PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان کوتاه:بهمن ازادی،هزار و پونصد!



parisa
2016/02/11, 17:35
...اقا با سیدمون نشسته بودیم داشتیم راجب بهمنه ازادی و نخی هزارش حرف میزدیم.دیگه فک سید گرم شده و بود داشت از شهیاد تا انقلابو بهم میدوخت.اما حرفای قشنگی میزدا..خیلی حرفای قشنگی میزد الله وکیلی.

میگف:اون زمونا توپ و خمپاره خالی میکردن رو سر مردم فلک زده ی همین طهرون خودمون.صدای انفنجارا تا فیماخالدون می پیچید و از گریه ی مردم کر میشدیم.طاقت نمیاوردیم به جون داشی قسم.بند پوتینمونو سف میکردیم و سر خود سر خود پا میشدیم می رفتیم جبهه های حق علیه باطل.یه عمویی داشتم از اون بیس چاری مخالف نظاما بودا.شاه و رعیتشم فرق نداش.کلا تو ذاتش بود چش بسته مخالفت کنه.بم میگف په د صلواتی[پدر صلواتی]بشین همی طهرون درستو بوخون.یه زن واست دس و پا کنیم.زندگیتو کنی جوون.تورو چه به تسبیح و ترکش!باور کن عمو جون،این جماعت همونایین که 2 روز دیگه روسریا رو وا میکنن...جا نماز آب میکشن...دیگه کسی خاک انقلابو مهر نمیکنه!!!حیف تو نیس میری چلاق میشی،کر میشی،کور میشی؛میمیری!!هیچ حواست هس؟


هرچی عموم خدابیامرز میگف، اما من تو کتم نمیرف ک نمیرف. جونمو گذاشتم کف دسم و جلو در خونه مون خاک پای نن [ننه] جونم شدمو و دختر اکبر اقا همسایمون پشت سرم اب ریخ و راهی شدیم.بیچاره نن جونم میخواس واسم همین دختر اکبر اقا همسایمونو بستونه.اما حالا خودمونیم مشتی...ما که از جبهه های حق علیه باطلم برگشتیمو نه کور شدیم نه کر نه چلاق؛دختر اکبر اقا همسایمونو شوورش داده بودن.به خیالشون سید رف ک جنازش برگرده.اما ما که برگشتیمو دختر اکبراقا همسایمون نه..!

خلاصه مشتی..داشتم از عموم میگفتم.اون موقع ک برگشته بودم ، تازه خاکش کرده بودن.عمرشو داده بود به شما.تازه الان دارم به حرفاش میرسم.اون روزی سوار تاکسی شدم میگم اقا شهیاد میری؟ گفت:داداش اون ازادیمونه. میگم:حاجی مارو سیا نکن ما خودمون اینکاره ایم.لپ کلومت بوگو چن میگیری؟ گفت:هزاروپونصد. گفتم:چه خبرته؟! گفت:حاجی همه از انقلاب تا اینجارو خدادتومن میگیرن.حالا که واست ارزون حساب کردم.کلا بعد از انقلاب همه چی گرون میشه...!


راس میگف دیه.نشستم تو ماشینش که بوی عرق زیربغل سرباز میداد.درم با حرص پش سرم بستم.میدونستم هرچی هزار و پونصدیه از صدقه سری همین بهمناس!ما که جونمونو گذاشتیم کف دستمون کسی بمون یه قرونم نداد!حالا دیگه از انقلاب به بعد شده هزار و پونصد...!

ببخشید حاجی خیلی سرتو درداوردم....صدام دیگه داره شبی کاست اخری ویگن میشه.یادته حاجی؟راستی..ساعت چنده؟کیمیا داره الان؟



