PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حماسه پایونیر؛ مقدمه+کاور (اضافه شد )



ambrella
2015/05/26, 22:18
با سلام




بلاخره انتظارات به پایان رسید و اینک حماسه پایونیر:

پیشگفتار:

این داستان در مورد زندگی افرادی در یک جزیره گمشده در میان دریایی گمنام است. این افراد وقتی به جزیره وارد می‌شوند زخمی و درمانده هستند و هیچ خاطره‌ای از گذشته خود و اینکه چگونه از اینجا سر درآورده‌اند ندارند و تنها با کمک افراد دیگر ساکن جزیره زنده می‌مانند. همگی افراد ساکن جزیره همیشه در تلاشی دائمی برای زنده نگه داشتن خود و خانواده خود در این جزیره عجیب و خطرناک هستند!
جزیره وسعت بسیاری داشت و مردم هر کجای ان ساکن میشدند اما بعد از گذشت مدتی مرزی را در جزیره پیدا کردند که این جزیره رو دو قسمت تقسیم میکرد: قسمت جنوب جزیره که مردم در آن به سر میبردند و قسمت مه‌آلود جزیره که شمال جزیره را می پوشاند. اوایل افرادی برای جستجوی بیشتر جزیره به میان مه میرفتند اما هیچیک بر نمی گشتند از ان پس هیچ‌ یک از ساکنین جزیره وارد قسمت مه ‌آلود نشد زیرا از ان هراس داشتند و میگفتند هیولایی در مه وجود دارد ؛ اما زمانی بود که تنها در هر سال یک نفر از ساکنان جزیره طبق رسم قدیمی و قرارهای بین خود وارد مه می‌شد، آنها افراد شجاع جزیره بودند که برای رویارویی با این هیولا وارد مه میشدند. شرایط عجیبی در مه حاکم بود که با ورود افراد به میان مه صداهای وحشتناکی از میان آن بلند می‌شد ، و بلافاصله صدای داد و فریاد فرد وارد شده به مه به گوش می‌رسید، و این نشان از شکست او بود.
اعتقادی بر این بنیان وجود دارد که هیولا یی در میان مه است و باید هر فرد مبارز شجاعی برای نابودی او تلاش کند. افرادی که حاضر به انجام چنین عمل فداکارانه‌ای می‌شدند، در تمام عمر به تمرین و مبارزه می‌پرداختند و به مهارتی افسانه ای در مبارزه دست پیدا می‌کردند. در صورت شکست فرد، نام وی به عنوان مبارزی شجاع در لوح قهرمانان هک می‌شد.
اما این رسم بعد از گذشت سالیان دراز به فراموشی سپرده شد و افرادی مخالف این دیدگاه و رسم پیدا شدند که به هیچ وجه با مبارزه و ورود به مه موافق نبودند این افراد بازمانده دوستان و خانواده کسانی بودند که به میان مه رفته بودند ، خانواده و دوستان آنها خود را از دیگران جدا کردند و در نقطه ای دیگر مستقر شدند و تعدادی از افراد ترسو هم به همراه آنها راهی شدند و برای خود گروهی و محل زندگی ثابتی ساختند این گروه اعتقاد داشت که خود مه هیولاست، هیولایی سیری ناپذیر، و کار بیهوده‌ای‌ست که فردی خود را برای مه قربانی کند. این گروه بین مردم سست عنصری را رواج ‌دادند و دیگر هیچ ‌وقت به مبارزه و تمرین نپرداختند. آنها حتی تمام سلاح های خودشان را در دریا ریختند. این افراد "اوتر" نام داشتند.
اما گروهی کوچک از نفرات باقیمانده همچنان بر عقیده خود بر آمادگی استوار ماندند، این گروه "پایونیر" بودند. با اینکه تعداد آنها کمتر از دیگران بود اما رابطه نزدیک و صمیمی بین اعضا چنان دوستی و پیوندی در بینشان ایجاد کرده بود که مانند حلقه‌های یک زنجیر ناگسستنی محکم و استوار بودند. این افراد هم مانند گروه اوتر بر این اعتقاد بودند که نباید وارد مه شوند اما دست از تلاش و تمرین برنداشتند و مثل همیشه با قدرت زیاد تمرین می‌کردند. به اعتقاد این گروه وقتی زمانش فرا برسد هیولا مه را ترک می‌کند و به مردم هجوم می‌آورد. در آن زمان اونها خواهند توانست با قدرت خود و در سرزمین خودشان هیولای مه را شکست بدهند.
اما در این بین گروه سومی هم وجود داشتند که از ساکنین اولیه این جزیره محسوب می‌شدند و از یک نوع زندگی بدوی و نخستین برخوردار بودند. این افراد خود را "ویلتر" می ‌نامیدند و از نگاه دو گروه دیگر منفور‌ترین افراد در بین ساکنین جزیره بودند؛ زیرا برخلاف دو گروه دیگر مخالف مبارزه با هیولا‌ی مه جزیره بوده و همچنین خود را "خادمان مه" نیز میگفتند. حتی برای مه قربانی انجام می‌دادند و بر این عقیده بودند که اگر این قربانی انجام نشود هیولا از میان مه خارج شده و آنان را مجازات خواهد کرد. به این صورت که هر سال فردی را از میان خود برای ورود به مه انتخاب می‌کردند. آن فرد یا باید سرنوشت خود را برای ورود به مه می‌پذیرفت و خود را قربانی می‌کرد یا اینکه جایگزینی برای قربانی کردن پیدا کند، که در اغلب مواقع این افراد به گروه‌های دیگر حمله و از میان آنان فردی را انتخاب می‌کردند. البته بیشتر این حمله ها به گروه اوتر صورت می‌گرفت؛ زیرا گروه پایونیر از مهارت جنگی بالایی برخوردار بود و در جنگ با این گروه تلفات بسیاری می‌دادند، در حالی که گروه اوتر هدفی بسیار ساده ای بود. البته در این میان گروه پایونیر همیشه تمام تلاش خود را برای دفاع از مردم دیگر انجام می‌داد اما به دلیل تعداد نفرات زیادگروه اوتر، گروه پایونیر همیشه موفق به دفاع از همه نمی‌شد.
در این جنگ‌ها افراد بسیارزیادی از گروه اوتر کشته می‌شدند و این باعث می‌شد افراد جدیدی به گروه پایونیر بپیوندند. با این حال تعداد انها بسیار کم بود، زیرا کسانی که به خوردن و خوابیدن عادت کرده بودند دیگر توان زندگی به صورت دیگری را نداشتند. اما در مقابل هم افرادی که در جنگ ها به اسارت در می‌آمدند و به قبیله ویلتر برده می‌ شدند ، بعد از مدتی به شخصی دیگر بدل می‌گشتند و یکی از افراد وفادار مه می‌شدند. بدون هیچ‌ حافظه‌ای و همانند جسمی متحرک. با اینکه گروه پایونیر سال‌ ها تلاش کرد که این فراد را به زندگی عادی باز گرداند اما هیچ‌گاه موفق نشد.
زمانی که گروه ویلتر به فکر تدارک قربانی دیگری برای هیولای شوم مه نبود، اوضاع جزیره کمی آرامتر میشد اما همیشه اتفاقاتی برای بر هم زدن این آرامش وجود داشت. این نوع زندگی سال‌ها در جزیره ادامه داشت؛ تا اینکه دوباره سایه‌های شوم جنگ جزیره را در بر گرفت. جنگی بسیار هولناک که به وسیله یکی از وحشی ‌ترین سرداران ویلتر رهبری می ‌شد، این سردار تنها فرزند و جانشین رئیس قبیله ویلتر بود که طی مراسم سال گذشته خدایان اونها او را برای قربانی انتخاب کرده بودند و حالا زمان این رسیده بود که او جانشینی برای قربانی کردن بجای خود بیابد و این خبر مانند طوفانی سیاه سر تا سر جزیره پخش شد!
و این زمان بود که فردی شناور روی تخته‌پاره‌ای، در غروبی به رنگ خون به ساحل جزیره رسید. شاید در این زمان سرنوشت چیز دیگری برای ساکنان جزیره در نظر گرفته باشد... شاید فردی با قلبی پاک، و متفاوت با دیگران، بتواند سرنوشت این جزیره را تغییر دهد...


