He$tiA
2015/04/28, 16:38
نمیدانم چرا ولی چند روز است قلبم تنها با صدای پای یک نفر آرام می گیرد
نمیدانم چرا ولی با بودنش خنده بر لبانم زنجیر میشود کودکانه ذوق میکنم شیرینی کلامش بر تلخی هایم چیره شده
نمیدانم چرا ولی گویی کور شده ام جز برق چشمانش تصویری بر صفحه چشمانم نقش نمی بندد
نمیدانم چرا ولی حتی فکر رهاکردن دستان گرمش مرا به گریه می اندازد
نمیدانم چرا ولی رنگ این احساس ناشناخته تا عمق گوشه های تاریک وجودم رخنه کرده
نمیدانم چرا ولی غصه ها هم به من لبخند میزنند شاید آنها هم میدانند چه میخواهم
نمیدانم چرا ولی انگار...عاشق شده ام
.
.
.
پ.ن:دوستان گرامی توجه کنید عشق معنویه....خدا مادر پدر و این چیزا ((200))((200))
نمیدانم چرا ولی با بودنش خنده بر لبانم زنجیر میشود کودکانه ذوق میکنم شیرینی کلامش بر تلخی هایم چیره شده
نمیدانم چرا ولی گویی کور شده ام جز برق چشمانش تصویری بر صفحه چشمانم نقش نمی بندد
نمیدانم چرا ولی حتی فکر رهاکردن دستان گرمش مرا به گریه می اندازد
نمیدانم چرا ولی رنگ این احساس ناشناخته تا عمق گوشه های تاریک وجودم رخنه کرده
نمیدانم چرا ولی غصه ها هم به من لبخند میزنند شاید آنها هم میدانند چه میخواهم
نمیدانم چرا ولی انگار...عاشق شده ام
.
.
.
پ.ن:دوستان گرامی توجه کنید عشق معنویه....خدا مادر پدر و این چیزا ((200))((200))