟/ و چرا ویرانی؟
مگر از آبادی/ تو بدت می آید؟
نم به نم می خواهی/ که بگردند خراب
همه آبادی ها/ و تو مانی آخر
و تو مانی جاوید/ تو که مرگ همه عالم خواهی
عمو نپتون پرسد؟/ که چرا ویرانی؟




به حباب نگران لب یک رود قسم،


به لب جوی نشین و گذر عمر ببین/ و در آن لحظه که پیری آید
و حباب زندگانی رخت بست/ تاناتوس می اید
او خدای مرگ است/که برد انسان را
به همان دنیایی/ که در آن غم جاریست
به حباب نگران لب یک جوی قسم/ زندگی خواهد رفت
و فقط او ماند/ او که شروین نام است
و از آن لحظه مرگ/ تا هزاران سال بعد
روی قبرت شروین/ سال ها می رقصد





و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،




تو دمی ساکت باش/ و کمی فکر بکن
و فشاری آور/ وپلمبش وا کن
و دمی از مغزت/ تو کمی کار بکش
و بفهم ای شروین/ عمر ما در گذز است
و اگر شادی ما در گذر است/ زندگی کیفش چیست؟
و اگر همدم ما باشد غم/ در آن لحظه شادی که گذشت
مردنت بهتر باد/که تو را غصه و غم همراه است
و همش می گویی/ غصه خواهد آمد
شادی از اینجا رفت/ زندگی ساختن یک ایوان است
که در آن بنشینی/ و در آن آرامش
بخوری قهوه اسپرسو را/ و کسی نیست بپرسد که چرا
همه عالم شادند/ همه دنیا شادند





غصه هم می گذرد،





تو مگر می بینی/ دم به دم فیلم هندی
که همش می گویی/ غصه هم خواهد رفت
مگر این زندگی ما فیلم است/ که دمیback بزنی
و کمی offکنی/خستگی در بکنی
غصه رو پس بزنی/ شادی رو دس بزنی
تو مگی کی هستی؟/ چه ز جانم خواهی
تو که نقد می خواهی/ تو که از غصه و غم می خوان
لحظه ای هم که شده/ جان هر کس که به او محتاجی
ولملن کن برویم/ خوابمان می اید
خسته گشتیم ز نقد/ آن هم نصف شبی
و نگویید که او کم آورد/ فقط از خستگی خوابش برده





آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...





تو چطور می گویی/ که فقط خاطره ای خواهد ماند
مگر ان خاطره تلخ چغندر باشد؟/ که در آن لحظه آرامش ما
می کند خواب شبم را بی تاب/ و کند زندگی ام را سیاه
نه فقط خاطره ها می مانند/ که به همراه همه خاطره ها
مانده ان آثارش/ من شدم افسرده
بس که خوردم غصه/چه کسی می گوید
که فقط خاطره ها می ماند/ تا من از بهر خوشی
و خنک کردن دل/ حفت پا را بکنم در حلقش






حظه ها عریانند.





لحظه ها عریانند/ و چقدر بی ادبند
گشت ارشاد کجاست؟/پلیس سایت کجایت؟
و مگر مدیر این سایت کجاست؟/ مگر او اینجوریست؟(منظور چلاقه)
و چشش کور شود، دندش نرم/ می خرد بهر شما
جامه ای شاهانه/ که کند روی گدایان را کم
تا نگردند دگر این اعضا/ لخت و عور و عریان





هرگز جامه ی اندوه نپوشان به تن خود.





وقتی که عریانی/ ولباسی هم نیست
و از آن پیرهن و شلوارت/فقط ماندست به جای
جامه اندوهت/پس همان هم کافیست
و مهم نیست که آن جامه مد روز باشد/ یا برندش مارک شانل باشد
و مهم نیست که ان شلوارت/ جر و واجر باشد
و روی پیرهنت/ چه مهم است، عکس خر باشد
مدل موی سرت/ جوجه تبغی باشد
و مهم این است که/ جامه ای هم باشد
و نه این عریانی/ که تو داری و به او می بالی

nepton
2013/08/21, 15:25
نقد امضایNemesis



تابلو نقاش را پرآوازه کرد
شعر شاعر به تیتراژ چندهزارتایی رسید
و کارگردان اسکار را محکم در دستان خود میفشارد
ولی هنوز سر همان چهارراه واکس میزند، کودکی که بهترین سوژه بود

سلام العلیک به تمامی دوستان مخصوصا محمد مهدی که از سبک جدید نقدام خوشش نمی اومد و گفته بود سعی کنم از سبک قدیمیم استفاده کنم، این نقد رو تا جایی که تونستن نزدیک به سبک قبلی نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد... حالا اگه هم نیومد.... مشکل خوتونه به من ربطی نداره



قبل از شروع نقد یک سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟


خب البته این چنتا سوال شد ولی من فقط یکیشو می پرسم.


نمی دونم یادته یا نه نمسیس، ولی یه زمانی یه جایی ازت خواستن که امضا قرار بدی تا نقدش کنم ولی تو گفتی که هرگز امضایی قرار نخواهی داد حالا سوالم من چه اتفاقی افتاده که الان امضا قرار دادی اون هم نه یک خط بلکه چهار خط و گفتی
منم بنقد لطفا((200))؟؟؟؟؟هان؟؟؟؟


به نظرتون از این موضوع چه نتیجه ای میشه گرفت غیر از اینکه حرف زن ها برهکس مردها نه تنها یکی نیست که توی کتاب گینس تا 321568 هم ثبت شده





تابلو نقاش را پرآوازه کرد







من به شخصه از این جمله چندین برداشت داشتم که به ترتیب اون ها رو عتوان و موشکافی خواهم کرد.



برداشت اول:تابلو، نقاشی را پر آوازه کرد.


کاملا مشخصه که اون مقاشی توسط یک از هنرمندان بی ذوق و استعداد کشیده شده و هیچگونه ارزشی حتی برای از گوشه چشم نگاه کردن هم نداره ولی تابلو نگه دارنده نقاشی یا همون قاب با اون کنده کاری های زیبا به قدری هنرمندانه طراحی شده بود که نقاشی موفق شد با قیمت 6000میلیون دلار به فروش برسه.
و اون نقاش بی ذوق با فکر اینکه استعداد و هتر زیادی داره تمام پولشو برای خرید بوم و رمگ و قلمو خرج کرد و آخرش هم ور شکست شد و الان هم معتاد شده و افتاده گوشه خیابون.
و طبق آخرین خبرهای رسیده قاب تصویر الان توی کلکسیون شخصی یکی از میلیونر های خارجی در حال خاک خوردنه لی از تصویر داخل آن خبری نیست.
ولی.. صبر کنید... آهان ممنون... بله ...به خبری که هم اکنون به دستم رسید توجه فرمایید: طبق گزارش خبرنگار ما همین الان نقاشی توی سطل اشغال گارلی هنر روئیت شده به گذارش خبرنگارمان توجه کنید



ممنون نپتون جان، سلام به همگی خوانندگان خبرگذاری نپتون ما الان در جلوی گالری هنر هستیم و می خوایم باکسی که برای اولین با نقاشی رو توی سطل آشغال دیده نصاحبه کنبم


سلا.


سلام.


شما اولین کسی بودید که نقاشی روو دیدید تعریف کنید چه اتفاقی افتاده.


خب من اومده بودم سطل اشغال رو خالی کنم که دیدم یه تکه کاذ او حا افتاده برش داشتم و نگاه کردم و...اووووی... یه نقاشی دیدم که نصفشو ته مانده سبزی پوشانده بود. اوق ... من با چمای خود دیدم که حتی یک تکه موز هم بهش چسبیده بود.... اوووووووووووووق
.
.
.
.


به خاطر ناقص موندن گذارش از شما خوانندگان عیزی پوذش می طلبن اینک به ادامه نقد توجه فرمایید.







برداشت دوم:تابلو نقاش را پر آورازه کرد



همون طور که قبلا گفتم اون نقاشی فاقد هر گونه ارزشی می باشدو چون قاب اون بسیار زیبا و طبق آخرینارزش گذاری6000میلون دلار قیمت دارد نقاش تصمیم گرفت تا نقاشی را کنار گذتشته و به شغل شریف قاب سازی رو بیاره که صد البته توی اون کار پیشرفت چشم گیری داشته و الان جزو ده قاب ساز برتر جهان شناخته می شه و می تو نید آثارش رو تو کاری هنر ملی ببینید.


ساعت کار گالری:عر روزه از ساعت 8 صبح الی 11 و 6عصرالی12شب


روز های تعطیل صبح7شب الی1بامداد



بلیط های گالری به صورت اینتزنتی پیش فروش خواهن شد








سومین برداشت:از بس که آن مقاشی تابلو(ضایع بود) هیچ کس حتی حاضر نمی شد به او یه نگاه کوچیک بندازه و نقاش از روی بیکاری برای دل خودش شروع به آواز خواندن کرد.
و اکنون مقاش به عنوان یکی از بهترین خوانندگان پاپ جهان شناحته می شه و هر ساله مردم برای خرید بلیط کنسرت هایی که در سرتا سر دنیا برگذار می کنه صف می کشن.
بلیط های کنسرت نقاش به صورت اینترنتی به فروش نمی رسد و بری خرید باید بالش هاتون رو ببرید تو مدمدتی طولانی توی صف بایستید واگه شامس بیارید و بلرط ها تموم نشه می تونید یه بلیط گیر بیارید.





نتیجه اخلاقی ای قسمت از امضا: والدین عزیز لطفا برای شغل آینده فرزندانتان به علایق ۀنها توجه کنید همون طور که دیدی ادامه دادن حرف نقاشی باعث دبختی اون نقاش شد ولی وقت به سراغ کارهایی رفت که به آن ها علاقه داشت توانست موفقیت های چشم گیری رو بدست بیاره.





شعر شاعر به تیتراژ چندهزارتایی رسید





شاعر جان تبریک می گم. من همیشه می دونستم که اگه نرشی خورن رو کنار بگذاری یه چیزی می شی.


ولی گه من غریبه بودم که بهم خبر ندادی؟ یعنی نمسیس از ما محرم تر بود که اون باید بدونه کتابت موفقیت زیادی به دست آورده ولی ما نباید بدونبم؟


نکنه نمی خواستی با ما شیرینی چاپ کتابت رو بدی؟هان؟


حالا که اینطوره انشااله چاپ صدمین کتابت با تیراژ چندهزارتایی رو جشن بگیریم در حالی که پیر شدی و بخ خاطر مرز قندت نمی تونی شیرینی چاپ کتابت رو بخوری.


تا تو باشی دفعه دیگه شیرینی چاپ کتبت رو بدی.






و کارگردان اسکار را محکم در دستان خود میفشارد





بله اون کارگردان اسکار رو در دستانش می فشرد ولی برعکس تصور شما که فکر می کنید اون یک کارگردان معروف با ساخت یک فیلم معناگرا و استفاده از بازیگران معروف هالیوودی نیست برعکس اون یک کارگردان تازه کاره که با یک فیلم در پیت به نام خروس کجاست توی جشنواره اسکار شرکت کرده و با کمک عموی مهربانش که یکی از داوران مسلبقه بود با رانت خواری و میزان قابل توجهی رشوه موفق به گرفتن جایزه اسکار در دستانش شده ولی آنقدر آن را فشرد که اسکار له شد و کارگردان بیچاره مجبور شد برای در آوردن بودجه فیلم بعدش ان را به نصف قیمت به نمکی محله شان با قیمت بسیار ارزانی بفروشد ولی موضوع جالب اینجاست نمسیس چرا از اون کارگردان طرفداری می کنه؟؟ چرا از اون تعریف می کنه؟؟ هان؟؟


غیر اینه که اون ها برای ساختن سریال ها و فیلم ها ابکی دستشون توی یه کاسه هست؟؟ و می خواد با مطرح کردن اون کارگردان فروش فیلم هاشون را بالا ببره و سودی از این ماجرا ببره؟؟









ولی هنوز سر همان چهارراه واکس میزند، کودکی که بهترین سوژه بود






الن این پسرک چه ربطی به اون نقاشه و شاعر عزیز و کارگزدان درپیت جمله های قبلیت داشت؟ هر کس که فهمید به ما هم خبر بده ؟؟؟؟


ولی با این حال اون پسه رو یادمه... یادش بخیر اون موقع ها که بچه بودیم توی راه برگشت به خونه یه پسر واکسی بود که قیافش خیلی ضاع بود و سوژه هر روزه خنده ما بود.