پریسا.
20 بهمن نود و چهار
15:43

Ajam
2016/02/11, 19:31
خب خب بعله ( ترکیبی زدم این دفعه قبلا یا میگفتم خب خب خب یا می گفتم بعله خخخخخ)
سلام علیکم
اولا تشکر بابت شریک شدن داستانت با ما
من تعریف نمی کنم فقط ایراد می گیرم ( راستش واسه اینه که نویسنده ها ناامید بشن دیگه ننویسن دست زیاد نشه ولی واسه توجیه میگم نقاط قدرتو خود طرف میدونه نقاط ضعفه که گنگه!) خب میریم واسه ایراد گرفتن
1- اقا غلط املایی چیز خوبی نیست، درسته من خودمم هنوز نوشته ای نداشتم که غلط املایی نداشته باشه ولی سعی کنیم ( کلا هممون) غلط املایی نداشته باشیم
2- داستان یه درهم ریختگی داشت، خودت بعد یکی دو هفته که از نوشتنش بگذره بخونیش می فهمی چی میگم توضیح دادنش سخته
3- این که داستان فقط به صورت یه گفت و گو باشه بدون توصیفات اضافی خیلی جاها دیدم اینو ولی به نظرم ( صرفا نظره ممکنه درست نباشه) بهتره چیزای دیگه هم بیاد توش، مثلا بگی صدایش پایین اومد، صداش بالا رفت، چشماشو به سقف دوخت، ریششو خاروند و ادامه داد بنا به موقعیت دیگه یه چیزی از حالت گویینده یا شنونده، از تن صدای گوینده و این چیزا بگی! جالب تر میشه فک کنم
همینا دیگه! عرض دیگری نیست!
چاکریم و منتظر داستانای بعدی

kiya
2016/02/11, 20:57
من الان تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که خدا ویگنو بیامرزه . صداش خیلی دوست داشتنی بود((63))

parisa
2016/02/11, 21:40
خب خب بعله ( ترکیبی زدم این دفعه قبلا یا میگفتم خب خب خب یا می گفتم بعله خخخخخ)
سلام علیکم
اولا تشکر بابت شریک شدن داستانت با ما
من تعریف نمی کنم فقط ایراد می گیرم ( راستش واسه اینه که نویسنده ها ناامید بشن دیگه ننویسن دست زیاد نشه ولی واسه توجیه میگم نقاط قدرتو خود طرف میدونه نقاط ضعفه که گنگه!) خب میریم واسه ایراد گرفتن
1- اقا غلط املایی چیز خوبی نیست، درسته من خودمم هنوز نوشته ای نداشتم که غلط املایی نداشته باشه ولی سعی کنیم ( کلا هممون) غلط املایی نداشته باشیم
2- داستان یه درهم ریختگی داشت، خودت بعد یکی دو هفته که از نوشتنش بگذره بخونیش می فهمی چی میگم توضیح دادنش سخته
3- این که داستان فقط به صورت یه گفت و گو باشه بدون توصیفات اضافی خیلی جاها دیدم اینو ولی به نظرم ( صرفا نظره ممکنه درست نباشه) بهتره چیزای دیگه هم بیاد توش، مثلا بگی صدایش پایین اومد، صداش بالا رفت، چشماشو به سقف دوخت، ریششو خاروند و ادامه داد بنا به موقعیت دیگه یه چیزی از حالت گویینده یا شنونده، از تن صدای گوینده و این چیزا بگی! جالب تر میشه فک کنم
همینا دیگه! عرض دیگری نیست!
چاکریم و منتظر داستانای بعدی

سلام!مرسی مرسی که وقت گذاشتید خوندید و نظر دادید:)))))فقط یه پیزی رو من توضح بدم..اگر منظورتون از غلط املایی کلمه هاییه ک مثل حالت گفتاریشون نوشتم،خب باید بگم که چون میخواستم اون لحن خاص سیدو برسونم این طوری نوشتم.اگر فایل صوتیشو میزاشتم بهتر میشد فکر کنم((62))

Ajam
2016/02/11, 22:11
سلام!مرسی مرسی که وقت گذاشتید خوندید و نظر دادید:)))))فقط یه پیزی رو من توضح بدم..اگر منظورتون از غلط املایی کلمه هاییه ک مثل حالت گفتاریشون نوشتم،خب باید بگم که چون میخواستم اون لحن خاص سیدو برسونم این طوری نوشتم.اگر فایل صوتیشو میزاشتم بهتر میشد فکر کنم((62))
نه منظورم اونا نبود! خواهش میشود وظیفه بود!
من خودم داستان صوتی رو دوس ندارم، وقت ادمو میگیره خودم وقتی داستان رو میخونممعموله نصف مدتیه که صوتیش طول می کشه!

Leyla
2016/02/16, 16:20
خیلی خوشم اومد مرسی :)
البته بگم توصیف زیاد همیشه ام ضروری نیست ^_^:دی