He$tiA
2015/07/04, 21:39
وقتی می خواهم شاد باشم مداد باید برخیزد روی کاغذ برقصد و دنیای مرا رقم بزند
وقتی می خواهم شاد باشم قطرات آب باید از ابر خداحافظی کنند و خود را در آغوش چمن بیندازد تا عطر بابونه های کوچک نفس هایم را دربرگیرد
وقتی می خواهم شاد باشم حتی زمان هم مجبور است بایستد،لحظاتم گرانند نسیه هم نمی دهم
وقتی می خواهم شاد باشم رویاها لباش حقیقت می پوشند،ناله های پرسوز و گداز مشکلات بین قاب خنده گیر می افتند،باید فکر دزدیدن سرخی گونه هایم را از سرشان بیرون کنند
وقتی می خواهم شاد باشم همه با هم پرواز می کنند، کبوتر با باز،قناری و زاغ
وقتی می خواهم شاد باشم نور راهش را بین تاریکی ها می یابد،غم را از قلبم می ستاند
وقتی می خواهم شاد باشم چشمانم نباید فرکانس نیرنگ و دورویی دریافت کنند ،حسادت پرتویی کم انرژیست،وارد گلخانه ی ذهنم نمیگردند
وقتی می خواهم شاد باشم تبسم کلید عشق را به من هدیه می کند و پنهانی قفل محکمی بر لبان نفرت می زند
می خواهم شاد باشم چون سپیده ی صبح نوید نوازش های خداوند را می دهد
وقتی می خواهم شاد باشم قطرات آب باید از ابر خداحافظی کنند و خود را در آغوش چمن بیندازد تا عطر بابونه های کوچک نفس هایم را دربرگیرد
وقتی می خواهم شاد باشم حتی زمان هم مجبور است بایستد،لحظاتم گرانند نسیه هم نمی دهم
وقتی می خواهم شاد باشم رویاها لباش حقیقت می پوشند،ناله های پرسوز و گداز مشکلات بین قاب خنده گیر می افتند،باید فکر دزدیدن سرخی گونه هایم را از سرشان بیرون کنند
وقتی می خواهم شاد باشم همه با هم پرواز می کنند، کبوتر با باز،قناری و زاغ
وقتی می خواهم شاد باشم نور راهش را بین تاریکی ها می یابد،غم را از قلبم می ستاند
وقتی می خواهم شاد باشم چشمانم نباید فرکانس نیرنگ و دورویی دریافت کنند ،حسادت پرتویی کم انرژیست،وارد گلخانه ی ذهنم نمیگردند
وقتی می خواهم شاد باشم تبسم کلید عشق را به من هدیه می کند و پنهانی قفل محکمی بر لبان نفرت می زند
می خواهم شاد باشم چون سپیده ی صبح نوید نوازش های خداوند را می دهد