هر روز بعد از مدسه می رفیتیم جلو بساطش و نسخرش می کردیم.... خب بچه بودیم، نمی فهمیدیم


ولی الان وقتی به اون روز ها فکر می کنم خیلی ار خودم بدم میاد و پشیمونم


اون بیچاره توی اون سن به خار فقر مجبور بود کار کنه ولی ما مسخرش می کردیم


ولی لااقل من پشیمونم وای نمسیس نه تنها پشیمون نیست بلکه هنوز هم اون پسر بیچاره رو نسخره می کنه


آخه یه آدم چقدر می تونه سنگدل و ضالم باشه؟


الان اشک توی چشمام جمع شده و داره بغضم می ترکه آخه ما آدم ها چقدر می تونیم ظالم و سنگدل باشیم... من دیگه نمی تونم بنویسم.


خدا حافظ

nepton
2014/03/24, 20:06
نقد امضای Blue moon





در پس هر تاریکی نوریست؛ نوید روشنایی
آنگاه که سرنوشتم تغییر کند، من آن را دوباره خواهم ساخت
تا قدرتم... چرا که قدرت از آن من است
آنگاه که درهای سرنوشت بسته شوند... تنها من محرم خواهم بود
ای دستان ناپیدای سرنوشت
من شمارا به مبارزه می طلبم

در پس هر تاریکی نوریست؛ نوید روشنایی

آفرین جمله ی خیلی زیبایی بود و صد البته تاثیر گذار مورد تایید من که بود هرکس هم که مخالفت کرد خودم باهاش طرفم((60))

برای اثبات حرفم یه مثال می زنم مثلا شما رفتید بیرون بعد از کلی بدو بدو توی صف سبد کالا خسته و خورد برمی گردی وارد خونه می شی می بینی هوا تاریکه چراغ رو روشن می کنی و از ظلمات به سوی روشنایی ها حرکت می کنی

همان طور که دیدید این جمله یک جمله واقع گرایانه بود من خودم پشتتم کارت درسته

آنگاه که سرنوشتم تغییر کند، من آن را دوباره خواهم ساخت

این بخش امضا تاثیر عمیقی بر من گذاشت و احساس می کنم جاده ی زندگیم وارد مسیر فرعی دیگری شده و بن کل دچار تحولات محول حول و الاحوالی شدم ((84))

الان احساس می کنم می تونم نامه ی نوشته شده ی تقدیرم رو به سی و شش تکه تقسیم کرده سپس به وسیله ی یک گالن بنزین و یک قوطی کبریت آتش زده و به هیچ تبدیل کنم و تقدیری از نو نوشته و یواشکی آن را در زونکن مسئول بایگانی تقدیر و سرنوشت گذاشته و احوال خوب و دنیا به کام به زندگی خود در قالب یک انسان موفق ادامه دهم کور شود هر آنکه نتواند دید.

من رفتم دنبال سرنوشتم خدا حافظ..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


ببخشید یادم رفت وسط امضا بودم بعد از نقد می رم دنبال سرنوشتم

در کل وری گود نایت کارد درسته ایول خوشمان آمد

تا قدرتم... چرا که قدرت از آن من است

برعکس قسمت های قبلی در این بخش یک مشکل جزعی داشتی .

نوشتی قدرتم اما نوع قدرت رو مشخص نکردی مثلا قدرت بدنی قدرت ذهنی قدرت روحی و... که به نظر من عنوان این مطلب خیلی مهمه چون ممکنه دوستان خواننده دچار سوء تفاوت بشن که اصلا خوشایند نیست

نظر من اینه که روی این قسمت باید بیشتر کار کنی در بقیه ی موارد مشکل خاصی مشاهده نفرمودم


آنگاه که درهای سرنوشت بسته شوند... تنها من محرم خواهم بود

در این جا هم دوباره همون مشکل قبل رو داری و دقیقا ذکر نکردی به چه کسی محرم خواهی شد راستی مبارک باشه کی هست حالا از بچه های سایته من می شناسمش یادت نره مارو دعوت کنی ها((200))

یا در آن جا که نوشتی درهای سرنوشت بسته شوند دقیقا باید جنس در و جنس قفل آن را ذکر می کردی چون هر چقدر راجع به ان اطلاعات داشته باشیم راحت تر و سریع تر کلید سازمون(اسما کلید سازه ولی در اصل دزده ولی برای حفظ آبرو اسم نمی برم) می تونه اون رو باز کنه وقتی مردم در صدم ثانیه رکورد جا به جا می کنن زشت نیست ما وقتمان را صرف باز کردن در بکنیم؟

ای دستان ناپیدای سرنوشت

آه ای دستان ناپیدای سرنوشت بودن یا نبودن مسئله این است آه ای بادهای مخالف ب وزید من ایستاده ام به تنهایی مقابل تمام دشمنان ...

ببخشید یک لحظه رفتم توی جو تئاتر خدایش پتانسیل خوبی برای متن تئاتر داره یادم بیار معرفیت کنم به یک کارگردان تئاتر آینده ی خوبی رو توی نویسندگی تئاتر برات پیش بینی می کنم تئاتر


من شمارا به مبارزه می طلبم

این جمله هم مثل جمله ی دوم تاثیر عمیقی بر من گذاشت الان به داشتن جوانانی همچون شما در مملکتمون افتخار می کنم اصلا روح استقلال و آزادی رو در وجود من زنده کردید حالا که می بینم بعد از خودم افرادی مثل شما امور رو بدست خواهند گرفت می تونم با خیال راحت سرم رو بگذارم زمین و بمیرم و کشور رو به دستان توانای شما بسپارم بغض گلوم رو گرفته دیگه نمی دونم باید چی بگم جز اینکه آفرین به وجودت افتخار می کنم و در آخر یک نصیحت هیچوقت جلوی دشمنات کم نیاور و از حقت دفاع کن.

nepton
2014/03/25, 12:25
Montazer




برآ ای آفتاب ای توشه ی امید
برآ ای خوشه ی خورشید
تو جوشان چشمه ای من تشنه ای بی تاب
برآسرزیر کن تا جان من شود سیراب
چو پا درکام مرگی تند خو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم
به موج روشنایی شست وشو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه ی گل من رنگ و بو خواهم


با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان نقد دوست خودم باید عرض کنم که...

آخه این چه امضاییه محمد؟ نمی تونستی یک امضای کمتر ادبی قرار بدی که من مجبور نشم بشینم برای دوستان عزیز تفسیر المیزان رو کنم؟

البته این امضا نشان دهنده ی شخصیت ادبی و فرهیخته ی تو هست اما کار منو در آورد و مجبورم برای دوستان کلمه به کلمه ترجمش کنم



برآ ای آفتاب ای توشه ی امید

برآ: یعنی بیرون بیا
آفتاب: یعنی نور روشنایی و در نوشته های ادبی به خورشید اتلاق می شه و از اون به عنوان مظهر امید یاد می شه
توشه: همون بار و بنه ی سفر هستش
امید: یعنی امید

معنی کلی بیت یه همچین چیزی می شه البته بعد از درآوردن معنی به نظم

خورشید خانم. چشماتو واکن. منو نگا کن. سر زده سپید. اومده امید. توشه ت رو بردار. از پشت کوه ها. زودی بیا بیرون. وقت بهاره. خورشید موقع کاره.(بر وزن گل پامچال)




[
برآ ای خوشه ی خورشید


برآ: قبلا گفتم
خوشه: یعنی دسته
خورشید: در اینجا به معنی گندم هستش چوم مثل گندم طلاییه شاید هم گندم مثل خورشید طلاییه

ای خوشه های گندم از دل خاک بیرون بیایید



تو جوشان چشمه ای من تشنه ای بی تاب


جوشان: همون طور که می دونید از کلمه ی جوشیدن گرفته شده مثل آب جوش
چشمه: چمه یعنی جایی که آب از اون می جوشه و بیرون میاد مثل کتری
تشنه: در این جا منظور تشنگی از بی آبی نیست نمی دونم تا حالا شنیدید طرف می گه من تشنه ی حق و عدالتم این هم از اون نوع تشنگی هاست.
بی تاب:یعنی تاب و سرسره و الکلنگ و این جور چیزها

شاعر در ابنجا می گه من از نداشتن تاب بی تابم یعنی چون بی تابم بی تابم و تو نه تنها بر بی تابی ناشی از بی تابی من مرهمی نیستی و برام تاب نمی خری تا من از این بی تابی در بیام بلکه به جای اون آب جوش توی کتری رو هم روی من خالی می کنی و درواقع دردی هم بر درد بی تابی من می افزایی



برآسرزیر کن تا جان من شود سیراب


برآ: که میدونید دیگه لازم به گفتن نیست
سر زیر کن: یعنی سر زیر آب کردن. سر به نیست کردن. کشتن. قتل. پخ پخ. انا لله و انا الیه راجعون. دارفانی الوداع. فرت. ....
جان: یعنی زندگی بر وزن میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیراب: هم که یعنی از خوردن آب سیراب شده

داره می گه که پاشو برو سر یک نفر را بکن زیر آب تا از آب خوردن سیرا بشه دل ما هم از خوشی سیراب بشه





چو پا درکام مرگی تند خو دارم


چون: مثل. مانند
کام: دهان دل و روده شکم مثل شیرین کام باشید
مرگ: مرگ die الموت
تندخو: عصبانی. از کوره در رو
دارم: فعل

معنی این مصرع توی یک جمله خلاصه می شه

یه پام لب گوره



چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم


دل: یعنی دل و قلوه ولی در این جا درون معنی می شه یعنی درون وجود خودش
جنگ: war
اهریمن: شیطان. آدم بده (فکر کنم منظورش همون قاتلی باشه که براش سر زیر آب می کرده)
پرخاش جو: آدم عصبی از این آدمایی که اعصاب مهصاب درست و حسابی ندارن و به زمین و زمان گیر می دن


یعنی دچار دو گانگی شخصیت هستم و با خودم خوددرگیری دارم و در یک کلام بن کل دیوانه ام.




