PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امروز مرا دیدی ...؟



skghkhm
2015/05/08, 17:49
امروز مرا دیدی ....؟
امروز وقتی در خیابان قدم برمی داشتم
ناگاه فکری به سراچه ی ذهنم سرک کشید
با خود گفتم : نکند الان در میان این آدم ها باشی!
شاید در همان لحظه داشتی نگاهم می کردی
حواسم جمع بود
باوقار و آرام قدم برمی داشتم
نگاه هایم خیره ی هیچ چشمی نبود
لبخند هایم حراج هیچ کس نبود
ظاهرم خوب بود، عالی بود ، همانطور که تو میخواهی
وجیه وبا ارزش ، چون سرمایه داری که دُرّی گران در آغوش دارد
در هیاهوی خیابان ، در سکوت کوچه ها
نگاهم را در شهر چرخاندم اما تو را ندیدم
شاید هم دیدم اما نشناختم
تک تک سنگ فرش های خیابان ، تمام پنجره های این شهر
گواهند که من به شوق تو سربه زیر بودم
من با انتظار تو قدکشیدم
کی می آیی؟
میدانم
آه ها و گریه های غروب های جمعه کافی نیست
اما می گویند : وقتی دیوار شیشه ای قلب ، فرو میریزد
این سرمایه ی شکسته ، نزد خدا گرانبها تر می شود
پس در همان شهر مجروح
با همین قلب شکسته
برای آمدنت دعا می کنم
که بیایی و جهانی را تغییر دهی
تا همه آزادی و خوشبختی را لمس کنند
به من بگو
امروزمرا دیدی؟
**************
(اللّهم عجل لولیک الفرج)

( بقلم:سیده کوثرغفاری)