PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عنکبوت



master
2015/08/02, 01:41
تو نمی توانی او را ببینی ولی من نجواهایش را از گوشه و کنار می شنوم
روشن کردن چراغها فایده ای ندارد، از نور گریزان است
تارهای نقره ای و سفید، او دست از کار نمی کشد
فکر کنم زمان کمک خواستن فرا رسیده است
اول سعی می کنم با نگاه به تو بفهمانم
بعد صدا می زنم
فریاد بر می آورم
و بعد به تنها بودنم ایمان می آورم
این بافنده ی پیر، سایه اش را بر سرم وسعت می دهد
گوش هایم سنگین شده، با این مهمان ناخوانده هم کلام شده ام
او دست از کار نمی کشد
تمام صورت هایم را به هم می تند
خاطره ای فراموش شده از کودکی را
به آرزویی از دست رفته در آینده ای دور
شیرینی صدای دختری بازیگوش را
به ساکت ترین ساعات نفرتم
همه را به هم می تند
از تمام خیالات رهایم
بزاقی تلخ و براق می سازد
میلی متر میلی متر تارش بافته شده
از افکار بر زبان نیامده، خفه شده
او دست از کار نمی کشد
هر شب در رویا هایم عمیق تر می کاود
به پنهان ترین باورهایم چنگ می اندازد
با تمام چشمان هولناکش ساعت ها خیره می ماند
روی اشکهایی که هرگز ریخته نشده
کسی باید او را از من دور کند
چه کسی حاضر است خنجری را در قلب سیاهش فرو کند؟
می خواهم فریاد بر آورم
اما زبانم دیگر بیگانه شده
شبحی توی آینه پیدا شده
کلماتم طعم زهر می دهند
من دست از کار نخواهم کشید
و اکنون شاید زمان آن رسیده
تا خنجر را برداری
چشمانت را ببند
تا نگاهت روی صورت های پوسیده اسیر نشود
زمانی که دستت را بالا بردی به هیچ چیز فکر نکن
و هنگامی که کار را تمام کردی
هیچ وقت بازنگرد
در گورستانی از تارها خواهم خفت
و هر شب در عمیق ترین رویا هایت
با چشمان هولناکم خیره می مانم
روی لحظه ای که دست مرا نگرفتی...

narges21
2015/08/02, 01:51
ممنون خیلیییییی قشنگ بود...
حس جالبی به ادم می ده
به خصوص از قسمت اخرش خیلی خوشم اومد
بازم می گم:خیلی قشنگ بود:)

f.s
2015/08/02, 02:08
خب...
جالب بود!!!
من از عنکبوت متنفرممممم!!
ی حالت خاصی داشت... کاملا ملموس و قابل فهم بود...
مرسی..

Mina.r
2015/08/02, 02:25
خیلی جالب بود مخصوصا قسمت آخرش
قشنگ بود
موفق باشی

the ship
2015/08/02, 22:41
وااای خیلی قشنگ بود. اون قسمتی که می گفتی تمام صورتم را به هم می تند... خیلی خووووب بود (با ادامش دیگه)
مرسی.

Leyla
2015/08/08, 00:49
1. چرا تاپیکای نامرئی میزنی؟ :| چرا با احساسات مردم بازی میکنی؟ :|

2. بیا اینجا قشنگ همه رو دوباره شرح بده دستت درست :|

3. امممم... عاقا باتوجه به شرح ها... خوب اینقدر فکر و خیالات میکنه آخرش از دست میره منتها...
من از کجا بفهمم خودش عنکبوت (یه وجود سیاه) میشه؟ :((





4. یه چیزی میخوام بگم اینقدر گفتم تکراری شده ((68)) ولی باز...
به طرز فجیعی خوب بود... ((226))((58))

master
2015/08/08, 01:03
با تشکر از تمجیدات.
بنابه درخواست و دستور لیلا خانم شرح مختصری از ایده شعر ارائه میدم.
عنکبوت نماد افکار سیاه و منفیه که شخص ابتدا حضورشون رو احساس می کنه و درخواست کمک می کنه برای رهایی از اونها. اما کسی توجهی نمی کنه و این افکار بیشتر توی فرد نفوذ می کنن تا اونجا که در عمق روح و شخصیت او راه پیدا می کنن و عملا دیگه قابل تفکیک از او نیستن (کلماتم طعم زهر می دهند؛ شبحی توی آینه پیدا شده)
در آخر او که پیشتر درخواست نابودی این قوای منفی را داشته؛ به این فهم رسیده که نابودی عنکبوت بدون نابود شدن خودش امکان پذیر نیست و کار به جایی میرسه که از بین رفتنش اجتناب نا پذیر میشه.
و شخص در نهایت کنایه به کسی می زند که در ابتدا به او کمک نکرده بودند (و او را از بین برده) که وجدان و روحش را رها نخواهد کرد (با چشمان هولناکم خیره می مانم روی لحظه ای که دست مرا نگرفتی)

Mr.Sohrab
2015/08/11, 02:45
سلام بر دوستان

خب عرض کنم که من کلا شعر نمی فهمم. یعنی میخوام بفهمما ولی خب نمی فهمم.

تو این شعر من یه سری چیزا تو ذهنم هممممش موج میزد.

اول آراگورن: اون عنکبوت پیر و بزرگه تو هری پاتر. همششش تو ذهنم بود

اخراش یاد قسمت شش هری پاتر افتاده بودم آراگورن مرده بود براش مرثیه سرایی میکردن و اسلاگهورن نیش می گرفت ازش.


ولی خداییش چن از عنکبوت خوشم نمیاد کمی یه جوری اصلا ولش کن:(((


اط ساختار شعریش خوشم اومد( رشتم ادبیات و علوم انسانی بوده . انقد دیگه می فهمم)

کمی ثقیل بود برای من



پیشتاز باشید

Dark 3had0W
2015/08/11, 09:27
سلام بر دوستان

خب عرض کنم که من کلا شعر نمی فهمم. یعنی میخوام بفهمما ولی خب نمی فهمم.

تو این شعر من یه سری چیزا تو ذهنم هممممش موج میزد.

اول آراگورن: اون عنکبوت پیر و بزرگه تو هری پاتر. همششش تو ذهنم بود

اخراش یاد قسمت شش هری پاتر افتاده بودم آراگورن مرده بود براش مرثیه سرایی میکردن و اسلاگهورن نیش می گرفت ازش.


ولی خداییش چن از عنکبوت خوشم نمیاد کمی یه جوری اصلا ولش کن:(((


اط ساختار شعریش خوشم اومد( رشتم ادبیات و علوم انسانی بوده . انقد دیگه می فهمم)

کمی ثقیل بود برای من



پیشتاز باشید

من هم اولش که نوشته رو دیدم فکر کردم درباره رون ویزلیه!((3))و خوب بعدش یکم که خوندم دیدم نه اصلا ربطی به هفتگانه ی هری پاتر نداره پس با دقت بیشتری خوندمش و خوب باید بگم هیچی حالیم نشد چون ادبیات من صفره تو شعر

Hermion
2015/08/11, 13:39
مثه همیشه عالی و ملموس
خیلی خوب مینویسی :|
خیلی زیاد :|
همش عالی بود دیگه چی بگم فقط اون قسمت «
میلی متر میلی متر تارش بافته شده» به نظرم میتونست یکمش بیشتر وصل شه به داستان....یه جوری تو دوق میزد
غیر اون عالی
ممنون