به موج روشنایی شست وشو خواهم


موج: همون هایی که توی دریا بالا و پایین می رن
روشنایی: نور در این جا به معنی درک و فهمه
شست و شو: شستن تمیز کردن مثل شستن لباس یا شستشوی مغزی

یعنی به حدی اوضاع مغزم خرابه که نیاز به یه شست و شوی مغزی دارم





ز گلبرگ تو ای زرینه ی گل من رنگ و بو خواهم


ز: از
گلبرگ:همون چیز های رنگی گل
زرینه: زر یعنی طلا زرینه یعنی طلایی
گل: گل
رنگ: color
بو= جوراب نشسته ی من

داره می گه تو مثل گلبرگ های زیبای گلی هستی که بوی جوراب نشسته ی من رو می دهد






آرش کمانگیر سیاوش کسرایی


امیدوارم حوصلتون سر نرفته باشه چون تازه رسیدیم به اصل داستان تمام اون معنی شعر ها تازه این جا به کار میاد


سیاوش کسرایی یا همون شاعر شعر رئس یک باند مخوف مافیاییه و آرش کمانگیر هم دست راستشه و براش سر دشمناش رو زیر آب می کنه
مدتی هست که وجدان سیاوش از خواب غفلت بیدار شده و به جنگ بخش اهریمنی وجودش رفته و سیاوش هم برای خلاصی از دست اون ها رفته مغزش رو شست و شو داده
بعد از اون کار به این نتیجه می رسه که تا این لحظه راه اشتباهی را انتخاب کرده بوده و می ره پیش آرش و برای متنبه کردن اون مصرع آخر رو به کار می بره
می گه تو مثل گلبرگ های زیبای یک گلی و چه گلی. گلی که بوی جوراب نشسته می ده که یعنی تو انسان خوب و با استعدادی هستی ام راهت رو اشتباه انتخاب کردی
و این جوری بود که رئس یکی از بزرگ ترین باند های مافیایی و دست راستش متنه شدن و به آغوش گرم جامعه بازگشتند.




پایان

nepton
2014/03/26, 14:01
#8




khas





چشمامو بستمو وا کردم و دیدم یکی از بال بسته ام آسمون ساخته

یکی بختک شده افتاده رو سینم یکی از استخونام نردبون ساخته




سلامی چو بوی خوش نقد بنده

امروز نقد امضای صادق رو خواهیم داشت امیدوارم مورد قبول دوستان واقع شود.






چشمامو بستمو وا کردم و دیدم یکی از بال بسته ام آسمون ساخته



این جوری که صادق گفته چشمامو بستم و باز کردم و دنیام زیر و رو شد فقط یک نتیجه می شود گرفت که اون حدود سیصد سالی خوابیده بود و از این موضوع فقط یک نتیجه می شود گرفت و اون هم اینه که صادق یکی از اعضای گروه اصحاب کهف هستش حالا تا اینجا رو داشته باشید که باهاش کلی کار داریم


بعد صادق می گه دیدم یکی از بال بستم آسمون ساخته چه نتیجه ای می شه گرفت؟ حتما داستان اصحاب کهف رو شنیدید دیگه که بخاطر ایمانشون به خدا مجبور شدند توی غار کهف قایم شن.

صادق به قدری ایمان داشته و خدا رو عبادت می کرده که خدا مثل فرشته ها بهش یک جفت بال می ده اون هم وقتی وارد غار می شه و می خواد بخوابه بال هاش رو درمیاره و تا می کنه و می گذاره یک گوشه که چروک نشه

بعدا هم که بعد از سیصد سال بیدار می شه و بال هش رو می بنده پشتش تا یه گشتی توی آسمون بزنه که با یک هواپیما برخورد می کنه درواقع منظور از بال بسته آسمان ساختن یعنی هواپیما های که آسمان رو که قبلا اون تنها انسانی بود که می توانست در آن پرواز کند را به تسخیر خود در آورده اند.

من که اگه بعد از سیصد سال از خواب بیدار می شدم از دیدن تکنولوژی های موجود در جا سکته می زدم خودتون حال صادق رو محاسبه کنید.





یکی بختک شده افتاده رو سینم یکی از استخونام نردبون ساخته



آقا سیصد ستال اینهو بختک افتاده یک گوشه با خیال تخت خوابیده و خرو پفش به هشت آسمون می رسیده(البته اون زمان من تو آسمون سوم بودم تا اون جا که می آمد بقیه آسمون ها رو دیگه باید از یک نفر دیگه سوال کنید) اون وقت می گه بختک افاده بوده تو سینم((228))

البته باید بگم من خودم اصلا به بختک اعتقاد ندارم درواقع علم ثابت کرده بختک رو افراد بی اطلاع به وجود آوردن تا احساس سنگینی و خس خس سینه رو که شب ها براشون پیش می آمده رو توجیح کنن اما این علایم به دلیل گرفتگی ماهیچه های قلب یا گرفتگی کیسه های هوایی شش ها هست و اصولا بختک اصلا و جود خارجی که نداره هیچ وجود داخلی هم نداره برای درک بهتر گفته هام می تونید کتابی رو که به تازگی در همین مورد نوشتم و چاپ کردم به نام «بختک را قورت بده یک لیوان آب هم روش» رو تهیه کنید مطمئنم می تونه کمک بزرگی برای رفع ابهامات شما در این مورد بکنه


با تشکر دکتر نپتون آتلانتیس آبادی

.
.
.
.

ببخشید به نظر میاد باز هم جو گیر شدم رفتم توی فاز دکتری.......






این جا رو دیگه خیلی دقت کنید که اصل کارم تو این بخشه

صادق می گه یکی از استخون ها نردبون ساخته همون طور که قبلا هم اشاره کردم صادق یکی از اصحاب کهف بوده و حتما می دونید که بعد از سیصد سال بدن انسان کلا نا اوت می شه و حد اکثر استخون هاش باقی می مونه خودمونی می گم فسیل شده بوده حالا در اون اثنا هم یک انسان بیچاره که داشته می رفته نجاری که براش نردبون بسازن از جلوی اون غار رد می شه و چشمش به اون استخوان ها می افته و به این نتیجه می رسه که به حیف پول نیست بده براش نربون بسازن؟ و می ره و استخوان های صادق رو به هم می چسبونه و باهاش نربودن می سازه که به نربون ترقیش هم تبدیل می شه.

حتما می گید چه انسان بی عازفه ای بوده ولی خودتون که به گرونی ها واقف هستید حساب کنید ساخت یه نربون چقدر پاتون آب می خوره حق داشته دیگه.

راستی داشتم می گفتم اون یارو بعد از ساخت اون نربون به عنوان کار آفرین برتر انتخاب شد و توانست با یک وام کار آفرینی ایده اش رو به طولید انبوه برسونه و میلیاردر بشه .

و سخن آخر

اگه محل سکونت صادق رو نگاه کنید نوشته در سیارک خودم..تنهای تنها که من فکر می کنم بخاطر شکل ظاهریش باشه که ایطور منزوی شده ازتون یک خواهش دارم بیاید دست به دست هم بدیم و یه جراهی چیزی پیدا کنمی تا صادق رو از شکل نربون در بیاریم و دوباره به آغوش اجتماع برش گدونیم.

nepton
2014/03/29, 13:09
PLUTO



یادم باشد که زیبای ی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند



یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند



یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم



که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد



یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم



چرا که شخصی که با خود مهربان نیست، نمی تواند با دیگران مهربان باشد.





سال نو رو به خانواده ی زندگی پیشتاز تبریک می گم !




سلامی به زیبایی نقد بنده / چه نیکو بود انتقادات بنده


امروز همون طور که فهمیدید قراره نقد امضای PLUTO رو انجام بدم امیدوارم باعث رنجش کسی نشه البته به غیر از پلوتو (مجید) که قراره حسابی بچزونمش چون هر کسی خربزه بخوره پای لرزش می شینه نقد خواستی حالا باید جورش رو بکشی.


بگذارید قبل از شروع نقد شما رو به خواندن یک مستند جلب کنم:

6801

پلوتو در انتهای منظومه ی شخصی... ببخشید شمسی واقع شده است تعداد زیادی از دانشمندان معتقدند که این سیاره حتی به منظومه ی شمسی تعلق ندارد


6802




تا ایجا این برداشت را می توان از شخصیت مجید داشت که اون از اون دسته آدم هایی هست که خودشون رو بالا تر از دیگران می بینن و قاطی مردم نمی شن و خودشون رو تافته ی جدا بافته می دونن و در کل واسه ی دیگران کوچکترین ارزشی قائل نیستن.


برای درک بهتر ادامه ی نقد یک نگاه دیگر به امضای مجید بندازید. من منتپر می شم.
.
.
.
.
.
دیدید؟ ادامه بدم؟ خیلی خب

همون طور که حتما متوجه شدید امضای مجید سرشار از پند ها و اندرز های اخلاقی هست پس می توان این نتیجه رو گرفت که بعد از یک بازه ی زمانی مجید دچار تحول شده و از رفتار و اخلاق قدیمیش پشیمون شده به همین دلیل برای خودش چند اصل تبیین کرده تا با رعایت اون ها بتواند عادات زشت گذشته اش را فراموش کند.

در این جا ما هر کدام از این پندها را مورد برسی قرار می دهیم و دلیل شکل گرفتن هر کدام رو در ذهن خلاق مجید رو برسی می کنیم.




یادم باشد که زیبای ی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند


قبل از تحول: اگر قبل از تحول، مجید یک انسان خیلی خوب با اخلاقیات پسندیده رو می دید که یک اخلاق ناپسند مثل سیگار کشیدن داشت(فقط مثال بود وگر نه من هم مثل شما می دونم که توی کشور ما هیچ کس سیگار نمی کشه) اون فرد رو سک انسان کوچک و بی ارزش تصور می کرد و اصلا اون رو به حساب نمی آورد.

بعد از تحول:اما بعد از تحول به این نتیجه رسید که حتی بد ترین انسان ها هم دارای خصلت های خوبی هستند هر چند کوچک و همین اصل به او امید داد که انسانی مانند او هم توانایی تغییر کردن رو داره و می تونه متحول بشه و در یک جمله ماهی رو هر وقت از آب بگیره تازس.




یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند



قبل از تحول: اون زمان ها مجید هیچ دوستی نداشت و هیچ کس با او رفت و آمدی نمی کرد و همین موضوع باعث شده بود تا مجید تفکرات عمیق و تحقیقات گسترده ای در این مورد انجام بدهد که نتیجه ی این تفکرات عمیق و تحقیقات گسترده این بود که دیگران به علت طرز نگرش او نسبت به خودشان از او خوششان نمی آید حال اینکه شخصیت او اینگونه شکل گرفته بود و در رفتارش با دیگران صداقت داشت و ظاهر سازی نمی کرد

بعد از تحول: همین موضوع باعث شد تا او بعد از تحول یک تصمیم بگیرد و آن این بود که دیگران را همان طور که هستند بپذیرد نه همان طور که او می خواهند باشد. و این اصل باعث شد تا دوستتان زیادی پیدا کرد.

مبارکت باشه مجید جون.





یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم



قبل از تحول: در اون زمان برای مجید اصلا مهم نبود که دیگران راجع بهش چه فکری می کنند یعنی دیگران را آنقدر به حساب نمی آورد که بخواهند فکر هم بکنند. اما بعد از مدتی کنجکاو شد تا بداند دیگران راجع به او چه افکاری دارند به همین دلیل مدتی به صورت آزمایشی صحبت های مردم راجع به خودش را استراق سمع کرد و همین مدت کوتاه کافی بود تا او را دچار افسردگی مزمن کند.

بعد از تحول: اما بعد از تحول با خوش گفت: در دروازه را می شود بست اما دهن مردم را نه. (دهن نپتون را هم همین طور((204))) و همین حرف تحول دیگری را در زندگی او ایجاد کرد و آن این بود که خودش را همان طور که هست قبول کند و مردم می توانند تفکراتشان را برای خودشان نگه دارند.






