neo
2015/07/04, 00:10
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/GalleryChar_1900x900_rasalGhul_52ab86bf37a0a5.4745 0184-810x384.jpg
نام اصلی: نامشخص
خلق شده توسط: دنیس اونیل/ نیل آدامز
اولین حضور: (Batman #232-Daughter of The Demon (June 1971
مهارتها و ویژگیها: شمیرزنی، هنرهای رزمی و مبارزه بدون سلاح، تیراندازی، هوش بالا در مبارزه، استقامت بالا، قابلیت خوددرمانی، طول عمر زیاد، آشنایی با علوم مختلف مانند پزشکی و کیمیا
عضویت در گروهها: سردسته لیگ قاتلین
دشمن اصلی: بتمن
مقدمه
رأسالغول کیست؟!! این سوال خیلی از طرفداران کمیک، مخصوصا طرفداران بتمن است. خیلیها میگویند که او یک پیامبر است، بعضی دیگر معتقد هستند که او خود ابلیس است! و حتی بسیاری میگویند که او انسان نیست! رأسالغول یکی از قدرتمندترین و سرسختترین دشمنان بتمن محسوب میشود و جزو معدود کسانی است که میتواند شوالیهی تاریکی را به چالش بکشاند. او بارها بتمن را تا مرز مرگ پیش برده است و او را شکست داده است، اما در چندی از مبارزاتش با بتمن، از او شکست خورده است. او فرزند سنسی، پدر تالیا الغول، نیسا رعتکو و دوسان الغول است و همچنین پدر بزرگ دیمین وین، فرزند بروس وین/ بتمن و تالیا الغول، نیز میباشد.
منشاء و ریشههای شخصیت
رأسالغول حدود ۷۰۰ سال پیش در یک قبیله عشایر نشین که در سرزمین عربستان زندگی میکردند، به دنیا آمد. او در دوران نوجوانی، شیفته علم شد اما به علت کوچ قبیلهاش نتوانست به مطالعه علوم مختلف بپردازد. رأس بعد از کوچ قبیلهاش تصمیم میگرد که از خانوادهاش جدا شود و قبیله را ترک کند تا راهی شهرهایی شود که بتواند در آن جا به مطالعه و کشف علوم بپردازد. رأس بعد از فراگیری چندین علم، پزشک شد و سپس با عشق زندگی خود، سورا ازدواج کرد. رأس که عاشق کشف رمز و راز علوم بود، در یکی از اکتشافات خود به طور ناگهانی چشمهی لازاروس را پیدا میکند، گودالی که آب آن شفا بخش بوده و میتواند مرده را زنده کند و بدترین زخمها را درمان کند. بعد از این که رأس موفق به کشف گودال شد متوجه شد که در شهر، شاهزاده مجنون و دیوانه شهر در شرف مرگ است. رأس که از جنون او خبر نداشت برای نجات شاهزاده، او را درون گودال لازاروس قرار میدهد. او بعد از لحظاتی از چشمه بیرون میآید اما به دلیل جنونی که داشت سورا، همسر رأس را خفه میکند و او را به قتل میرساند. بعد از این اتفاق روند تکاملی رأس به سوی یک قاتل حرفهای آغاز میشود.
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/269400-90474-league-of-assassins.jpg
تکامل شخصیت
بعد از مرگ سورا، پادشاه که رأس را مقصر جنون پسرش و مرگ همسر رأس میدانست، دستور داد که رأس را دستگیر کنند و همراه با جسد همسرش درون زندان بیاندازند. اما بعد از مدتی رأس توانست به کمک پسر یک پیرزن از زندان فرار کند. بعد از این که او از زندان فرار کرد، تلاش کرد تا با استفاده از گودال لازاروس همسر خود را به زندگی بازگرداند اما موفق نشد زیرا زمان زیادی از مرگ او گذشته بود. اتفاقی که برای سورا افتاد کاملا رأس را نابود کرد و هر لحظه به فکر انتقام مرگ همسرش بود. رأس همراه با پسری که او را از زندان نجات داد راهی قبیلهی خود شد. بعد از رسیدن به قبیله، رأس از عموی خود که رئیس قبیله بود درخواست کرد که به او کمک کند تا انتقام مرگ سورا را از پادشاه بگیرد. عموی او درخواست رأس را میپذیرد و برای کشتن پادشاه توطئه میچینند. رأس که کاملا بر علم پزشکی چیره بود، ویروسهای مرگآور زمان خود را خوب میشناخت. رأس پارچههایی را به یکی از کشندهترین ویروسها آلوده میکند و به عنوان هدیه برای شاهزاده میفرستد. شاهزاده با استفاده از پارچهها بیمار شد و پادشاه برای درمان او به دنبال رأس میگشت. پادشاه با پیدا کردن رأس به او دستور میدهد تا پسرش را درون گودال لازاروس قرار دهد اما رأس به خاطر کینهای که از شاه و پسرش داشت خواسته او را قبول نکرد و هردوی آنها را به قتل رساند و اینگونه انتقام همسرش را هم گرفت. در نهایت رأس به تمام افراد قبیلهاش دستور میدهد تا تمام شهر را به خاک و خون بکشند. بعد از کشتن تمام افراد توسط افراد و پیروان رأس چیزی جز جسد مردم و خرابهی خانهها باقی نمانده بود. رأس با دیدن این قتل عام با غم و اندوه فراوان پیش خود گفت:«آیا این است سرنوشت زمین؟». مدتی بعد از این ماجرا، رأس برای خود عنوان «رأسالغول» به معنی سر شیطان یا رهبر شیطان برگزید. (لازم به ذکر است که به دلیل وجود صورتی فلکی با نام رأسالغول ترجمه سر شیطان بهتر است.) رأسالغول در ووداستاک (به انگلیسی: Woodstock) با زنی دورگه، چینی و عربی، آشنا میشود و با او ازدواج میکند که ثمره این ازدواج تولد دختری به نام تالیا است.
