He$tiA
2015/06/30, 22:30
عروسک روبه رویم را تکان می دهم
با بالا و پایین رفتن سرش چشمم می افتد به تارهای سفید مو و سیاهی زیرچشمانش
گوشه های لبانش
به پایین دوخته شده اند تا زیبایی لبخند را محو کنند از چهره اش
پینه بسته دستانش
ناخن های کوتاه کوتاه جویده شده اش
روی سینه اش
خودنمایی می کند ضربی که از دفترچه تمرین ریاضی فرار کرده جایی که شاید قلبش قرار می گرفت
تیله های شیشه ای بی احساس زیر پلک های رنگ پریده اش،
صدای خفته در اعماق سکوت پایان ناپذیرش،
باتری خراب بین چرخ دنده های سرش قدرت را گرفته ازپاهایش ،
خاک نشسته بر شانه هایش...
مرا می ترساند
میترسم...چون این عروسک فراموش شده...
منم
با بالا و پایین رفتن سرش چشمم می افتد به تارهای سفید مو و سیاهی زیرچشمانش
گوشه های لبانش
به پایین دوخته شده اند تا زیبایی لبخند را محو کنند از چهره اش
پینه بسته دستانش
ناخن های کوتاه کوتاه جویده شده اش
روی سینه اش
خودنمایی می کند ضربی که از دفترچه تمرین ریاضی فرار کرده جایی که شاید قلبش قرار می گرفت
تیله های شیشه ای بی احساس زیر پلک های رنگ پریده اش،
صدای خفته در اعماق سکوت پایان ناپذیرش،
باتری خراب بین چرخ دنده های سرش قدرت را گرفته ازپاهایش ،
خاک نشسته بر شانه هایش...
مرا می ترساند
میترسم...چون این عروسک فراموش شده...
منم