امیدوارم از این مقدمه خوشتون اومده باشه و اگه اینطوره لطفا سپاس فراموش نشه، و مدیونید که نظرتون رو برای بهتر شدن داستان بیان نکنید

khas
2015/05/26, 22:26
خیلی هم خوب..منتظر ادامه هستم سعی کن هیجان رو بالاتر ببری و غیر قابل پیش بینی کنی داستان رو

ThundeR
2015/05/26, 22:27
خب بسیار بسیار عالی!
اول اینکه داستان رو تا وقتی که همه اعلام امادگی نکردن و اون یکی تاپیک رو نبستیم ادامه نده. تا همه دوستان هم بتونن شرکت کنن.
بعد اینکه ایده بسیار جذابی داره! رگه هایی از داستان های امیلی رودا توش دیده می شه اما با نو اوری هایی که خودت داری می تونه یه چیز بی نظیر بشه
هر موقع هم خواستی تو اون تاپیک اعلام کن تا هر کدوم از دوستان بودن ببندن
با آرزوی موفقیت روز افزون برای تو برادر عزیزم!
+
کمکی بود بازم در خدمتم

Ajam
2015/05/26, 22:32
ههه، عالیه!!! موی سفید من یادت نره!

azam
2015/05/26, 22:36
جالب بود! خوشم اومد!
مقدمه ش که خوب بود!:دی ایشالا ادامه ش هم قشنگ و جذب کننده باشه!:دی
اممم فقط لطف کن یکم سایز نوشته تو بزرگ کن!:دی تا اومدم بخونم کور شدم!:دی

M.Mahdi
2015/05/26, 22:43
خوب اگه بخوام صادق باشم باید بگم یه ذره نا امید شدم :-" انتظار خلاقیت بیشتر داشتم :-"
خود متن جذابه ها ولی یه ذر کلیشه ایه :-" مخصوصا اولش که نمونش خیلی جاها بود مثل فیلم لاست و...
ولی با این حال مطئمنم با وارد شدن شخصیتا داستان بهتر میشه :) پس بیصبرانه منتظرم :)
موفق باشی امید ((48))((70))

ThundeR
2015/05/26, 22:52
خوب اگه بخوام صادق باشم باید بگم یه ذره نا امید شدم :-" انتظار خلاقیت بیشتر داشتم :-"
خود متن جذابه ها ولی یه ذر کلیشه ایه :-" مخصوصا اولش که نمونش خیلی جاها بود مثل فیلم لاست و...
ولی با این حال مطئمنم با وارد شدن شخصیتا داستان بهتر میشه :) پس بیصبرانه منتظرم :)
موفق باشی امید ((48))((70))

همین الان می گم داداش هم به شما(هم بقیم می بینن دیگه ):)
نباید از داستان انتظارات زیادی داشت
سطح داستان به طبع نمی تونه در حد حرفه ای باشه و این ناشی از ضعف نویسنده نیست بلکه به دلایل مختلفی اعم از: زمان کم، تعداد زیاد شخصیت ها، انتظارات زیاد و غیره رو می تونه شامل بشه
نویسنده با فشاری که ما روش اوردیم بتونه در حد نثر پخته ای در بیاره که روایت منطقی داشته باشه. نمی تونیم چیزی رو بیشتر ازین انتظار داشته باشیم. باید شرایط رو هم درک کنیم
به هر حال بله با روی دور افتادن داستان امیدوارانه بهتر و بهتر می شه اما دوستان سعی کنید سطح توقعتون رو پائین نگه دارید تا بیشترین لذت رو از داستان ببرید.
داستانی زیبا، به مهارت نویسندگی نیاز ندارد؛ تنها تخیل کنید و در خیال خود حماسه بسازید((48))

ambrella
2015/05/26, 22:55
خوب اگه بخوام صادق باشم باید بگم یه ذره نا امید شدم :-" انتظار خلاقیت بیشتر داشتم :-"
خود متن جذابه ها ولی یه ذر کلیشه ایه :-" مخصوصا اولش که نمونش خیلی جاها بود مثل فیلم لاست و...
ولی با این حال مطئمنم با وارد شدن شخصیتا داستان بهتر میشه :) پس بیصبرانه منتظرم :)
موفق باشی امید ((48))((70))

با تشکر از تو اقا محمد مهدی گل!
خوب شاید الان شبیه لاست باشه البته فقط به خاطر جزیرش اما بهت قول میدم وقتی فصلای دیگه از داستان رو بخونی نظر کاملا عوض میشه
میتونی از محمد حسین بپرسی!!! یکم بیشتر از بقیه در جریانه!
محمد حسین داستانو لو ندیا!!@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member362.html)

اره صددرصد موافقم فقط فکرشو بکن این شلغم رو چه بلاهایی توی داستان به سرش میارم!!!خخخخ شوخی میکنم از نقد های سازنده استقبال میکنیم
ممنون محمد مهدی!