ظهور لیگ قاتلین و پادشاهی رأسالغول!
رأسالغول تصمیم میگیرد تا به سفر در دنیا بپردازد و از شهرها و کشورهای دنیا دیدن کند. رأسالغول و عمویش و آن پسرک که ناجی رأس از زندان بود، همگی با استفاده از چشمه لازاروس توانستند سالیان سال زنده بمانند. در یکی از همین سفرها، در شهر لندن پسر جوان شروع کرد به نوشتن درمورد راز و رمز گودال لازاروس. رأسالغول وقتی که متوجه کار او شد بسیار خشمگین شد و او را از این کار منع کرد اما پسر با پافشاری بر کارش، خود را به کشتن داد. پسر جوان و رأس باهم درگیر شدند و در نهایت رأس توانست او را به قتل برساند. رأس بعد از مبارزه با پسر ضعیف شد و برای این که دوباره نیروی خود را به دست آورد پا به گودال لازاروس میگذارد. هنگامی که او به لندن بازمیگردد متوجه میشود که عمویش تمام سوابق تاریخیش درمورد لازاروس را به سرقت برده است. رأس با ادامه دادن سفر خود، توانست در کشورهای مختلف هنرهای رزمی و شمشیرزنی را بیاموزد و درنهایت خود به استادی توانا تبدیل شد. بعد از فراگیری علوم و فنون رزمی رأس متوجه شد که جرم و جنایت انسانها باعث نابودی زمین است پس با تشکیل سازمانی تحت عنوان لیگ قاتلین برای نابودی عدهی زیادی از انسانها آماده شد. او با تأسیس لیگ قاتلین به پادشاهی تبدیل شد که از سایهها بر دنیا حکمرانی میکند و برای آینده انسانها تصمیم میگیرد!
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/1500013-bruce_wayne___the_road_home___ra_s_al_ghul_016.jpg
عقیدهی رأسالغول و دیدگاه تیرهاش به دنیا او را بدل به شیطانی کرد که معتقد است بخش اعظمی از انسانها مانند ویروس هستند و جز تباهی چیزی برای کرهی زمین به ارمغان نمیآورند پس بهترین راه برای رهایی از آنها، قتل عام آنهاست. رأسالغول تا به امروز برنامههای زیادی برای نابودی بشر ترتیب دیده است، برای مثال او شهر گاتهام را نماد جرم و جنایت میداند و میخواهد که تمام ساکنان آن را به قتل برساند برای همین ویروسی به نام البولا (Elbola) را در شهر گاتهام پخش میکند اما بتمن توانتست او را شکست بدهد و او را از رسیدن به اهدافش باز دارد. وی همچنین با بین متحد بود و حتی بین را وارث خود میدانست اما تالیا، دختر او با این تصمیم رأسالغول مخالف بود.
شروع دشمنی با بتمن
وقتی که تالیا درگیر عشق بتمن بود، رأس بتمن را برای جانشینی خود مناسب دید. او تصمیم میگیرد تا هویت پنهان بتمن را پیدا کند. رأس با تکیه بر هوش خود نتیحه گرفت که بتمن همان بروس وین است. رأس توانست غاربتمن را ردیابی کند. رأس پیش بتمن میرود و به او میگوید که دخترش و رابین توسط یک غریبه ربوده شدهاند. بتمن بعد از مدتی متوجه میشود که اینها همه نقشه و توطئهی رأس بوده است. بعد از این رأس به بتمن میگوید که تو باید وارث و جانشین من شوی اما بتمن درخواست رأس را رد میکند و میگوید که هدف سازمان تو نسل کشی است و من نمیخواهم که بخشی از آن باشم. بعد از این که بتمن درخواست رأس را نپذیرفت، بتمن تبدیل شد به دشمنی برای رأسالغول و لیگ قاتلین!
