هری پاتر و تجارت مرگ ( ارائه‌ی فایل کامل)

[Dark 3had0W]

تنها چیزی که میتونم بگم اینه که این فن تمام اعتقاداتتون باورهاتون آرزوهاتون در آرمان های هری پاتر رو به چالش میکشونه.با ماهمراه باشید در تجارت مرگ..حماسه ای از قدرت برتر
خلاصه:



...آنچیست که تمام آرمان ها و اعتقاداتت را به هم میکوبد..چیست که حاضری به خاطر آن عشق و احساست را نابود کنی؟و تمام چیزهایی که در طی سال ها برای آن میجنگیدی زیر پا بگذاری؟تجارت مرگ..مبادله ای از جنس نور با عوامل رستاخیز....فرشتگان ، سرنوشت پسر هفده ساله را رقم میزنند....

11544
پیشنهادات و انتقادات یادتون نره
http://www.pioneer-life.ir/library/download/749
جلد دوم کتاب با نام «هری پاتر و (http://forum.pioneer-life.ir/thread7658.html)آخرین نگهبان (http://forum.pioneer-life.ir/thread7658.html)» در حال ارائه است.
با تشکر از تمامی دوستانی که ما را در نگارش این نثر یاری فرمودند.


نام داستان :هری پاتر و تجارت مرگ
نام داستان به انگلیسی : Harry Potter & Trade Of Death
زبان : پارسی
نویسنده : Dark Sider (http://forum.pioneer-life.ir/member3226.html)
ویراستار : _
وضعیت : در حال بازنویسی
جلد : اول
وضعیت جلد دو : توقف در ارائه (http://forum.pioneer-life.ir/thread7658.html) (هری پاتر و آخرین نگهبان) (http://forum.pioneer-life.ir/thread7658.html)
تعداد صفحات : در حال بازنویسی
تعداد فصول : در حال بازنویسی
بیشترین صاحب امتیاز در میان فن فیکشن های قرار گرفته در سرور با نثری زیبا...اثری از Dark Sider

[erfan]

خیلی وقت بود فن جدیدی از هری پاتر نمی نوشتن یا اگه می نوشتن نوشته ضعیف با کلی مشکل نگارشی و موضوعی و.. بود
ولی فنی که الان خوندم هم جالب به نظر میاد هم نگارش قشنگی داره .کلا باهاش حال کردم((27))

[Dark 3had0W]

خیلی وقت بود فن جدیدی از هری پاتر نمی نوشتن یا اگه می نوشتن نوشته ضعیف با کلی مشکل نگارشی و موضوعی و.. بود
ولی فنی که الان خوندم هم جالب به نظر میاد هم نگارش قشنگی داره .کلا باهاش حال کردم((27))
ممنون.خودم هم همچین نظری دارم.نمیدونم این نویسنده حسابی تا حالا کجا بوده.امیدوارم تمومش کنه و هم ما یه حالی هم هم جامعه ی هری پاتریست((86))

[wolf]

اااااه.فن؟؟؟اونم فن هری پاتر؟؟؟؟دمه نویسندش گرم.این فصلش که جالب بود.اومید وارم نصفه نمونه.

[Dark 3had0W]

اااااه.فن؟؟؟اونم فن هری پاتر؟؟؟؟دمه نویسندش گرم.این فصلش که جالب بود.اومید وارم نصفه نمونه.
یک خبر توپ دارم..نویسده امروز فصل دوم رو میده بیرون.((76))

[Nicolas Brown]

یه سوال داشتم این فن داستانش بعد از جلد ششم هیست یا بعد از جلد هفت ؟

[Dark 3had0W]

یه سوال داشتم این فن داستانش بعد از جلد ششم هیست یا بعد از جلد هفت ؟
بعد از شش هست.معلومه دیگه؟!

[Nicolas Brown]

بعد از شش هست.معلومه دیگه؟!
چون من الان جلد چهارم هستم برا همین سوال پرسیدم

[Dark 3had0W]

spam :D to improve the topic status

[Dark 3had0W]

پ.ن:سلام به همگی.از همتون بابت نظرا و سپاس هاتون ممنونم.ولی خیلی بیشتر ممنون میشم اگه در راستای هر فصل نقدی آماده کنید.من محتاجم به اینکه هر فصلم رو ردست بنویسم و از مسیر خارج نشم.چه بسا نویسند ه هایی که با شروعی خوب پیش میرند ولی در نهایت داستان را به لجن میکشونند.منتظر نقد های خوبتون هستم.فصل چهار و پنج آمادس.فقط باید یکم ویرایش بشن.ممنون میشم دوستان با نقد های خوبتون منو یاری فرمایند.کوچیک همتون. Dark sider

[M.Mahdi]

اول از همه خیلی تشکر از نویسنده :) من((221)) دانلود کردم که بخونمش فقط توی سخنی با نویسنده یه سوال برام پیش اومد ... خانم رولینگ چه «گند بزرگی» توی کتاب شیش زدن ؟:| :|

[Dark 3had0W]

اول از همه خیلی تشکر از نویسنده :) من((221)) دانلود کردم که بخونمش فقط توی سخنی با نویسنده یه سوال برام پیش اومد ... خانم رولینگ چه «گند بزرگی» توی کتاب شیش زدن ؟:| :|امم.نمیدونم.ولی فک کنم منظر نویسنده روابط گسترده ی هری و جینی بده.خودتون که میدونید.این یکی از چیز هایی بوده که برای چندین سال اعتراض خیلی ها رو در اورده

[Dark 3had0W]

من به نوبه ی خود تا اینجای داستان رو نقد میکنم.چون واقعا شرم میکنم تو صورت آقا محمد نگاه کنم با این همه زحمتی که دارن میکشن و دریغ از یه نقد و تشکر.
متن خوب..سنگین و نگارش پخته ای داره.یعنی واقعا روی جملاتش کارشده...بر خلاف بقیه ی فن ها به یکباره قدرتمند نشده.البته با توجه به چیزهایی که از داستان خوندم این رو حدس میزنم.فکر میکنم چیزی در سبک بی نام نشانه که برخی اوقات پرش های زمانی داره.و ممکنه افراد نا آشنا با این سبک کمی گیج بشن.پس من این رو یه ضعف تلقی میکنم.ولی برای افراد آشنا به این سبک این یک نقطه ی جذابیت به شمار میاد پس بهتره در این رابطه حرفی نزنم.((102))..ایده های بسیار جالبی توی داستان پیاده شده. و وارد شدن به بازی سیاست به نظرم اوضاع رو کمی جذاب تر میکنه.در کل تا حالا این یکی از جالب ترین فن ها بعد از فن فیکشن بی نام و نشان نوشته ی پروتی هست.و واقعا جای تشویق دارن ...این نقد رو تفدیم میکنم به محمد Dark Sider

[Dark 3had0W]

من به نوبه ی خود تا اینجای داستان رو نقد میکنم.چون واقعا شرم میکنم تو صورت آقا محمد نگاه کنم با این همه زحمتی که دارن میکشن و دریغ از یه نقد و تشکر.متن خوب..سنگین و نگارش پخته ای داره.یعنی واقعا روی جملاتش کارشده...بر خلاف بقیه ی فن ها به یکباره قدرتمند نشده.البته با توجه به چیزهایی که از داستان خوندم این رو حدس میزنم.فکر میکنم چیزی در سبک بی نام نشانه که برخی اوقات پرش های زمانی داره.و ممکنه افراد نا آشنا با این سبک کمی گیج بشن.پس من این رو یه ضعف تلقی میکنم.ولی برای افراد آشنا به این سبک این یک نقطه ی جذابیت به شمار میاد پس بهتره در این رابطه حرفی نزنم.((102))..ایده های بسیار جالبی توی داستان پیاده شده. و وارد شدن به بازی سیاست به نظرم اوضاع رو کمی جذاب تر میکنه.در کل تا حالا این یکی از جالب ترین فن ها بعد از فن فیکشن بی نام و نشان نوشته ی پروتی هست.و واقعا جای تشویق دارن ...این نقد رو تفدیم میکنم به محمد Dark Siderممنونم..کوچیکتم هستم

[wolf]

من که خوشم اومده.نقد نگارشی بلد نیستم ولی از داستانش خوشم اومده.اگه ادامه بده عالیه

[پرسی]

اینو تازه دیدم نسبت به 90 درصد فن بهتر بوده امیدوارم نویستده وسط کار داستانو ول نکنه

[Dark 3had0W]

اینو تازه دیدم نسبت به 90 درصد فن بهتر بوده امیدوارم نویستده وسط کار داستانو ول نکنهخوشبختانه هنوز ناامید نشده..داره فصل شش رو مینویسه d:

[shahin.s]

با سلام
داستان دارای ایده های خیلی خوبیه و اینکه شجاعت داشتی و قلم بدست گرفتی قابل تحسینه، اما نوع نگارش خیلی پر ایراده بخصوص که وقتی می خونم فکر می کنم دارم پیامای تلگراممو می خونم، این خخخ که میگذاری دیگه چیه؟ مردونه کتابی تا الان خوندی که ادبیات گفتاریشون این شکلی باشه؟ چه ایرانی چه خارجی... اگر سعی کنی از این پستهای تلگرامی فاصله بگیری داستان خوبی میشه اما واقعا برای خوندن سه تا فصلش کلی عذاب کشیدم... باز هم میگم داستان خوبی میتونه باشه اما فعلا با داستانهایی مثل بی نام و نشون، کف دریاچه ، فداکاری یک مار، لرد ولدمورت و بی همتا و خیلی داستانهای دیگه فاصله داره امیدوارم این فصلهای اولترو یه ویرایش بکنی و دوباره قرار بدی، البته از شخصیتهای دختر داستان میشه گفت ف ا ح ش ه ساختی و خیلی از خودشون دور هستند البته هر کسی مختار تو فنی که می نویسه هر کاری می خواد با شخصیتها بکنه اما خیلی خام و بی تجربه داری روابطرو پیش می بری... امیدوارم داستانترو یه باز نویسی بکنی چون می تونه یکی از بهترین فنهایی بشه که نوشته شده