که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد


قبل از تحول: اون زمان مجید برای دیگران حتی اونقدر ارزش قائل نبود که باهاشون حرف بزنه چه برسه به این که باهاشون قهر هم بکنه و همین موضوع باعث شده بود تا دچار دوگانگی شخصیت بشود و فرت و فرت با خوش قهر بکنه

بعد از تحول: بعد از تحول مجید متوجه شد که تا با خودش کنار نیاید نمی تواند با دیگران کنار بیاید به همین خاطر برای اینکه بتواند با خودش آشتی کند یک جلسه ی آشتی کنان در یکی از رستوران های شهر که اسمش رو هم نمی گم(اگه حاظر بشه اسپانسر نقدهای من بشه اسمش رو می گم) با حظور جمعی از بزرگان و ریش سفیدان از جمله من(ریش سفید) محمد حسین(رئیس پلیس) ژوپیتر و سهراب(مدیران سایت) و چند تن دیگر از دوستان که به علت زیغ متن وقت نمی کنم تک تک اسم ببرم در اون حظور داشتن و بعد از ساعت ها مذاکره و گفت و گو و پادرمیانی بزرگان موفق به اشتی دادن دو طرف مذاکره یعنی مجید و خودش شدیم. از همین جا از همه ی دوستانی که در این امر خطیر ما را یاری فرمودند تشکر می کنم.( همین الان بهم خبری رسید که رئیس رستوران قبول کرده به عنوان اسپانسر نقد های من فعالیت کنه) و همچنین از ریاست محترم رستوران جلبک دریایی واقع در آتلانتیس خیابان توتیا کوچه ی شقایق دریایی جنب شعبه ی مرکزی بانک نپتون تشکر ویژه می کنم با دارا بودن یک مکان مدرن و ساکت و آرام توانست محیطی مطلوب را برای برگذاری مذاکرات فراهم کند.( اگه کسی قصد داشت به عنوان اسپانسر من فعالیت کنه از اون هم تشکر می کنم ها گفته باشم.)




یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم




قبل از تحول: اون زمان همان طور که گفتم پر از درگیری و کشمکش بود حتی یک بار هم کار به طلاق و طلاق کشی کشید و ..... یک لحظه صبر کنید ببینم آدم که از خودش طلاق نمی گیره .....



نقد در حال بارگیری می باشد لطفا تا پایان بارگیری شکیبا باشید......

شکایت و شکایت کشی یا یک همچین چیزی.


بعد از تحول: بعد از مراسم آشتی کنان مسیر تازه ای در زندگی مجید تاسیس شد(بنده هم در مراسم افتتاحش بودم عجب اتوبانی بود. توپ.) و باعث شد تا مجید به این اصل اساسی برسد که باید انسان با خودش مهربان باشد.




چرا که شخصی که با خود مهربان نیست، نمی تواند با دیگران مهربان باشد.



قبل از تحول: می دونید دیگه با خودش مهربون نبود


بعد از تحول: گفتن نداره با خودش مهربا شد

کوتاه و خلاصه




سال نو رو به خانواده ی زندگی پیشتاز تبریک می گم !


هان.....! من الان باید این رو نقد کنم؟ یعنی این قسمت امضا هم باید نقد بشه؟


چه کنم نقدش می کنم کار دیگه ای که از دستم بر نمی آد اما در یک جمله

مجید می گه:سال نو را به خانواده ی اعضای سایت زندگی پیشتاز تبریک می گویم.

و در آخر یک سوال: مجید چرا به جای خودمون به خانواده هامون تبریک گفتی ؟ ما کشکیم؟



پایان



چند تا موضوع هست که باید یاد آوری کنم

1. قابل توجه مجید هر چقدر امضا کوتا تر باشه نقد من هم تخصصی تر می شه و ما می تونم روی اون موضوع تمرکز کنم و مجبور نشم هی از این موضوع به اون موضوع بپرم

2. اینجا پست ندید برای درخواست امضا به پست زیر مراجعه کنید

http://forum.pioneer-life.ir/thread1099.html

3. در صورتی که هر صحبتی راجع به نقد ها داشتید یا خواستید چیزی بپرسید به پست زیر مراجعه کنید

http://forum.pioneer-life.ir/thread2996.html#post39636

nepton
2014/03/30, 13:41
سرنوشت ننوشت گر نوشت بد نوشت نمی توان سر نوشت را از سر نوشت



سلامی به زیبایی نقد بنده / چه نیکو بود انتقادات بنده

ز نقدم کنون پند گیر ای عزیزم / وگرنه پنیری شوی توی یخچال بنده



سرنوشت ننوشت گر نوشت بد نوشت نمی توان سر نوشت را از سر نوشت



اول از همه این متن رو معنی می کنم تا شما هم مثل من با ابعاد پنهان این امضا آشنا بشید و در ادامه نقد گیج نشید که بپرسید این چه ربطی به امضای هوراس داشت حالا؟



امضا می گه: سرنوشت مشق شب های من را ننوشت تازه وقتی هم که نوشت خیلی بد خط نوشت

و در ادامه می فرمایند: نمی شود دوباره مشق ها را دوباره نوشت


حالا که با معنی این امضای نه چندان بشر دوستانه آشنا شدید بگذاری داستانش رو هم براتون تعریف کنم


همون طور که حتما خودتون خبر دارید هوراس یکی از خدایان مصری هست(خدای جوجه شاهبن ها. و صد البته بنده هم نپتون بزرگ خدای دریاها و اقیانوس ها معروف به خشم دریاها هستم.) و از اونجایی که حتی ما خدایان هم یک زمانی بچه بودیم هوراس مجبور شد در اون زمان تن به مدرسه رفتن بده (زمان من مدرسه نبود به همین خاطر من از این تجربه ی شیرین بی نسیب موندم اما بعدا رفتم نحضت سواد آموزی و چند وقت پیش هم سی ششمین مدرک پی اچ در ام رو در رشته آبیاری گیاهان دریایی گرفتم.)


هوراس هم مثل هر بچه خدای دیگه ای لوس و ننر بار اومد و بچه ی خیلی تخس و شر و شوری بود و هیچ کس از دستش آسایش نداشت. ( نه خیر زمان ما که از این خبرها نبود من تمام دران کودکیم رو توی شکم پدرم سر کردم و انسان خود ساخته ای بار اومدم. در اینجا جا داره از ژوچیتر به خاطر نجاتم از شکم بابا تشکر کنم.)


همون طور که گفتم هوراس بچه ی شر و شوری بود و در مدرسه برای خودش گروهی تشکیل داده بود و از بچه های کوچکتر اخاذی می کرد((81)) و با عرض تاسف دو تا از برادر زاده های من یعنی آرتمیس و آپولو هم در اون گروه حظور فعال داشتن.((119))


حالا حتما می پرسید: این داستان سرنوشتش کجا بود؟

و هم حتما جواب خوام داد: عجله نکنید الان بهش می رسیم.


در اون مدرسه دانش آموزی هم بود به اسم هوئه هوئه کویوتل(ایزد سرنوشت) که به اختصار بهش هوئه می گفتن اون بر خلاف الانش در بچگی خیلی ریز جسه بود و همین باعث می شد تا مورد توجه آزار ئ ادیت های هوراس قرار بگیره اما از اون جایی که خیلی مغرور بود و زیر بار حرف زور نمی رفت هوراس هم بیش از پیش اون رو اذیت می کرد تا اینکه یه سال عید که به همه ی بچه خدایان پیک نوروزی داده بودن هوراس هوئه رو به زور کتک مجبور می کنه تا در ایام تعطیلات نوروز مشق های عیدش رو براش بنویسه اما هوئه که دل خوشی از هوراس ندداشته تمام مشق ها را با خط بد و پر از غلط می نویسه و در روز اول شروع مدارس به هوراس می ده و هوراس هم بدون اینکه نگاهی بهش بندازه اون رو تحویل معلم می ده و معلم هم صاف اون رو می بره پیش پدر هوراس یعنی ازیریس.


دیگه خوتون حدس بزنید چه اتفاقی افاده بعدش


لحظه ای که ازیرس پیک نوروز رو به هوراس نشون می ده((105))

قیافه ی ازیریس در اون لحظه((9))~x(

قیافه ی هوراس بعد از زد و خورد((37))







نتایجی که از این داستان گرفتیم


1. با هوئه در نیافتید چون مثل هوراس در کل زندگی سرنوشتتون اینه که بدبخت باشدی.

2. مشق هاتون رو خودتون بنویسید






مطمئنم حالا براتون یک سوال پیش اومده که چطوره که هوراس الان اینقد انسان خوب با ادب شریف و انسانیه خیلی سادس بعد از اون ماجرای مشق عید ازیریس من رو به استخدام کرد تا بر تربیت هوراس نظارت کنم و بعد از تلاش های فراوان و خون دل خورد و شب بیداری های بسیار موفق شدم از اون هوراس این هوراس رو بسازم به افتخار خودم((86))

nepton
2014/04/03, 13:57
mt4030


دوشواری((42))((42))





این امضا اصلا نوشته شده تا من رو آزار بده اما نگران نباشید من بیدی نیستم که با این باد ها بلرزم ولی محسن واقعا زشت نیست که هم سایتیت رو اذیت می کنی و بهش تیکه می اندازی؟((68))

کلمه ی دوشواری را می توان به چندین طریق مختلف معنی کرد که من اون ها رو می گم تا همه متوجه بشید محسن در تمام حالات کاری به جز کوچک شمردن توانایی من در نقد نداشتهو




1.دوشواری: در این جا منظور محسن کلمه ی دشواری بوده اما به علت لهجه ی غلیظ شما فکر می کنید گفته دوشواری.

معنی کلمه ی دشوار هم که معلومه یعنی سخت، مشکل و یا به کاری اتلاق می شه که از انسان زمان و انرژی زیادی می گیره.

و محسن در این امضا می گه که نقد این امضا خیلی سخته و عمرا بتونی براش چیزی بنویسی.

در اینجا جا داره تا بهش بگم « زهی خیال باطل»







2. دوشواری: همتون می دونید معنی کلمه ی دوش چیه دوش یعنی پشت کمر.

مثل اینکه می گن یارو بار مشکلات زندگی رو به دوش می کشه.

کلمه ی واری هم در واقع کلمه ی واره بوده که به علت لهجه ی غلیظ محسن شما فکر می کنید نوشته واری.

واره هم یعنی مثل، مشابه. مثل جمله واره یا شبه جمله که به کلمه ای که به تنهایی یک جمله محسوب می شه اتلاق می شه.

که یعنی چیز کوچکی که مثل مشکل می تواند کمر را خم کند که در این امضا یعنی:

نقد این امضا به قدری دشوار است که کمر نپتون زیر بار همین یک کلمه خم می شود.

در این جا جا داره بگم « نپتون مثل کوه در برابر مشکلات می ایسته محسن»






3. دوشواری: دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند. یک معنی دیگر دوش، دیشب هست

پس معنی جمله اینه که دیشب دیدم نپتون از دست امضای من کلافه شده بود.

اما همش دروغه من مثل یک شیر این امضا رو نقد می کنم






4. دوشواری: در این یکی برداشت از امضا دوش به معنی دوش حمام هست یعنی همون وسیله ای که وقتی وارد حمام میشید می روید زیرش و خودتان را می شویید.

در اینجا محسن می گه نپتون بعد از کلی تلاش ناموفق برای نوشتن نقد من داغ کرد و برای خنک شدن رفت زیر دوش آب

اما همون طور که گفتم واره یعنی مثل مانند پس منظور محسن چیزی شبیه به دوش بوده که آب رو از بالا به پایین می ریخته

پس می شود گفت منظور محسن این بوده که نپتون بع از داغ کردن رفته زیر آبشار ویکتوریا تا کمی خنک بشه

که دروغ محضه چون من توی آتلانتیس زندگی می کنم آتلانتیس هم زیر آبه پس کلا داغ نمی کنم.