M.Mahdi
2015/05/26, 23:00
همین الان می گم داداش هم به شما(هم بقیم می بینن دیگه ):)
نباید از داستان انتظارات زیادی داشت
سطح داستان به طبع نمی تونه در حد حرفه ای باشه و این ناشی از ضعف نویسنده نیست بلکه به دلایل مختلفی اعم از: زمان کم، تعداد زیاد شخصیت ها، انتظارات زیاد و غیره رو می تونه شامل بشه
نویسنده با فشاری که ما روش اوردیم بتونه در حد نثر پخته ای در بیاره که روایت منطقی داشته باشه. نمی تونیم چیزی رو بیشتر ازین انتظار داشته باشیم. باید شرایط رو هم درک کنیم
به هر حال بله با روی دور افتادن داستان امیدوارانه بهتر و بهتر می شه اما دوستان سعی کنید سطح توقعتون رو پائین نگه دارید تا بیشترین لذت رو از داستان ببرید.
داستانی زیبا، به مهارت نویسندگی نیاز ندارد؛ تنها تخیل کنید و در خیال خود حماسه بسازید((48))





من که نگفتم اینا ضعف نویسندست :|
ولی خو البته درست گفتی نصف فشارو من خودم به امید بیچاره آوردم ((200))
:)) مچید عاشق جمله های ادبیتم ((200)) :)

ambrella
2015/05/26, 23:28
من که نگفتم اینا ضعف نویسندست :|
ولی خو البته درست گفتی نصف فشارو من خودم به امید بیچاره آوردم ((200))
:)) مچید عاشق جمله های ادبیتم ((200)) :)

البته من به خوبی دیگر دوستان نویسنده در سایت نیستم و کمی تازه کارم اما تمام تلاشم رو میکنم با کمک گرفتن از تمام نویسندگان سایت یه داستان خوب به جا بزارم چون دوستان زیادی در سایت امادگیشونو اعلام کردن یه کم تعدد شخصیت داریم و ممکنه بعضی شخصیت ها به اون صورت که خوشون میخوان نقش اصلی نشن اما چاره ای نیست!

تاپیک ثبت نام فعلا بازه و درحال کسب اطلاعات بچه های سایت.
زیاد برای فصل ها عجله نکنید چون برای نوشتن یه داستان خوب باید وقت گذاشت،و ذهن ازادی داشت و من الان درحال اتمام جلد دوم از سه گانه رهگذر هستم 2 فصل بیشتر نمونده اون رو ببندم با خیال اسوده حتما این رو شروع میکنم البته این داستان یه کوچولو خاصه و در روز حتما ماجراهایی و شخصیت ها و اتفاقاتی برای این داستان اماده میکنم که در کوتاهترین زمان این داستان به دست شما برسه.

و همینجا از کمک های اق مجید هم و محمد حسینم تشکر میکنم

M.Mahdi
2015/05/27, 00:33
عاقا امیدوارم اسپم نباشه ولی یه سرچ زدم دیدم حیفه بقیه نبینن ..... جزیره پیشتاز واقعا وجود داره ((200)) ((200)) نگاه :

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a6/Pioneer_Island.svg/500px-Pioneer_Island.svg.png

shiny
2015/05/27, 11:32
ایول داداش! عالی نوشتی!!
ویلتر هم فکر بسیار پسندیده ای بود!!((200)) (به فکر کی رسید آخر؟!)
شدیدا منتظریم ادامشو بنویسی!

f.s
2015/05/27, 11:52
عــــــــــــــــــــــــ ــــــالی بود!!!!!((86))
بیـــــــــــــــــــــــ ــصبرانه منتظره ادامش هستم!!!!((216))
استارت جالبی داشت!!!!!!!!
ممنون....
پ.ن: من اصولا تو مایه های امید دادنم!!!! نقدو میزارم دوستانی که تجربشون بیشتره بکنن!!!!!((72))

ambrella
2015/05/27, 13:29
عاقا امیدوارم اسپم نباشه ولی یه سرچ زدم دیدم حیفه بقیه نبینن ..... جزیره پیشتاز واقعا وجود داره ((200)) ((200)) نگاه :

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/a6/Pioneer_Island.svg/500px-Pioneer_Island.svg.png



جان من حال کردین؟!دیدین چقدر واقعی؟!ولی حیف شد نبایستی جزیره لو میرف! حالا جدا خوب حوصله داشتی بری دنبال جزیر بگردی! ممنون!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


ایول داداش! عالی نوشتی!!
ویلتر هم فکر بسیار پسندیده ای بود!!((200)) (به فکر کی رسید آخر؟!)
شدیدا منتظریم ادامشو بنویسی!

ممنون ابجی چاکریم.
ویلتر فکر خودم بود((3)) حال میکنی ابجی!! شوخی کردم اقا مجید زحمتش رو کشید.((58))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


عــــــــــــــــــــــــ ــــــالی بود!!!!!((86))
بیـــــــــــــــــــــــ ــصبرانه منتظره ادامش هستم!!!!((216))
استارت جالبی داشت!!!!!!!!
ممنون....
پ.ن: من اصولا تو مایه های امید دادنم!!!! نقدو میزارم دوستانی که تجربشون بیشتره بکنن!!!!!((72))


ممنون مهسا
چرا نقد نمیکنی؟؟دوستان هستن که نقدر میکنن اما شاید نکته ای باشه که از دید همه ما پنهون مونده لطفا دیگه همچین فکرایی نکنید و همه نظربدین و نقد کنین داستان مال سایته مال همس همه باید نظر بدن نقد کنن تا یه داستان خوب ازش بیرون بیاد.

