PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پرونده های حقوقی



smajids
2015/04/07, 13:38
یه سری پرونده ها هستن که هم جالبن و هم رای هایی که براشون صادر شده در دیوان عالی کشور سرشون دعوا و بحث شده . خب میخوام این پرونده های جالب رو در اختیارتون بذارم شاید از حقوق خوشتون بیاد اگه راضی بودین بازم میزارم


نوع رأی: جزایی
موضوع رأی: آدم ربایی، ارتکاب عمل منافی عفت
سال صدور رأی: 1379
استان محل صدور: سمنان
شهر محل صدور: سمنان
شعبه صادر کننده: شعبه دوم
قاضی صادر کننده: آقای محمد کاظم ثامنی
سمت قاضی در زمان صدور رأی: رئیس شعبه دادگاه
نکات آموزشی رأی : تبیین و تشریح واقعه منتهی به آدم ربایی ، آشکار سازی
ضرورت حساسیت رواب ط خانوادگی خویشاوندان و نقش آنها در زمینه سازی جرم ،
استدلال و استناد رأی به مواد قانونی.


در خصوص اتهام آقای م .غ. فرزند ا. 35 ساله، متأهل، شغل : صافکاری اتومبیل، اهل و مقیم
سرخه دایر به 1 آدم ربا یی با وسیله نقلیه نسبت به خانم س .ا 16 ساله به قصد تجاوز به
مشارالیها 2 ارتکاب عمل منافی عفت غیر از زنا و به عنف نسبت به خانم مزبور 3 تهدید به
قتل 4 ایراد ضرب عمدی 5 تهمت زدن (نسبت عمل خلاف دادن) هر سه مورد اخیر نیز
نسبت به خانم س .ا بدین توضیح که خانم موصوف که خواهرزاده همسر متهم می باشد به لحاظ
مریض بودن خاله اش (همسر متهم ) چندین روز بوده است که در منزل خاله اش که همان منزل
متهم نیز باشد سکونت داشته که گاهی اوقات متهم که دارای اتومبیل ژیان می باشد مشارالیها را
به قصد تعلیم رانندگی با وسیله نقلیه اتومبیل ژیان خود و معمولاً در بعد از ظهرها از منزل خا رج
و تا پاسی از شب در جاده های اطراف سرخه و روستاهای دور و نزدیک ظاهراً به تعلیم رانندگی با
اتومبیل ژیان می پرداختند که سرانجام در یکی از این روزها متهم مشارالیها را حدود وقت اذان
آن روز عصر شوهر خاله ام به نام » : مغرب از منزل خارج می کند که شاکیه چنین شرح داده است
م.غ. گفت بیایید برویم بیرون ساندویچ بخوریم و برنج بخریم خاله ام طبق معمول گفت نمی آیم
به من گفت تو بیا برویم من هم گفتم نمی آیم بعد گفت چرا؟ بیا برویم برمی گردیم، رانندگی هم
یادت بدهم دفعات دیگری هم با ماشین خودش به من رانندگی یاد داده بود من اصلا فکر
نمی کردم چه ممکن است در سر شوهر خاله ام باشد، او شوهر خاله ام بود من او را مثل پدر خودم
می دانستم پس از اصرار او رفتم ابتدا رفتیم ساندویچی او یک چا یی خورد نمی دانم قهوه خانه بود
یا ساندویچی من گفتم چیزی نمی خورم از آنجا (شوهر خاله ام) به من گفت تو را نندگی کن من
هم حدود ده دقیقه ای ر انندگی کردم که رسیدیم به نزدیکی های خانه خاله ام. شوهر خاله ام گفت
کلاچ و ترمز کن بایست من فکر کردم که چون آنجا پیچ است فکر می کند من نمی توانم دور
بزنم گفتم خودم می توانم دور بزنم گفت نه بایست من ایستادم به من گفت که می خو اهم بروم
پیش دوستم گفتم پس من می روم خانه گفت نه تو هم بیا برویم گفتم به من چه کار داری من
نمی آیم اصرار کرد زیاد طول نمی کشد بیا برویم ابتدا رفت درب یک منزلی (سوال کرد ) دوستم
ح. هست؟ که گفتند نیست، از آنجا گفت شاید رفته سرزمین کشاورزی اش گفتم من را ببر خان ه
خودت برو گفت مگر تو به من اطمینان نداری چرا م ی ترسی؟ بعد من را برد سرزمین کشاورزی
آنجا هم گفت نیست بهانه کرد گفت شاید رفته عروسی اینجا عروسی است من امشب حتماً باید
او را پیدا کنم، من خیلی ترسیده بودم ناراحت شدم گفتم من را برگردان خانه، داد و بیداد کردم ا و
گفت مگر من کرم دارم که این همه راه تو را بیاورم بعد برگردانم؟ دیدم دور زد برگشت هوا هم
تاریک بود خیال کردم م ی خواهد برگردد خانه که دیدم دارد بیراهه می رود که به او گفتم اینجاها
برای چه می روی؟ گفت می خواهم تو را... که من وحشت کردم گفتم این چه حرفی است که
می زنید؟ گفت اگر تو را به این افغانیها بدهم کلی پول به من می دهند بعد زد زیر گوشم گفتم
پس بیا برویم خانه که شاید بتوانم او را منصرف کنم که گفت هر چه می خواهی جیغ و داد کن
چون کسی اینجا در این بیابان نیست و می گفت هر چه خانه به تو م ی گویم لازم نیست پیش من
روسری و مانتو بپوشی باید راحت باشی حرف گوش نمی کنی تو را خفه می کنم و زد زیر گوش
من و گلویم را گرفت گفت خفه ات می کنم و آن کاری که می خواهم بکنم انجام می دهم بعد من
گفتم پس برویم عقب ماشین (صندلی عقب ) این جلو که جا نمی شود آمدیم از ماشین پایین که
من خواستم فرار کنم او من را گرفت برد عقب ماشین که من خیلی ترسیده بودم گفتم اجازه بده
بروم دستشویی، از ماشین که پیاده شدم پای برهنه و سر برهنه با یک بلوز و شلوار بر تن فرار
کردم از بیراهه رفتم در رستوران ت . موضوع را گفتم، تلفن خانه خاله ام را دادم زنگ زدند به خانه
خاله ام تا خاله ام آمد لباس هم برایم آورد بعد به پاسگاه زنگ زدیم مأموران آمدند رفتیم در محل