[Dark 3had0W]

با سلام
داستان دارای ایده های خیلی خوبیه و اینکه شجاعت داشتی و قلم بدست گرفتی قابل تحسینه، اما نوع نگارش خیلی پر ایراده بخصوص که وقتی می خونم فکر می کنم دارم پیامای تلگراممو می خونم، این خخخ که میگذاری دیگه چیه؟ مردونه کتابی تا الان خوندی که ادبیات گفتاریشون این شکلی باشه؟ چه ایرانی چه خارجی... اگر سعی کنی از این پستهای تلگرامی فاصله بگیری داستان خوبی میشه اما واقعا برای خوندن سه تا فصلش کلی عذاب کشیدم... باز هم میگم داستان خوبی میتونه باشه اما فعلا با داستانهایی مثل بی نام و نشون، کف دریاچه ، فداکاری یک مار، لرد ولدمورت و بی همتا و خیلی داستانهای دیگه فاصله داره امیدوارم این فصلهای اولترو یه ویرایش بکنی و دوباره قرار بدی، البته از شخصیتهای دختر داستان میشه گفت ف ا ح ش ه ساختی و خیلی از خودشون دور هستند البته هر کسی مختار تو فنی که می نویسه هر کاری می خواد با شخصیتها بکنه اما خیلی خام و بی تجربه داری روابطرو پیش می بری... امیدوارم داستانترو یه باز نویسی بکنی چون می تونه یکی از بهترین فنهایی بشه که نوشته شده
با تشکر از نقد خوبتون..ممنونم.راستش تو شرح همچین رابطه هایی قبول دارم که مشکلات خاص خودم رو دارم. در استفاده از علائم نگارشی افتزاح هستم.اینو مطمنم.متاسفانه هیچ جوری نمیتونستم یک خنده رو وارد متن بکنم.پس ناچارا از تکیه کلام های تلگرامی مانند خخ استفاده شده.و واقعا واسه این متاسفم.همون طور که میدونید در فصل های بعد سعی شده تا جلوی این اشتباهات گرفته بشه.ولی منظورتون از شخصیت های دختر رو نمیفهمم؟میشه بیشتر توضیح بدید؟چون تا اونجایی که میدونم چیزی مبنی بر رفتار و احساسات این گونه در داستان وارد نکردم.ممنون میشم منظورتون رو خوب برسونید.اگه منظورتون روابط مثلثاتی احساسی هست ..خوب این اتفاقات زیاد میوفته و مبنی بر هر..زگی رفتار اون شخص نیست.باز هم ممنون.در فصل های آینده سعی میکنم این مشکلات رو رفع کنم.و یه راهنمایی میخوام از شما دوستان.بگید چطوری میتونم صدای یک خنده..یعنی خنده را وارد متن کنم.هر جا که خوندم چیزی بدین شکل رو وارد متن نکردن و من نتونستم از اونا الگو بگیرم.کوچیک همتون..Dark sider

[M.Mahdi]

و یه راهنمایی میخوام از شما دوستان.بگید چطوری میتونم صدای یک خنده..یعنی خنده را وارد متن کنم.هر جا که خوندم چیزی بدین شکل رو وارد متن نکردن و من نتونستم از اونا الگو بگیرم.کوچیک همتون..Dark sider


جواد جان ، خود خانم رولینگ هم تو کل هفت کتاب خیلی کم نام آوای خنده رو به کار برده ...... لازم نیست حتما با نام آوا بفهمونید که طرف داره میخنده :) تو کتاب خیلی جاها دیدم که فرد و جرج یا حتی رون تیکه میندازن و خوب خود خوااننده میتونه اون موقع قیافشونو تصور کنه :) شما باید به یه همچین مرحله ای برسید ....... ولی خوب اون دو سه باری هم که خانم رولینگ اونو به کار برده ، ها ها ها بوده فک کنم ^_^ البته متن اصلیو نمیدونم ولی خانم اسلامیه اینطوری ترجمه کردن !

با تشکر :)

[Dark 3had0W]

جواد جان ، خود خانم رولینگ هم تو کل هفت کتاب خیلی کم نام آوای خنده رو به کار برده ...... لازم نیست حتما با نام آوا بفهمونید که طرف داره میخنده :) تو کتاب خیلی جاها دیدم که فرد و جرج یا حتی رون تیکه میندازن و خوب خود خوااننده میتونه اون موقع قیافشونو تصور کنه :) شما باید به یه همچین مرحله ای برسید ....... ولی خوب اون دو سه باری هم که خانم رولینگ اونو به کار برده ، ها ها ها بوده فک کنم ^_^ البته متن اصلیو نمیدونم ولی خانم اسلامیه اینطوری ترجمه کردن !

با تشکر :)
ممنون.عزیز.محمد هستم.جواد صاحب اکانته که لطف کرده گذاشته ازش استفده کنم و لینکارو بزارم و نظرات رو بخونم

[shahin.s]

با سلام به آقا محمد
عزیز جان درسته عشق مثلثی وجود داره اما طرز برخورد هرمیون، هری و رون با این مسئله مثل شخصیتهای سریالهای ترکیه ایه... هرمیون عاشق هریه و می خواد ازش کام بگیره ولی با رون هم بیرون میره و به عشق و حالش میرسه هری هم که با اینکه می دونه هرمیون با بهترین دوستشه فقط به فکر اینه که هرمیونو تنها گیر بیاره نمی دونم اما از نظر من این هرزگیه دیگه... در واقع شما یک رابطه جنسی مثلثی بوجود آوردی نه یک عشق مثلثی و خب این از شخصیت هرمیون و هری و حتی رون خیلی فاصله داره، جینی هم که تکلیفش مشخصه شده یه دختر بوالهوس که فقط به خاطر پول و شهرت با این و اون میپره... اگر روابطشونرو از چیزی که تو سریالهای ترکیه ای هست فاصله بدی بهتره ولی باز هم نظر نویسنده محترمه، سعی کن با بازنویسی و حوصله فصل بدی تا بهترین کارت ارائه بشه نه اینکه سریع و تند تند بنویسی، وقتی سریع و بدون چند باز باز خونی فصل میدی بدون اینکه متوجه بشی ایرادهای زیادی وارد داستان میشه و حتی می تونم به جرعت بگم ناخواسته از خط داستانی ای که می خواستی فاصله میگیری اون زمانه که سر رشته کار از دستت در میره
امیدوارم موفق باشی و به کارت ادامه بدی چون فقط با نوشتن مداومه که می تونی تو نویسندگی پیشرفت کنی

[Dark 3had0W]

با سلام به آقا محمد
عزیز جان درسته عشق مثلثی وجود داره اما طرز برخورد هرمیون، هری و رون با این مسئله مثل شخصیتهای سریالهای ترکیه ایه... هرمیون عاشق هریه و می خواد ازش کام بگیره ولی با رون هم بیرون میره و به عشق و حالش میرسه هری هم که با اینکه می دونه هرمیون با بهترین دوستشه فقط به فکر اینه که هرمیونو تنها گیر بیاره نمی دونم اما از نظر من این هرزگیه دیگه... در واقع شما یک رابطه جنسی مثلثی بوجود آوردی نه یک عشق مثلثی و خب این از شخصیت هرمیون و هری و حتی رون خیلی فاصله داره، جینی هم که تکلیفش مشخصه شده یه دختر بوالهوس که فقط به خاطر پول و شهرت با این و اون میپره... اگر روابطشونرو از چیزی که تو سریالهای ترکیه ای هست فاصله بدی بهتره ولی باز هم نظر نویسنده محترمه، سعی کن با بازنویسی و حوصله فصل بدی تا بهترین کارت ارائه بشه نه اینکه سریع و تند تند بنویسی، وقتی سریع و بدون چند باز باز خونی فصل میدی بدون اینکه متوجه بشی ایرادهای زیادی وارد داستان میشه و حتی می تونم به جرعت بگم ناخواسته از خط داستانی ای که می خواستی فاصله میگیری اون زمانه که سر رشته کار از دستت در میره
امیدوارم موفق باشی و به کارت ادامه بدی چون فقط با نوشتن مداومه که می تونی تو نویسندگی پیشرفت کنی