شاعر
2015/05/27, 13:44
به نظر من یکم شروع ضعیفه شاید بخاطر این باشه که عجله داری یکم کلی گویی بود شروع میتونست از یک شخص خاص باشه در هنگام ورود بعد برای آشنایی ما با محیط شخص دیگه ای یا اشخاص دیگه ای این کلیلات رو از دید خودشون میگفتنند اما بهت باور دارم تو میتونی بهترم بشی من حمایتت مکینم هوارتا با آرزویه بهتر شدن پیروز و تندرست باشین همگیتون رو دوست دارم ((48))((48))((48))((48))((48))((48))((48))((48))(( 48))

Prince-of-Persia
2015/05/27, 13:52
عالیه .به صبرانه منتظر فصل ها هستم
...............................
من از شخصیت های اصلی نباشم حلالت نمی کنم .بد و خوبش فرقی نداره .بد باشه بهتره .درضمن من از شمشیر استفاده می کنم

kianaz
2015/05/27, 14:20
من به شدت بابا داداش محسنم موافقم
((72))
درضمن داستانت خیلی به وجدم آورد...خیلی خوبه جدی میگم((86)) امیدوارم مثه من نشی که داستانو تو کاغذ مینویسم بعد حوصله ندارم تایپش کنم بزارم تو سایت((119))

Angel of Death
2015/05/27, 14:55
سپاس زدم چون تلاشت قابل تقدریه ((221)) ،
اما یک سوال :d ،
احیانا شما از روی سریال "Lost" الهام نگرفتین ؟!! :d
چون به غیر از پاراگراف آخر ، بقیه همه 3 فصل اول سریال گمشده بود.جزییات ، محیطی که توصیف کردین ، گروه ها ، مه ، هیولا و ... همه دقیقا توی سریال گمشده به همین صورت میان و اتفاق می افتن.
به هر حال ممنون ، به کارتون ادامه بدید و امیدوارم داستانتون همینطور هیجان انگیزترم بشه.

.AvA.
2015/05/27, 15:38
واقعا عالی بود
هیجانش رو بالا تر ببر و طوری ادامه بده که خواننده نتونه دست از سر داستان برداره
عالیه
بهترین سوژه
وبهترین یده و کاری که یه کاربر می تونه بکنه...
عالی
کارت بیسته بیسته...

ambrella
2015/05/27, 15:49
من به شدت بابا داداش محسنم موافقم
((72))
درضمن داستانت خیلی به وجدم آورد...خیلی خوبه جدی میگم((86)) امیدوارم مثه من نشی که داستانو تو کاغذ مینویسم بعد حوصله ندارم تایپش کنم بزارم تو سایت((119))

اتاقا من همیشه با این مشکل دستو پنجه نرم میکنم دهنم از تایپ متنفرم((119))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


سپاس زدم چون تلاشت قابل تقدریه ((221)) ،
اما یک سوال :d ،
احیانا شما از روی سریال "Lost" الهام نگرفتین ؟!! :d
چون به غیر از پاراگراف آخر ، بقیه همه 3 فصل اول سریال گمشده بود.جزییات ، محیطی که توصیف کردین ، گروه ها ، مه ، هیولا و ... همه دقیقا توی سریال گمشده به همین صورت میان و اتفاق می افتن.
به هر حال ممنون ، به کارتون ادامه بدید و امیدوارم داستانتون همینطور هیجان انگیزترم بشه.

خوب راستش لاست رو از دیدن فقط اسمش ر شنیدم وگرنه نه میدونم چیه نه دیدمش ولی بهت قول میدم این داستان از هیچ جایی کپی برداری نشده
و وقتی فصل های دیگه رو بخونید مطمئنا نظرتو عوض میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


واقعا عالی بود
هیجانش رو بالا تر ببر و طوری ادامه بده که خواننده نتونه دست از سر داستان برداره
عالیه
بهترین سوژه
وبهترین یده و کاری که یه کاربر می تونه بکنه...
عالی
کارت بیسته بیسته...

مچکرم اوا نظر لطفته

Hermion
2015/05/28, 14:23
بد نبود ولى خب خيلى باعجله نوشتى!!
سعى كن براى نوشتن عجله كنى ولى با عجله ننويسى :d
بيصبراااااانه منتظرم

shery
2015/05/29, 08:59
سلام اوم .......میدونی به عنوان مقدمه و نه خلاصه داستان که نمیشه گفت .
به عنوان معرفی کتاب خوب بود .
حتما یه مقدمه ..ادبی وشیک براش در نظر بگی......برای خلاصه داستانم که خیلی زیاد بود و کلا پیشینه ای برای شروع داستان بود .

قشنگ بود ذوق کردم خیلی دوست دارم ادامه اشم بخونم .......


ممنون منتظرم .

M.A.S.K
2015/05/29, 10:03
ایده ی جالبی داشت ...فقط احساس کردم سرعت گذر از وقتیع و موضوعات خیلی زیاده و توصیف و تحلیل و فضا پردازی کم...چرا احساس میکنم اون رو تخته من میستم؟خخخخخ

ambrella
2015/05/29, 10:17
سلام اوم .......میدونی به عنوان مقدمه و نه خلاصه داستان که نمیشه گفت .
به عنوان معرفی کتاب خوب بود .
حتما یه مقدمه ..ادبی وشیک براش در نظر بگی......برای خلاصه داستانم که خیلی زیاد بود و کلا پیشینه ای برای شروع داستان بود .

قشنگ بود ذوق کردم خیلی دوست دارم ادامه اشم بخونم .......


ممنون منتظرم .

ممنون شهرزاد خانم
خوب این قسمت رو من برای یه خلاصه از وضعیت جزیره ای که داستان داخلش صورت میگیره نوشتم نه خلاصه داستان و هنوز داستان اصلی مونده

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


ایده ی جالبی داشت ...فقط احساس کردم سرعت گذر از وقتیع و موضوعات خیلی زیاده و توصیف و تحلیل و فضا پردازی کم...چرا احساس میکنم اون رو تخته من میستم؟خخخخخ

خخخخخ
شاید روی تخته تو باشی شاید یه بنده خدای دییگه ولی هر احتمالی هست خخخ
خوب این قسمت اصلا از داستان نیست این متن رو برای خلا وضعیت جزیره و شرایطی که مردم در اون زندگی میکنن نوشتم و برای خلاصه وضعیت نیازی به توصیف زیادی نیست چون این متن نمیخواد داستان رو بگه ولی شرایط جزیره رو برای دوستان ذکر کردم و داستان هنوز مونده

کساندرا
2015/05/29, 12:53
آورین آورین((207)) ....مقدمه ی خیلی قشنگی بود... من که بی صبرانه منتظرم!((86))درووووووووود اسم پایونیر و زنده نگه می داری!http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28155%29.gif
تخیل زیبا و همینطور هیجان خوبی داره!
مووووووووووووففففففففففق باشی!http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28155%29.gif

ambrella
2015/05/29, 15:21
آورین آورین((207)) ....مقدمه ی خیلی قشنگی بود... من که بی صبرانه منتظرم!((86))درووووووووود اسم پایونیر و زنده نگه می داری!http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28155%29.gif
تخیل زیبا و همینطور هیجان خوبی داره!
مووووووووووووففففففففففق باشی!http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%28155%29.gif

