PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چه کتابی را به دیگران پیشنهاد می کنید؟؟؟



smhmma
2015/04/20, 22:53
با سلام و درود




دوستان عزیز کتابخوان
همه ما کتاب هایی را جزو دسته کتاب های مورد علاقه خود قرار داده ایم و می دهیم
کتاب هایی که یا بر روی ما تاثیر بسازی داشته اند یا لذتی شگرف به ما ارزانی کرده اند.
این دسته از کتابان بسیار زیادند.
با معرفی بهترین کتاب هایی که خوانده اید و می شناسید به دیگران در خواندن کتاب های خوب کمک کنید


هنجارها:
1-خواهشمندم هر کتابی که معرفی می کنید حتما سبک آن را ذکر کرده و اطلاعاتی کلی درمورد آن بدهید.
2-اگر کتاب موردپسندتان برای رده ی سنی خاصی مناسب است خواهشمندم حتما رده سنی را بنویسید.
3-خواهشمندم کتاب هایی را معرفی کنید که فکر می کنید تعداد قابل توجهی آن ها را نخوانده اند یا نمی شناسند.کتاب هایی نظیر هری پاتر،ارباب حلقه ها و... را معرفی نکنید.



با سپاس از همه دوستان

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

با خودم شروع می کنم
کتاب اولی که می خوام معرفی کنم کتاب بسیار زیبای بازی اندر هست
کتابی در سبک علمی تخیلی و بسیار جذاب
کاملا متفاوت از فیلمی که با اقتباس از این کتاب ساخته اند
دارای شروع و پایانی کاملا مناسب و زیبا
برعکس بسیاری از کتاب های علمی تخیلی اصلا گیج کننده نیست و مقدار زیادی از کتاب رو به توصیف وقایع علمی یا... نمی پردازه
تا حدی قابل توجهی در ان از روانشناسی استفاده شده
ترجمه ی بسیار خوب
به عنوان یه کتاب علمی تخیلی خیلی به دوستان پیشنهادش می کنم
قیمتش هم خیلی مناسبه
از نشر قطره یم تونید بخریدش
اگر بخواید می تونید با خرید اینترنتی 25 درصد تخفیف هم بگیرید(فک کنم)
دوستان اشتباه نکنید وقتی می گم خرید اینترنتی یعنی براتون ارسالش می کنن درب خونه.هزینه ارسال هم اگر درست یادم باشه نداره
بقیه کتابای نشر قطره بدرد نمی خوره:دی(حداقل اونایی که خوندم)

aramanesh
2015/04/20, 23:26
نام کتابی که معرفی می کنم کوری هست . این رمان بسیار زیبا که ژوزه ساراماگو نویسنده آن هست ، حتی منجر به برنده شدن جایزه نوبل ادبی شد . داستان کتاب در شهری بی نام و نشان رخ میدهد و در کل کتاب حتی نام یک شخصیت هم ذکر نمی شود و از آن ها با عناوینی مثل دکتر و آن سگ و ... یاد می شود .
من خودم حقیقتا از مطالعه کتاب لذت بردم . حتی فیلمی هم با موضوع این کتاب ساخته شد . موضوع کتاب هم حقیقتا شگفت انگیز هست ؛ درباره اپیدمی کوری ، کوری نه از جنس سیاهی بلکه از جنس سفیدی .
چند صفحه ی اول کتاب را هم مینویسم تا نثر ان را مشاهده بفرمایید :
چراغ راهنمایی زرد شد و دو ماشین که از دیگر ماشین ها جلوتر بودند بر سرعتشان افزودند تا قبل از قرمز شدن چراغ از چهارراه بگذرند . چراغ سبز عابرپیاده که کنار خط کشی عرض خیابان بود ، روشن شد و مردم منتظر از روی خط های سفیدش که روز آسفالت سیاه خیابان خودنمایی می کرد ، گذشتند و به آن سوی خیابان رفتند . راننده ها با بی قراری کلاچ را می فشردند و ماشین های آماده همچون اسبهایی که منتظر فرود شلاق بر پشتشان باشند ، به جلو و عقب می رفتند . بااینکه عابران پیاده ار خیابان رد شده بودند ؛ اما هنوز چراغی که به ماشین ها اجازه عبود میداد لحضاتی معطل می کرد . به عقیده بعضیها اگر همین تاخیر ناچیز را ضرب در تاخیر هزاران چراغ راهنمایی شهر که سه رنگ آن ها پشت سر هم عوض می شود بکنی ، برای یافتن علت های ترافیکی که اصطلاح بهترش راهبندان باشد ، کافی است . سرانجام چراغ سبز روشن شد و ماشینها به سرعت برق راه افتادند . تازه در این هنگام معلوم شد که همه شان مانند هم پرشتاب نیستند . یک ماشین که در لاین وسط و اول از همه بود ، حرکت نمیکرد . حتما دچار نقص فنی شده بود . سیم گاز بریده ، دنده جا نمیرفت ، جلوبندی دچار مشکل بود ، سیستم برقش آسیب دیده بود و یا ساده تر از اینها بنزین تمام کرده بود ؛ به هر صورت این اتفاق ها چیز تازه ای نبود .
عابران بعدی که در آن طرف خطکشی جمع شده بودند ، راننده ماشین را دیدند که دستهایش را از شیشه جلو حرکت می دهد و ماشین های عقب او بی وقفه بوق می زدند . چیزی نگذشت که چند نفر از ماشین هایشان پیاده شدند تا ماشین بی حرکت را به طرفی هول دهند . آن ها با حالتی عصبانی به شیشه های بسته ماشین مشت می زدند . مرد داخل ماشین سرش را به سوی آن ها ، ابتدا به یک سمت و بعد به سمت دیگر بر میگرداند و معلوم بود که با فریاد میخواهد چیزی بگوید . از طرز حرکت لبهایش معلوم بود نه یک کلمه بلکه سه کلمه را مرتب تکرار می کند . بالاخره یک نفر در ماشین را باز کرد و حرف های مرد برای آن ها مفهوم شد که میگفت : « من کور شدم ! ».........
لازم به ذکر هست که پس از این کتاب ، نویسنده کتابی دیگر به نام بینایی نوشت که تعدادی از شخصیت های کتاب کوری نیز در آن ظاهر شدند .