نمیدونم.من خودم از دیدگاه خودم که نگاه می کنم اینجوری وقایع رو میبینم.
هری و جینی که هنوز به سن قانونی نرسیدن وارد یک رابطه ی فانتزی میشن که هیچ گونه پایداری نداره..از اون طرف هری به خاطر وقایع گذشته افسوس میخوره که چرا زود تر از رون اقدام نکرده ولی به غیر از همان یکبار که در شرایط سخت روحی بوده دیگر دست به همچین کاری نمیزنه.و واقعا شرمگین هست که چرا اون موقع اختیارش رو از دست داده.در رابطه با هریمون هم باید بگم فکر نکنم دیدگاهتون درست باشه.کام گرفتن یکمی زیادی جدیه!درسته من فقط نظر خودم رو دارم.میگم.در واقع نظر شما که خواننده هستید مهمه نه منه نویسنده!حتی توی کتاب های رولینگ و فیلم هم هری احساسات متناقصی درباره ی هرمیون در جلد هفت پیدا می کنه ..ولی به ودش مسلط میشه و اون افکار رو رها میکنه.اگه یادتون باشه در جلد شیش چرا هری به جینی روی اورد.تحریک حسادت و تنهایی..دقیقا این کلمات تو کتاب شیش بودن.که بعدا خانم رولینگ اون ها رو به هم می رسونه و لی همین چند ماه پیش تاسفش از اینکه اینجای کتاب عجولانه و مبنی بر احساسات عمل کرده.برید سرچش کنید..هری و هرمیون....خوب قاعداتا همین احساسات متناقص و عجیب در را بطه با هریمون هم صدق می کنه.شما در فیلم طرز نگاه های او به هری و جینی رو دقت کردید؟اون عنصر رواب مثلثاتی اصل مهمی تو داستانه که متاسفانه گاهی خواننده اون ها رو به روابط جنسی تلقی میکنه..ولی من اینجا حرف از احساسات زدم.این احساسات نیست که مهمه..کاری که در نهایت اون ها میکنن.و هنوز داستان هیچ چیزی در باره ی اتفاقاتی که حول این مثلثات احساسی رخ میده نگفته.اگه نکته از زیر دهنم در رفت منو ببخشید.آخه دارم داستان رو مینویسم و همزمان حواسم به صفحه ی سایت است

[Dark 3had0W]

فصل شش هم گذاشته شد.این فصل ادامه ی خاطرات هرمیون در سال 2011 است.یعنی بعد از وقایع دادگاه.شما اینجا برخی توضیحات اضافه پیرامون فصل 4 که از خاطرات گذشته صحبت میکردند رو به رو میشید و جواب برخی از سوالاتتون رو پیدا می کنید..من سعی کردم مشکلاتی رو که دوستان یاد آوری کرده بودن در این فصل از بین ببرم.ولی اگه باز هم مشکلی داشت منو ببخشید.ویراستار دستم نیست .ولی حتما این فصل رو نقد کنید تا بفهمم این تغییر سبک در نوشتنم جدی بوده یا نه و یا به صورت حرفه ای در متن تغییر ایجاد کردم یا خیر.با تشکر از همگی.کوچک همتون محمد dark sider

[ayda]

بد جور از جینی کینه داریا!ولی موضوع جدیدیه دوسش دارم اما تو نوشتن قلمت خوبه اما
1خیلی خخخ به کار میبری که معمولا تو داستان ها و رمان ها به کار نمیره
2گاهی وقتا خیلی احساس به کار میبری داستان رو از فضای فانتزی کلا خارج میکنی
3لطفا سعی کن شخصیت هارو بد هم اگه میخوای نشون بدی اینقدر غلیظش نکن
4در بعضی مواقع توضیحات کمه برخی موارد هم ما از کتاب اصلی میدونیم تو اصلا نگفتیشون مثلا هری و دوستاش میدونن ولی تو اصلا نگفتی از کجا فهمیدن
ببخشید اگه خیلی ایراد گرفتم ولی سعی کن روشون کار کنی با آرزوی اتمام کامل این فن

[Dark 3had0W]

بد جور از جینی کینه داریا!ولی موضوع جدیدیه دوسش دارم اما تو نوشتن قلمت خوبه اما
1خیلی خخخ به کار میبری که معمولا تو داستان ها و رمان ها به کار نمیره
2گاهی وقتا خیلی احساس به کار میبری داستان رو از فضای فانتزی کلا خارج میکنی
3لطفا سعی کن شخصیت هارو بد هم اگه میخوای نشون بدی اینقدر غلیظش نکن
4در بعضی مواقع توضیحات کمه برخی موارد هم ما از کتاب اصلی میدونیم تو اصلا نگفتیشون مثلا هری و دوستاش میدونن ولی تو اصلا نگفتی از کجا فهمیدن
ببخشید اگه خیلی ایراد گرفتم ولی سعی کن روشون کار کنی با آرزوی اتمام کامل این فن
با تشکر از نقدتان.خخخ رو در فصل های بعد اصلاح و در هنگام دادن لینک کلی هم در فصل های اول ویرایش انجام داده خواهد شد..میبخشید ولی میشه مورد چهارم رو توضیح بدید؟
راستش نه با جینی ویزلی مشکلی ندارم.d:فقط خواستم رابطه های فانتزی که بر مبنای هوس شکل میگیره رو توصیف کنم..و گرنه هیچ منظور دیگه ای نداشتم.و اگه کسی در باره مثلثات احساسی میپرسه.شرمندش هستم.چون نمیتونم بگم آخرش چی میشه.درسته..اون موضوع کوچیکیه.ولی همین ها هستند که لذت و احساسات داستان رو زیاد میکنن.

[Dark 3had0W]

فصل هفت اضافه شد.با تشکر از همگی و معذرت بابت تاخیر.نقد یادتون نره

[just draco]

سلام !

خیلی خوبه که فن ها از کتاب شش به بعد نوشته بشن آخه به نظرم کتاب هفت اصلا خوب نبود و انتظارات رو برآورده نکرد! پس از این لحاظ که موضوعت خیلی خوبه !! :)

و حالا نقد من :

1 - همین طور که گفتی غلط املایی چند جا بود که خب البته زیاد تو چشم نبود !!!

2 - چندین جا من دیدم که از خخخخخ استفاده کردی بودی !! این اصطلاح اصلا خوب نیس که توی متن بیاد ! چون اولا یک عبارت مهاوره ای هست و دوما اینکه به زیبایی و ارزش یک داستان جدی لطمه میزنه !!! :)

3 - حتما حتما داستان رو پاراگراف بندی کن ! اینجوری هم تمیزتر و مرتب تر میشه و هم خواننده خسته نمیشه !!!

4 - راستی من دیدم از عبارت حال کردی استفاده کردی ! که خب اینم زیاد جالب نیست و بهتره حذفش کنی !!

5- خیلی سریع از حالت نوشتاری به گفتاری تغییر متن میدی ! یکم سرعت این تغییر رو کم کن!

6- توصیفاتت رو زیادتر کن ! آخه داستان به توصیفاتش هست و آدم رو میبره درست توی فضایی که نویسنده توی ذهنش داره و این جذابیت داستان رو چند برابر میکنه!

فعلا که همینا به نظرم رسید !!! اگه نقد طول و درازی بود ببخشید !!! :)

+

راستی میخواستم بدونم توی داستانت دراکو نقش پررنگی داره یا حاشیه ای ؟ :d

[Dark 3had0W]

سلام !

خیلی خوبه که فن ها از کتاب شش به بعد نوشته بشن آخه به نظرم کتاب هفت اصلا خوب نبود و انتظارات رو برآورده نکرد! پس از این لحاظ که موضوعت خیلی خوبه !! :)

و حالا نقد من :

1 - همین طور که گفتی غلط املایی چند جا بود که خب البته زیاد تو چشم نبود !!!

2 - چندین جا من دیدم که از خخخخخ استفاده کردی بودی !! این اصطلاح اصلا خوب نیس که توی متن بیاد ! چون اولا یک عبارت مهاوره ای هست و دوما اینکه به زیبایی و ارزش یک داستان جدی لطمه میزنه !!! :)

3 - حتما حتما داستان رو پاراگراف بندی کن ! اینجوری هم تمیزتر و مرتب تر میشه و هم خواننده خسته نمیشه !!!

4 - راستی من دیدم از عبارت حال کردی استفاده کردی ! که خب اینم زیاد جالب نیست و بهتره حذفش کنی !!

5- خیلی سریع از حالت نوشتاری به گفتاری تغییر متن میدی ! یکم سرعت این تغییر رو کم کن!

6- توصیفاتت رو زیادتر کن ! آخه داستان به توصیفاتش هست و آدم رو میبره درست توی فضایی که نویسنده توی ذهنش داره و این جذابیت داستان رو چند برابر میکنه!

فعلا که همینا به نظرم رسید !!! اگه نقد طول و درازی بود ببخشید !!! :)

+

راستی میخواستم بدونم توی داستانت دراکو نقش پررنگی داره یا حاشیه ای ؟ :d


ببخشید بند 4 و 5 رو متوجه نمیشم میشه توضیح بدی؟تو بند 4 که کلا متوجه نشدم ولی بند پنج آیا منظورتون مکالمه هاست؟امم منظورتون اینه که دیالوگ ها رو هم سبک نوشتاری بنویسم؟آخه من خود داستان رو نوشتاری مینویسم.و هیجاش گفتاری نشده.فقط در دیالوگ هاست که این روش استفاده شده

[just draco]

ببخشید بند 4 و 5 رو متوجه نمیشم میشه توضیح بدی؟تو بند 4 که کلا متوجه نشدم ولی بند پنج آیا منظورتون مکالمه هاست؟امم منظورتون اینه که دیالوگ ها رو هم سبک نوشتاری بنویسم؟آخه من خود داستان رو نوشتاری مینویسم.و هیجاش گفتاری نشده.فقط در دیالوگ هاست که این روش استفاده شده

توی فصل اول فک کنم اونجایی که هری داره نامه مینویسه نوشته بودی حال کردی :d که به نظرم خوب نیست !!!

