PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کفش های کتانی او!!!!!!!!!!!!!!!



skghkhm
2015/05/20, 14:52
((کفش های کتانی او))
یک صبح روشن
دریک جاده ی بلند
شانه به شانه ی پدر
قدم می زدم
حرف می زدم از همه چیز
درس هایم ، آب و هوا و...
اما در میان حر ف ها یمان
نگاه پدر مدام سمت کفش هایم می چرخید
گاه لب از لب می گشود
بی صدا اما همینکه می خواست چیزی بگوید
رنگ سکوت بر حرف هایش می کشید
آخرش تاب نیاوردم
با اینکه با حرف هایمان بی ارتباط بود
گفتم: همه جا این کفش ها رو می پوشم...
چون ... با اینا سریع و محکم قدم بر می دارم!
این را که گفتم ، دوباره سفیدی کفش هایم در سیاهی چشمانش نقش بست
بغض در کلامش دوید اما نشکست
لبخند تلخی چهره ی مهربانش را مبهوت ساخت
همانطور که به کفش هایم خیره بود لب از لب بازکرد:
_ همیشه می گفت با کتونی هام سریع تر می دوم ، چابک و فرز
_ کی رو میگی بابا ؟
_از آب و کوه با همون کفش ها عبور می کرد، می خواست آدم های بیشتری رو نجات بده
_کی؟
_ هیچ وقت پوتین نپوشید!
_برا جنگ بود؟
_راست می گفت ، وقت هایی که می رفت شناسایی یا برای خنثی کردن مین های که بعثی های نامرد سر راه مردم میذاشتن می رفت ، خیلی سریع بود....
_دوستت بود؟
_آخرین...
_بابایی!!!!
_ آخرین قدم هاش رو با همون کفش ها برداشت
_ اینا رو تا حالا نگفته بودی بابا، این کدوم دوستته ؟
_ کفش هاش تیکه تیکه شده بود....
_ خیلی بهت نزدیک بود؟
.
.
.
سرش را چرخاند سمت صورت پر از سوالم ، نگاهش عمق وجودم را کاوید.یک لحظه ته دلم لرزید.صدای ظریفش در گوشم پیچید: عموت!
حالا ،هر روز ، هر ساعت ، هر دقیقه که کفش هایم را می پوشم ، از پدر خجالت می کشم!


( بقلم:سیده کوثرغفاری)

.AvA.
2015/05/20, 18:11
همه ی شهدا زنده اند
مثل فرشته هایی هستن که به ما درس شجاعت و حماسه را می اموزند
همه شان در کنار ما هستند و کارمان را می بینند
که با ازادی که برای ما افریدند و جانشان را برایش دادند چه می کنیم؟
چه می کنیم؟
حق جان انان را ادا کرده ایم؟؟؟


من خودمم عموم توی جنگ شهید شدن
باید قدر امنیتمون رو بدونیم و از دستش ندیم و یاد شون رو زنده نگه داریم



پ ن: همین الان متن بالایی رو خودم نوشتم...