کودکان مرده

[skghkhm]

از روی شیطنت دمپایی پدر را پوشیده بود
برای همین یک قدم درمیان از پایش در می آمد
حتی سنگ ها وچاله های کوچه ، مانع دویدنش نمی شد
سر کوچه که رسید ، چهار جفت چشم کنجکاو به او زل زده زدند
دختر بچه های همسایه با عروسک هایشان آمده بودند
دخترها دو طرف کوچه نشستند با عروسک هایشان...
یکی شان دفتر نقاشی اش را هم آورده بود
یک آسمان آبی کشید صاف صاف
پسرها همگی افتادند دنبال یک توپ پلاستیکی
ناگاه صدای بلندی آمد. خیلی بلند
دست های کوچک روی سرها فشرده می شد اما فایده ای نداشت
گوشهایشان سوت می کشید...
چند لحظه بعد
بچه ها دیگر نشسته نبودند
خوابیده بودند برا ی همیشه
پاک و معصوم مثل فرشته ها
و بی گناه...!
در همان لحظه اما ، یک دست کم جان تکان خورد
انگشت کوچکش روی خاک های زمین چرخید
یک قلب نقاشی می کرد
در حالی که لب های خونینش بهم می خورد
نجوای خاموشش ، گوش زمین را پر کرد
گویی آسمان هم با او زمزمه می کرد: یمن

http://www.upsara.com/images/qkjr_111111111111.jpg

[M.A.S.K]

خب بحثمون در باره ی متن نیست..خدا لعنتشون کنه آل سعود رو...که باعث و بانی این قضایا هستن...خدا لعنت کنه این کافرای بی دین و ایمون منافق رو...حتی جلوی هواپیمای داروی ایران رو گرفتن..وحشیای وهابی..امیدوارم هرچه زود تر مردم یمن با رشادت و کمک خوا از دست این یاغیا نجات پیدا کنن

[sandermon]

سلام.

متن احساسی و خوبی بود. تبریک می گم.
اما نکتهای که اون رو یه کم پایین آورده بود قسمت انتهایی اون بود. اصولا برای بر انگیختن احساسات باید حس همزاد پنداری رو گسترش داد و باور پذیر بودن قضیه رو.

قسمت نوشتن یمن با دست لا جون توسط یه بچه که عشق به پدر مادر بزرگترین عشق زندگیشه کاملا قضیه ی خوب متن رو به هم زده بود. بازم تبریک.

در امان خدا و لعنت بر آل سعود.

[Magystic Reen]

خدا سزای کسی که جنگ رو شروع میکنه میده. تا این جاش که داده و هرکسی که جنگ رو شروع کرده به عاقبتش گرفتارش.
ممنون((202))

[smhmma]

خیلی خوب بود فقط اینکه اخرش یکمی غیر منطقی بود
یه بچ با انگشت لاجون بنویسه یمن اونم وسط یه قلب؟؟اصلا انگشت بچه اینقدر فضا برای تکون خوردن نداره تازه لاجون هم باشه
ولی خب مفهوم خیی خوب بود
و خب درمورد عربستان هم...واقعا حرفی ندارم:|

[hana.asadi]

قلمت عالیه دمت گرم موفق باشی

[.AvA.]

دلم ریییییش شد...
وویی
متن عالی بود
فوق العاده احساسات انتقال پیدا می کرد
واقعا خدا لعنتشون کنه...
ادم این یکی رو که می ونه از ته دل نفرین می کنه...

[Ginny]

لعنت ب این آل سعود واقا:|
بیاین گریه کنیم:(( من الان رو فاز گریم:((

مرسی..

[Prince-of-Persia]

قشنگ بود
..............
و در مورد عربستان سعودی .خدا ال سعود رو لعنت کنه

[smhmma]

نمی دونم چرا این تاپیک بسته شده بود
لطفا اگر کسی عمدا بسته دلیلشو به من گزارش کنه
تاپیک به درخواست نویسنده دوباره باز شد

[skghkhm]

سلام.

