ThundeR
2015/06/15, 07:35
سلام. خوبید؟
اینم یه داستان کوتاه دیگه؛ تو شش دقیقه نوشتم انتظار زیادی نداشته باشید:دی امروز سرمم خیلی شلوغه:دی
کلا مواقعی که مشغله زیاد دارم یاد داستان نوشتن می افتم|:
به شدت منتظر نظراتتون هستم
ف مثل فرار یا فردا؟
چیزی ترسناک دنبالت می کند و آن زمان که چاره ای نداری، قدرت مبارزه ای نداری، چکار می کنی؟
خب روشن است که باید فرار کنی.
فرار مثل دویدن در زیر باران می ماند. زیر شرشر آبی که عرقت را زیر خود می پوشاند و فرق آن را با خودش تمیزی نمی دهد.
مثل نفس نفس زدن می ماند، زمانی که نایی نداری و بی قدرت گوشه ای افتاده ای.
فرار مثل هجی کردن ترس می ماند.
فرار که می کنی به دنبال مکانی امن می گردی. امن مثل فردا.
اما شاید دلیل فرارت چیزی مثل گذشته باشد.
گذشته می تواند ترسناک باشد. موج مهیبی از سیاهی و سفیدی که به سمتت هجوم می اورد و تو باید به فردا فرار کنی تا قبل از اینکه تو را در بر بگیرد، خود را جدا کنی.
اما من می مانم در مقابل گذشته، سفیدی هایش را چنگ می زنم و بعد زیر باران می دوم. نفسم به شماره نمی افتد. چون به امید فرداست که می دوم.
امروز که می دوم به فردا فکر می کنم، اما شاید نمی دانم که امروزم فردای دیروز من است.
پس همچنان می دوم اما ایا به فردا می رسم؟
ف مثل فرار یا فردا؟ شاید ف مثل فرار برای فرداست؟
اینم یه داستان کوتاه دیگه؛ تو شش دقیقه نوشتم انتظار زیادی نداشته باشید:دی امروز سرمم خیلی شلوغه:دی
کلا مواقعی که مشغله زیاد دارم یاد داستان نوشتن می افتم|:
به شدت منتظر نظراتتون هستم
ف مثل فرار یا فردا؟
چیزی ترسناک دنبالت می کند و آن زمان که چاره ای نداری، قدرت مبارزه ای نداری، چکار می کنی؟
خب روشن است که باید فرار کنی.
فرار مثل دویدن در زیر باران می ماند. زیر شرشر آبی که عرقت را زیر خود می پوشاند و فرق آن را با خودش تمیزی نمی دهد.
مثل نفس نفس زدن می ماند، زمانی که نایی نداری و بی قدرت گوشه ای افتاده ای.
فرار مثل هجی کردن ترس می ماند.
فرار که می کنی به دنبال مکانی امن می گردی. امن مثل فردا.
اما شاید دلیل فرارت چیزی مثل گذشته باشد.
گذشته می تواند ترسناک باشد. موج مهیبی از سیاهی و سفیدی که به سمتت هجوم می اورد و تو باید به فردا فرار کنی تا قبل از اینکه تو را در بر بگیرد، خود را جدا کنی.
اما من می مانم در مقابل گذشته، سفیدی هایش را چنگ می زنم و بعد زیر باران می دوم. نفسم به شماره نمی افتد. چون به امید فرداست که می دوم.
امروز که می دوم به فردا فکر می کنم، اما شاید نمی دانم که امروزم فردای دیروز من است.
پس همچنان می دوم اما ایا به فردا می رسم؟
ف مثل فرار یا فردا؟ شاید ف مثل فرار برای فرداست؟