آره دقیقا منظورم همینه !! میدونی بهتره زبان اصلی داستان نوشتاری و جدی باشه و وقتی رفتی توی مکالمه ها زبان رو گفتاری بکنی !! اینجوری فرم و مدل داستان نویسی بهتر رعایت میشه !!! :)

[Dark 3had0W]

توی فصل اول فک کنم اونجایی که هری داره نامه مینویسه نوشته بودی حال کردی :d که به نظرم خوب نیست !!!

آره دقیقا منظورم همینه !! میدونی بهتره زبان اصلی داستان نوشتاری و جدی باشه و وقتی رفتی توی مکالمه ها زبان رو گفتاری بکنی !! اینجوری فرم و مدل داستان نویسی بهتر رعایت میشه !!! :)


جالبه.آخه من داستان رو نوشتاری و جدی نوشتم.و فقط تو دیالوگ ها گفتاری و عامیانه نشوتم.ممنون میشم نشون بدید که کجا این سبک رو رعایت نکردم

[ayda]

منظورم اینه که مثلا هری میدونه اسنیپ ادم خوبیه ولی تو نگفتی این وسط چطور فهمیده؟یا هرمیون رون از تو نامه فهمیدن اسنیپ خوبه{هرچند هری دقیق بهش اشاره نکرد}اما هری اشاره ای به اینکه چرا اسنیپ آدم خوبیه نکرد پس چطور میدونستن دامبلدور بهش گفته بکشتش؟ این موضوع با چند تا دیگه که یادم نمیاد تو داستان اصلی گفته شدن تو خودت تو کتاب نگفتی که چطور این موضوعات رو میفهمن و به میشه گفت اگه کتاب اصلی رو نخونه کسی نمیتونه کامل فن تو رو بفهمه و لطفا سعی کن یکم توصیفات بیشتری بکار ببری موفق باشی((200))

[Nicolas Brown]

کاربر اخراج شد((220))

[hasan]

سلام ببخشد هر چند وقت فصل میدین؟؟؟من هنوز نخوندمش وقتی خوندم میام نظرم رو میگم ممنون

[wolf]

سلام.اون لینک فصل 9 رو میشه یه چک کنی؟؟؟
راستی خسته نباشید میگم بابت نوشتن فن جالبت.

[Dark 3had0W]

سلام.اون لینک فصل 9 رو میشه یه چک کنی؟؟؟
راستی خسته نباشید میگم بابت نوشتن فن جالبت.
خوب لینک درسته منتها انگار سایت یکم لنگه و باید یکم موس رو بالاتر از نوشته ی فصل 9 ببری تا بتونی کلیک کنی.

[پرسی]

دوست عزیز فصل بعدی کی میاد

[Dark 3had0W]

دوست عزیز فصل بعدی کی میاد
انشالله تا آخر امروز فصل ده شاید هم یازده باهم دادم بیرون...با تشکر از همراهیتان

[Dark 3had0W]

با تشکر از اینکه ما راهمراهی کردید و عرض معذرت به دوستان بابت تأخیر..فصل ده و یازده رو باهم برای شما آماده کردم.امیدوارم لذت ببرید

[پرسی]

دوست عزیز قصد داری چند فصله کتابو تموم کنی

[M.Mahdi]

خوب بریم سر نقد فصل اول ^____^ با اجازه :) :


به رون بگو فحشم نده.خخخ.

اگه فکر کردی که رابطتون از دیدم مخفی مونده کور خوندید.خخخ

لابد الان داری فحشم میدی.خخخ

نامردا..خو آدم حسادت میکنه

خخخ فحش نده.

حال میکنی.منم به تو رفتما.
و....

خوب تا اینجاش رو دوستان گفتند فکر میکنم مشخص باشه که استفاده از اینجور کلمات خیلی خودمونی که تو چت به کار میبریم مناسب نیست اصلا !


اما مشکلات فنی :


.به خاطرشاسنیپ بدبخت به روش کاملا مشنگی کتک خورد و بعد من به یه حقایق خیلی جلب و
وحشتناک و ناامید کننده رسیدم.پس مجبور شدم آزادش کنم بره.اگه دیدینش زیر میزی
ردش کنین بره.فقط اینو میگم که طرف ماست.
به نظرم بهتر بود این که چطور فهمیده اسنیپ طرف اوناست مشخص میشد ... اونم وقتی که به این زودی تونست بفهمه که خودش عجیبه


بار دیگر به نامه نگاه کرد.برای بار دوم تصویر دختر ماگل زاده در ذهنش تداعی شد.اگر کمیزودتر اقدام کرده بود..ولی این فکر را فورا عقب راند و فک رقابت عشقی با رون را از سر بیرون
راند.

خوب به عنوان یه فن فیشکن نویس شما در انتخاب داستان آزادی ولی حق عوض کردن روحیه و احساسات شخصیتا رو ندارید به نظرم ^_^
تو کتاب چهار که ریتا اسکیتر مقاله ای درباره رایطه هرمیون با هری و کرام نوشته بود ، هری چندین بار به صراحت اعلام کرد که هرمیون فقط یه دوست معمولیه همین ! همچنین توی دو کتاب بعدی ما کوچکترین تمایلی از هری برای شروع رابطه عشقی با هرمیون نمیبینیم ! چطور میشه که هری یهو حسرت میخوره ؟


بودند.او که از اینکه هری اینگونهدر باره ی دراکو مالفوی صحبت میکرد نا امید شده بود او را تنها گذاشته بود تا درباره رفتارش
فکر کند

خوب اگه مشخص شده که اسنیپ طرف محفله ، پس قطعا مشخص شده که مرگ دامبلدور نقشه بود و اون به هرحال بخاطر نفرین انگشتر میمرده ..... در نتیجه حرف هرمیون درست در میاد دیگه ! اینکه دامبلدور میدونه داره چیکار میکنه و باید اعتماد کرد بهش و اسنیپ طرف اوناست ! این بارم هرمیون درست گفته در این صورت ...... خوب پس ناراحتیش برا جیه ؟


آن چشمان زیبا و سرشار از هوش هر دختری را به خود جذب میکرد.علاوه بر آن استعداد و توانایی او در جادو مثال نزدنی بود.به طور کل هری نمونه ی یک
پسر ایده آل بود.

خوب یه تناقض دیگه
توی شش کتاب اول به کرات تاکید شده بود که کاملا پسر عادی ای هست ! و تا آخر کتاب شیشم دیدیم که توی جادو ( بجز سپر مدافع ) هیچ استعداد خفنی چیزی نداره و خودشم قبول داشت ! همچنین هری هر دختری را به خود جذب نمیکرد ! بازم تا کتاب شیش تاکید شده که هری اینجوری نیست .. برای مثال توی کتاب چهار که هری دنبال یه دختر برای دعوت به جشن کریسمس بود ، دیدیم دخترای زیادی پا پیش نذاشتن ! و اون دو سه نفر هم ( از سنشون ) مشخص بود که برای اینکه هری یکی از قهرمانای سه جادوگره و مرحله ی اولو برده ازش خواستن که باهاش برم
تو کتاب ششم هم دیدیم که افراد داوطلب برای عضویت تو تیم کوییدیچ گریفندر خیلی زیاد بودن و وقتی هری پرسید که چرا اینقدر همه به کوییدیچ علاقه مند شدن هرمیون جواب داد که اونا به تو علاقه مند شدن نه کوییدیچ ...چرا که مشخص شد تو فرد برگزیده هستی و در تمام مدت داشتی حقیقتو درباره ولدمورت میگفتی :

“I dunnowhy the team’s this popular all of a sudden.”
“Oh, come on, Harry,” said Hermione, suddenly impatient. “It’s
not Quidditch that’s popular, it’s you! You’ve never been more interesting,
and frankly, you’ve never been more fanciable.”
Ron gagged on a large piece of kipper. Hermione spared him one
look of disdain before turning back to Harry.
“Everyone knows you’ve been telling the truth now, don’t they?
The whole Wizarding world has had to admit that you were right
about Voldemort being back and that you really have fought him
twice in the last two years and escaped both times. And now they’re
calling you ‘the Chosen One’ — well, come on, can’t you see why
people are fascinated by you?”

پس به نظرم میشه نتیجه گرفت که هری کاملا عادی بوده و فقط بخاطر شهرتش میخواستنش !؟



در رابطه با سریوس هم باید بگم یادت میاد چیزی که هنگام استفادهاز ساعت زمان برگردان بت گفتم؟!سرنوشت تغییری نمیکنه و اگه هم بکنه نتیجش وحشتناک
تر میشه!ما اشتباه کردیم که تو سرنوشت دخالت کردیم

امممم نتیجه وحشتناکش چی بود دقیقا ؟ مسلما سیریوس کشته شدن به دست بلاتریکس رو به بوسه دمنتور ها ترجیح میده :|
نکته خییییلی مهم هم این که دامبلدور گفت که به عقب برگردن ! مردی که تا حالای کتاب لااقل هیچ اشتباهی نکرده !

اهم همین دیگه ^____^ شرمنده زیاد بود ((200))

[Dark 3had0W]

دوست عزیز قصد داری چند فصله کتابو تموم کنی

دوست عزیز من نمیدونم چند فصل میشه فقط روند داستان رو میدونم.ممکنه یک فصل بیشتر 50 صفحه داشته باشه و یکی 5 صفحه..بستگی به روند داستان داره

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خوب بریم سر نقد فصل اول ^____^ با اجازه :) :







و....