دختر دیگر
در قرن ۱۸ وقتی که رأسالغول به روسیه سفر کرد، در آن جا ازدواج کرد که ثمرهی این ازدواج دختری به نام نیسا بود. مادر نیسا داستانهای عاطفی و جذابی در مورد رأسالغول برای نیسا تعریف میکرد که همین باعث شد نیسا مصمم شود که پدر خود را پیدا کند. بعد از جستوجوهای فراوان، نیسا بالاخره توانست مقر پدر خود را در شمال آفریقا پیدا کند. رأسالغول با دیدن او بسیار خوشحال شد و تحت تأثیر قرار گرفت و او را شایسته یک مقام بالا در سازمان خود دید. اما این سازش نیسا با رأسالغول خیلی دوام نیاورد و بعد از مدتی نیسا به مخالفت با آرمانهای رأسالغول و سازمانش پرداخت و تصمیم گرفت که آن جا را ترک کند. رأسالغول گمان میکرد که سالهای بعد نیسا همراه با فرزندان خود بازمیگردد تا جانشین او شوند اما نیسا این تصمیم را نگرفت و رأسالغول نیسا را طرد کرد. در طول دوران جنگ جهانی دوم، رأسالغول با نازیها متحد بود و این درحالی بود که نیسا و خانوادهاش در یک اردوگاه متروکه بودند و نظامیان از آنها کار میکشیدند. رأسالغول که از وجود دخترش در اردوگاه خبر داشت به او کمک نکرد و او را در حالی که تمام اعضای خانوادهاش کشته شده بودند و خودش به شدت شکنجه میشد رها کرد و اینگونه نیسا از رأسالغول متنفر شد و کینه او در دلش باقی ماند.
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/87065-95686-nyssa.gif
بعد از این که رأسالغول، نیسا را در اردوگاه رها کرد و به او و خانوادهاش کمک نکرد، نیسا شروع به توطئه علیه پدرش کرد. نیسا بعدها با خواهر ناتنی خود، تالیا آشنا شد اما در واقع این نقشهی لیگ بود که نیسا توسط تالیا شستشوی مغزی شود تا سوپرمن را به قتل برساند و امید را از مردم جهان بگیرد. اما بتمن از این نقشه باخبر شد و جلوی نیسا و لیگ را گرفت. با این حال وقتی نیسا به حال اولیه خود بازگشت هم هنوز پدزش را به خاطر اتفاقات جنگ جهانی دوم نبخشیده بود اما رأسالغول به نیسا میگوید که اتفاقات جنگ همگی بخشی از نقشهی او بوده است! از آن جا که تالیا و نیسا عقاید و هدفهای رأسالغول را قبول نداشتند، رأس به آنها گفت که او با کشته شدن و مرگ مشکلی ندارد. پس نیسا با فرو کردن شمیشر در قلب رأسالغول او را میکشد و هردو خواهر رهبر لیگ قاتلین شدند. بعدها لیگ قاتلین در برابر بتمن اعلام جنگ میکند و تالیا به بتمن میگوید که دیگر او را دوست ندارد، اما تالیا از بتمن درخواست میکند که جنازه رأسالغول را به دوردستها ببرد و آن را بسوزاند تا رأس دیگر نتواند به زندگی برگردد!
بازگشت
تالیا پسرش، دیمین را به استرالیا برد تا تاریخچه رأسالغول را با کمک شبح سفید، خدمتکارش، به او بگوید. اما شبح سفید تلاش میکرد تا از بدن دیمین به عنوان میزبان برای بازگشت رأسالغول استفاده کند. اما بتمن باردیگر با فهمیدن این نقشه، مانع آن شد و شبح سفید را شکست داد. بعد از این که شبح سفید از بتمن شکست خورد، اتفاقی درون گودال لازاروس افتاد و رأسالغول توانست در بدنی جدید به زندگی بازگردد، اما چون او زخمی بود روح رأسالغول را نمیپذیرفت و رأس نیاز به بدنی جدید داشت. رأسالغول بدن دیمین را برای بازگشت انتخاب کرده بود اما دیمین درخواست او را قبول نکرد و با گفتن این اتفاق به بتمن او را از نقشهی رأسالغول برای بازگشتش به زندگی باخبر ساخت. در همین حال، رأسالغول برای برگشتن به حیات و گرفتن کنترل دوباره لیگ قاتلین از دست سنسی هر کاری میکند.
رأسالغول رابین و دیمین را میرباید و بتمن را بر سر دو راهی انتخاب قرار میدهد. رأس با این کار میخواهد که بتمن بدن جدیدش را از بین دیمین و رابین انتخاب کند. اما این نقشهی رأسالغول هم شکست میخورد. رأس که دیگر چارهای ندارد به اجبار در بدن فردی دیگر دوباره متولد میشود. او بزودی به سمت شهر گاتهام میرود و به بتمن میگوید که پایگاه عملیاتی لیگ قاتلین را در گاتهام بنا میکنم!
