PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرشته ی نفرین شده



skghkhm
2015/12/17, 19:22
قرار است چه بشود؟
قرار است تغییر کنم؟
در فراسوی فردا آن جایی که پرنده ی خیال هم توان راه یافتن بدان را ندارد ،انتخاب های من چه خواهند بود؟
تو اینگونه رقم زده ای که من ، خودِ خودم انتخاب کنم که چه بشوم!
سالها گذشته به اندازه ی یک عمر...
و من هنوز مجنون نیستم ، آری چقدر دردناک است ... فهمیدن این حقیقت که هنوز عشق را درک نکرده ام
و من اینگونه بزرگ شده ام
یاد گرفته ام که بایستم انگار که دستانم توان جنگیدن با شمشیر سرنوشت را داشته باشد.
به من بگو قرار است چه بشود؟
قرار است مثل آدم هایی باشم که یک عمر ملامتشان کرده ام؟
قرار است شعر هایی را که هر روز زمزمه می کردم ، فرآموش کنم ویک روز خشمگین و شتاب زده بیرون بدوم
آغوشم را باز کنم تا ذره ذره در عطش بی نهایت تقدیر، محو شوم؟
آیا قرار این است که من هم بال هایم را جابگذارم و فرآموش کنم روزگاری که بودم؟
باید اینطور باشد؟
باید چهره پریشان کنم و فریاد بزنم که می خواهم آزاد باشم و به سوی قفسی بزرگ ورنگارنگ گام بردارم؟
باید دست بر چشم هایم بگیرم و آنقدر داد بزنم تا هیچ نشنوم ؟ آنوقت حتما کلاهی با یک شمع روشن به دستم می دهند!
به من بگو باید چه کار کنم؟ همین که هستم خوب است یا نه؟
می گویم تا بحال شده شیطان هم از خودش چنین چیزی بپرسد؟
اصلا آنوقت ها که در بهشت پر نعمت عبادتت را می کرد ، گمانش می رفت که یک روز بخاطر غرورش از فرمانت سرباز بزند و اینطور خار شود؟
سالهاست فکر می کنم که شیطان دارد انتقام چه چیز را از فرزندان انسان می گیرد.
حالا به گمانم می دانم. این همه وسوسه و فریب و وعده های ترس و پوچش بخاطر خشم است. می ترسد که من پا در بهشتی بگذارم که او بخاطر من از آنجا رانده شد. اما عجیب است که نمی خواهد قبول کند بخاطر من رانده نشد. او بخاطر غرور خودش رانده شد.
آهای شیطان ! گرچه غرورت تو را نفرین کرده اما فرشته ی نفرین شده نام مناسبی برایت نیست. تو همان رانده شده ای! آری از من خشمگین باش .من از همان اول خود را برای نبردی بزرگ آماده کرده ام.هرچه قدر هم که سخت باشد ...
آه آه آه
خدایا تو می گویی آخرش چه می شود؟ به من بگو پایان این سرنوشت در آخرین صفحه از آخرین فصل قصه ی پر فراز ونشیب من ، من چگونه خواهم بود؟
دیگر هیچ نمی دانم فقط آرزو دارم آن روز آن آدمی شده باشم که تو می خواستی!

narges.o
2015/12/17, 23:12
خدایا تو می گویی آخرش چه می شود؟ به من بگو پایان این سرنوشت در آخرین صفحه از آخرین فصل قصه ی پر فراز ونشیب من ، من چگونه خواهم بود؟
دیگر هیچ نمی دانم فقط آرزو دارم آن روز آن آدمی شده باشم که تو می خواستی!

تنها آرزو دارم آن آدمی شده باشم که تو می خواستی....[FONT=b mitra][SIZE=5][-O