ممنون مهسا((71))

babak_qazvini
2015/05/30, 09:20
درود
به نظر من این بیشتر پیشگفتار بود تا مقدمه
معرفی محیط و اینکه قراره در کجا قرار بگیریم و به کدام سمت بریم با دوستان هم موافقم خیلی شبیه لاست بود چون در لاست هر سه قسمت وجود داشت اما اینکه میگی ندیدی و مثل اون شده :دی جالبه و نشان میده که ذهن خلاقی داری پس اون قسمت که گفتی نمیتونه نوشته قوی باشه رو میشه قبول نکرد و فکر کنم متنت خیلی بتونه زیبا و قوی باشه البته اگر زودتر استارت بزنی که بهتر
شاد باشی

Ajam
2015/05/30, 10:58
من یه نکته بگم در مورد کاور، کوچیک تر می زاشتیت بزرگه جلو خوندن نوشته هاتو می گیره! نیم سانت در نیم سانت!!! نه واقعا؟؟؟؟

ThundeR
2015/05/30, 11:17
من یه نکته بگم در مورد کاور، کوچیک تر می زاشتیت بزرگه جلو خوندن نوشته هاتو می گیره! نیم سانت در نیم سانت!!! نه واقعا؟؟؟؟

اون کاور اصلا قرار نبود اونجا باشه
امید!
این چطوری اومد؟ من این رو امتحانی برات زده بودم ambrella

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

کاور رو حذف کردم:دی

ambrella
2015/05/30, 15:30
اون کاور اصلا قرار نبود اونجا باشه
امید!
این چطوری اومد؟ من این رو امتحانی برات زده بودم @ambrella (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2842)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

کاور رو حذف کردم:دی

خخخخ
مشکلی نبود اقا مجید میزاشتی باشه،اونو با کاور های دیگه میزاشتیم تا ببینیم کدوم بیشت مورد استبال قرار میگرفتن

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


من یه نکته بگم در مورد کاور، کوچیک تر می زاشتیت بزرگه جلو خوندن نوشته هاتو می گیره! نیم سانت در نیم سانت!!! نه واقعا؟؟؟؟

درود بر برادر عجم
خوب به نظرت یه کلیک کنی روچ اتفاق خاصی نمی افتاد؟؟؟
چرا برادر به اندازه واقعی بهت نشون میداد!!!
خخخ
عجم منتظر باش!!

Ajam
2015/05/30, 16:22
خخخخ
مشکلی نبود اقا مجید میزاشتی باشه،اونو با کاور های دیگه میزاشتیم تا ببینیم کدوم بیشت مورد استبال قرار میگرفتن

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -



درود بر برادر عجم
خوب به نظرت یه کلیک کنی روچ اتفاق خاصی نمی افتاد؟؟؟
چرا برادر به اندازه واقعی بهت نشون میداد!!!
خخخ
عجم منتظر باش!!

مومن می دونم کلیک کنی بزرگ میشه! ولی کاور باید همون اول تو چشم باشه ادم جذب کنه!!!
منتظر چی باشم؟ عجم منتظر باش باحال بود اخه قدیما نام کاربری من منتظر بود! ههه


خوب دوست منتظر خودم! اخه این کاور کاور اصلی نیست برای این بزرگ نزاشتمش! کاور اصلی درحال تهیه است بعد از اتمام اون رو برای همه به نمایش خواهیم گذاشت!
منتظر خبر های خوب!!!هاهاهاهاها(مثلا خنده شیطانی((51)) )

یا کامبیز کبیر!!!!!!.....

کاور قشنگه ولی مشکلش اینه هیچی از ماجرای داستانو حالی ادم نمی کنه!!!! جذب کننده نیست!!! یه مه روش بود بازم خوب بود ولی هیچی؟


میدونید اخه مشکل از منه دویتان گرافیست کاروشن درسته من داستان رو قرار بوده با یه سری المان برای دوستان بفرستم اما هر چی روی نت گشتم چیزی باب میل داستان پیدا نکردم
اما همینجام از اقا مجید که داره زحمت میکشه تشکر میکنم

ما هم از مجید تشکر می کنیم!!!( فعلا زندانیم اینجورم بزار ازاد شم پوستت می کنم مجید!!)
خب اگه یکی دو فصل از داستانو بزاری بعدش گرافیستا شروع کنن به نظرم بهتره دستشون میاد می خوان چی درست کنن! تا اون مدتم کاور نداشته باشه گیری نداره!


امید خو مگه به من نسپردیش؟ :|


آم محمد مهدی من نمی دونستم دادش به تو :cry:

وگرنه نمی زدم خووو.
اشکال نداره تو خوشگل ترشو بزن رومو کم کن:دی

محمدمهدی داره به مبارزه دعوتت می کنه ها!! من بودم یه کاوری میزدم تا عمر داره دیگه طرف کاور درست کردنم نره!!( ببینم میشه دعوا راه بندازم یا نه!! ههه)

اقا من میگم فعلا کاورو بی خیال شین مگر این که می دونین داستان چیه! چون اینجوری که نمی دونین داستان چیه خب شاید کاور نامربوط در بیادا!!!

ambrella
2015/05/30, 16:33
مومن می دونم کلیک کنی بزرگ میشه! ولی کاور باید همون اول تو چشم باشه ادم جذب کنه!!!
منتظر چی باشم؟ عجم منتظر باش باحال بود اخه قدیما نام کاربری من منتظر بود! ههه

خوب دوست منتظر خودم! اخه این کاور کاور اصلی نیست برای این بزرگ نزاشتمش! کاور اصلی درحال تهیه است بعد از اتمام اون رو برای همه به نمایش خواهیم گذاشت!
منتظر خبر های خوب!!!هاهاهاهاها(مثلا خنده شیطانی((51)) )

ThundeR
2015/06/01, 13:45
اینم یه کاور دیگه اگه نظر جمع این بود که خوب نیست؛ بازم می زنم:دی همشو با دست کشیدم لطفا نقد کوبنده نباشه خخخ
http://s3.picofile.com/file/8191469834/1212.png

ambrella
2015/06/01, 17:10
کاور قشنگه ولی مشکلش اینه هیچی از ماجرای داستانو حالی ادم نمی کنه!!!! جذب کننده نیست!!! یه مه روش بود بازم خوب بود ولی هیچی؟


میدونید اخه مشکل از منه دویتان گرافیست کاروشن درسته من داستان رو قرار بوده با یه سری المان برای دوستان بفرستم اما هر چی روی نت گشتم چیزی باب میل داستان پیدا نکردم
اما همینجام از اقا مجید که داره زحمت میکشه تشکر میکنم