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/1061020-1060763_bnr10_solicit_super.jpg
بتمن با تکیه برهوش خود به سرعت مکانی را که رأسالغول در آن بود را پیدا کرد. رأسالغول که چندینبار مغلوب بتمن شده بود با او به جنگ پرداخت، اما طی نبردی سخت بتمن پیروز میشود و رأس را با هویت جعلی و لباس مبدل به تیمارستان آرکهام منتقل میکند. او به مسئولان تیمارستان میگوید که او دچار اختلال شخصیت چندگانه است. بتمن باردیگر به افراد تیمارستان میگوید:«او ادعا میکند که سوپرمن و عیسی مسیح است و حتی میگوید که رهبر میلیونها نفر قاتل حرفهای در جهان است!» و بعد از اینکه این نکات را به آنها گفت تذکر داد که مراقب او باشند و از داروهای مسکن قوی برای مهار او استفاده کنند! اما این روش بتمن برای نگهداری رأسالغول مناسب نبود، زیرا او بعد از مدتی از تیمارستان آرکهام فرار کرد. او بازگشت و باردیگر کنترل لیگ را به دست آورد و خود را برای ایجاد مقر در گاتهام آماده کرد. رأسالغول که اینبار نمیخواست از بتمن شکست بخورد شروع کرد به جاسوسی از یاران بتمن و حتی ابرقهرمانان دیگر تا مطمئن شود که شایعه مرگ کارآگاه حقیقت دارد یا خیر. او همچنین تلاش میکند تا دیک گریسون را تحت فشار قرار دهد تا نتواند به بتمن کمک کند برای همین یک گروه از نینجاهای حرفهای برای دستگیری دیک به شهر میفرستد. اما دیک تمام نینجاها را شکست میدهد و بعد از صحبتی کوتاه با رأسالغول، هردو به توافق میرسند که ملاقاتی با یکدیگر داشته باشند.
در طی این ملاقات، رأسالغول دربارهی مرگ خانوادهی دیک و بروس با دیک صحبت کرد، اما دیک که حرفهای رأس را قبول نداشت با عصبانیت پناهگاه رأس را ترک اما رأس با پرتاب یک تیغه شمشیر نبردی را با دیک شروع کرد. دیک که از مرگ بروس خشمگین بود میتوانست رأس رو باب میل خود رأسالغول شکست بده. رأس شمشیر را به عنوان یادگاری به دیک میدهد که یادآور گذشتهی آنها باشه. اما دیک پیشنهاد او را رد میکند و به رأس میگوید که آن را پیش خود نگه دار تا یادت بماند که ما به هم میرسیم! بعد از این صحبت دیک با رأسالغول، رأس احساس میکند نقشهاش تکمیل شده و یکی از سرکردههای خود را مامور میکند تا شمشیر رو برای دیک،کارآگاه جدید، تا وقتی که برگردد در غار بگذارد!
علاوه بر دیک، رأسالغول با تیم دریک که درحال حاضر تحت هویت رابین قرمز شناخته میشود که کل اروپا را برای اثبات این که بروس زنده است و فقط گم شده نیز ملاقات کرد. رأس به تیم پیشنهاد میدهد که به لیگ قاتلین بپیوندد و با رأس همکاری کند، تیم نیز پذیرفت و به او ملحق شد! تیم برای اثبات این که بروس زنده است به بیابانهای عراق نیز سفر کرد. بعد از مدتی، رأسالغول تحت حملهی رقیب خود به نام شورای عنکبوت قرار گرفت که اکثز مردمانش توسط این سازمان قتل عام شدند و تیم نیز نزدیک بود در یکی از این حملات جان خود را از دست بدهد.
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/890848-red_ra_s.jpg
بعد از ماجرای حملهی شورای عنکبوت به لیگ قاتلین، رأسالغول تیم دریک را رهبر گروهی میکند تا شورای عنکبوت را از بین ببرد و تیم که هدفش دسترسی به اطلاعات محرمانه رأسالغول و نابودی پایگاههای لیگ قاتلین بود، این مسئولیت را قبول کرد. تیم توانست ضربهی محکمی به لیگ قاتلین بزند که همین موضوع باعث شد رأسالغول به تیم وعدهی انتقام دهد و به او گفت: همانطور که تو میراث من را نابود کردی، من هم میراث بروس وین را نابود خواهم کرد! رأسالغول برای انتقام از تیم اقدام عجیبی میکند. او با تیم ملاقات میکند و به او میگوید که قاتلانی برای کشتن دیک گریسون، دیمین وین، استفانی بروان، آلفرد پنیورث، سلینا کایل، اوراکل (بارابارا گوردون)، ویکی ویل، جیم گوردون، لوسیوس فاکس و جولی مدیسون گماشته است، اما تیم با کمک دوستان خود آنها را پنهان کرد تا از خطرات احتمالی رأسالغول در امان باشند.
تیم از نقشهی رأسالغول باخبر میشود. هدف رأسالغول از این اقدامات این بود که با استفاده از منابع مالی عظیم بروس وین، بتواند سازمان و لیگ قاتلین را دوباره احیا کند! لوسیوس فاکس نیز که از هدف و نقشهی رأسالغول مطلع شد، تمام اموال بروس را به نام تیم دریک کرد تا او بتواند از این اموال نگهداری کند که به دست رأسالغول نیفتد. رأسالغول اینبار هم شکست خورد و نتوانست اهداف خود را عملی کند، او بازگشت اما بازگشتی با شکست!
بقیش انشاالله فردا.