خوب تا اینجاش رو دوستان گفتند فکر میکنم مشخص باشه که استفاده از اینجور کلمات خیلی خودمونی که تو چت به کار میبریم مناسب نیست اصلا !


اما مشکلات فنی :


به نظرم بهتر بود این که چطور فهمیده اسنیپ طرف اوناست مشخص میشد ... اونم وقتی که به این زودی تونست بفهمه که خودش عجیبه



خوب به عنوان یه فن فیشکن نویس شما در انتخاب داستان آزادی ولی حق عوض کردن روحیه و احساسات شخصیتا رو ندارید به نظرم ^_^
تو کتاب چهار که ریتا اسکیتر مقاله ای درباره رایطه هرمیون با هری و کرام نوشته بود ، هری چندین بار به صراحت اعلام کرد که هرمیون فقط یه دوست معمولیه همین ! همچنین توی دو کتاب بعدی ما کوچکترین تمایلی از هری برای شروع رابطه عشقی با هرمیون نمیبینیم ! چطور میشه که هری یهو حسرت میخوره ؟



خوب اگه مشخص شده که اسنیپ طرف محفله ، پس قطعا مشخص شده که مرگ دامبلدور نقشه بود و اون به هرحال بخاطر نفرین انگشتر میمرده ..... در نتیجه حرف هرمیون درست در میاد دیگه ! اینکه دامبلدور میدونه داره چیکار میکنه و باید اعتماد کرد بهش و اسنیپ طرف اوناست ! این بارم هرمیون درست گفته در این صورت ...... خوب پس ناراحتیش برا جیه ؟



خوب یه تناقض دیگه
توی شش کتاب اول به کرات تاکید شده بود که کاملا پسر عادی ای هست ! و تا آخر کتاب شیشم دیدیم که توی جادو ( بجز سپر مدافع ) هیچ استعداد خفنی چیزی نداره و خودشم قبول داشت ! همچنین هری هر دختری را به خود جذب نمیکرد ! بازم تا کتاب شیش تاکید شده که هری اینجوری نیست .. برای مثال توی کتاب چهار که هری دنبال یه دختر برای دعوت به جشن کریسمس بود ، دیدیم دخترای زیادی پا پیش نذاشتن ! و اون دو سه نفر هم ( از سنشون ) مشخص بود که برای اینکه هری یکی از قهرمانای سه جادوگره و مرحله ی اولو برده ازش خواستن که باهاش برم
تو کتاب ششم هم دیدیم که افراد داوطلب برای عضویت تو تیم کوییدیچ گریفندر خیلی زیاد بودن و وقتی هری پرسید که چرا اینقدر همه به کوییدیچ علاقه مند شدن هرمیون جواب داد که اونا به تو علاقه مند شدن نه کوییدیچ ...چرا که مشخص شد تو فرد برگزیده هستی و در تمام مدت داشتی حقیقتو درباره ولدمورت میگفتی :


پس به نظرم میشه نتیجه گرفت که هری کاملا عادی بوده و فقط بخاطر شهرتش میخواستنش !؟




امممم نتیجه وحشتناکش چی بود دقیقا ؟ مسلما سیریوس کشته شدن به دست بلاتریکس رو به بوسه دمنتور ها ترجیح میده :|
نکته خییییلی مهم هم این که دامبلدور گفت که به عقب برگردن ! مردی که تا حالای کتاب لااقل هیچ اشتباهی نکرده !

اهم همین دیگه ^____^ شرمنده زیاد بود ((200))

با تشکر از نقد کوبنده و عالیتون(شوخی) خوب باید بگم درباره ی توضیحات من توی فصل های آینده هر چیزی رو توضیح میدم .در واقع خودم از اول برنامه داشتم که وقایع هاگوارتز رو توی خاطرات بیان کنم.پس این مشکل حل شد.
در رابطه با اون روابط احساسی تنها چیزی که من میتونم بهتون بگم شما این همه کتاب رو خوندید متوجه احساسات متناقص و عجیبی که هری به هرمیون داشت نفهمیدید؟متوجه نگاه های هرمیون به هری وقتی که با جینی بود نشدید؟ببین نظر خواننده تعیین کننده داستانه ولی خوب من چیزی که خودم متوجه فیلم و داستان شدم رو نوشتم.تمام اون نگاه ها..حسادت ها..فکر ها رو کنار هم قرار دادم تا به این نتیجه رسیدم پس این قضیه هم جواب داده شد.خوب یه لیوان آب بخوریم.تشنمون شد..قلپ قلپ قلپ...
خوب منم همین رو گفتم تو داستان..همه به خاطر شهرتش میخواستنش..افراد کمی بودن که به خاطر خودش میخواستنش و خوب..اینم تیموم شد..درباره با سریوس هم یه سری توضیحاته که از اول میخواستم تو فصلای آینده توضیح بدم.دوستان لطف کنید تا فصل یازده کامل بخونید فصل دوازده یکم طولانیه و درباره ی هاگوارتز و یه توضیح دهنده ی مکمل و مفیده..یعنی هرکی نگرفته چی شده تا اون چهار سال اینجا میگیره چی شده((85))

[Dark 3had0W]

............

[پرسی]

یه درخواست موقعی که اون نفری داستان داره براش اتفاق می افته عوض میشه اسم نفر بعدو بالا ی قسمت بنویس که بفهمیم داستان درباره ی کیه

[Dark 3had0W]

یه درخواست موقعی که اون نفری داستان داره براش اتفاق می افته عوض میشه اسم نفر بعدو بالا ی قسمت بنویس که بفهمیم داستان درباره ی کیه
موقع دادن فیل کلی تو لیست این کار انجام میشه..با تشکر از نظراتتون.و یک درخواست من یک فایل پی دی اف دارم که میخوام وردش کنم برای گذاشتن فایل کلی..دوستانی که میتونن این کا رو بکنن لطف کنن و فصل سه رو تبدیل به ورد کنن و واسم بفرستن..با تشکر

[Ginny]

شرکت گوگل شخصا اعلام کرد که بیشترین عبارات جست و جو شده در صفحه ی گوگل در سال 2005 که جلد شش منتشر شد و 2007 که جلد هفت منتشر شد در رابطه با روابط احساسی هرمیون و هری بود....ترکوند!

ببخشید میشه برای این بیشترین سرچ در گوگل یه مدرک ارائه کنین؟ ممنون میشم!

[Dark 3had0W]

چرت و پرت پشت سرهم :|
(ادیت شد) :|

[پرسی]

یکم طولانی ینی چند صفحه اگه بالا ی 40 صفحس دو پارتش کن

[Ginny]

...تو ویکی پدیاس...دهنم آسفالت شد تا تونستم اینا رو بفهمم((228))(5)((231))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یک سوال؟ به نظرتون فصل دوازده رو تو دو پارت بزارم یا یه پارت؟چون یکم طولانیه؟و من الان پارت یکش و نصف پارت دو رو نوشتم!
میشه لینک مطلب ویکی پدیا یا اسمشو بگین؟ ببخشید و ممنون

[Dark 3had0W]

چرت و پرت های بیشتر :|
(ادیت شد :| )

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


یکم طولانی ینی چند صفحه اگه بالا ی 40 صفحس دو پارتش کن
آره خوب.بیشتر 40 صفحس تقریبا

[پرسی]

حالا آخرش چی شد دو پارت میدی فصلو یا تک پارت

[Dark 3had0W]

به این نتیجه رسیدم که فصل رو کامل بدم.یا امشب میندازمش بیرون یا تا شب میندازمش بیرون یا میمونه واس فردا صب کله سحر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

در واقع ممد داستانو تموم کرده بنده خدا.من هنوز نتونستم ویراستاریش کنم کامل

[پرسی]

اگه می خوای فصل کامل بدی پس چرا الان نصفه گذاشتی.
یعنی الان کتاب کامل نوشته شده فقط ویراستاریش مونده؟

[Dark 3had0W]

اگه می خوای فصل کامل بدی پس چرا الان نصفه گذاشتی.
یعنی الان کتاب کامل نوشته شده فقط ویراستاریش مونده؟
تقریبااا....و از اونجا که من،جواد،ویراستار ارشد به نت دسترسی خوبی ندارم ممکنه که طوول بکشه ولی انشااله تا آخر تابستون پرونده ی این فن تموم میشه و همه راحت میشن....نگران درس هاتون نباشید چون خودمم درس دارم و خیر سرم تیزهوشانم..پس تا قبل از آغاز سال تحصیلی لینک کلی فن هری پاتر و تجارت مرگ در دسترستون قرار میگیره...