((42))((42))

در این جا محسن که فکر می کنه من مثل .... توی نقد امضای اون موندم داره به ریشم می خنده

اما زهی خیال باطل چون من اصلا ریش ندارم((206))





و اما سخن پایانی:

محسن جان همین جا بهت بگم که نمی تونی روی من رو کم کنی حالا هر چقدر هم که امضا بگذاری باز هم نمی شه پس الکی خودت رو خسته نکن .






پ.ن اگه در مورد امضا ها خواستید پست بدید هر پستی به لینک زیر برید


http://forum.pioneer-life.ir/thread2996.html

nepton
2014/04/04, 13:40
shiny




واقعن به این
جمله معتقدم :

بهتراست
منفورباشی به خاطر چیزی که هستی ، بجای اینکه محبوب باشی به خاطرچیزی که نیستی . .





سلامی به زیبایی نقد بنده/ چه نیکو بود انتقادات بنده
اگر قصد داری که محبوب گردی تو شاینی/ کمی گوش کن پند زیبای بنده



اولین کلمه ای که در این امضا خودنمایی می کنه کلمه ی واقعن بود من نمی دونم توی این دوره زمونه توی مدرسه چی به این بچه ها یاد می دن که هنوز نمی دونن واقعا رو واقعن نمی نویسن بلکه واقعا رو واقعا می نویسن.

نمی دونم شاید هم واقعا نظام آموزشی تغییر کرده و واقعا کلمه ی واقعا رو واقعن می نویسن و یا شاید هم شاینی از اون دانش آموزهای تنبل و درس نخون هست.

برای اطمینان از این موضوع دیشب به صورت مخفیانه به مدرسه ی شاینی نفوذ کردم و قبل از شناسایی شدن توسط سرایدار مدرسه موفق شدم سه تا از نمره های شاینی رو بخونم که عبارت بودند از:

ریاضی: 9.75

ادبیات:0.5

علوم: 14

دیگه حرفی برای گفتن نمی مونه...





واقعن به این
جمله معتقدم :


واقعن خوبه که انسان به چیزی در زندگیش اعتقاد داشته باشه چون همین اعتقادات هست که به زندگی انسان هدف می دهد.






بهتراست
منفورباشی به خاطر چیزی که هستی ، بجای اینکه محبوب باشی به خاطرچیزی که نیستی . .




همون طور که حتما می دونید کم هستند افرادی که مثل من و چند نفر دیگه که اسم نمی آرم بتوانند همبن طور الکی حرف های قلمبه سلمبه و دهن پر کن بزنن و مطمئنم که می دونید شاینی جزو اون افراد نیست.

پس حتما داستانی پشت این امضا بوده و من وظیفه ی خودم می دونم که پرده از این داستان بردارم



این شما و این تلفن قصه گوی عمو نپتون:


سلام بچه های گلم امیدوارم همتون خوب خوش باشید امروز با یک داستان دیگه به خونه هاتون اومدم داستان امروز راجع به یک دختر خانومیه که خیلی تنبل بود به اسم شاینی این دختر خانوم درس نخون برای اینکه پدر و مادرش فکر کنن که بچه ی خیلی زرنگه همیشه وانمود می کرد که درس می خونه و هر روز به پدر و مادرش می گفت که یک بیست می گیره.

فشاینی خانوم قصه ی ما به خوبی و خوشی در کنار خانوادش زندگی می کرد تا اینکه یک روز پدرش تصمیم می گیره برای تشکر از کادر سخت کوش مدرسه ی شاینی به مدرسه ی اون بره و دیگه گفتن نداره که دست از پا دراز تر و در حالی که نصفش از خجالت درون زمین فرو رفته به خانه بر می گرده و منتظر برگشتن شاینی از مدرسه می شه.

پدر شاینی به محظ ورود شاینی برای اینکه حساب کار دستش بیاد اول یه چک آبدار بهش می زنه و بعد شروع به داد و بیداد می کنه که شاینی از اون ها هیچی نفهمید چون داد و فریاد پدرش سرعت مافوق بشری داشت اما در این میان توانست متوجه یک جمله بشود که همون جمله هم تاثیر عمیقی بر پیکره ی اون گذاشت و اون جمله این بود اگر ما از تو بخاطر تنبل بودنت بدنون می اومد بهتر از این بود که بخاطر یک مشت دروغ تو رو دوست داشته باشیم اونجوری لااقل می توانستیم برات معلم خصوصی بگیریم تا توی درس ها بهت کمک کنه...

و از اون به بعد شاینی شروع کرد به درس خوندن و تا آخر عمر در کنار خانوادش به خوبی و خوشی زندگی کرد.


خب دیگه بچه های گلم تا یک داستان دیگه از تلفن قصه گوی عمو نپتون شما رو به خدا می سپارم.



این هم داستان این امضا البته به همین سادگی ها هم نبود بعد از دعوای اون شب شاینی مجبور شد تمام شب رو پشت در خونشون سر کنه مدارکش هم موجوده

6899

این عکس آواتار شاینی هست که اون رو درحالی که پشت در خونشون کز کرده نشون می ده اگه دقت کنید می توانید بغض ناشی از دعواش با پدرش رو در چشماش ببیندید.



سخن آخر: زمانی که شما داشتید داستان امضای شاینی رو از تلفن قصه گوی عمو نپتون گوش می دادید من یک تحقیق انجام دادم و متوجه دم که واقعا، واقعا رو به صورت واقعن نمی نویسن بلکه واقعا رو در مدارس هم واقعا تدریس می کنن.


shiny

nepton
2014/04/04, 14:45
momo jon





باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .




سلامی به زیبایی نقد بنده /چه نیکو بود انتقادات بنده

زمانی که باد می آید از سمت مغرب/ بسازم یه دیوار از سمت مشرق



[/

باد می وزد...CENTER]

این جمله من رو یاد یک شعر از کامران رسول زاده انداخت



کوچکتر از آنکه مرا زیر و رو کنی/ حتی اگر هر آ«چه که داری رو کنی
کوچکترید از انکه بدانید من کیم/ از کوه ها نام مرا جستجو کنید
ای بادهای سرد مخالف منم درخت/ باید که ریشه های مرا جستجو کنید
ای باد های سرد مخالف می ایستاده ام/ این ریشه ام که خنجرتان را فرو کنید
بر مباد تیغ شما زخمی ام کند/ شاید به خواب مرگ مرا آرزو کنید


***

بر من مباد نقد تو زخمی ام کند/ باید به خواب مرگ مرا آرزو کنی






[CENTER]میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی
تصمیم با تو است . . .





من موندم تو توی جه عصری زندگی می کنی که خبر نداری حتی آسیاب ها هم دیگه برقی شدن و اصلا آسیاب های بادی منسوخ شدن.

حالا هم از اونجایی که نمیخوام پول هات رو برای ساخت آسیاب بادب حروم کنی چند تا پیشنهاد بهت می دم که هم پولت رو دور نریزی هم کلی سود از اون ها بدست بیاری.



1. توربین بادی: مناطق باد خیز محل خوبی برای ساخت توربین های بادی هست و می شود به وسیله ی اون ها انرژی پاک بدست آورد و یک نیروگاه خصوصی برق بادی ساخت.

با این کار علاوه بر اینکه به حفظ محیط زیست کمک می کنی از طرف دیگه سود سرشاری هم از احداث این نیروگاه بدست می آوری.



2. جذب توریست های ایرانی و خارجی: در صورتی که محلی برای کرایه ی کایت یا گلایدر درست کنی سالانه هزاران نفر برای تفریح به اون محل میان و می توانی سود سرشاری از اون بدست بیاری.



3. این پیشنهاد از پیشنهاد های قبلی به صرفه تره چون هم هزینه ی کمتری نیاز داره هم می توانی هر زمان که خواستی ازش استفاده کنی.

پیشنهادم اینه که لباس هایی رو که میشوری رو بند پهن کنی تا توسط باد با سرعت خیلی زیادی خشک بشن که از لحاظ زمانی برایت خیلی به صرفه هست.




در این جا جاداره از نمسیس بخاطر کمک شایانش برای نگارش این نقد تشکر کنم.



momo jon

nepton
2014/04/05, 21:01
Cyrus-The-Great




.I don't know where I'm going, But I'm on my way

Carl Sagan-



امروز به یاد قدیم ها با یک نقد اتهام برانگیز اومدم تا پرده از چهره ی واقعی علیرضا بردارم



ترجم ی فارسیه امضای علیرضا: من نمی دانم که به کجا میروم ، اما من در راه هستم
کارل ساگان -




اول از همه برای اونایی که برای اظهار فضل دست به نوشتن این امضاهای قلمبه سلمبه زدن بگم که فکر کردی فقط خودت بلدی؟

من نمی دانم که از کجا مده ام اما می دانم که کجا هستم.

بفرما کاری داشت؟

اما خودت بگو فایده ی این جملات چیه اگه پشت اون ها عملی نباشه؟ از قدیم گفتن ز عمل کار برآید به سخندانی نیست.


وقتی می گی نمی دونی به کجا می ری یعنی توی زندگیت هدهی نداری و کسی که در زندگیش هدف نداشته باشه عالت دست دیگران می شه.

و با سخنان زیبا اما بی معنی خیلی زود از را به در می شه.

برای مثال تو خیلی به کشورت و تمدن تاریخیش علاقه داری این از نام کاربریت که کورش بزرگه کاملا مشخصه.

اما این نیز مشخصه که تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار گرفتی و این رو کاملا از نوشتن اسم کاربری و امضات به زبان سخیف و بیگانه ی انگلیسی می شود فهمید.




دشمنان ما همیشه به دنبال افرادی مثل تو هستن تا با سخنان زیبا آرمانگرایانه و مانند گرگی در حیئت میش افکار شما رو تحت تاثیر قرار دهند.

بیشتر کسانی که در ترور نخبه های کشور یا بمب گذاری ها دست داشته اند یا هکرها و دیگر عوامل اختلالگر جزو همین افراد هستند که توسط عوامل خارجی مورد سوء استفاده قرار گرفته اند.

و تمام این ها به این دلیل بوده که این افراد برای زنگی شان هدفی نداشته اند و دشمنان ما تونسته اند مانند برگی در باد آن ها را برای اهداف شوم خود برقصانند.



اما هنوز هم برای تو دیر نشده.

تو نمی دانی که به کدام راه کشیده می شوی اما هنوز در اول راه هستی و فرصت برای جبران هست تا دیر نشده برگرد.

تمامی اعضای سایت با آغوش باز پذیرای تو هستند ما تو را درک می کنیم و از تو کینه ای به دل نمی گیریم.

تو هم می توانی با ما برای آبادانی کشورت تلاش کنی. آری ما پشت تو هستیم.

تمام اعضای سایت زندگی پیشتاز پشت تو هستند.






معذرت می خواهم که مجبور شدم این امضا رو جدی بنویسم اما جز این راهی برای برگرداندن یکی از دوستانمون که در دام بیگانگان افتاده بود وجود نداشت.

nepton
2014/04/07, 20:48
argotlam





ببینید حرف زدن چه چیز وحشتناکی است،
که بزرگترین احترام به هر کسی
این است که برایش یک دقیقه سکوت کنند...!!




در ابتدا به نشانه ی اعتراض به این امضا یک دقیقه سکوت می کنم از شما دوستان عزیز هم خواهشمندم به تبعبت از من یک دقیقه سکوت کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

یک دقیقه تمام شد حالا نقد رو شروع می کنیم.