روزه هاتونم قبول باشه.
نام اصلی: نامشخص
خلق شده توسط: دنیس اونیل/ نیل آدامز
اولین حضور: (Batman #232-Daughter of The Demon (June 1971
مهارتها و ویژگیها: شمیرزنی، هنرهای رزمی و مبارزه بدون سلاح، تیراندازی، هوش بالا در مبارزه، استقامت بالا، قابلیت خوددرمانی، طول عمر زیاد، آشنایی با علوم مختلف مانند پزشکی و کیمیا
عضویت در گروهها: سردسته لیگ قاتلین
دشمن اصلی: بتمن
مقدمه
رأسالغول کیست؟!! این سوال خیلی از طرفداران کمیک، مخصوصا طرفداران بتمن است. خیلیها میگویند که او یک پیامبر است، بعضی دیگر معتقد هستند که او خود ابلیس است! و حتی بسیاری میگویند که او انسان نیست! رأسالغول یکی از قدرتمندترین و سرسختترین دشمنان بتمن محسوب میشود و جزو معدود کسانی است که میتواند شوالیهی تاریکی را به چالش بکشاند. او بارها بتمن را تا مرز مرگ پیش برده است و او را شکست داده است، اما در چندی از مبارزاتش با بتمن، از او شکست خورده است. او فرزند سنسی، پدر تالیا الغول، نیسا رعتکو و دوسان الغول است و همچنین پدر بزرگ دیمین وین، فرزند بروس وین/ بتمن و تالیا الغول، نیز میباشد.
منشاء و ریشههای شخصیت
رأسالغول حدود ۷۰۰ سال پیش در یک قبیله عشایر نشین که در سرزمین عربستان زندگی میکردند، به دنیا آمد. او در دوران نوجوانی، شیفته علم شد اما به علت کوچ قبیلهاش نتوانست به مطالعه علوم مختلف بپردازد. رأس بعد از کوچ قبیلهاش تصمیم میگرد که از خانوادهاش جدا شود و قبیله را ترک کند تا راهی شهرهایی شود که بتواند در آن جا به مطالعه و کشف علوم بپردازد. رأس بعد از فراگیری چندین علم، پزشک شد و سپس با عشق زندگی خود، سورا ازدواج کرد. رأس که عاشق کشف رمز و راز علوم بود، در یکی از اکتشافات خود به طور ناگهانی چشمهی لازاروس را پیدا میکند، گودالی که آب آن شفا بخش بوده و میتواند مرده را زنده کند و بدترین زخمها را درمان کند. بعد از این که رأس موفق به کشف گودال شد متوجه شد که در شهر، شاهزاده مجنون و دیوانه شهر در شرف مرگ است. رأس که از جنون او خبر نداشت برای نجات شاهزاده، او را درون گودال لازاروس قرار میدهد. او بعد از لحظاتی از چشمه بیرون میآید اما به دلیل جنونی که داشت سورا، همسر رأس را خفه میکند و او را به قتل میرساند. بعد از این اتفاق روند تکاملی رأس به سوی یک قاتل حرفهای آغاز میشود.
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/269400-90474-league-of-assassins.jpg
تکامل شخصیت
بعد از مرگ سورا، پادشاه که رأس را مقصر جنون پسرش و مرگ همسر رأس میدانست، دستور داد که رأس را دستگیر کنند و همراه با جسد همسرش درون زندان بیاندازند. اما بعد از مدتی رأس توانست به کمک پسر یک پیرزن از زندان فرار کند. بعد از این که او از زندان فرار کرد، تلاش کرد تا با استفاده از گودال لازاروس همسر خود را به زندگی بازگرداند اما موفق نشد زیرا زمان زیادی از مرگ او گذشته بود. اتفاقی که برای سورا افتاد کاملا رأس را نابود کرد و هر لحظه به فکر انتقام مرگ همسرش بود. رأس همراه با پسری که او را از زندان نجات داد راهی قبیلهی خود شد. بعد از رسیدن به قبیله، رأس از عموی خود که رئیس قبیله بود درخواست کرد که به او کمک کند تا انتقام مرگ سورا را از پادشاه بگیرد. عموی او درخواست رأس را میپذیرد و برای کشتن پادشاه توطئه میچینند. رأس که کاملا بر علم پزشکی چیره بود، ویروسهای مرگآور زمان خود را خوب میشناخت. رأس پارچههایی را به یکی از کشندهترین ویروسها آلوده میکند و به عنوان هدیه برای شاهزاده میفرستد. شاهزاده با استفاده از پارچهها بیمار شد و پادشاه برای درمان او به دنبال رأس میگشت. پادشاه با پیدا کردن رأس به او دستور میدهد تا پسرش را درون گودال لازاروس قرار دهد اما رأس به خاطر کینهای که از شاه و پسرش داشت خواسته او را قبول نکرد و هردوی آنها را به قتل رساند و اینگونه انتقام همسرش را هم گرفت. در نهایت رأس به تمام افراد قبیلهاش دستور میدهد تا تمام شهر را به خاک و خون بکشند. بعد از کشتن تمام افراد توسط افراد و پیروان رأس چیزی جز جسد مردم و خرابهی خانهها باقی نمانده بود. رأس با دیدن این قتل عام با غم و اندوه فراوان پیش خود گفت:«آیا این است سرنوشت زمین؟». مدتی بعد از این ماجرا، رأس برای خود عنوان «رأسالغول» به معنی سر شیطان یا رهبر شیطان برگزید. (لازم به ذکر است که به دلیل وجود صورتی فلکی با نام رأسالغول ترجمه سر شیطان بهتر است.) رأسالغول در ووداستاک (به انگلیسی: Woodstock) با زنی دورگه، چینی و عربی، آشنا میشود و با او ازدواج میکند که ثمره این ازدواج تولد دختری به نام تالیا است.