که ماشین را گذاشته بود حتی چراغهای ماشین هنوز روشن بود که ماشین روشن نمی شد البته
باید عرض کنم که ماشین را از بیابانی آورده بود در جاده، خیلی راه آمده بود مثل اینکه بنزین
متهم در جلسات متعدد چه در مرحله «. تمام کرده بود ماشین را رها کرده بود و رفته بود
تحقیقاتی چه در مرحله اخذ آخرین دفاع و چه در مرحله رسیدگی در دادگاه صراحتاً به عمل
ارتکابی خود در تمامی موارد اقرار و اعتراف نموده و اظهارات شاکیه را در تمامی موارد مورد تأیید
79/10/ قرار داده و قبول نموده است. سرانجام شاکیه طی لایحه ای که ذیل شماره 1603 10
اینجانب » : ثبت دفتر دادگاه شده است و توسط وکیل آقای متهم به دادگاه ارائه شده اعلام داشته
س.ا. فرزند ع . به عرض می رسانم که من مدت 6 سال است که در خانه آقای م .غ. که شوهرخ اله
بنده می باشد رفت و آمد داشته ام و هرگز یک چنین اتفاقی نیفتاده بود و کوچکترین حرفی به من
نزده بود آن روز هم بیست روز بود جهت تمرین رانندگی با او رفته بودم اتفاقی پیش آمد، که
قصد سوئی نداشت و قصد ربودن من در کار نبود، به هر صورت به طور کلی از شکایت خودم از
« م.غ. به خاطر فامیلی و خویشاوندی گذشت می کنم و تقاضای مختومه شدن پرونده را دارم
79 ضمن تکرار گذشت خود از شکایتش علیه /10/ شاکیه در جلسه رسیدگی دادگاه به تاریخ 25
به جهت اینکه این آقا فامیل بنده است یعنی شوهرخاله ام » : آقای م .غ چنین شرح داده است
می باشد و بنا به توصیه فامیل خصوصاً عمویم که سرهنگ ارتش می باشد از شکایت خودم
گذشت می کنم لازم می دانم این مطلب را هم اضافه کنم که تمامی حرفهای گذشته خودم را
تأیید و مجدداً تکرار می کنم ولی به همان علت فامیلی و خویشاوندی که داریم اعلام گذشت
می کنم این لایحه ای را هم که به موجب آن اعلام گذشت کرده ام عمویم نوشته با خط خودش
و من را واداشته که امضاء کنم جملات و کلمات و انشای به کار گرفته شده مربوط به عمویم
متهم در جلسه رسیدگی دادگاه بیان داشته دفاعیاتم همان است که قبلاً گفته ام این «. می باشد
خانم فامیل من است خواهرزاده خ انم من است چون من ماشین داشتم و خانم من هم رانندگی
بلد است این خانم آمده بود منزل ما که خانم بنده او را رانندگی یاد بدهد ولی من او را همیشه به
بیرون می بردم تا نیمه های شب بیرون از شهر سرخه در روستاهای اطراف او را رانندگی یاد
می دادم حتی در مغازه ام تا نیم ه های شب با من تنها می ماند این مسائل نبود آن روز نمی دانم چه
شد بنزین ماشین من تمام شد من قصد ربودن او را نداشتم شیطان من را وسوسه کرد این اتفاق
پیش آمد که از کرده خودم پشیمان هستم من اشتباه کرده ام توبه هم کرده ام شما کمک کنید
زندگی من از هم نپاشد . دادگاه بنا به مراتب فوق در مورد اتهامات ردیف سوم و چهارم و پنجم با
توجه به اعلام گذشت شاکیه و قابل گذشت بودن موضوع مستنداً به بند دوم از ماده 6 از قانون
آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب و ماده 727 قانون مجازات اسلامی قرار موقوف
ماندن تعقیب متهم موصوف را صادر و اعلام می دارد ولیکن اتهام اول و دوم مشارالیه بنا به
جمیع مندرجات پرونده گزارش اولیه مأموران انتظامی، شکایت اولیه شاکی خصوصی و غیر قابل
گذشت بودن جرائم ارتکابی مزبور اقاریر صریح و بی شائبه متهم و سایر امارات و قراین موجود که
با وسیله نقلیه و توسل به حیل ه و نیرنگ صورت گرفته است نزد دادگاه محرز بوده اعمالش به
ترتیب منطبق است با مواد 621 و 637 از قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) بنابراین دادگاه به
استناد مواد م ذکور در خصوص اتهام اول (آدم ربایی) هر چند عمل ارتکابی با وسیله نقلیه انجا م
شده و علاوه بر آن به مجن ی علیها نیز آسیب شدید حیثیتی وارد آمده است و قانونگذار مجازات
قانونی چنین جرمی را در ماده 621 استنادی حداکثر مجازات یعنی پانزده سال حبس تعیین نموده
است لیکن به لحاظ فراهم بودن موجبات تخفیف مجازات و عدم وجود ممنوعیت قانونی اعمال
تخفیف مجازات در حدود قانون، با اعمال تخفیف مجازات بنا به اجازه حاصله از ماده 22 از قانون
مجازات اسلامی به لحاظ اوضاع و احوال خاص تخفیف خصوصاً بند یک مندرج در ماده قانونی
مزبور (اعلام گذشت شاکی ) متهم موصوف را به تحمل هفت سال حبس تعزیری با احتساب ایام
بازداشت قبلی و در مورد اتهام دوم ارت کاب عمل منافی عفت غیر از زنا و به عنف مشارالیه را به
تحمل نود و نه ضربه شلاق تعزیری محکوم می نماید. دادگاه در خصوص اتهام خانم س .ا مرتبط
با اتهام دوم متهم ردیف اول نظر به اینکه عمل انجام شده خارج از اختیار و اراده وی بوده و با
عنف و اکراه صورت پذیرفته است ر أی بر برائت وی صادر و اعلام می شود. رأی دادگاه حضوری
. محسوب و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظر در دیوان محترم عالی کشور است 1
رئیس شعبه دوم دادگاه عمومی (جزایی) سمنان