حرف زدن چیز وحشتناکی است؟

یعنی واقعا فکر می کنی حرف زدن اینقدر ترسناکه؟

یعنی تو فکر می کنی به جای صحبت و مذاکره برای صلح باید جنگید چون از حرف زدن می ترسی؟

یعنی کشته شدن هزاران جوان در جنگ برای تو از حرف زدن وحشتناک تر نیست؟

یعنی همه باید برای ترس های تو بمیرن؟

آخه تو چجور اژدها سواری هستی که مردمت رو به کشتن می دی؟





تنها نتیجه ای که من می تونم بگیرم اینه که ایشون یک اژدها سوار ترسوئه که خودش رو پشت مشکلات پنهان می کنه و به جای حل اون ها ازش فرار می کنه.




اما به نظرتون دلیل این ترس چیه؟ ما در این نقد سعی بر این داشته ایم تا ترس های اژدها سوارمون رو برسی و دلیل اون ترس ها رو ریشه یابی کنیم.




بعد از تحقیقات گسترده و طرح پرسش نامه های آماری و پخش اون ها میان دوستان و آشنایان اژدها سوارمون موفق شدم دلیل ای نوع فوبیا رو متوجه بشم.

دلیلش اینه که اژدها سوارمون خیلی خجالتی هست و نمی تواند منظور خود را در قالب کلمات بیان کند.

به همین دلیل هر زمان که نیاز به صحبت کردن دارد از فرط خجالت آب شده و در زمین فرو می رود و به اندوخته ی سفره های آب زیرزمینی می پیوندد.

(در همین جا از اژدها سوار به خاطر کمک به احیای سفره های آب زیرزمینی تشکر می کنم^:)^)

و همین امر حرف زدن را برای ایشان به کاری ترسناک بدل کرده بود و اژدهاسوارمون برای جلوگیری از ریخته شدن آبرو چندین هزاران ساله اژدهاسوارن و صد البته خودش این جمله را می گفت:

«سکوت بسیار ارزنده تر از حرف زدن می باشد.»

«غافل از اینکه سکوت از حرف بیهوده ارزنده تر است.»

و هر زمان که به مراسم تشیعع جنازه دعوت می شد بجای صحبت کردن در وصف کمالات مرحوم تازه در گذشته به احترامش یک دقیقه سکوت می کرد.

و هر زمان به مراسم عروسی دعوت می شد به جای تبریک به دو جوان تازه نو شکفته به احترام این وصلت فرخنده یک دقیقه سکوت می کرد.

و هر زمان به کنفرانس یا سمی نهاری دعوت می شد به جای صحبت پیرامون موضوع کمفرانس به احترام حظار یک دقیقه سکوت می کرد.
.
.
.
.
.
و الی آخر.............

nepton
2014/04/08, 20:47
Leyla




همواره در پیوند با رویاها باش،
چرا که با مرگ رویاها،
زندگی چون پرنده بال شکسته*ای است،
که یارای پروازش نیست.

لنگستون هیوز
o|^_^|o




سلام خسته نباشم ((62))... نباشید امروز اومدم لیلا رو بچزونم:-? .... نه منظورم این بود که نقد کنم ... اصلا ولش کنید بریم سراغ نقد....




همواره در پیوند با رویاها باش،


همواره یعنی جاده ای که صاف و هموار یا شاید هم منظورش همیشه باشه شاید هم هر دو.

پیوند هم یعنی پیوند دادن رسیدن به معشوق و از این جور معانی.

معنیش می شه این: همیشه در جاده ای صاف قدم بردار حالا اگه نمی تونی از طریق این جاده به عشقت برسی لاقل می توانی در خواب به معشوقت برسی




چرا که با مرگ رویاها،


و از اونجایی که تو به عشقت نمی رسی پس اگه نتوانی در خواب هم اونو ببینی بهتره بمیری(مرگ رویا در جمله ی بالا به معنی خواب معشوق رو ندیدنه)



زندگی چون پرنده بال شکسته*ای است،


زندگی همون فرد عاشقه و بال ها استعاره از کسی هست که اون عاشقشه یعنی فرد عاشق اگه خواب عشقش رو نبینه مثل پرنده ای هست که بال هاش شکسته



که یارای پروازش نیست.


یعنی عاشق اگه خواب عشقش رو نبینه دچار افسردگی می شه و دست به خودکشی می زنه درست مثل پرنده ی بدون بال که از غصه می میره





در اینجا چند تا سوال پیش میاد


1.این جمله وصف حال کیه؟


2. لیلا در این امضا چه نقشی داره؟


3.لنگستون هیوز کیه؟


4.او علامت ستاره بعد از بال شکسته چیه؟


5.از میان این همه حیوان که توی این دنیاست چرا لیلا توی امضاش از پرنده استفاده کرده؟


6.اون آدمک آخر امضا که آهنگ گوش می ده کیه؟





اگر دوست دارید جواب این سوالات رو بدونید با من بیاید و ادامه ی نقد رو بخونید اگر هم نه ... کسی که مجبورتون نکرده که بخونید....





قبل از شروع بگم که جواب سوالات رو به ترتیب نمی دم دلیلش هم اینه که دوست ندارم اگر هم مشکلی با ابن قضیه دارید به خودتون مربوطه پس به تشویش اذهان عمومی نپردازید.




ج1) کسی که این امضا رو نوشته مطمئنا خودش قبلا شکست عشقی خورده و افسرده شده و در آخر دست به خودکشی زده و این امضا رو به عنوان یک نصیحت به دیگران نوشته و در محضر دید عموم قرار داده.

پس جواب سوال یک اینه این جمله وصف حال لیلا هست.




ج4) اون علامت ستاره بعد از بال شکسته نماد همون سنگیه که به وسیله ی اون بال های او پرنده شکسته است.




جواب بقیه ی سوالات برای من خیلی مبهم بود اما مغز نخبه ی من شکست سرش نمی شه پس شروع کرد به فکر کردن و آواتار لیلا رو به یاد آورد


6923

همون طور که می بینید در آواتار لیلا یک جفت پا و یک گربه مشاهده می شود در اینجا بود که مغزم با این آواتار و سوال شماره5 یک معادله ی دو مجهولی به وجود آورد و شروع به استنتاج کرد.

ج5)چه موجوی به خوردن پرنده ها علاقه دارد؟ که عکسش هم در آواتار لیلا هست؟ بله گربه


حالا چه کسی از پرنده که اتفاقا خیلی هم غذای خوشمزه ای براش هست در امضاش استفاده می کنه؟ درسته گربه

حالا لیلا کیه؟ آفرین گربه

پس لیلا یک گربه هست که پرنده خیلی دوست داره




ج2) لیلا یک گربه هست این که کاملا مشخصه ولی کی گفته گربه ها عاشق نمی شن؟ بله لیلا یک روز که رفته بود توی پارک یک گربه ی خوشتیپ سفید می بینه و نه یک دل بلکه صد دل عاشقش می شه.

اما صاحب اون گربه مخالف ازدواج گربش بود و همون طور که ئر آواتار مشخصه اون رو بین پاهاش زندانی کرده این هم نقش لیلا در این امضا




ج3) باید تا حالا متوجه شده باشدی دیگه، لنگستون هیوز همون صاحب گربه ی خوشتیپ سفید رنگه که دو جفت کفش و به تبع اون دو جفت از پاهاش در عکس آواتار لیلا مشخصه




ج6)اون آدمک نماد لیلا هستش که بعد از شکست عشقی در حال گوش دادن به آهنگ های عاشقانه و غصه خوردنه

جتما الان می گید آدمک که خوشحاله درست گفتم؟

اون به یاد روزهای گذشته که با گربه خوشتیپه می رفت کافی شاپ افتاد و برای یک لحظه برق لبخند از روی چهرش گذشت.


و اون آواتار هم که عکس گربه خوشتیپه توشه برای اینه که لیلا بهش نگاه کنه و یاد گربه خوشتیپه رو در دلش زنده نگه داره


سخن آخر: لیلا اگر احساس کی کنی از شدت عصبانیت در حال انفجار هستی

اگر دلت می خواهد بنده را به 101تکه ی مساوی تقسیم کنی

اگر دلت می خواهد کل سایت رو منهدم کنی

اگر قصد داری خودت رو بکشی که از شر من راحت بشی

اول: از همه یک نفس عمیق بکش و نفرت رو از خودت دور کن

دوم: از اونجایی که انتقام باعث می شه زندگیت تباه بشه سعی کن فکر انتقام رو از سرت بیرون کنی

سوم: وقتی آرام شدی چون دلت نمی آید من یا سایت رو نابود کنی گزینه ی آخر رو انتخاب کن تا از شر هممون راحت بشی

nepton
2014/04/09, 20:20
مهشید



خداوندا ؟
نعمت به خران دادی و دولت به سگان پس ما به تماشای جهان آمده ایم ؟؟





این امضا منو یاد یک شعر انداخت که می گه:

ما به اینجا نه پی حشمت و جاه آمده ایم / خرمان آمد و در پی آن آمده ایم

که کلا هیچ ربطی به امضای مهشید نداره ولی من دلم خواست بگم مشکلی دارید؟((104)) نه؟ خوبه.





امضای زیبایست در خور سیاست مداران و انسان های بزرگ و کمی تا قسمتی سیاسی هست و همین امر باعث شده دست و پای من در نوشتن نقد بسته باشه وگرنه سرو کارم با ژوپیتر و لرد شمیمه.((69))


همین اول کار بگم بحث سیاسی ممنوع.>:/


ولی چه کنم که وجدان کاریم نمی گذاره نقدهام رو سانسور کنم اما از طرفی مغزم برام پیام اخطار ارسال می کنه به همین خاطر نقدم رو از یک نقد تخریبی به یک نقد ساختاری - تخریبی تغییر موضع دادم




خداوندا ؟
نعمت به خران دادی



کلمه ی خر در لغت به معنی بزرگ هست مثلا خر مهره یعنی مهره بزرگ و امثالهم البته به الاغ هم این واژه به کنایه اتلاق می شه که ما کاری بهش نداریم.

در قسمت اول امضا مهشید می گه خداوندا تو نعمت را به انسان ها بزرگ دادی البته بزرگ نه از لحاظ عرض و طول بلکه از لحاظ بزرگی در پیشگاه خداوند و بزرگی در صفاتی چون:

انسانیت. صداقت. عبادت خداوند. معرفت. و غیره ...

چنین انسانی همان طور که مهشید بهش اشاره کرد سزاوار نعمات خداوند هست و اکر ما شما خواستار این نعمات هستید باید شروط بندگی را به جای آورید و تجدید نظری در شیوه ی زندگیتان داشته باشید

مثل من که با شاد کردن شما گونی گونی ثواب کول می کنم می برم.





خداوندا ؟
و دولت به سگان
(خداوندا دولت به سگان دادی)



همان طور که می دانید سگ ها به وفاداری شهره هستند از ظرف دیگر نگهبانان بسیار خوبی هم هستند هرچند یک سری صفات هم دارند که باعث می شود در حق آنها ظلم شود

ولی همان طور که پلوتو در امضاش گفت:

«یادم باشد که زیبای ی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.»

ما نمی توانیم دیگران را به خاطر بدی هایشان دور بیاندازیم

پس معنی جمله ی دوم اینه که:

خداوندا دولت( منظورم کابینه ی دولت هستش اما وارد جزئیات نمی شوم چوندورش یک خط قرمز آتشین کشیدن) بله می گفتم:

خداوندا دولت را به انسان ها وفادار به کشور و نگبانان جان، مال و ناموس مردم سپرده ای که یعنی:

کشور به انسان های شایسته ای سپرده شده که به مردم و ملت خود وفادارند و زیر بار حرف زور خارجی ها نمی روند و خود را نگهبانان و حافظ مردم و منبع طبیعی کور خود می دانند.