ظهور لیگ قاتلین و پادشاهی رأسالغول!
رأسالغول تصمیم میگیرد تا به سفر در دنیا بپردازد و از شهرها و کشورهای دنیا دیدن کند. رأسالغول و عمویش و آن پسرک که ناجی رأس از زندان بود، همگی با استفاده از چشمه لازاروس توانستند سالیان سال زنده بمانند. در یکی از همین سفرها، در شهر لندن پسر جوان شروع کرد به نوشتن درمورد راز و رمز گودال لازاروس. رأسالغول وقتی که متوجه کار او شد بسیار خشمگین شد و او را از این کار منع کرد اما پسر با پافشاری بر کارش، خود را به کشتن داد. پسر جوان و رأس باهم درگیر شدند و در نهایت رأس توانست او را به قتل برساند. رأس بعد از مبارزه با پسر ضعیف شد و برای این که دوباره نیروی خود را به دست آورد پا به گودال لازاروس میگذارد. هنگامی که او به لندن بازمیگردد متوجه میشود که عمویش تمام سوابق تاریخیش درمورد لازاروس را به سرقت برده است. رأس با ادامه دادن سفر خود، توانست در کشورهای مختلف هنرهای رزمی و شمشیرزنی را بیاموزد و درنهایت خود به استادی توانا تبدیل شد. بعد از فراگیری علوم و فنون رزمی رأس متوجه شد که جرم و جنایت انسانها باعث نابودی زمین است پس با تشکیل سازمانی تحت عنوان لیگ قاتلین برای نابودی عدهی زیادی از انسانها آماده شد. او با تأسیس لیگ قاتلین به پادشاهی تبدیل شد که از سایهها بر دنیا حکمرانی میکند و برای آینده انسانها تصمیم میگیرد!
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/1500013-bruce_wayne___the_road_home___ra_s_al_ghul_016.jpg
عقیدهی رأسالغول و دیدگاه تیرهاش به دنیا او را بدل به شیطانی کرد که معتقد است بخش اعظمی از انسانها مانند ویروس هستند و جز تباهی چیزی برای کرهی زمین به ارمغان نمیآورند پس بهترین راه برای رهایی از آنها، قتل عام آنهاست. رأسالغول تا به امروز برنامههای زیادی برای نابودی بشر ترتیب دیده است، برای مثال او شهر گاتهام را نماد جرم و جنایت میداند و میخواهد که تمام ساکنان آن را به قتل برساند برای همین ویروسی به نام البولا (Elbola) را در شهر گاتهام پخش میکند اما بتمن توانتست او را شکست بدهد و او را از رسیدن به اهدافش باز دارد. وی همچنین با بین متحد بود و حتی بین را وارث خود میدانست اما تالیا، دختر او با این تصمیم رأسالغول مخالف بود.
شروع دشمنی با بتمن
وقتی که تالیا درگیر عشق بتمن بود، رأس بتمن را برای جانشینی خود مناسب دید. او تصمیم میگیرد تا هویت پنهان بتمن را پیدا کند. رأس با تکیه بر هوش خود نتیحه گرفت که بتمن همان بروس وین است. رأس توانست غاربتمن را ردیابی کند. رأس پیش بتمن میرود و به او میگوید که دخترش و رابین توسط یک غریبه ربوده شدهاند. بتمن بعد از مدتی متوجه میشود که اینها همه نقشه و توطئهی رأس بوده است. بعد از این رأس به بتمن میگوید که تو باید وارث و جانشین من شوی اما بتمن درخواست رأس را رد میکند و میگوید که هدف سازمان تو نسل کشی است و من نمیخواهم که بخشی از آن باشم. بعد از این که بتمن درخواست رأس را نپذیرفت، بتمن تبدیل شد به دشمنی برای رأسالغول و لیگ قاتلین!