[پرسی]

قسمت بعدی فصل کی میاد؟

[Dark 3had0W]

قسمت بعدی فصل کی میاد؟
انشالله فردا شب

[Dark 3had0W]

خوب این هم از پارت دو.بابت تأخیر عذرخواهی می کنم.خیلی زود با پارت یک از هری پاتر و تجارت مرگ یعین از فصل 1 تا دوارده با رفعم تمام آن اشکالات فنی و نگارشی که محمد جان قول داده بودند در یک فایل پی دف اف در خدمتتون هستیم.ولی منتها من در مسافرت هستم و امر ویراستاری امری سات دقیق و زمان بر.پس اگر تاخیری پیش اومد عذر خواهی میکنم.با تشکر...جواد.
پ.ز:سلام زهره هستم.ویراستار دیگه خواستم از دوستانی که در امر ویراستاری توانایی دارن درخواست کمک بکنم.کتاب تا جای زیادی نوشته شده و اگه تعدااد ویراستاران بیشتر باشه فصل ها سریع تر هم گذاشته میشه.با تشکر

[پرسی]

حاجی فصل بعدی؟

[پرسی]

مسئولان پیگیری کنن ببینن نویسنده زندس یا مرده با تشکر

[Dark 3had0W]

مسئولان پیگیری کنن ببینن نویسنده زندس یا مرده با تشکر

خب من زنده هستم و مطمنا ویراستار هستم نه نویسنده..و خب تو این دو هفته اصلا به تکنولوژی دسترسی نداشتم.پس مطمنا از فصل بعدی خبری نیست تا آخر هفته..لینک کلی پارت یک تا آخر هفته با وبرایشات ارائه میگردد و انشالله شنبه ی آینده با فصل سیزده از گارت دوم داستان در خدمتتون هستم.دیگه ببخشید بابت تاخیر..یه اتفاق غیر نتظره بود و باید میرفتم سفر و اصلا به تکنولوژی دسترسی نداشتم.با تشکر از همگی جواد

[Dark 3had0W]

و لینک کلی پارت یک بعد از دو هفته اضافه شد.با عرض پوزش و معذرت بابت تاخیر..کوششمان در این است که فصل های بعدی سریع گذاشته بشن.در این فایل کلی ما ویرایشات فنی و نگارشی نهایی رو انجام دادیم.امیدواریم لذت ببرید

[پرسی]

عالی فصل های بعدی همینجوری پارت پارت میاد یا مثل قبل فصلی میشه

[Dark 3had0W]

فصلی میشه و وقتی تموم شد هم پارت دوم و هم فایل کلی کتاب گذاشته میشه

[پرسی]

لطفا مشخص کن که کی فصل های بعدی رو می زاری

[Dark 3had0W]

لطفا مشخص کن که کی فصل های بعدی رو می زاری
انشالله فردا فصل چهارده گذاشته میشه

[پرسی]

دوستم این فردا شما نیومد

[Dark 3had0W]

دوستم این فردا شما نیومد

با سلام متسفانه یه مشکلی رخ داد نتونستم تایپ کنم.تا دو تا سه ساعت دیگه میزارمش.با تشکر و عرض پوزش

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


دوستم این فردا شما نیومد

با سلام متسفانه یه مشکلی رخ داد نتونستم تایپ کنم.تا دو تا سه ساعت دیگه میزارمش.با تشکر و عرض پوزش

[Dark 3had0W]

فصل 14 اضافه شد.با تشکر و عرض پوزش بابت تاخیر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل چهارده گذاشته شد.با تشکر و عرض پوزش بابت تاخیر

[پرسی]

دوست عزیز اونی شما توی داستان نوشتی موشک انداز درستش نارنجک اندازه.موشک انداز به چیزایی مثل آرپیجی یا بازوکا می گن لطفا درستش کن

[Dark 3had0W]

مم جالبه چون من شنیدم که در واقع راکت پرتاب کنه.در هرحال در نسخه ی کلی ویرایش میشه

[vsp]

خوب سلام داداش، اول از همه اینکه بگم من یخورده رکم اگه چیزی گفتم که ناراحتت کردم پیشاپیش شرمندم منظوری نداشتم D; اول از مشکلات شروع میکنم 1 سبک نوشتنت سبکیه که خیلی از ما وقتی برای اولین بار دست به قلم میبریم ازش استفاده میکنیم و تا حد زیادی بیانگر افکار نویسنده است، ولی به همین دلیل بعضی از قسمت های داستان یکم مبهم یا غیر منطقی بنظر میرسه برای خواننده که افکارت رو نمیدونه مظورم پارادوکس های داستانت نیست چون گفتی همه رو اخر سر توضیح میدی منظورم احساساتیه که برای شخصیت ها به تصویر میکشیکه بعضی وقت ها درست بنظر نمیان.2 این فن فیکشن تا الان فن فیکشن خوبی بوده که ادم از خوندنش خسته نمیشه اما با توجه به اینکه قبلش فن فیکشن های زیادی اومدن و به قول خودت همه رو خوندی کتابت باید راه درازی رو بره که بتونه جاشو اونها پیدا کنه چون که تقریبا خیلی از خط های اصلی داستانی قبلا توی فن ها استفاده شدن و تو باید خلاقیت زیادی بخرج بدی تا داستانی به همون خوبی بوجود بیاری

خوب حالا این ها یکسری مشکل بود که به ذهنم اومد یک پیشنهاد هم داشتم که الان میگم سعی کن این روند تعریف داستان از غالب شخصیت های مختلف رو گسترده تر کنی مثلا نه فقط از دید شخصیت های اصلی بلکه از دید کسایی که نقش مهمی ندارن داستان رو روایت کنی که باعث میشه خواننده با جنبه های مختلف اشنا بشه و داستان ازتک بعدی بودن در بیاد به علاوه مثلا شرح یه دوئل جادویی از زبان یک مشنگ میتونه خیلی جالب باشه. و اینکه بعد از تموم شدن فصل از دید خواننده ایی که با طرح توی ذهنت اشنا نیست بهش ناه کن و ببین هنوزم همون جذابیت رو داره یا نه؟
از طرفی ایده جیسون ریدل و داستان وارد شدن هری به دولت عالی بود برای مدت زیادی یکی از نقص های دنیای جادویی نداشتن ارتباط با جهان معمولی بود که میتونست به پیشرفتشون کمک زیادس بکنه و حتی در فن فیکشن های زیادی هم به این مسئله نپرداختن ولی الان با ترکیب قدرت و مقام جادویی و سیاسی هری درهای جدیدی برای هر دو دنیا باز میشه

خوب همین بود شرمنده سرتون رو درد اوردم D: فقط یه سوال داشتم: پشت جلد جلوی عکس های عناوینی نوشته که خیلی جالبه و ادمو یاد جهان واو میندازه اگر همچین چاشنیی وارد داستان بشه خیلی خوبه ولی من سوالم در مورد light bringer بود که جلوی اسم هرمیون نوشته شده بود، دقیقا منظورت چیه؟ یعنی معنای کلمه یا به اون فرشته معروف هم ربطی داره؟

[Dark 3had0W]

با تشکر از نقدتون

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خوب سلام داداش، اول از همه اینکه بگم من یخورده رکم اگه چیزی گفتم که ناراحتت کردم پیشاپیش شرمندم منظوری نداشتم D; اول از مشکلات شروع میکنم 1 سبک نوشتنت سبکیه که خیلی از ما وقتی برای اولین بار دست به قلم میبریم ازش استفاده میکنیم و تا حد زیادی بیانگر افکار نویسنده است، ولی به همین دلیل بعضی از قسمت های داستان یکم مبهم یا غیر منطقی بنظر میرسه برای خواننده که افکارت رو نمیدونه مظورم پارادوکس های داستانت نیست چون گفتی همه رو اخر سر توضیح میدی منظورم احساساتیه که برای شخصیت ها به تصویر میکشیکه بعضی وقت ها درست بنظر نمیان.2 این فن فیکشن تا الان فن فیکشن خوبی بوده که ادم از خوندنش خسته نمیشه اما با توجه به اینکه قبلش فن فیکشن های زیادی اومدن و به قول خودت همه رو خوندی کتابت باید راه درازی رو بره که بتونه جاشو اونها پیدا کنه چون که تقریبا خیلی از خط های اصلی داستانی قبلا توی فن ها استفاده شدن و تو باید خلاقیت زیادی بخرج بدی تا داستانی به همون خوبی بوجود بیاری

خوب حالا این ها یکسری مشکل بود که به ذهنم اومد یک پیشنهاد هم داشتم که الان میگم سعی کن این روند تعریف داستان از غالب شخصیت های مختلف رو گسترده تر کنی مثلا نه فقط از دید شخصیت های اصلی بلکه از دید کسایی که نقش مهمی ندارن داستان رو روایت کنی که باعث میشه خواننده با جنبه های مختلف اشنا بشه و داستان ازتک بعدی بودن در بیاد به علاوه مثلا شرح یه دوئل جادویی از زبان یک مشنگ میتونه خیلی جالب باشه. و اینکه بعد از تموم شدن فصل از دید خواننده ایی که با طرح توی ذهنت اشنا نیست بهش ناه کن و ببین هنوزم همون جذابیت رو داره یا نه؟
از طرفی ایده جیسون ریدل و داستان وارد شدن هری به دولت عالی بود برای مدت زیادی یکی از نقص های دنیای جادویی نداشتن ارتباط با جهان معمولی بود که میتونست به پیشرفتشون کمک زیادس بکنه و حتی در فن فیکشن های زیادی هم به این مسئله نپرداختن ولی الان با ترکیب قدرت و مقام جادویی و سیاسی هری درهای جدیدی برای هر دو دنیا باز میشه

خوب همین بود شرمنده سرتون رو درد اوردم D: فقط یه سوال داشتم: پشت جلد جلوی عکس های عناوینی نوشته که خیلی جالبه و ادمو یاد جهان واو میندازه اگر همچین چاشنیی وارد داستان بشه خیلی خوبه ولی من سوالم در مورد light bringer بود که جلوی اسم هرمیون نوشته شده بود، دقیقا منظورت چیه؟ یعنی معنای کلمه یا به اون فرشته معروف هم ربطی داره؟