(نه منظورم خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی نبود حافظ یعنی همون نگهبان Understand؟)





پس ما به تماشای جهان آمده ایم ؟؟



در اینجا مهشید بر خودش نهیب می زنه که با وجود چنین انسان های شایسته ای انسان وطن فروش و گماهکاری مثل من برای چه کاری به این دنیا آمده است؟

یعنی من مثل تماشاگران فیلم که به سینما می رن برای تماشای جهان به این دنیا آمده ام؟

ز کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

اگه جواب سوالت رو می خوای ...... بشنو از من چون حکایت می کنم / از گناهانت حکایت می کنم.

خدا از ائل به بنده هاش به یک چشم نگاه می کنه اما این خود انسان ها هستن که توجه خداوند رو جلب یا از خودشون سلب می کن

اما حتی بدترین انسان ها هم از توجه خدا بی نصیب نیستند تو هم با وجود تمام بدی هات شمر که دیگه نیستی که و خدا هم که می گه راه توبه بازه . صد بار اگر توبه شکستی باز آی.

توبه کن و سعی کن تغییر کنی و خودت رو بهتر کنی برای شروع هم آوتارت رو با یک عکس با حجاب عوض کن تا در محضر خداوند ضایع نشی


6931

خدا هم می گه که انسانی رو که من بخواهم عزیز کنم حتی اگر تمام دنیا بخواهند ذلیلش کنن نمی توانند.

سعی کن پیش خدا عزیز باشی وگر نه مال دنیا که چرک کف دسته.

امیدوارم این نصیحت ها بتواند ذره ای در انتخاب راه درست به تو کمک کنه





خداوندا ؟


این ها هم چند تا از دعا هایی هست که مطمئنم مهشید بعد از خواندن امضا به درگاه خداوند می کنه



خداوندا شر نپتون را از سر تمامی اعضای سایت کم بفرما.


خداوندا تمام بیماران از جمله دیوانگان و مجانین سایت و اللخصوص نپتون را شفای عاجل عنایت بفرما


خداوندا از ان جای که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند یا شر مرا از دنیا کم کن یا مال نپتون را


خداوندا اگر نپتون خیلی جون سقط بود به قطع نخاع فم راضی ام


خداوندا اگه نشد دیگه آخرش دستاش قلم بشه نتونه تایپ کنه هم راضیم



الهی آمین یا رب العالمین

nepton
2014/04/10, 13:16
DaReN



http://www.8pic.ir/images/55811830364797823705.gif
(http://www.8pic.ir/images/55811830364797823705.gif)



روزي ز سر بيکاري
رفتم به مغازه عطاري

رو به روي مغازه
ديدم چيزي تازه

صفي دراز و طويل
بلند، مثل دسته ي بيل

ديدم که دارن رسيد از راه
با ديدن صف کشيد يک آه

ناگهان از ميان دو صف
انتخاب کرد يکي و رفت تو صف

بعد از کلي انتظار و معطلي
که حرکت نکرد صفش حتي کمي

نگاه کرد به صف کنار دستی
که حرکت می کرد مثل ماشین بدون ترمز دستی

از بس که دارن ما عجول بود
صبر برایش مثل یک غول بود

از صفش جهید سوی صف دگر
کسی نگفت شیر دنبالت است مگر؟

با قدم نهادن در آن یکی صف
نهسی قدمش گرفت تمام صف

سرعتش رسید به سرعت حلزون
بخاطر چه کسی؟ فقط بخاطر اون

دارن از نا امیدی آه کشید
نگاهی به صف دیگر انداخت و داد کشید

حرکت صف دیگر به سرعت خرگوش
دارن بر سر خود زد یکی دیگر هم روش

دوباره شیرجه زد به صف اول خویش
این بار شانس گشت با دارن قوم و خویش

جلوییش رسید به پیشخوان کالا
لیک متصدی گفت صبر کن حالا

رفت سوی wکهC پشتش بود
دقیقه ای بگذشت و مرد پشتش بود

نفر جلوی دارن چشم خود را باز کرد
حرکت خود را همی آغاز کرد

رفت سوی صف دیگر پاکشان
صحبتی کرد با جمیع کاروان

گفت من مجنون و معلولم همی
از غضا بنده کمی کورم همی

مرحمت فرموده جان بچه تان
راه دهید من داخل صف این زمان

تا شنیدند مردان این قصه را
راه دادند مرد پا بشکسته را

چون دارن این قصه دید پندی گرفت
سوی صف رفت و کمی لنگی گرفت

گفت او نیز حرف های مرد را
لیک این بار خر نگشتند مردمان

از دور شنید که صدا می آید
متصدی از راه می آید

بچرخید سوی صف خودش
دشنامی فرستاد به روی خودش

صفش دوباره گشته بود شلوغ
خورشید بختش دوباره گشت بی فروغ

یک نظر بر این صف و بر آن یکی
یک قدم بر این صف و یک آن یکی

آخرش برگشت او به صف خود
منتظر ماند او به قدر یک نخود

تا رسید او پشت پیشخوان سبد
قلب او یک آن ز خوشحالی نزد

چشم خود بست و خدا را شکر کرد
لحظه ای خندید و چشمش باز کرد

پشت پیشخوان هیچ کس دیگر نبود
صف دیگر هم، کنون خالی ببود

دارن از بخت بدش آهی کشید
رفت سوی خانه و دادی کشید

nepton
2014/04/12, 19:42
percy jackson





زچشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا صبح اختر میشمارم
****
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

****
حافظا یارم بدان غم می خورم
از همین دلبستگی ها می خورم


(مال خودم بود در جواب یوسف گمگشته باز اید به کنعان)



به به رسیدیم به امضای جلبک بابا چند وقت پیش تولدش بود اینقدر گنده شده تا همین چند وقت پیش به سیب زمینی می گفتApples in the Ground بچه ها چقدر زود بزرگ می شن.

بگذریم. بریم سراغ نقد جلبک بابا





زچشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا صبح اختر میشمارم


پسر من مثل خودم خیلی باهوشه و در تمام علوم تخصص داره. یکی از اون ها علم نجومه که به حدی در این زمینه خبرس که میگه هر سوالی در مورد نجوم داری می توانی ازش بپرسی.

نا سلامتی پسر خودمه دیگه به من رفته.

یادمه اون موقع ها که کوچولو تر بود از شب تا صبح می نشست ستاره ها رو می شمرد تا تعداد دقیق اون ها بر حسب معادلات الگریتمی و دسته بندی از روش قطعه بندی بدست بیاره که البته چندان موفق نبود چون اون موقع تا صد بیشتر نمی توانست بشمره و هر وقت به عدد یازده می رسید خوابش می برد.

اما مهم اینه که مثل من چشم های تیز بینی داشت به حدی تیز بین حتی یک بار توانست ماه رو با چشم غیر مسلح روئیت کنه.

یه همچین پسری دارم من.





بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم






بله درسته پسر من سال ها تلاش کرد و درس خوند بیش از یک اختراع رو به ثبت رسوند( بله پسرم مخترعه پس چی اون توانسته دستگاه مکانیزه ی آبیاری گیاهان دریایی رو اختراع کنه بس که نخبس)

و بیش از ده مقاله ی علمی درباره ی دلیل ریخته شدن زباله های شیمیایی کارخانه ها به آب دریاها و دلیل خورده شدن ماهی های تن توسط نهنگ ها، کوسه ها، مرغ های ماهی خوار، فک ها و.... نگارش کرده است

که در معتبر ترین مجلات آتلانتیس که خودم هم سردبیر آن ها بودم به چاپ رسیده

وحتی موفق شد در جشنواره ی بنیاد نخبگان آتلانتیس مقام اول را کسب نماید که از قضا من رئیس افتخاری اون بنیاد هم بودم.

اما کسی قدردان زحمات و تلاش های شبانه روزی اون نبود.

نمی دونم چرا هیچ کس اینجا نخبه ها رو حمایت نمی کنه؟ ببیندی جاهای دیگه برای نخبه هاشون جی کار می کنن و ما چی کار می کنیم.

پسرم در بدترین شرایط آب و هوایی اعم از طوفان های فصلی دریایی و جریان های پرفشار ساحلی و شوری بیش از سی و پنج درصدی درس خوند و توانست بالا ترین رتبه رو در مدرسه ی نخبگان آتلانتیس بدست آورد و با معدل کل11/75فارغ التحصیل شود.

اون وقت به جای قدردانی از این نابغ ی تمام عیار حتی اجازه کنکور دادن بهش ندادن.

هر چند می خواستم دانشگاه ثبت نامش کنم ولی بیچاره پسرم قبول نکرد و تصمیم گرفت بره خارج از کشور درس بخونه تاوقتی معروف شد همین هایی که دست رد به سینه اش زدند بیان با سلام و صلوات روی دست ببرنش.






حافظا یارم بدان غم می خورم
از همین دلبستگی ها می خورم


(مال خودم بود در جواب یوسف گمگشته باز اید به کنعان)





حقا که پسر خودمی از قدیم گفتن:

پسرکو ندارن نشان از پدر / نشاید که نامش نهند آدمی

این باعث افتخارمه که پسرم هم مثل خودم هنرمنده و دستی به قلم داره حالا برای درم بهتر استعداد بی نپیر پسرم شعرش رو براتون معنی می کنم.


پسرم چه زیبا می گه که:

حافظ رفیق شفیقم بفهم که من دارم غم می خورم.

(حالا ببیند دلیل غم خوردنش رو چه زیبا بیان کرده)

من از این جهت غم می خورم که بابام بهم غذا نمی ده و مجبورم دل و جگر ماهی بخورم و از بس دل خوردم به دل دل بسته شده ام.

چقدر زیبا... صبر کن ببینم...((86))((62))((231))X( من بهت غذل نمی دم؟ این جای دستت دردنکس که داری آبروی من می بری؟

یه عمر تر و خشکش کن اون وقت اینجوری جواب محبت هاتو می ده.

کی بود که به مدیرت پول داد سال آخر نندازتت؟ کی مقالات در پیتت رو جاپ کرد و اختراع زهوار درفتت رو برات ثبت کرد؟ کی پول سفر به کره ی ماهت رو داد؟ کی بود که پول داد بری خارچ پی اللی تللی؟

بشکنه این دست که نمک نداره

صادق داداش ولم کن بگذار برم حساب این بچه ی قدر نشناس رو برسم ... ده ولم کن داداش

.................................
..................................
.....................................
.......................................

از پخش بقیه ی نقد به علت صحنه های خشونت آمیز معذوریم((89))

nepton
2014/04/14, 21:07
alirezaranger2015




دادن سپاس و لایک علاوه بر دفع بلا باعث برکت و عزیز شدن در میان کاربران و تشویق صاحب پست نیز میشود.......(کتاب آثار و برکات سپاس و لایک از شیخ مونجوق)





تو واقعا نمیخای منو یه نقدکی بکنی؟


راستش را بخواهی نه نمی خواهم البته نه اینکه نخواهم در واقع نمی توانم

هرچه نباشد سال ها در محضر این استاد فقید و جلیل و القدر درس فلسفه و عرفان نقد خوندم

و شایسته نیست بعد از این همه سال شاگردی حرمت استاد و شاگردی را زمین بی اندازم و سخنان گهر بار ایشان رو نقد کنم

چنین بی حرمتی برای من به منزله ی مرگ است

اما چه کنم که نمی توانم روی علیرضا را نیز زمین بی اندازم جرا که درخواست داده و بی ادبیست اگر در خواستش را بی پاسخ بگذارم

پس بر آن شدم تا در این مورد خاص از آن شیخ بزرگوار کسب تکلیف کنم

که ایشان این گونه جواب مرا دادند:

شاد کردن دل مردم در نظر خداوند بسیار پسندیده است و اجر بسیاری دارد اگر گوشه ثوابی از آن به من رسد خداوند را شاکرم.