دختر دیگر
در قرن ۱۸ وقتی که رأسالغول به روسیه سفر کرد، در آن جا ازدواج کرد که ثمرهی این ازدواج دختری به نام نیسا بود. مادر نیسا داستانهای عاطفی و جذابی در مورد رأسالغول برای نیسا تعریف میکرد که همین باعث شد نیسا مصمم شود که پدر خود را پیدا کند. بعد از جستوجوهای فراوان، نیسا بالاخره توانست مقر پدر خود را در شمال آفریقا پیدا کند. رأسالغول با دیدن او بسیار خوشحال شد و تحت تأثیر قرار گرفت و او را شایسته یک مقام بالا در سازمان خود دید. اما این سازش نیسا با رأسالغول خیلی دوام نیاورد و بعد از مدتی نیسا به مخالفت با آرمانهای رأسالغول و سازمانش پرداخت و تصمیم گرفت که آن جا را ترک کند. رأسالغول گمان میکرد که سالهای بعد نیسا همراه با فرزندان خود بازمیگردد تا جانشین او شوند اما نیسا این تصمیم را نگرفت و رأسالغول نیسا را طرد کرد. در طول دوران جنگ جهانی دوم، رأسالغول با نازیها متحد بود و این درحالی بود که نیسا و خانوادهاش در یک اردوگاه متروکه بودند و نظامیان از آنها کار میکشیدند. رأسالغول که از وجود دخترش در اردوگاه خبر داشت به او کمک نکرد و او را در حالی که تمام اعضای خانوادهاش کشته شده بودند و خودش به شدت شکنجه میشد رها کرد و اینگونه نیسا از رأسالغول متنفر شد و کینه او در دلش باقی ماند.
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/87065-95686-nyssa.gif
بعد از این که رأسالغول، نیسا را در اردوگاه رها کرد و به او و خانوادهاش کمک نکرد، نیسا شروع به توطئه علیه پدرش کرد. نیسا بعدها با خواهر ناتنی خود، تالیا آشنا شد اما در واقع این نقشهی لیگ بود که نیسا توسط تالیا شستشوی مغزی شود تا سوپرمن را به قتل برساند و امید را از مردم جهان بگیرد. اما بتمن از این نقشه باخبر شد و جلوی نیسا و لیگ را گرفت. با این حال وقتی نیسا به حال اولیه خود بازگشت هم هنوز پدزش را به خاطر اتفاقات جنگ جهانی دوم نبخشیده بود اما رأسالغول به نیسا میگوید که اتفاقات جنگ همگی بخشی از نقشهی او بوده است! از آن جا که تالیا و نیسا عقاید و هدفهای رأسالغول را قبول نداشتند، رأس به آنها گفت که او با کشته شدن و مرگ مشکلی ندارد. پس نیسا با فرو کردن شمیشر در قلب رأسالغول او را میکشد و هردو خواهر رهبر لیگ قاتلین شدند. بعدها لیگ قاتلین در برابر بتمن اعلام جنگ میکند و تالیا به بتمن میگوید که دیگر او را دوست ندارد، اما تالیا از بتمن درخواست میکند که جنازه رأسالغول را به دوردستها ببرد و آن را بسوزاند تا رأس دیگر نتواند به زندگی برگردد!
بازگشت
تالیا پسرش، دیمین را به استرالیا برد تا تاریخچه رأسالغول را با کمک شبح سفید، خدمتکارش، به او بگوید. اما شبح سفید تلاش میکرد تا از بدن دیمین به عنوان میزبان برای بازگشت رأسالغول استفاده کند. اما بتمن باردیگر با فهمیدن این نقشه، مانع آن شد و شبح سفید را شکست داد. بعد از این که شبح سفید از بتمن شکست خورد، اتفاقی درون گودال لازاروس افتاد و رأسالغول توانست در بدنی جدید به زندگی بازگردد، اما چون او زخمی بود روح رأسالغول را نمیپذیرفت و رأس نیاز به بدنی جدید داشت. رأسالغول بدن دیمین را برای بازگشت انتخاب کرده بود اما دیمین درخواست او را قبول نکرد و با گفتن این اتفاق به بتمن او را از نقشهی رأسالغول برای بازگشتش به زندگی باخبر ساخت. در همین حال، رأسالغول برای برگشتن به حیات و گرفتن کنترل دوباره لیگ قاتلین از دست سنسی هر کاری میکند.
رأسالغول رابین و دیمین را میرباید و بتمن را بر سر دو راهی انتخاب قرار میدهد. رأس با این کار میخواهد که بتمن بدن جدیدش را از بین دیمین و رابین انتخاب کند. اما این نقشهی رأسالغول هم شکست میخورد. رأس که دیگر چارهای ندارد به اجبار در بدن فردی دیگر دوباره متولد میشود. او بزودی به سمت شهر گاتهام میرود و به بتمن میگوید که پایگاه عملیاتی لیگ قاتلین را در گاتهام بنا میکنم!