متن احساسی و خوبی بود. تبریک می گم.
اما نکتهای که اون رو یه کم پایین آورده بود قسمت انتهایی اون بود. اصولا برای بر انگیختن احساسات باید حس همزاد پنداری رو گسترش داد و باور پذیر بودن قضیه رو.

قسمت نوشتن یمن با دست لا جون توسط یه بچه که عشق به پدر مادر بزرگترین عشق زندگیشه کاملا قضیه ی خوب متن رو به هم زده بود. بازم تبریک.

در امان خدا و لعنت بر آل سعود.

خیلی خوبه که اینقدر به متن توجه دارید
اما یک مسئله هست خیلی ادم ها هستن که وطنشون عشقشونه و تمام منظور من در این نوشته همین بوده که این کودک درسته که عاشق مادر وپدرشه اما وطنش که جایگاه پدر ومادر وهمه ی زندگی شه رو داره در تجاوز و تهاجم میبینه واین براش از مرگ هم دردناک تره
یک نویسنده خوب اول باید صحنه ای رو مجسم کنه خودش رو جای شخصیت های داستان بذاره تا بتونه نوشته خوبی رو ایجاد کنه ، منم خودم رو جای اون بچه گذاشتم یعنی اگه یک دختر یمنی بودم زیر اون آتش و خون و ظلم شاید در آخرین توانم همین کار رو می کردم!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خیلی خوب بود فقط اینکه اخرش یکمی غیر منطقی بود
یه بچ با انگشت لاجون بنویسه یمن اونم وسط یه قلب؟؟اصلا انگشت بچه اینقدر فضا برای تکون خوردن نداره تازه لاجون هم باشه
ولی خب مفهوم خیی خوب بود
و خب درمورد عربستان هم...واقعا حرفی ندارم:|
قبول دارم که کمی اغراق آمیز احساسات رو نشون دادم اما مگر شما وقتی مثلا دخترت رو نوازش می کنی به او نمی گی تو بهترین دختر دنیایی ؟ آیا واقعا اینطوره ؟
یا وقتی که یک اتفاق مهم وخوب در زندگی مون می افته پیش میاد بگیم : من خوشبخ ترین آدم دنیام!
اما شاید واقعا از ما خوشبخت تر هم باشه حتی در اون لحضه اما ما گاهی برای بیان اوج وعمق احساس مون اغراق می کنیم واین چیز خوبیه!

[shery]

خیلی قشنگ بود ....ولی چرا اینقد کوتاه ..دوست داشتم جملات احساسی بیشتر و متن بلند تری باشه
البته همین کوتاهیش هستش که اینطوری تاثیر عمیق میزاره ...اما از اون دسته متن هایی هستش که چند منظوره است ینی یه سوژه مشخص داره ولی ذهن ادم رو به چند سو میشکه
و احساسات مختلفی به ادم میده .
در نتیجه جای بازی باهاش خیلی زیاده .شاید اگه جملات احساساتی تری توش بود ....لحظه اخر داستان قابل قبول تر میبود.

وقتی شما از کلمات ساده توصیفات ساده و واضح بدون تشبیهات ادبی استفاده میکنید ....خیلی سخته که بشه یهو جو داستان رو به یه حالت دیگه تغیر داد. به همین خاطره که اخر داستان
به تنهایی مفهوم واقعی و جزابی داره و ترکیبش با کل جملات کمی ناگهانی تغیر یافته به نظر میرسه ..که در نتیجه خواننده غیر واقعی میبنتش .


نکته نویسنده خیلی غیر واقعی ننوشته ....کودکان خیلی دیر تر از افراد سن بالا میمیرن .. به خاطر همینه میگن جونه روحش نمیخواد بره یه سری از این حرفااا .....وقتی هم که ادم قراره بمیری
اونم نه به مرگ طبیعی ..یک لحظه هست که ادم بر میگرده میگن ذهن هوشیار میشه .. که معمولا تو فیلما همون لحظه وصیت میکنن یا یه چیزی میگن ...