با تشکر از نقدتون، و وقتتون که گذاشتین پای این فن
نمی دونم شما فصل 13 و 14 رو خوندین یا نه ولی اگه توجه داشته باشین از پایان پارت یک داستان با یه تغییر کلی مواجه می شه اعم از سبک و زاویه دید و فضا و کمکم از محیطی که خانم رولینگ بوجود اورد فاصله می گیره، بخش غالب فن فیکشن همون پارت یک بود که به فضا سازی برای چند فصل پارت دوم می پردازه، مبحث زاویه دید هم مثل خیلی چیزایه دیگه تغییر کرده و فصل 13 تا حدی مک نیر نقش راوی و فصل 14 از 4 زاویه که اولی جک دیمون نگهبانه و مأمور بازنشسته cia ، خوب این از این
راجع به لقب ها هم باید فن کامل خونده بشه، توقع چندانی از من نداشته نباشین ولی بی خودی هم نیست، wow هم تأثیری نداشته و LIGHTBRINGER ارتباطی با UTHER فقید نداره((3))

[wizard girl]

از الان گفته باشم من فن فیکشن ای هری پاتری رو بیشتر از خود کتابش دوست دارم
و ام ، چیزه دعوا ندارم :دی
بسیار زیبا بودش تا این جایی که خوندم ، بعد اتمام نظرم را خواهم گذاشت:دی

[sahar756]

من عاشق فن هستم این فن رو تازه دیدم الان میرم بخونمش ببینم چه نوع داستانی هست منتظر ادامه اش هستم

[Dark 3had0W]

خوب فصل پانزده گذاشته شد.انشالله تا دو فصل آینده پرونده ی این فنو میبوسیم و میذاریم کنار.بله.لینک کلی کتاب بزودی در خدمت شماست عزیزان.از اونجا که نویسنده احساس می کنه با پایانی که در نظر گرفته ممکنه افراد یکم زیادی تو کف بقیه ی داستان بمونن گفته امکان داره که این رو یه دو گانه بکنه هر چند که معلوم نیست و باید منتظر واکنش دوستان بعد از پایان فصل آخر موند.با تشکر از همگی.جواد

[پرسی]

دمت گرم این طور که بوش میاد اگه داستان ادامه پیدا کنه خیلی باحال تر میشه

[Dark 3had0W]

فصل شانزده گذاشته شد.ارئه ی لینک کلی و فصل پایانی تا آخر هفته.با تشکر

[پرسی]

عالی می تونی لینک ویکی اون تانکی توی داستان بودو بذاری

[Dark 3had0W]

الحمدلله پرونده ی این فن رو بوسیدیم و گذاشتیم کنار.این شما و این فصل نهایی.امیدوارم لذت ببرید.با تشکر.
به زودی در این مکان فایل کلی کتاب نصب خواهد شد.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فایل کلی هم به سلامتی نصب شد

[پرسی]

خوب نویسنده تصمیم گرفت که کتابو ادامه بده یا نه

[Dark 3had0W]

خوب نویسنده تصمیم گرفت که کتابو ادامه بده یا نه
بله جلد دوم کتاب تابستان سال دیگه منتشر میشه.از اونجا که سال تحصیلی تا چند روز دیگه آغاز میشه وقتی برای نویسندگی نداره

[Nicolas Brown]

خسته نباشید هم ویراستار و هم نویسنده

[JuPiTeR]

درود
با تشکر از نویسنده بابت ارائه‌ی کامل کتاب و نوشتن
تاپیک به انجمن فن فیکشن منتقل شد
و لینک کتابخانه زندگی پیشتاز قرار داده شد:
http://www.pioneer-life.ir/library/download/749

[vsp]

خوب خیلی خوشحالم که کار کتاب تموم شد و البته یکم شوک شدم چون همه چیز خیلی سریع به پایان رسید، این نوع تموم شدن کتاب از طرفی میتونه حال هوای نزدیک به واقعیت بوجو بیاره چون در اکثر داستان های واقع پرایانه میبنیم که داستان اونطور که انتظار داریم با پبروزی قهرمان داستان در یکسری از نبرد های پیچ در پیچ و قابل پیشبینی تموم نمیشه، ولی این حالت فقط در فصل اخر وجو داشت و به نوعی با بقیه داستان همخونی نداره که البته چیزی از زیباییش کم نمیکنه اما کمی خواننده رو غافلگیر میکنه و به داستان حالت نیمه تموم میده،
به همین دلیل وجود کتاب دوم میتونه خیلی مفید و کامل کننده باشه از اونجایی که این فن نوآوری زیادی داشته، بنظر من، قسمت دوم اگر کمی واقع گرایانه تر باشه میتونه به محیط تاریک داستان کمک کنه که از شکل کلیشه ایی بقیه فن ها متفاوته.
لازم به ذکره که منظورم از واقع گرایانه دور شدن از فضای فانتزی نیست بیشتر مثل کتاب های نغمه که فضای کشنده ایی دارند
درکل یکی از فن های خوب و مورد علاقه ام بود و امیدوارم قسمت بعدی هرچه زودتر بیاد
توی نقد قبلیم هم به طرز عجیبی همه مشکلاتی که به ذهنم رسیده بود رفع شده بود منم بدون این که دو فصل 13و14 رو بخونم نظر داده بودم که بهمون درس میده:اول مطمعن شو بعد حرف بزن تا ضایع نشی((94))

[Dark 3had0W]

خوب خیلی خوشحالم که کار کتاب تموم شد و البته یکم شوک شدم چون همه چیز خیلی سریع به پایان رسید، این نوع تموم شدن کتاب از طرفی میتونه حال هوای نزدیک به واقعیت بوجو بیاره چون در اکثر داستان های واقع پرایانه میبنیم که داستان اونطور که انتظار داریم با پبروزی قهرمان داستان در یکسری از نبرد های پیچ در پیچ و قابل پیشبینی تموم نمیشه، ولی این حالت فقط در فصل اخر وجو داشت و به نوعی با بقیه داستان همخونی نداره که البته چیزی از زیباییش کم نمیکنه اما کمی خواننده رو غافلگیر میکنه و به داستان حالت نیمه تموم میده،
به همین دلیل وجود کتاب دوم میتونه خیلی مفید و کامل کننده باشه از اونجایی که این فن نوآوری زیادی داشته، بنظر من، قسمت دوم اگر کمی واقع گرایانه تر باشه میتونه به محیط تاریک داستان کمک کنه که از شکل کلیشه ایی بقیه فن ها متفاوته.
لازم به ذکره که منظورم از واقع گرایانه دور شدن از فضای فانتزی نیست بیشتر مثل کتاب های نغمه که فضای کشنده ایی دارند
درکل یکی از فن های خوب و مورد علاقه ام بود و امیدوارم قسمت بعدی هرچه زودتر بیاد
توی نقد قبلیم هم به طرز عجیبی همه مشکلاتی که به ذهنم رسیده بود رفع شده بود منم بدون این که دو فصل 13و14 رو بخونم نظر داده بودم که بهمون درس میده:اول مطمعن شو بعد حرف بزن تا ضایع نشی((94))
- با لحن بامشاد بخونین-می دونی...
من این نقده رو هربار که وارد انجمن میشم میخونمش و روحم شاد میشه و هی میگم کاشکی بقیه هم مث تو منصفانه نقد می کردن و بعدش برمیگشتن بگن نظرشون بعد اتمام چیه
هییییی روزگار
دمت گرم:foreveralone::fuuthatshi:

[mohamad.psp80]

هنوز تموم نکردم ولی تو این آخراش متوجه شدم نویسنده از یه فن دیگه هم استفاده کرده اگه یادم اومد حتما میگم

[sir m.h.e]

خب من دارم این فن رو میخونم تقرببا وسطاشم
اولش رو مجه نشدم هری شد نخست وزیر بعد داستان فلش بک شد به گذشته؟
تا اینمای داستان سه تا مشکل سوتی مانند دیدم که یکیش یادم رفت ولی اون دوتای دیگه
اول این که توی جلد یک تا سه,دقیق یادم نیست کدوم هرمیون میکه که جادوهای هاگوارتز مانع از کار کردن تکنولوژی های مشنگی میشه پس الف دال نمیتونه ازشون داخل محوطه استفاده کنه اینطور که اینجا گفته
دوم این که چجور دوتا برادر ممکنه فاصله سنی شون سه ماه باشه؟ که فاصله سنی سیریوس با ریگولوس انقده؟

[mohamad.psp80]

خب من دارم این فن رو میخونم تقرببا وسطاشم
اولش رو مجه نشدم هری شد نخست وزیر بعد داستان فلش بک شد به گذشته؟
تا اینمای داستان سه تا مشکل سوتی مانند دیدم که یکیش یادم رفت ولی اون دوتای دیگه
اول این که توی جلد یک تا سه,دقیق یادم نیست کدوم هرمیون میکه که جادوهای هاگوارتز مانع از کار کردن تکنولوژی های مشنگی میشه پس الف دال نمیتونه ازشون داخل محوطه استفاده کنه اینطور که اینجا گفته
دوم این که چجور دوتا برادر ممکنه فاصله سنی شون سه ماه باشه؟ که فاصله سنی سیریوس با ریگولوس انقده؟
آره چرا نمیشه همیشه که پای یک زن درمیان نیست که شاید پای زن دوم هم درمیان باشد :دی