Ajam
2015/04/07, 14:22
پسر چرا اینجوری بود؟ سخت بود خوندنش! دوما یه کم بهم ریخته نبود به نظرم بعضی جاهاش حذف شده بودا!

کساندرا
2015/04/07, 15:05
(من الان اینجوریم.....مبهوت از کاربعضیا.... ((231))) پستت چشمو گوش آدمو باز می کنه اگه بازم از این پستا بزاری خیلی خیلی مفیده فقط یه جا قید کن +18 من رقت قلب دارم....((227))

shiny
2015/04/07, 15:40
واویلا! چ نثر ثقیلی!!آخراشو کلن هیچی نفهیدم...!
و در مورد ماجرا...فقط میتونم بگم واقعا که!!((231))

Fateme
2015/04/07, 16:50
خیلیم خوبه فقط چندتا نکته:
1. پرونده های جدیدتر رو بزار! مثلا همین پرونده ی این دختره که الان اسمشو یادم رفته ولی تو سال نود و سه ترکوند حسابی!
2. ام یخرده رد سنی رو هم مد نظر داشته باش! یک کاری نکن شبا کابوس ببینیم!((220))
3. یخرده لحنشو حوصله کنی میتونی دستکاری کنی! ماها که وکیل نیستیم یک عادت به این مدلی خوندن داشته باشیم و دو حوصله اشو!

مرسی((70))

Leyla
2015/04/07, 19:14
مطلب عالی و جالبی بود فقط یه ویرایش می‌خواد... یه سری از جمله‌هاش جابه‌جا شده بودن. ((70))

smajids
2015/04/09, 02:27
خیلیم خوبه فقط چندتا نکته:
1. پرونده های جدیدتر رو بزار! مثلا همین پرونده ی این دختره که الان اسمشو یادم رفته ولی تو سال نود و سه ترکوند حسابی!
2. ام یخرده رد سنی رو هم مد نظر داشته باش! یک کاری نکن شبا کابوس ببینیم!((220))
3. یخرده لحنشو حوصله کنی میتونی دستکاری کنی! ماها که وکیل نیستیم یک عادت به این مدلی خوندن داشته باشیم و دو حوصله اشو!