M.Mahdi
2015/06/01, 23:29
میدونید اخه مشکل از منه دویتان گرافیست کاروشن درسته من داستان رو قرار بوده با یه سری المان برای دوستان بفرستم اما هر چی روی نت گشتم چیزی باب میل داستان پیدا نکردم
اما همینجام از اقا مجید که داره زحمت میکشه تشکر میکنم
امید خو مگه به من نسپردیش؟ :|

ThundeR
2015/06/02, 08:53
امید خو مگه به من نسپردیش؟ :|
آم محمد مهدی من نمی دونستم دادش به تو :cry:

وگرنه نمی زدم خووو.
اشکال نداره تو خوشگل ترشو بزن رومو کم کن:دی

M.Mahdi
2015/06/02, 15:31
محمدمهدی داره به مبارزه دعوتت می کنه ها!! من بودم یه کاوری میزدم تا عمر داره دیگه طرف کاور درست کردنم نره!!( ببینم میشه دعوا راه بندازم یا نه!! ههه)

اقا من میگم فعلا کاورو بی خیال شین مگر این که می دونین داستان چیه! چون اینجوری که نمی دونین داستان چیه خب شاید کاور نامربوط در بیادا!!!

مجید بیا ............ بخندیم ((200))
خو قراره امید المانا و اینا رو بده دیگه :-"

ambrella
2015/06/02, 18:04
مجید بیا ............ بخندیم ((200))
خو قراره امید المانا و اینا رو بده دیگه :-"

اقا باشه من المان میدم ببینم چیکار میکنید!!! مسابقه راه میندازیم ببینیم بهترین کاور رو کی میزنه!((42))

ThundeR
2015/06/02, 20:12
و اینم آخرین کاوری ک من برای این داستان می زنم:دی دیگه اگه خوشت نیومد زدن کاور دست محمد مهدی رو می بوسه M.Mahdi ambrella

http://s3.picofile.com/file/8191714434/HP.png

Ajam
2015/06/02, 20:19
آفرین مجید این کاور واقعا قشنگه!!
اینو بدون هندونه زیر بغل دادنو و خودشیرینی واسه آزاد شدن گفتم!!

ambrella
2015/06/02, 20:41
و اینم آخرین کاوری ک من برای این داستان می زنم:دی دیگه اگه خوشت نیومد زدن کاور دست محمد مهدی رو می بوسه @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) @ambrella (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2842)



اقا مجید یه چیزی بگم؟
یه جورایی عالیهههههه خیلی خوشگله!!!!!!
ولی باید دید که اقا مهدی چیکار میکنه! داداش بدو که عقب موندی! ببین کاور چقدر خوفو خفنه؟ حالا نوبت توعه M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) @

شاعر
2015/06/02, 21:00
دومییه خیلی بهتره ولی یه سرچی بزن لاست Lost
منو خیلی یاد اون سریال میندازه
یجورای چاقو بخش مهمیه بود تویه جزیره و لاست
ولی در کل میگم خسته نباشی میدونم خیلی زحمت کشیدی سپاس فراوان

سورن
2015/06/02, 21:42
سلام
منم هستم دیگه ؟ اونجا اعلام کرده بودم
قشنگ بود به نظر خیلی جالب میاد

M.Mahdi
2015/06/02, 22:44
اقا مجید یه چیزی بگم؟
یه جورایی عالیهههههه خیلی خوشگله!!!!!!
ولی باید دید که اقا مهدی چیکار میکنه! داداش بدو که عقب موندی! ببین کاور چقدر خوفو خفنه؟ حالا نوبت توعه m.mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) @
خو المان ندادی که من منتظرم :-"
pluto
عیول مجید خیلی عالیه :) آورین رقیب ((200))((200))فقط چه عکسه آشناست فک کنم عکس بازی فارکرای 3 بوده ((200))((200))

پ.ن : اول دعا کنید لپ تاپم درست شه:((

ThundeR
2015/06/02, 22:53
خو المان ندادی که من منتظرم :-"

عیول مجید خیلی عالیه :) آورین رقیب ((200))((200))فقط چه عکسه آشناست فک کنم عکس بازی فارکرای 3 بوده ((200))((200))
یعنی زدی به هدف:)):)):))
آره مال فارکرایه! داشتم چرخ می خوردم تو سایت عکسای اچ دیش. دیدم خوراک کاورس. شانسی بود دیگه :دی

ambrella
2015/06/07, 15:07
با سلام و کلی شرمندگی بابت این همه تاخیر
این کاور رو خودم طراحی کردم برای سر فصل فصل اول حالا شاید بگین این دیگه چه مدلشه!!
خوب در این باره باید بگم که من به دلیل اینکه قصد دارم درکار های گرافیکی و طراحی کاور هم تمرینی کرده باشم برای هر فصل یک کاور دررابطه با موضوع اون طراحی میکنم که هم تمرینی برای خودم باشه هم یه نواوری در داستان نویسی

نکته مهم:البته این نکته را هم باید خدمت شوستان عرض کنم که کاور اصلی داستان رو اقا محمد مهدی گل درحال زدنشه که بلافاصله بعد از اینکه تموم شد ازش رونمایی میکنیم.
راستی محمد مهدی چی شد این صفحه ارایی؟ بچه ها منتظرن!@m.mahdi
و حالا این شما و این هم عکس پیشنمایش اول داستان با شخصیت های به کار رفته در فصل اول!
http://s3.picofile.com/file/8192458600/cover_fasle_1.jpg

معرفی از چپ :مجید(@pluto@)-مهسا(@کساندرا@)-فاطی(@shiny@)-محمد حسین(@smhmma@)-حنا (@hana.asadi@) -لیلا(@leyla@) -نگین(@Ginny@)

امیدوارم از تصویر ها خوشتون اومده باشه
منتظر نظرات شما هستم

smhmma
2015/06/07, 15:50
با سلام و کلی شرمندگی بابت این همه تاخیر
این کاور رو خودم طراحی کردم برای سر فصل فصل اول حالا شاید بگین این دیگه چه مدلشه!!
خوب در این باره باید بگم که من به دلیل اینکه قصد دارم درکار های گرافیکی و طراحی کاور هم تمرینی کرده باشم برای هر فصل یک کاور دررابطه با موضوع اون طراحی میکنم که هم تمرینی برای خودم باشه هم یه نواوری در داستان نویسی