tars15
2015/04/21, 11:31
من می خوام کتاب جیمز و هلوی غول پیکر رو معرفی کنم که توسط نویسنده ی معروف انگلیسی (رولد دال) نوشته شده و کتابی بسیار جالب در رده سنی کودکان و نوجوانان می باشد
و اثری موفق در این حوزه می باشد
خلاصه داستان
جیمز هنری تروتر، پسری چهارساله و معمولی، زندگی خیلی خوبی دارد، اما ناگهان یتیم می‌شود، برای این که یک کرگدن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D9%86) که از باغ وحش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%BA_%D9%88%D8%AD%D8%B4) لندن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%86%D8%AF%D9%86) فرار کرده (و با اینکه کرگدنها گیاهخوار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D B%8C) هستند، ناگهان پدر و مادرش را می‌خورد.) برای همین مجبور می‌شود با دو عمه اش سپایکر و سپونژ زندگی کند که همیشه او را آزار و شکنجه می‌دهند. سه سال بعد، موقعی که دارد در جنگل هیزم می شکند، با مرد غریبه‌ای ملاقات می‌کند که از بدبختی‌های جیمز خبر دارد و به او کیسه کوچکی از عناصر مورد نیاز برای ساختن یک معجون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%AC%D9%88%D9%86) جادویی می‌دهد که با خوردن آن‌ها جیمز به ثروت و خوشبختی و ماجراهای جالب می‌رسد. اما کیسه از دست جیمز می افتد و بلورهای سبز درون آن در زمین محو می‌شوند. اما بعد یک درخت هلو (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%84%D9%88) در آنجا سبز می‌شود و هلوی عظیمی از آن در می‌آید. عمه‌ها قصد دارند با نمایش دادن هلو پولی به جیب بزنند، اما یک شب جیمز از سوراخی در هلو به داخل می‌رود و با چندتایی جک و جانورهایی مثل هزارپا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%BE%D8%A7) و ملخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%84%D8%AE) وکفشدوزک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%81%D8%B4%D8%AF%D9%88%D8%B2%DA%A9) و کرم ابریشم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D9%85_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B4% D9%85) ملاقات می‌کند که هم قد او هستند. بعد هلو با کمک هزارپا از درخت جدا می‌شود و در اقیانوس اطلس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B3_%D8%A7% D8%B7%D9%84%D8%B3) می افتد. این یاران سوار بر هلو عازم نیویورک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%88%D8%B1%DA%A9) می‌شوند تا زندگی تازه‌ای را شروع کنند و ماجراهای شگفت انگیزی را از سر می‌گذرانند.

arataz
2015/04/21, 15:45
شهریار نیکولو ماکیاولی
نیکولو ماکیاولی سیستمدار صاحب سبک رنسانس اهل فلورانس بود،معروف ترین اثر او شهریار یا the prince است.
زیاد توضیح ندم فقط بگم که کتابیه که ارزش یه بار خواندن رو داره!

Dion
2015/04/21, 19:59
کتاب واسه معرفی کردن زیاد دارم
۱.دنیای سوفی, بوستین گردر, کتابیه در سبک فلسفی ک تاریخچه فلسفه بیان میکنه اون هم با زبانی داستانی و هیجان انگیز
۲.ماجرای عجیب سگی در شب, مارک هادون. این یکی زندگی یه کودک اوتیسمی و نگاه اون به زندگی رو نشون میدده که میخواد دلیل قتل سگ همسایشونو کشف کنه.
۳.قصه گو ماریو بارگاس یوسا برنده جایزه نوبل ۲۰۱۰ شده و بسیار متفاوته.
۴.درخت زیبای من, ژوزه مایورو د واسکونسلوس. زندگی رو از نگاه ی کودک ۴ساله تحت فشار نشون میده که در اوج علاقش به یه درخت پرتقال بهترین دوستشو از دست میده.
۵.زندگی,جنگ و دیگر هیچ. اوریانا فالاچی که خاطرات همین خبرنگار در طول جنگ ویتنام رو تعریف میکنه که بخاطر جواب سوال زندگی چیست به اون جنگ رفته بود.
۶. و.در آخر سه گانه نیویو ک پل استر که یکی از فوق العاده ترین کتابایی بودن که تا حالا خوندم.

