PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سینوهه پزشک مخصوص فرعون



lionheart
2012/06/08, 03:18
10892
داستانی زیبا که سریال یوسف پیامبر در بسیاری از موارد از روی این کتاب ساخته شده است.
نویسنده : میکا والتاری
مترجم : ذیبح الله منصوری

http://www.pioneer-life.ir/library/download/251.html



مقدمه ی کتاب:
نام من،سینوهه است و من این کتاب را برای مدح خدایان نمی نویسم زیرا از خدایان خسته شده ام. من این کتاب را برای مدح فراعنه نمی نویسم زیرا از فراعنه هم به تنگ آمده ام. من این کتاب را فقط برای خودم می نویسم بدون اینکه در انتظار پاداش باشم یا اینکه بخواهم نام خود را در جهان باقی بگذارم.
آن قدر در زندگی از فرعون ها و مردم زجز کشیده ام که از همه چیز حتی امیدواری تحصیل نام جاوید, سیرم.
من این کتاب را فقط برای این مینویسم که خود را راضی کنم و تصور مینمایم که یگانه نویسنده باشم که بدون هیچ منظور مادی و معنوی کتابی می نویسم. هرچه تا امروز نوشته شده, یا برای این بوده که به خدایان خوشامد بگویند یا برای این که انسان را راضی کنند.
من فرعون ها را جزو انسان می دانم زیرا آنها با ما فرقی ندارند و من این موضوع را از روی ایمان می گویم.
من چون پزشک فرعون های مصر بودم از نزدیک, روز و شب, با فراعنه حشر و نشر داشتم و می دانم که آنها از حیث ضعف و ترس و زبونی و احساسات قلبی مثل ما هستند. حتی اگر یک فرعون را هزارمرتبه بزرگ کنند و او را در شمار خدایان درآورند باز انسان است و مثل ما می باشد. آنچه تا امروز نوشته شده, به دست کاتبینی تحریر گردیده که مطیع امر سلاطین بوده اند و برای این مینوشتند که حقایق را دگرگون کنند.من تا امروز یک کتاب ندیده ام که درآن, حقیقت نوشته شده باشد.
در کتاب ها یا به خدایان تملق گفته اند یا به مردم یعنی به فرعون. در این دنیا تا امروز در هیچ کتاب و نوشته,حقیقت وجود نداشته است ولی تصورمی کنم که بعد از این هم در کتابها حقیقت وجود نخواهد داشت.
ممکن است که لباس و زبان و رسوم وآداب و معتقدات مردم عوض شود ولی حماقت آنها عوض نخواهد شد و درتمام اعصارمی توان به وسیله گفته ها ونوشته های دروغ مردم را فریفت. زیرا همانطور که مگس, عسل را دوست دارد, مردم هم دروغ و ریا و وعده های پوچ را که هرگز عملی نخواهد شد دوست می دارند.
آیا نمی بینید که مردم چگونه در میدان, اطراف نقال ژنده پوش را که روی خاک نشسته ولی دم از زر و گوهر می زند و به مردم وعده گنج می دهد می گیرند و به حرفهای او گوش می دهند.
ولی من که نامم (سینوهه) می باشد از دروغ در این آخر عمر, نفرت دارم و به همین جهت این کتاب را برای خود می نویسم نه دیگران.
من نمی خواهم کسی کتاب مرا بخواند و تمجید کند. نمی خواهم اطفال در مدارس عبارات کتاب مرا روی الواح بنویسند و از روی آن مشق نمایند.من نمی خواهم که خردمندان در موقع صحبت از عبارات کتاب من شاهد بیاورند و بدین وسیله علم و خرد خود را به ثبوت برسانند.
هرکس که چیزی می نویسد امیدوار است که دیگران بعد از وی, کتابش را بخوانند و تمجیدش کنند و نامش را فراموش ننمایند. به همین جهت ایمان خود را زیرپا می گذارد و همرنگ جماعت می شود و مهمل ترین و سخیف ترین گفته ها را که خود بدان معتقد نیست می نویسد تا اینکه دیگران او را تحسین و تمجید نمایند. ولی من چون نمی خواهم کسی کتاب مرا بخواند همرنگ جماعت نمی شوم و اوهام و خرافات او را تجلیل نمی کنم.

youra
2012/08/20, 19:19
من این رمان رو قبلا خوندم اصلا ازش خوشم نیومد

Mr.Sohrab
2012/08/20, 19:36
من فقط از یه چیز بدم میاد و اون هم اینه که تو تمام این داستان ها دخترها یه جورایی ملعبه میشن و یه جورایی داره ازشون به عنوان برده جنسی بهشون نگاه میشه و این یه جورایی داره کلیشه ای و خسته کننده میشه .
نظر شما چیه ؟