PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درخت ممنوع



hana.asadi
2015/06/15, 14:14
به هم خندیدند و نمیدانستند
من به چه دلهره پاشیدن عشق را دیدم
معنی ممنوع بودنم را فهمیدم
باغبان از پیشان تند دوید
دردلش خشمی زپسر می جوشید
سیب را دست دختش دید
غضب الود به پسر غیضی کرد
پسرک بغضی کرد
سیب ممنوع،دندان زده افتاد به خاک
جرمشان عشقی پاک
دخترک رفت وهنوزحیرت و بغض خموش پسرک میدهد ازارم
ومن اندیشه کنان غرق در این پندارم که چه میشد اگر شاخه ی ممنوعه ی من سیب نداشت....

بچه ها این همون شعر معروف حمید مصدق که من بازنویسی کردم و با یه سری تغییرات از زبان درخت نوشتم خیلی وقت بود که از نوشتن دور بودم تقریبا 4 سال بود که دست به قلم نبرده بودم و میدونم خیلی ضعیف کار کردم لطفا ایرادات کارمو بهم بگین تا بتونم چیزای بهتر بنویسم ممنون میشم

Nari
2015/06/15, 14:29
خیلیییییییییییی زیبا نوشتی
معلومه فکرت بازه
قافیه ها رو تو قسمت آخر خوب رعایت کردی
اما وزن .. بعضی قسمتای شعرت وزن نداشت ... مخصوصا بخشای اول

sandermon
2015/06/15, 15:43
سلام.
خب اول اینکه صرفا به دلیل دست به قلم بردن بعد از چهار سال به شدت خوشحالم براتون و آرزوی موفقیت و دستهای پی در پی به قلم بردن می کنم.
امیدوارم خیلی زود باز کارهای دیگتون رو هم بخونیم.

اما خود کار:
اول اینکه شعر شما نو بود، سپید نبود واضحا به دلیل موردی که برای بیان انتخاب شد و نحوه ی بیان. اما خب خیلی هم اصول نو بودن رو رعایت نکرده بود.
در ابتدا ما ریتم نداریم.

به هم خندیدند و نمیدانستند
من به چه دلهره پاشیدن عشق را دیدم
خب سطذ اول که اصولا ریتم نمی شه براش تعیین کرد چون با سطور بعدی هماهنگ می شه. منتها سطر دوم شما روون نیست و ریتم نمیده به کار. و حدس می زنم که خودتون به این موضوع واقف بودین و برای همین از عبارت نا ملموس «پاشیدن عشق» استفاده کردین، به امید ریتم بخشیدن اما خب کافی نبوده.

معنی ممنوع بودنم را فهمیدم
تو این سطر اوضاع باز خراب تر می شه. ببینید خانم اسدی، اصولا کلمات نقش مهمی توی ریتم دارن، حتی حروف. الان پشت هم اومدن دو«م» توی کلمه ی «ممنوع» این کلمه رو خیلی کشیده و بزرگ کرده و اصولا توی ریتم تیز و تند این شعر جا نمی گیره مگر با تمهیدات ویژه ای که توی این سطر رعایت نشده.

باغبان از پیشان تند دوید
دردلش خشمی زپسر می جوشید
این دوتا خوبن. و سطر اول بهتره اما در کل تبریک ریتم رو بخشیدین به کار. احسنت

سیب را دست دختش دید
اینجا باز خراب شد. کاملا از ریتم افتاد و شد یه جمله ی نثر ساده.

غضب الود به پسر غیضی کرد
پسرک بغضی کرد
سیب ممنوع،دندان زده افتاد به خاک
جرمشان عشقی پاک
دخترک رفت وهنوزحیرت و بغض خموش پسرک میدهد ازارم
خب من به شخصه تبریک می گم. دقیقا ریتم رو دادین به کار و ریتم خوبی هم گرفت. حتی کلمه ی ممنوع رو با یه مکث کوتاه بعد از اون توی ریتم آوردین و اینم عالیه. البته سطر آخر می تونست بهتر شه. با این وجود در کل تبریک می گم خیلی خوب بود.

حالا جدا از این ها حرکت استفاده از شعر دیگران رو هم به شدت تایید می کنم و به نظرم خوبه که شعرایی که دوستشون داریم رو دگرگون کنیم و باشون عشق کنیم حتی.
من خودمم نیما یوشیج رو اذیت می کنم گاهی. دی:

تبریک و بازم شعر بگین.
در امان خدا

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سلام.
خب اول اینکه صرفا به دلیل دست به قلم بردن بعد از چهار سال به شدت خوشحالم براتون و آرزوی موفقیت و دستهای پی در پی به قلم بردن می کنم.
امیدوارم خیلی زود باز کارهای دیگتون رو هم بخونیم.

اما خود کار:
اول اینکه شعر شما نو بود، سپید نبود واضحا به دلیل موردی که برای بیان انتخاب شد و نحوه ی بیان. اما خب خیلی هم اصول نو بودن رو رعایت نکرده بود.
در ابتدا ما ریتم نداریم.

به هم خندیدند و نمیدانستند
من به چه دلهره پاشیدن عشق را دیدم
خب سطذ اول که اصولا ریتم نمی شه براش تعیین کرد چون با سطور بعدی هماهنگ می شه. منتها سطر دوم شما روون نیست و ریتم نمیده به کار. و حدس می زنم که خودتون به این موضوع واقف بودین و برای همین از عبارت نا ملموس «پاشیدن عشق» استفاده کردین، به امید ریتم بخشیدن اما خب کافی نبوده.

معنی ممنوع بودنم را فهمیدم
تو این سطر اوضاع باز خراب تر می شه. ببینید خانم اسدی، اصولا کلمات نقش مهمی توی ریتم دارن، حتی حروف. الان پشت هم اومدن دو«م» توی کلمه ی «ممنوع» این کلمه رو خیلی کشیده و بزرگ کرده و اصولا توی ریتم تیز و تند این شعر جا نمی گیره مگر با تمهیدات ویژه ای که توی این سطر رعایت نشده.

باغبان از پیشان تند دوید
دردلش خشمی زپسر می جوشید
این دوتا خوبن. و سطر اول بهتره اما در کل تبریک ریتم رو بخشیدین به کار. احسنت

سیب را دست دختش دید
اینجا باز خراب شد. کاملا از ریتم افتاد و شد یه جمله ی نثر ساده.

غضب الود به پسر غیضی کرد
پسرک بغضی کرد
سیب ممنوع،دندان زده افتاد به خاک
جرمشان عشقی پاک
دخترک رفت وهنوزحیرت و بغض خموش پسرک میدهد ازارم
خب من به شخصه تبریک می گم. دقیقا ریتم رو دادین به کار و ریتم خوبی هم گرفت. حتی کلمه ی ممنوع رو با یه مکث کوتاه بعد از اون توی ریتم آوردین و اینم عالیه. البته سطر آخر می تونست بهتر شه. با این وجود در کل تبریک می گم خیلی خوب بود.

حالا جدا از این ها حرکت استفاده از شعر دیگران رو هم به شدت تایید می کنم و به نظرم خوبه که شعرایی که دوستشون داریم رو دگرگون کنیم و باشون عشق کنیم حتی.
من خودمم نیما یوشیج رو اذیت می کنم گاهی. دی:

تبریک و بازم شعر بگین.
در امان خدا