smhmma
2015/04/21, 21:14
کتاب مصاحبه با تاریخ یا گفتگو های اوریانا فالاچی

این کتاب مصاحبه ی خبرنگار مشهور ایتالیایی اوریانا فالاچی با سران سیاسی جهان هست
با کسانی مثل اقای خمینی
محمد رضا پهلوی
شارون(نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیسم)
سرهنگ قذافی رهبر لیبی
مهندس بازرگان نخست وزیر موقت بعد از انقلاب

مصاحبه ها بسیار جذاب هستن
شارون در مصاحبش نهایت رذالت و پستشو به نمایش می ذاره و راحت از قتل عام هایی که کرده حرف می زنه.
محمد رضا پهلوی هم به قدری خودش رو توهمی نشون می ده که ساواک مصاحبشو سانسور می کنه و اجازه چاپشو نمی ده(اگر درست یادم باشه می گه به من وحی می شه و روح داریوش در من حلول کرده و ...)
مهندس بازرگان علمی ترین و جالب ترین مصاحبه رو داره.خیلی منطقی و قشنگ صحبت می کنه نسبت به بقیه افراد
اقای خمینی هم مصاحبه جالبی داره که هرکس نظر متفاوتی درموردش داره
افراد دیگه ای هم هستن که من مصاحبه هاشونو یادم نمیاد

smhmma
2015/04/23, 13:40
متن زیر از یکی از دوستانه ولی منم کاملا باهاش موافقم کپی کردم گذاشتم:دی


نام کتاب: دث استاکر

نام نویسنده: سیمون آر گرین

نام مترجم (در صورت ترجمه بودن کتاب): آرزو احمی

انتشارات: ویدا

خلاصه‌ی کوتاهی از داستان:
داستان مجموعه كتابهاي «دث استاكر» از اينجا آغاز ميشود كه علياحضرت لاين استون چهاردهم
با حربه ترس بر امپراطوري انسان ها حكم فرمايي مي كند. از دهقانان گرفته تا بزرگان قدرتمندترين خاندان هاي
كهكشان، همه تحت احكام غيرقابل پيش بيني ملكه اند.
اوون دث استاكر كه بر خلاف ميلش بزرگ خاندان خود شده، قصد دارد از خطر شركت در دسته بنديهاي درون امپراطوري اجتناب كند
، اما متوجه مي شود براي تحويل سرش جايزه اي تعيين شده. او به ميست ورد فرار و در آنجا شروع به جمع كردن نيروهايي مي كند
تا با كمك آنها تخت سلطنت را واژگون كند.
قهرماني شكست خورده، هيدمني فراري، يك دزد و يك شكارچي جايزه از جمله نيروهايي هستند كه دث استاكر با كمك آنها اولين گام
را در راهي خطرناك براي ايفاي نقشي كه سرنوشت به عهده اش گذاشته، برمي دارد...


خودتون از ده به کتاب چند می‌دین: 8.5

هرکسی که مجموعه نایت ساید رو خونده باشه با قلم سیمون آشناست و گیرایی و جذابیتشو درک می کنه. یکی از هنر های این نویسنده که توی این کتاب هم دیده می شه توصیف های دقیق و کوتاهشه. و طوری فضا سازی می کنه که شما به راحتی همه چیز رو می تونید تصور کنید. همون طور که وقتی نایت ساید رو می خونید و توصیف اون شهر رو می خونید همیشه توی زهنتون می مونه که ساعت 3 شبه و همه جا در عین شلوغی و ترسناک هست و در طول خوندن کتاب این تصاویر توی ذهن شما هک می شه.
توی این کتاب در کنار توصیف های خوب و شخصیت های متعدد و جالبی که داره روایت های موازی بسیار خوب کار شده به قدری هنر مندانه است که گاهی شما چرخش دوربین و تغییر شخصیت رو متوجه نمی شین. ( رجوع به فصل اجماع درباریان در حضور سلیطه ی آهنی ) ... یه امپراطوری سیاست زده و پر خیانت و فاشیستی با حکمرانی ظالم شاید یکم کلیشه ای باشه و آدمو یاد جنگ ستارگان بندازه. ولی بهتون قول می دم که با یه کتاب و یه داستان قوی و خوب دیگه ای از گرین طرفین. پس از دستش ندید



لینک خرید کتاب از فروشگاه افسانه ها
جلد اول (http://afsanehabooks.ir/index.php?route=product/product&path=62&product_id=164)
جلد دوم (http://afsanehabooks.ir/index.php?route=product/product&path=62&product_id=165)