نکته مهم:البته این نکته را هم باید خدمت شوستان عرض کنم که کاور اصلی داستان رو اقا محمد مهدی گل درحال زدنشه که بلافاصله بعد از اینکه تموم شد ازش رونمایی میکنیم.
راستی محمد مهدی چی شد این صفحه ارایی؟ بچه ها منتظرن!@m.mahdi
و حالا این شما و این هم عکس پیشنمایش اول داستان با شخصیت های به کار رفته در فصل اول!
http://s3.picofile.com/file/8192458600/cover_fasle_1.jpg

معرفی از چپ :مجید(@pluto@)-مهسا(@کساندرا@)-فاطی(@shiny@)-محمد حسین(@smhmma@)-حنا (@hana.asadi@) -لیلا(@leyla@) -نگین(@Ginny@)

امیدوارم از تصویر ها خوشتون اومده باشه
منتظر نظرات شما هستم

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخ
عاقا من که فقط پا هستم:دی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

داغون اون پیپه هستم:دی

Dark 3had0W
2015/06/07, 16:04
دمت گرم اسمیه

f.s
2015/06/07, 17:03
خوشگله!!!!!!
ایده جالب و جدیدیه!!!!!!!
خوشمان آمد.....ها ها ها!!!!!(خنده شیطانی!!)
من از عکس محمد حسین چیزی نفهمیدم!!!!!!
کلا باحاله دیگه!!!!!!!
راستی اون آقاهه اون وسطه کیه؟؟؟؟؟؟

ambrella
2015/06/07, 17:09
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخ
عاقا من که فقط پا هستم:دی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

داغون اون پیپه هستم:دی

خخخ محمد حسین شخصیت تو توی داستان یه شخصیت مرموزه!
اینجا توعکستم مرموزی هنوز شناخته شده کامل نیستی.

ThundeR
2015/06/07, 17:35
چ با حال
اما وجدانا عکسی که برای من دادی بهم یکی دیگه بودا:)):))
اقا لطفا شخصیت داستانم رو ببخشید=))=))
قراره حسابی رو مخ باشه=))

hana.asadi
2015/06/07, 17:40
من جنگجوام؟؟؟؟با توجه به عکسم برداشت کردم d:

M.Mahdi
2015/06/07, 17:58
با سلام و کلی شرمندگی بابت این همه تاخیر
این کاور رو خودم طراحی کردم برای سر فصل فصل اول حالا شاید بگین این دیگه چه مدلشه!!
خوب در این باره باید بگم که من به دلیل اینکه قصد دارم درکار های گرافیکی و طراحی کاور هم تمرینی کرده باشم برای هر فصل یک کاور دررابطه با موضوع اون طراحی میکنم که هم تمرینی برای خودم باشه هم یه نواوری در داستان نویسی

نکته مهم:البته این نکته را هم باید خدمت شوستان عرض کنم که کاور اصلی داستان رو اقا محمد مهدی گل درحال زدنشه که بلافاصله بعد از اینکه تموم شد ازش رونمایی میکنیم.
راستی محمد مهدی چی شد این صفحه ارایی؟ بچه ها منتظرن!@m.mahdi
و حالا این شما و این هم عکس پیشنمایش اول داستان با شخصیت های به کار رفته در فصل اول!
http://s3.picofile.com/file/8192458600/cover_fasle_1.jpg

معرفی از چپ :مجید PLUTO@)-مهسا(@کساندرا@)-فاطی(@shiny@)-محمد حسین(@smhmma@)-حنا (@hana.asadi@) -لیلا Leyla@) -نگین(@Ginny@)

امیدوارم از تصویر ها خوشتون اومده باشه
منتظر نظرات شما هستم




اتفاقا خیلیم کاورت خوشگله :)

عه امید برا کاور اینقدر توقعاتو بالا نبر شاید اصلا نتونم بزنم :| ((200))((200)) با طرحی که خواستی بعید نیست نتونم ((200))

خخخخ محمد حسین که کلا نصف هیکلش معلومه ((206))((206))

مجید موهاتو کوتاه کن چه وضعشه ؟ ((206)) PLUTO
حنا هم که آمادست برای خون و خون ریزی ((200)) hana.asadi
لیلا ژاپنی بودی ما نمیدونستیم ؟ ^_^ Leyla
بقیشونم عاقا فتوشاپن ((200))

ambrella
2015/06/07, 19:12
چ با حال
اما وجدانا عکسی که برای من دادی بهم یکی دیگه بودا:)):))
اقا لطفا شخصیت داستانم رو ببخشید=))=))
قراره حسابی رو مخ باشه=))

خخخ اره مجید اون یکی دیگه بود ولی این بیشتر تو نقشت بهت میاد.:)):))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اتفاقا خیلیم کاورت خوشگله :)

عه امید برا کاور اینقدر توقعاتو بالا نبر شاید اصلا نتونم بزنم :| ((200))((200)) با طرحی که خواستی بعید نیست نتونم ((200))

خخخخ محمد حسین که کلا نصف هیکلش معلومه ((206))((206))

مجید موهاتو کوتاه کن چه وضعشه ؟ ((206)) @PLUTO (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=226)
حنا هم که آمادست برای خون و خون ریزی ((200)) @hana.asadi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=3347)
لیلا ژاپنی بودی ما نمیدونستیم ؟ ^_^ @Leyla (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1186)
بقیشونم عاقا فتوشاپن ((200))

دوس دارم اسمش رو نزاریم کاور اگه بگیم پوستر شخصیت های فصل اول بهتره

مهدی واقعا سخته؟((210))((210)) اره سخته ولی تو میتونی بزنی! ((201)) باید ادم برای هر کار بیشترین تلاشش رو بکنه حالا اگه شد شد اگرم نشد فدای سر تو عزیزم میشینیم یه کاور مشترک با کمک بقییه دوستان گرافیست همه با هم میزنیم.
ولی با این حرف نری تو فاز تنبلی کاور رو باید خودت بزنی! عجله ای هم نیست! میتونی بزاری کمی داستان جلو بره بعد بزنی
محمد حسین بیچاره زیادی گنده بود تو عکس جا نشد!خخخخخ از قصد اینطور زدمش میخواستم کمی مرموز بودنش رو حفظ کنه. ولی وقتی شخصیت واقعی اون توی داستان مشخص شد یه عکس کامل براش میزارم
حنا خونو خونریزی خخخخخخ
کو؟ژاپنی؟ لیلا به این چشم گنده ای کجاش ژاپنیه !@Leyla (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1186) ولی خشگله!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


من جنگجوام؟؟؟؟با توجه به عکسم برداشت کردم d:

اممم نمیتونم بگم جنگجوئه ولی شاید یه جورایی هست و یه جورایی هم نیست!
باید منتظر داستان باشی.