[sir m.h.e]

آره چرا نمیشه همیشه که پای یک زن درمیان نیست که شاید پای زن دوم هم درمیان باشد :دی

اگه پای زن دوم درمیان بود که مادرشون اینجوری قربون صدقه ریگولوس نمیرفت
کتاب تموم شد
هرچند تهش نا امیدم
یک لحظه هم نمیتونم تصور کنم هری اینجوری باشه و باعث مرگ هزاران انسان بشه
یا هرمیون دختری باشه که همزمان با هری و رون به عشق و عاشقی بپردازه
توی خیلی از فن ها شخصیت هری کوبیده میشه و ازش هیولایی ساخته میشه که من به شدت مخالف اون هیولام

[Dark 3had0W]

خب من دارم این فن رو میخونم تقرببا وسطاشماولش رو مجه نشدم هری شد نخست وزیر بعد داستان فلش بک شد به گذشته؟تا اینمای داستان سه تا مشکل سوتی مانند دیدم که یکیش یادم رفت ولی اون دوتای دیگه اول این که توی جلد یک تا سه,دقیق یادم نیست کدوم هرمیون میکه که جادوهای هاگوارتز مانع از کار کردن تکنولوژی های مشنگی میشه پس الف دال نمیتونه ازشون داخل محوطه استفاده کنه اینطور که اینجا گفتهدوم این که چجور دوتا برادر ممکنه فاصله سنی شون سه ماه باشه؟ که فاصله سنی سیریوس با ریگولوس انقده؟خوب مورد اول باید بگم بله.فلش بک شد به گذشته.اگه یادت باشه نوشتم خاطرات هرمیون سپتامبر 2011.و در رابطه با جادوی هاگوارتز یادم نمیاد.تنها چیزی که یادمه اینه که نوشته بود سیاست هاگوارتز اجازه ی دخالت وزارت خانه رو نمیده.و مورد آخر هم امکان پذیره ها..خودم به شخصه دیدم و هر دوتاشون هم از یه مادر و پدر بودن.باز هم تشکر هادی جان که داری میخونی فن رو

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اگه پای زن دوم درمیان بود که مادرشون اینجوری قربون صدقه ریگولوس نمیرفت کتاب تموم شد هرچند تهش نا امیدم یک لحظه هم نمیتونم تصور کنم هری اینجوری باشه و باعث مرگ هزاران انسان بشه یا هرمیون دختری باشه که همزمان با هری و رون به عشق و عاشقی بپردازه توی خیلی از فن ها شخصیت هری کوبیده میشه و ازش هیولایی ساخته میشه که من به شدت مخالف اون هیولامخوب چیزی که ما میدونیم اینه که هری توی عمرش زجر زیادی کشیده بود.و وقتی هم که شرایط فرشتگان رو قبول می کنه اوج تنهاییش و داغونی احساساتش بوده.در هر حال چیزی که مهمه اینه که هری تصمیم درستو میگیره در لحظه ی آخر.و بعد با عنوان آخرین نگهبان بر میگرده که اگه حدس من درست باشه ایده ی نویسنده نبرد هری با نیمه ی تاریکشه که از جاودانه ساز. به وجود اومده و در جلد دوم احتمالا سیر داستان دور نبرد آخرین نگهبان و هری بازگشته از مرگه.پس هری هیولا نشده.الآن چیزی که ما اونو صدا میزنیم آخرین نگهبانه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اگه پای زن دوم درمیان بود که مادرشون اینجوری قربون صدقه ریگولوس نمیرفت کتاب تموم شد هرچند تهش نا امیدم یک لحظه هم نمیتونم تصور کنم هری اینجوری باشه و باعث مرگ هزاران انسان بشه یا هرمیون دختری باشه که همزمان با هری و رون به عشق و عاشقی بپردازه توی خیلی از فن ها شخصیت هری کوبیده میشه و ازش هیولایی ساخته میشه که من به شدت مخالف اون هیولامو یه سوال.راستش من فنی نخوندم که هری دچار سقوط شخصیتی بشه.اگه اسم فن بیاری ممنون میشم.تا اونجایی که من میدونم غالب فن ها. درباره ی خوب ماندن شخصیته اونه

[mohamad.psp80]

فن خوبی بود ولی حیف که قراره سال بعد بیاد و راستی اگه یکم به سر و روی فایلش می رسیدن بهتر بود چون انگار یه جوری فصل بندیش مشخص نیست :(

[Dark 3had0W]

سلام دوستان.ضمن تشکر از همگی باید بگم بسیار شگفت زده شدم.به هیچ وقت به ذهنم خطور نمی کرد که فن ناقابل من بتونه چنین آمار دنلود و نظراتی رو بدست بیاره.آمار دانلود حتی از حد انتظار من (500) بالاتر رفت و به 620 رسید.جا داره از تمام دوستانی که حمایات عاطفی و نقدانه ی خود را از من دریغ نکردند تشکر کنم و باز جا داره از سجاد و جواد عزیز که برای ویرایش این فن خیلی زحمت کشیدند تشکر کنم.من محمد Dark Sider با تحویل جلد دوم از این کتاب بدون داشتن مشکلات قبلی و نثری جذاب به شما دوستان عزیز و گرانمایه در تابستان 95 عمق تشکرم را می رسانم.به امید رستگاری
Dark Sider((48))

[sir m.h.e]

میگم که راستی من اون مشکل سوم رو هم یادم اومد
بارتیمیوس کرواچ در سال چهارم هری پاتر به دست پسرش کشته شد و جسدش به استخوان تغییر کرد
کسی که تو سال ششم هری پاتر وزیر.سحر جادو شد و قبل از اون ریس اورور ها بوده اسکریمجیور بوده

[Dark 3had0W]

میگم که راستی من اون مشکل سوم رو هم یادم اومد
بارتیمیوس کرواچ در سال چهارم هری پاتر به دست پسرش کشته شد و جسدش به استخوان تغییر کرد
کسی که تو سال ششم هری پاتر وزیر.سحر جادو شد و قبل از اون ریس اورور ها بوده اسکریمجیور بوده
((200))
اینو بزارید به حساب فراموشی نویسنده.

[azam]

مرسی، خسته نبــاشـیـن((221))

من تازه خوندمش

فن خیلی جالبی بود. از همه ی فن هایی که تا حالا خوندم متفاوت تر بود.
بازم تشکر، از خوندنش خیلی لذت بردم((70))

[milad2012]

سلام این فن واقعا عالی بود بهتون تبریک میگم جناب دارک سایدر و اینکه خوش حال تر شدم که دیدم جلد دوم هم اومده فقط چرا تاپیکش قفل شده؟ و اینکه به نظر خودتون جلد دوم چند فصل خواهد بود و تا کی طول میکشه که تکمیل بشه؟ ممنون

[Dark 3had0W]

سلام این فن واقعا عالی بود بهتون تبریک میگم جناب دارک سایدر و اینکه خوش حال تر شدم که دیدم جلد دوم هم اومده فقط چرا تاپیکش قفل شده؟ و اینکه به نظر خودتون جلد دوم چند فصل خواهد بود و تا کی طول میکشه که تکمیل بشه؟ ممنون
با سلام. از اونجایی که به اصرار دوستان مشغول بازنویسی جلد اول هستیم تا اطلاع ثانوی از ارائه ی فصول دوم معذوریم. انشالله تا نوروز 95 جلد اول بازنویسی شده در اختیار شما دوستان عزیز قرار می گیره و بعد از اون ارئه ی فصلول جلد دوم دوباره از سر خواهد گرفته شد. با تشکر از بردباری و صبرتون.
در باره ی تعداد فصول و نحوه ی ارئه نمی تونم چیزی بگم. اگر خدا خواست نوروز 95 من جلد یک رو بازنویسی شده تحویل امیر حسین می دم. امیده که بعد از پایان سال تحصیلی یعنی خرداد ماه شروع به ارائه ی فصول جلد دوم بکنیم. و دوست عزیز جلد یک رو که الآن خوندید بهش اهمیت ندید. این کتاب اولین اثر من بود و تجربه ی زیادی نداشتم. همون طور که می دونید در حال بازنویسی این متن هستم و با نثری بسیار قدرتمند تر پیش شما بر می گردم. حتما نسخه ی بازنویسی شده رو در اسرع وقت به محض جای گزاری در کتابخانه دانلود کنید. چون که او مبنای نثر جلد دومه. امیدوارم لذت ببرید.
با تشکر.((48))
محمد Dark Sider

[Light.bringer]

ببخشید آخر سرانجام این داستان چیشد؟
قرار بود نویسنده تا قبل عید بازنویسیشو تموم کنه.لطفا یکی یک خبری بده...😢

[Harir-Silk]

محمد اگه ممکنه لینک دیگه ای ازش اینجا بزار بتونیم دانلود کنیم. کنجکاو شدم چجوریاست!((62))((62))((62))

[Dark 3had0W]

محمد اگه ممکنه لینک دیگه ای ازش اینجا بزار بتونیم دانلود کنیم. کنجکاو شدم چجوریاست!((62))((62))((62))

اهم میشه بیخیالش شید. خیلی چرته((200))بذارید یکی دیگه بهتون میدم بخونید((200))

[hamed2]

پس جلد دوم کی میاد اران سال ۹۸ هست

[hanie]

داستانت جالبه ولی چرا اینقدر کمه؟؟!((231))