ممنون .خسته نباشی نویسنده عزیز.

[smhmma]

خیلی خوبه که اینقدر به متن توجه دارید
اما یک مسئله هست خیلی ادم ها هستن که وطنشون عشقشونه و تمام منظور من در این نوشته همین بوده که این کودک درسته که عاشق مادر وپدرشه اما وطنش که جایگاه پدر ومادر وهمه ی زندگی شه رو داره در تجاوز و تهاجم میبینه واین براش از مرگ هم دردناک تره
یک نویسنده خوب اول باید صحنه ای رو مجسم کنه خودش رو جای شخصیت های داستان بذاره تا بتونه نوشته خوبی رو ایجاد کنه ، منم خودم رو جای اون بچه گذاشتم یعنی اگه یک دختر یمنی بودم زیر اون آتش و خون و ظلم شاید در آخرین توانم همین کار رو می کردم!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


قبول دارم که کمی اغراق آمیز احساسات رو نشون دادم اما مگر شما وقتی مثلا دخترت رو نوازش می کنی به او نمی گی تو بهترین دختر دنیایی ؟ آیا واقعا اینطوره ؟
یا وقتی که یک اتفاق مهم وخوب در زندگی مون می افته پیش میاد بگیم : من خوشبخ ترین آدم دنیام!
اما شاید واقعا از ما خوشبخت تر هم باشه حتی در اون لحضه اما ما گاهی برای بیان اوج وعمق احساس مون اغراق می کنیم واین چیز خوبیه!


والا دخترم اونی که شما می گی اغراق های انتزاعی هستن.چیزهای ذهنی هستن
مثلا وقتی من می گم خوشبخت ترین ادم دنیام خوشبختی یه مفهوم انتزاعیه
ولی یک عمل فقط در داستان هایی خرق عادت(درست نوشتم) دارن یا به عبارتی تخیلی هستن راه داره.یک چنین متن جدی و اندوهناک و حس برانگیزی که هیچ مایه ای از اتفاقات خارق العاده نداره براش یه اغراق بزرگ اونم یه اغراقی که انتزاعی نیست یکمی نا مناسبه.می شد همین مفهوم رو به شکل دیگه ای بیان کرد
مثلا بچه با انگشتش روی خاک یه قلب بکشه اروم زمزمه کنه یمن
این دیگه خارق العاده نیست
یا...
می فهمی چی می گم؟؟



درمورد اینکه خودتو بزاری جای شخصیت خب این بعضی جاها کار مناسبیه.مثلا همین جا تونست کمک کنه وگرنه در به ویژه در داستان های بلند نمیشه ادم خودشو جای همه شخصیت های یا حتی شخصیت اصلی بزاره.چون هرکدوم از شخصیت های داستان شخصیت منحصر به فرد خودشون رو دارن همه نمی تونن مطابق با شخصیت نویسنده باشن.حتی شخصیت اصلی داستان هم باید با شخصیت خود شما برحسب شرایطی که پشت سر می زاره در داستان متفاوت باشه
ولی در داستان کوتاهی که شخصیت پردازی زیادی نداری چنین روشی می تونه خیلی احساس برانگیز کنه نوشتار رو در مواقعی خاصی

[skghkhm]

بله متوجه هستم و از تعبیر تون خوشم اومد در مورد زمزمه جایگزین جالبیه جمله پایانی رو تغییر دادم الان حس طبیعی بیشتری به خودش گرفت!

[smhmma]

بله متوجه هستم و از تعبیر تون خوشم اومد در مورد زمزمه جایگزین جالبیه جمله پایانی رو تغییر دادم الان حس طبیعی بیشتری به خودش گرفت!

اوه البته اون فقط یه مثال بود ولی خیلی خوب شد افرین ماشالا خیلی خوب می نویسی موضوعت هم که خیلی خوب بود متاسفانه(متاسفانه چون موضوع در واقعیت وجود داره:| )