shiny
2015/06/07, 19:24
با سلام و کلی شرمندگی بابت این همه تاخیر
این کاور رو خودم طراحی کردم برای سر فصل فصل اول حالا شاید بگین این دیگه چه مدلشه!!
خوب در این باره باید بگم که من به دلیل اینکه قصد دارم درکار های گرافیکی و طراحی کاور هم تمرینی کرده باشم برای هر فصل یک کاور دررابطه با موضوع اون طراحی میکنم که هم تمرینی برای خودم باشه هم یه نواوری در داستان نویسی

نکته مهم:البته این نکته را هم باید خدمت شوستان عرض کنم که کاور اصلی داستان رو اقا محمد مهدی گل درحال زدنشه که بلافاصله بعد از اینکه تموم شد ازش رونمایی میکنیم.
راستی محمد مهدی چی شد این صفحه ارایی؟ بچه ها منتظرن!@m.mahdi
و حالا این شما و این هم عکس پیشنمایش اول داستان با شخصیت های به کار رفته در فصل اول!
http://s3.picofile.com/file/8192458600/cover_fasle_1.jpg

معرفی از چپ :مجید(@pluto@)-مهسا(@کساندرا@)-فاطی(@shiny@)-محمد حسین(@smhmma@)-حنا (@hana.asadi@) -لیلا(@leyla@) -نگین(@Ginny@)

امیدوارم از تصویر ها خوشتون اومده باشه
منتظر نظرات شما هستم

خخخ ینی عاشق عکس محمد حسین شدم!!((42))
خوشگله داداش!فکر بیسیار جالبی بود!
کله خارپشتی خودمو عشقههه!((200))

smhmma
2015/06/07, 19:39
خخخ محمد حسین شخصیت تو توی داستان یه شخصیت مرموزه!
اینجا توعکستم مرموزی هنوز شناخته شده کامل نیستی.

خخخخخخ بعله فردی مرموز و تنها و بی کس:دی
اصن داغون شخصیتمم:)
ممنان پسرم:)

ambrella
2015/06/07, 19:48
خخخ ینی عاشق عکس محمد حسین شدم!!((42))
خوشگله داداش!فکر بیسیار جالبی بود!
کله خارپشتی خودمو عشقههه!((200))

کله خارپشتی چیه ابجی اینقدر تلاش کردم یه عکس رمانتیک خوشگل برات پیدا کردم! زدی تو روحیم!((210))((210))
همه عاشق محمد حسین میشن!! موندم اخر کارش به کجا میکشه!

hana.asadi
2015/06/07, 20:01
من از عکس خودم خیلی خوشم اومد دمت گرم عمو((55))

shiny
2015/06/08, 01:12
کله خارپشتی چیه ابجی اینقدر تلاش کردم یه عکس رمانتیک خوشگل برات پیدا کردم! زدی تو روحیم!((210))((210))
همه عاشق محمد حسین میشن!! موندم اخر کارش به کجا میکشه!

خو مگ من گفتم خوشگل نیس!!؟؟
رومانتیک و خوشگلو نمیدونم من عاشق همین کله خارپشتیش شدم!!((200))
خخخ استغفرالله!!
راسی اینجا اسپم آزاده الان؟؟!!

کساندرا
2015/06/08, 20:41
با سلام و کلی شرمندگی بابت این همه تاخیر
این کاور رو خودم طراحی کردم برای سر فصل فصل اول حالا شاید بگین این دیگه چه مدلشه!!
خوب در این باره باید بگم که من به دلیل اینکه قصد دارم درکار های گرافیکی و طراحی کاور هم تمرینی کرده باشم برای هر فصل یک کاور دررابطه با موضوع اون طراحی میکنم که هم تمرینی برای خودم باشه هم یه نواوری در داستان نویسی

نکته مهم:البته این نکته را هم باید خدمت شوستان عرض کنم که کاور اصلی داستان رو اقا محمد مهدی گل درحال زدنشه که بلافاصله بعد از اینکه تموم شد ازش رونمایی میکنیم.
راستی محمد مهدی چی شد این صفحه ارایی؟ بچه ها منتظرن!@m.mahdi
و حالا این شما و این هم عکس پیشنمایش اول داستان با شخصیت های به کار رفته در فصل اول!
http://s3.picofile.com/file/8192458600/cover_fasle_1.jpg

معرفی از چپ :مجید(@pluto@)-مهسا(@کساندرا@)-فاطی(@shiny@)-محمد حسین(@smhmma@)-حنا (@hana.asadi@) -لیلا(@leyla@) -نگین(@Ginny@)

امیدوارم از تصویر ها خوشتون اومده باشه
منتظر نظرات شما هستم

ایییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییول! دمت گرم امید کاورت خیلی قشنگه!((216))
فقط یه مشکلی هست انگار از چشمام خون میباره((231)) ولی خوشمان آمد((72))خیلی خوشگله!
محمد حسین از همین الان معلومه چه شخصیته مرموزی داره...((62))
بی صبراااااااااااااااانه منتظرم((2))
پ.خ: راستی یه پیشنهاد چطوره تو طولی که داستان داره نوشته میشه عکسای پروفایلمونو همین عکسا بزاریم؟
یه سوال دیگه خودت کوشی؟ اون وسطیه؟

Prince-of-Persia
2015/06/08, 21:37
خیلی کاور قشنگیه
.....................................

smhmma
2015/06/08, 21:42
ایییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییول! دمت گرم امید کاورت خیلی قشنگه!((216))
فقط یه مشکلی هست انگار از چشمام خون میباره((231)) ولی خوشمان آمد((72))خیلی خوشگله!
محمد حسین از همین الان معلومه چه شخصیته مرموزی داره...((62))
بی صبراااااااااااااااانه منتظرم((2))
پ.خ: راستی یه پیشنهاد چطوره تو طولی که داستان داره نوشته میشه عکسای پروفایلمونو همین عکسا بزاریم؟
یه سوال دیگه خودت کوشی؟ اون وسطیه؟

اااوووم چه پیشنهاد خوبی
امید قربون دستات این عکس منو بده بکنم اواتارم:دی
خخخخخ

عاقا خدایی کاورت قشنگه
کارت درسته:دی
والا به نظر من همه دخترا خیلی خیلی خوشگل افتادن:|
نمی دونم مشکلتون چیه :دی
خخخخ

JuPiTeR
2015/06/09, 07:13
به دلیل یک سری از مسائل پیش آمده
تاپیک قفل شد.