نمایشنامه؛ جنگ

[kianaz]

جنگ
- سرباز ، چطور میتونی؟
- اون دوستمه
- ولی اون..
- آره میدونم دشمنمونه
- تحملشو داری؟
- تحمل چیو؟؟
خب بالاخره تیر...
- مرگش؟؟
- میشه گفت...
- میشه گفت قتلش!!
- دقیقا همینو خواستم بگم
- حرفی ندارم
- چطور ممکنه؟
- اینکه حرفی ندارم؟
- نه !
- پس چی؟؟
مرگش!!
- برای لوسی سخت میشه...
- لوسی؟؟
- خواهرم
- همسرش...
- حرفی ندارم
- تو شلیک کردی؟
- نه
- واقعا؟؟ اما اون خوش گفت!
- کِی گفت؟؟
- بعد از مرگش...


(سرباز دستات زیر سنگه...
مرگت پیغام هر جنگه...)

نویسنده : کیاناز...پ.ن : ما چرا انجمنی برای. نمایشنامه نداریم؟؟ میشه بداریم؟

[M.A.S.K]

کیاناز جان یکم متن نمایشنامه خام بود و میتونست خیلی بهتر باشه ... از آرایه های ادبی استفاده نکردی ... توصیفی نداشت ... یه سری حذف های بدون قرینه هم داشتی ک باعث افت متن شده بودن ولی درکل ایده ی جالبیه منتظر بقیه نمایشنامه هات هستم و میتونین از نویسنده های بزرگم قرار بدین...البته نمایش نامه ها بیشتر در حیطه ی فانتزی ... اگر تعدادش زیاد شد براش یه قسمت ایجاد میشه

[Paneer]

اممممم من در این حد فهمیدم که طرف دوست خودش ( شوهر خواهرش ) رو نکشته ولی برای این کار دارن ازش بازپرسی می کنن :suspicious:

اگه همین قد باشه که من فهمیدم، قشنگ بود :foreveralone:


اگه چیز دیگه باشه دیگه خیلی سخت می شه برا فهمیدن :fuuthatshi:

[Mina.r]

اممم به نظرم یکم جمله ها رو طولانی تر مینوشتی بهتر نبود
یه جوراییم مبهمه(من با دو بار خوندن فقط فهمیدم یکیو کشتن یا میخوان بکشن:دی)

[س.ع.الف]

به به
بالاخره شما هم قلم دستت گرفتی


خب،راستشو بخوای به نظر من نمایشنامه به حساب نمیومد
این هفته ده بیستا نمایشنامه آموزشی خوندم که به توهم ÷یشنهاد می کنم،برای انتشارات سوره ی مهر
کمک می کنه خیلی بهتر بنویسی
کلی باید کار کنی،صحنه سازی،تایین شخصیت،توصیف محل و صحنه ووو
ولی باز هم همین که شروع کردی خوبه

[narges.o]

اممم..یه سوال ازخودت دارم کیان...این همونه که توی مدرسه دادیش بخونم؟نسخه با تغییراتشه ؟ایا؟

[kianaz]

ممنون بابت نظر !! ^_^

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


کیاناز جان یکم متن نمایشنامه خام بود و میتونست خیلی بهتر باشه ... از آرایه های ادبی استفاده نکردی ... توصیفی نداشت ... یه سری حذف های بدون قرینه هم داشتی ک باعث افت متن شده بودن ولی درکل ایده ی جالبیه منتظر بقیه نمایشنامه هات هستم و میتونین از نویسنده های بزرگم قرار بدین...البته نمایش نامه ها بیشتر در حیطه ی فانتزی ... اگر تعدادش زیاد شد براش یه قسمت ایجاد میشه
ممنون ^_^^_^

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


کیاناز جان یکم متن نمایشنامه خام بود و میتونست خیلی بهتر باشه ... از آرایه های ادبی استفاده نکردی ... توصیفی نداشت ... یه سری حذف های بدون قرینه هم داشتی ک باعث افت متن شده بودن ولی درکل ایده ی جالبیه منتظر بقیه نمایشنامه هات هستم و میتونین از نویسنده های بزرگم قرار بدین...البته نمایش نامه ها بیشتر در حیطه ی فانتزی ... اگر تعدادش زیاد شد براش یه قسمت ایجاد میشه


اممممم من در این حد فهمیدم که طرف دوست خودش ( شوهر خواهرش ) رو نکشته ولی برای این کار دارن ازش بازپرسی می کنن :suspicious:

اگه همین قد باشه که من فهمیدم، قشنگ بود :foreveralone:


اگه چیز دیگه باشه دیگه خیلی سخت می شه برا فهمیدن :fuuthatshi:
خب تنها اشتباهت قسمت نکشتن بود( ممنون)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اممم به نظرم یکم جمله ها رو طولانی تر مینوشتی بهتر نبود
یه جوراییم مبهمه(من با دو بار خوندن فقط فهمیدم یکیو کشتن یا میخوان بکشن:دی)
دست خودم نیست ابهام رو زیادی دوس دارم!البته حتی همینقدرشم کسایی که این سبک نمایشنامه میخونن درک میکننن
ولی چشم بازم ممنون

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


به به
بالاخره شما هم قلم دستت گرفتی


خب،راستشو بخوای به نظر من نمایشنامه به حساب نمیومد
این هفته ده بیستا نمایشنامه آموزشی خوندم که به توهم ÷یشنهاد می کنم،برای انتشارات سوره ی مهر
کمک می کنه خیلی بهتر بنویسی
کلی باید کار کنی،صحنه سازی،تایین شخصیت،توصیف محل و صحنه ووو
ولی باز هم همین که شروع کردی خوبه
دست به قلم بودم ولی تایپ نمیکردم
داداشی ممنون بابت راهنمایی حتما سراغش میرم ولی این مدل کوتاه و بدون صحنه نوشتن یه نوع سبک هست که البته خیلی شناخته شده نیست

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اممم..یه سوال ازخودت دارم کیان...این همونه که توی مدرسه دادیش بخونم؟نسخه با تغییراتشه ؟ایا؟
نه آجی فقط سبکش یکیه !!

[Paneer]

کشتن ؟ :| جدی جدی کشتن ؟ :| چه داستانای خشنی :|
ولی حالا که می بینم ، به این پی می برم که راس می گیا کشتن :|