هر چند که هنوز دلم رضا نبود اما نقدر بر این امضا نگاشتم که به مظمون زیر است که امیدوارم به مزاق دوستاران نقد خوش بیاید و مورد پسند واقع شود


شاد کردن دل دیگران در نزد خداوند از اجر و ثواب زیادی برخوردار است و برای این کار روش های بسیاری و جود دارد

یکی از آن راه ها تشکر کردن است تشکر برای زحماتی که می کشند و کارهای که برای شما انجام می دهند.

مثلا خود من که بدون هیچ چشم داشتی برای شما نقد می نویسم اگر از من تشکر کنید انگیزه ی بیشتری برای نوشتن پیدا می کنم

اما اگر ببینم از کارم استقبال نمی شود کم کم انگیزه ام را از دست می دهم و دیت از کار می کشم

که این موضوع در مورد مترجمان تایپیست ها نویسندگان مدیران و دیگر زحمت کشان سایت هم صادق است



**********************
(توجه توجه

این صرفا یک تحدید است


پس اگر تشکر نکنید من هم دست از نوشتن بر می دارم و همگی شما را به سوگی عظیم می نشانم)




*******************



حال که از فواید سپاس گفتیم خوب است به لایک هم بپردازیم که عملیست بسیار پسندیده تر از سپاس

تا حدی که در کتاب جامع السایت از شیخ اسپم در جلد دوم بخش اللایک اگر اشتباه نکنم صفحه1392 آمده است که:


زدن یک لایک بهتر از هزار سپاس است و نزد نویسندگان از تاثیر بیشتری برخوردار است


پس هرچه از فواید لایک بگوییم کم است در همان کتاب از شیخ مضر آمده است که:

ترک لایک برابر با کسر هزار امتیاز است

و نزد مدیران سایت ها بسیار عمل زشتی می باشد و اصلا سفارش نشده است



زمانی در یکی از کلاس های غرفان نقد که با شیخ منجوق داشتم سوالی من باب فایده ی لایک و سپاس از ایشان پرسیدم که تا این حد بر آن سفارش شده که اینگونه پاسخ شنیدم:


انسانی که همیشه از دیگران بخاطر زحماتشان تشکر می کند در نزد ایشان بسیار عزیز است

چنین فردی دیگران را به ادامه کارشان تشویق می کند و به ان ها روحیه می دهد

و این کار باعث می شود تا دیگران به خودشان اجازه کم کاری ندهند و کارشان را به نحو احسن انجام دهند.




و اینک نقد را باسخنی دیگر از شیخ منجوق به پایان می رسانم:


ایشان می فرماید که:

اگر اینترنت پر سرعت نا محدود وایرلس را در دست راستم و بهترین کمامپیوتر ها و لپ تاپ ها و آی پدها و .... را در دست چپم قرار دخند باز هم از دادن سپاس و زدن لایک دست بر نخواهد داشت.






alirezaranger2015

nepton
2014/04/19, 21:24
avenjer







احمق ها از گذشته حرف میزنند.دیوانه ها از اینده و عاقل ها از حال.

مرد نثر افرینش است و زن شعر آن.

همیشه دم از صلح بزن ولی اماده جنگ باش.

ناپلئون بناپارت


اول از همه با سلام شروع می کنم چون سلامتی میاره...


سلام...


حالا که سلام کردم می رم سراغ نقد اما قبلش یک توضیحی راجع به نقد بدم و اون اینه که براساس دلایلی که فقط خودم اطلاع دارم و ممکنه شما هم بعدا اطلاع پیدا کنید قسمت اول امضا در آخر نقد می شه پس:

از گفتن جملاتی چون:

1.«نپتون پس نقد قسمت اول امضا کو؟»
2.«نپی این نقدت که ناقصه.»
3.«ا په چرا نقد قسنت اول رو نزاشتی داداش؟»

بپرهیزید.




مرد نثر افرینش است و زن شعر آن.




دلیل اینکه مردان نثر آفرینش هستند اینه که نثر اصولا ساختار قوی تر و منسجم تری داره از طرف دیگه نثر پخته تره

چرا که از زمان آفرینش زبان نثر با اون عجین بوده و به طبع او تغییر کرده و کامل تر شده

و به وسیله ی او می توان هزاران کار مختلف رو انجام داد مثل:

نوشتن نامه اعم از دوستانه و اداری. اسناد و مدارک. دستور العمل ها. نقد ها. داستان ها و هزاران هزار کاربرد دیگر نثر



اما شعر برعکس نقد از لطافت بیشتری برخورداره و دقیقا مثل زن ها بسیار پیچیده و پر رمز و رازه و درک شعر مثل زن ها کار حضرت فیله

و از طرف دیگر شعر برعکس نثر که دارای ساختار منسجم و قابل درک ی هست شعر دارای هزاران هزار آرایه ادبی هست که برای نامفهوم کردن معنی شعر از هیچ کاری دریغ نمی کنن

و برای فهمیدن هر کدام به هزاران هزار سال تلاش و کوشش و درس خواندن نیاز است



و در یک کلام :


مرد یا نثر بسیار رک حرف خود را می زند و قابل درک است و به راحتی می توان آن را شناخت

اما زن یا شعر شناخت آن بن کل غیر ممکن است و کلا در فکرش فرو نروید بهتر است

چون همان طور که می توان هزاران معنی ضد و نقیظ برداشت کرد زن ها همی می توانند در حالی که

به جاریشان لبخند می زنند نقشه ی قتلشان را در سر بپرورانند

یا در حالی که به شوهرشان به خاطر بیش از حد غیرتی بودن دعوا می کند در دلش به داشتن همچین همسر غیرتی افتخار می کند.

کاری که از هیچ مرد یا نثری بر نمی آید. نه شما بگویید همچین کاری برای یک مرد ممکن است؟ که در آن واحد دو احساس کاملا متفاوت را بروز دهد؟ نه ممکن است؟



تمام این معانی که در همان یک خط گنجانده شده بود بدین معنی است که رضا یک انسان موافق تبعیض جنسیتی است و با برابری حقوق زن و مرد مخالف است

من به خاطر اینکه این بخث جزو خط قرمز هاست چیزی نمی گم خود خانم ها می دونن و رضا((200))




همیشه دم از صلح بزن ولی اماده جنگ باش.


در اینجا با روی دیگری از شخصیت رضا آشنا می شوید. آن رو سکه.


طی تحقیقاتی که در زمان مزاکرات داشتیم متوجه شدیم که هرگاه مذاکرات به نفع ایران پیش می رفت خانم اشتون و همراهانش در محل مخفی داخل هتل محل اقامتشون دیدار می کرده

و بعد از هر دیدار ناگهان ورق مذاکرات به نفع طرف غربی بر می گشت که بلافاصله به دست مذاکره کنندگان داخلی که آماده هر کارشکنی بودند طرف غربی خلع صلاح می شد.

و ما مشکوک شده بودیم که به احتمال زیاد دلیل اینکه مذاکرات پیشرفت چشم گیری نداشته مداخله شخصی در روند مذاکرات است

یعنی همان فرد مشکوک که به صورت پنهانی با کاترین دیدار می کرده

پس گروه ما در صدد افشای هویت فرد مشکوک که با نام رمز هوش سیاه نام گذاری شده بود بر آمدیم

اما نفوذ به آن بخش از هتل محل اقامت طرف غربی سرشار از نگهبانان تا دندون عقل مسلح بود کار بسیار مشکلی بود

اما به هر شکلی بود با انجام چند عملیات ایزایی گروه موفق شد مقدمات نفوذ من را به داخل بخش محافظت شده فراهم کند.

و من موفق شدم از طریق کانال کولر به اتاق محل ملاقات کاترین و فرد مشکوک برسم و صحبت هاشون رو استراق سمع کنم

اما دید مناسبی به چهره ی هوش سایه نداشتم

در آن جا شنیدم که هوش سیاه می گفت:

«در زمان انجام مذاکرات دم از صلح بزنید و خود را صلح طلب معرفی کنید و خود را موافق پیشرفت مذاکرات نشان دهید اما از انجام هیچ کارشکنی در حین مذاکرات دریغ نکنید

و ایران را عامل ان کارشکنی ها معرفی کنید و خود را برای محکوم کردم و جنگیدن با ایرا آماده کنید.»

در آن زمان به دلیل اینکه عملیات لو رفت مجبور به فرار شدم و هویت هوش سیاه فاش نشد تا امروز

بله تا امروز که این امضا را دیدم و وجه تشابهاتش رو با اون گفته ها برسی کردم از طرف دیگه این امضا هم معنی همون گفته ی «گزینه های روی میز آمریکاس»

پس هیچ شکی برای جاسوس بودن رضا باقی نمی مون






تا به اینجا توانستم به دو رسالتم در نقادی عمل کنم اول تمامی زنان جهان را به دشمنی رضا وا داشتم از طرف دیگر او را انسانی وطن فروش معرفی کردم و مرد ایران را تشنه به خونش کردم

و حالا خود را موضف می دانم به آخرین رسالتم عمل کنم یعنی شخصیت او را نیز با بمب نقدی با قدرت تخریبی بالا خرد و خاکشیر کنم.

امیدوارم این رسالت بزرگ رو هم بتوانم مثل باقی وظایفم به انجام برسونم.




احمق ها از گذشته حرف میزنند.دیوانه ها از اینده و عاقل ها از حال.




رضا در جمله ی دوم امضاش گفته زن ها شعر و نثر ها نثر آفرینش هستند یعنی در زمان آفرینش مرد ها به صورت نثر و زن ها به صورت شعر آفریده شده اند

پس طبق گفته ی خود رضا مبنی بر: احمق ها از گذشته حرف میزنند.

می توان نتیجه گرفت که رضا انسان احمقی هست.





از طرف دیگر رضا در جمله ی سوم امضاش می گه اماده جنگ باش.

که یعنی خودت رو آماده کن تا اگر در آینده جنگی در گرفت مثل .... تو گل نمونی.

حالا طبق گفته ی خودش مبنی بر:دیوانه ها از اینده حرف می زنند.

نتیجه می گیریم که او دیوانه هم هست.


حالا ما به اینکه او به تمام انسان های آینده نگر و تمام دانش آموزانی که برای درس خواند برنامه ریزی می کنند یا حتی سیاستمدارانی که برای پیشرفت دولت برنامه بیست ساله و غیره می نویسند توهین کرده کاری نداریم.


اما عجیب این جاست که در جمله ی دیگه ای می گه: دم از صلح بزن

و طبق گفته اش مبنی بر گفته خودش:عاقل ها از حال صحبت می کنند

می شود استنباط کرد که او انسانی عاقل است.




تنها استنباطی که از این ها می شه کرد اینه که رضا در عین دیوانگی عاقله و در عین عاقلی احمقه که با عقل جور در نمی آد مگر اینکه اون دچار چندگانگی شخصیت باشه و اصولا انسان نرمالی نباشه.

پس بهتره برای جلو گیری از به وجود آمدن مشکلات کلا از شخص عجیب و غریب فاصله بگیرید البته من برای امنیت خودتون می گم وگرنه من هیچ پدر کشتگی با رضا ندارم. مگه نه رضا؟







خب رضا امیدوارم از دست من ناراحت نشده باشی چون من هیچ چیز رو از خودم نگفتم و تمامش رو خودت توی امضات گفتی من فقط اون ها رو باز کردم تا دیگران هم بتوانند مثل من متوجه اون ها بشن.


پس اگه احساس می کنی از دست من عصبانی هستی 10بار پشت سر هم بگو «خودم کردم که لعنت بر خودم باد» تا آروم بشی((200))







تا نقدی دیگر بدرود