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/1061020-1060763_bnr10_solicit_super.jpg
بتمن با تکیه برهوش خود به سرعت مکانی را که رأسالغول در آن بود را پیدا کرد. رأسالغول که چندینبار مغلوب بتمن شده بود با او به جنگ پرداخت، اما طی نبردی سخت بتمن پیروز میشود و رأس را با هویت جعلی و لباس مبدل به تیمارستان آرکهام منتقل میکند. او به مسئولان تیمارستان میگوید که او دچار اختلال شخصیت چندگانه است. بتمن باردیگر به افراد تیمارستان میگوید:«او ادعا میکند که سوپرمن و عیسی مسیح است و حتی میگوید که رهبر میلیونها نفر قاتل حرفهای در جهان است!» و بعد از اینکه این نکات را به آنها گفت تذکر داد که مراقب او باشند و از داروهای مسکن قوی برای مهار او استفاده کنند! اما این روش بتمن برای نگهداری رأسالغول مناسب نبود، زیرا او بعد از مدتی از تیمارستان آرکهام فرار کرد. او بازگشت و باردیگر کنترل لیگ را به دست آورد و خود را برای ایجاد مقر در گاتهام آماده کرد. رأسالغول که اینبار نمیخواست از بتمن شکست بخورد شروع کرد به جاسوسی از یاران بتمن و حتی ابرقهرمانان دیگر تا مطمئن شود که شایعه مرگ کارآگاه حقیقت دارد یا خیر. او همچنین تلاش میکند تا دیک گریسون را تحت فشار قرار دهد تا نتواند به بتمن کمک کند برای همین یک گروه از نینجاهای حرفهای برای دستگیری دیک به شهر میفرستد. اما دیک تمام نینجاها را شکست میدهد و بعد از صحبتی کوتاه با رأسالغول، هردو به توافق میرسند که ملاقاتی با یکدیگر داشته باشند.
در طی این ملاقات، رأسالغول دربارهی مرگ خانوادهی دیک و بروس با دیک صحبت کرد، اما دیک که حرفهای رأس را قبول نداشت با عصبانیت پناهگاه رأس را ترک اما رأس با پرتاب یک تیغه شمشیر نبردی را با دیک شروع کرد. دیک که از مرگ بروس خشمگین بود میتوانست رأس رو باب میل خود رأسالغول شکست بده. رأس شمشیر را به عنوان یادگاری به دیک میدهد که یادآور گذشتهی آنها باشه. اما دیک پیشنهاد او را رد میکند و به رأس میگوید که آن را پیش خود نگه دار تا یادت بماند که ما به هم میرسیم! بعد از این صحبت دیک با رأسالغول، رأس احساس میکند نقشهاش تکمیل شده و یکی از سرکردههای خود را مامور میکند تا شمشیر رو برای دیک،کارآگاه جدید، تا وقتی که برگردد در غار بگذارد!
علاوه بر دیک، رأسالغول با تیم دریک که درحال حاضر تحت هویت رابین قرمز شناخته میشود که کل اروپا را برای اثبات این که بروس زنده است و فقط گم شده نیز ملاقات کرد. رأس به تیم پیشنهاد میدهد که به لیگ قاتلین بپیوندد و با رأس همکاری کند، تیم نیز پذیرفت و به او ملحق شد! تیم برای اثبات این که بروس زنده است به بیابانهای عراق نیز سفر کرد. بعد از مدتی، رأسالغول تحت حملهی رقیب خود به نام شورای عنکبوت قرار گرفت که اکثز مردمانش توسط این سازمان قتل عام شدند و تیم نیز نزدیک بود در یکی از این حملات جان خود را از دست بدهد.
http://dc-comics.ir/content/uploads/2015/07/890848-red_ra_s.jpg
بعد از ماجرای حملهی شورای عنکبوت به لیگ قاتلین، رأسالغول تیم دریک را رهبر گروهی میکند تا شورای عنکبوت را از بین ببرد و تیم که هدفش دسترسی به اطلاعات محرمانه رأسالغول و نابودی پایگاههای لیگ قاتلین بود، این مسئولیت را قبول کرد. تیم توانست ضربهی محکمی به لیگ قاتلین بزند که همین موضوع باعث شد رأسالغول به تیم وعدهی انتقام دهد و به او گفت: همانطور که تو میراث من را نابود کردی، من هم میراث بروس وین را نابود خواهم کرد! رأسالغول برای انتقام از تیم اقدام عجیبی میکند. او با تیم ملاقات میکند و به او میگوید که قاتلانی برای کشتن دیک گریسون، دیمین وین، استفانی بروان، آلفرد پنیورث، سلینا کایل، اوراکل (بارابارا گوردون)، ویکی ویل، جیم گوردون، لوسیوس فاکس و جولی مدیسون گماشته است، اما تیم با کمک دوستان خود آنها را پنهان کرد تا از خطرات احتمالی رأسالغول در امان باشند.
تیم از نقشهی رأسالغول باخبر میشود. هدف رأسالغول از این اقدامات این بود که با استفاده از منابع مالی عظیم بروس وین، بتواند سازمان و لیگ قاتلین را دوباره احیا کند! لوسیوس فاکس نیز که از هدف و نقشهی رأسالغول مطلع شد، تمام اموال بروس را به نام تیم دریک کرد تا او بتواند از این اموال نگهداری کند که به دست رأسالغول نیفتد. رأسالغول اینبار هم شکست خورد و نتوانست اهداف خود را عملی کند، او بازگشت اما بازگشتی با شکست!
بقیش انشاالله فردا.
روزه هاتونم قبول باشه.