مرسی((70))

خب باشه اما دسترسی برای پروند های جدبد سخت تره چون بعضی هاشون تا 5 سال عنوان خصوصی روشون خورده و انتشارشون جرمه
خب ببخشید خودم هم پشیمون شدم باید با یه پرونده سبک تر شروع می کردم
و چشم این رو همه دوستان گفتن که نثر پرونده بعدی رو درست کنم ، خب از این به بعد یه جور میزارم که خوندنش راحت تر باشه
و در آخر هم خواهش می کنم
ممنون بابت نظرات همه دوستان و معذرت می خوام که از همه نمیتونم تشکر کنم چون اسپم می شه

smhmma
2015/04/09, 02:39
جالب بود
خیلی جالب بود
درمورد پرونده های جدید تر موافقم
فک کنم اسم اینی که فاطمه می گه مریم جباری بود
اتفاقا یکی از موضوعات بود که من رفتم دنبالش
اطلاعات خیلی جالبی هم بدست اوردم که مطمئنا خیلی خوبه اگر پروندشو بزاری بعضی از مردم به ویژه خانوما از اشتباه در بیان چون خیلیا رو دیدم بعضی از دروغ ها رو در مورد این خانوم باور کرده بودن

Fateme
2015/04/09, 06:58
جالب بود
خیلی جالب بود
درمورد پرونده های جدید تر موافقم
فک کنم اسم اینی که فاطمه می گه مریم جباری بود
اتفاقا یکی از موضوعات بود که من رفتم دنبالش
اطلاعات خیلی جالبی هم بدست اوردم که مطمئنا خیلی خوبه اگر پروندشو بزاری بعضی از مردم به ویژه خانوما از اشتباه در بیان چون خیلیا رو دیدم بعضی از دروغ ها رو در مورد این خانوم باور کرده بودن
اره الان كه گفتي يادم اومد اما ريحانه جباري بود نه مريم.
آره سخت تر هست اما مفيدتره چون راجع به پرونده اش بيشتر صحبت ميشه و حتي ممكنه يك سري سواستفاده هم ازش بشه با شايعه پراكني.
ما خودمون دو يا سه جلسه با دبيراي مختلفمون داشتيم سرش بحث ميكرديم(يكيمون هم بسيار شديد روش حساس بود و اينا) بعد نهايتا معلم عربي امون كه خودش حقوق خونده تونست اون ناارومي و اشتباهاتي كه دوستام راجع به پرونده ميكردن رو اصلاح كنه.
چو افتادن اينكه يك نفر الكي و بي گناه اعدام شده واقعا الكي نيس، دادگاه مملكتو ميبره زير سئوال
باز هم مرسي از تاپيك خوبت.

smhmma
2015/04/09, 12:17
اره الان كه گفتي يادم اومد اما ريحانه جباري بود نه مريم.
آره سخت تر هست اما مفيدتره چون راجع به پرونده اش بيشتر صحبت ميشه و حتي ممكنه يك سري سواستفاده هم ازش بشه با شايعه پراكني.
ما خودمون دو يا سه جلسه با دبيراي مختلفمون داشتيم سرش بحث ميكرديم(يكيمون هم بسيار شديد روش حساس بود و اينا) بعد نهايتا معلم عربي امون كه خودش حقوق خونده تونست اون ناارومي و اشتباهاتي كه دوستام راجع به پرونده ميكردن رو اصلاح كنه.
چو افتادن اينكه يك نفر الكي و بي گناه اعدام شده واقعا الكي نيس، دادگاه مملكتو ميبره زير سئوال
باز هم مرسي از تاپيك خوبت.

اره اره ریحانه بود
البته مفید تر که هست
با یه بررسی دقیق و کامل خیلی واضحه که ایشون ابدا بی گناه نبوده
با یه چاقوی 25 سانتی که دو روز قبل خریده از پشت دو بار به مقتول چاقو زده جوری که نوک چاقو از توی سینه مقتول بیرون زده بعد می گن دفاع از خود بوده
خب اگر دفاع از خود بود که از پشت بهش چاقو نمی زد
بعدم ریحانه چند ماه با مقتول دوس بود و بارها با هم... پس اصلا تجاوز معنی نداره
اصلا اینقدر چیزای مسخره درموردش گفتن ادم شاخ در میاره
البته درمورد دادگاه مملکت بحث زیاد می شه کرد
که البته چون سی ا سی هست اینجا بحثو نباید بکنیم

nafise
2015/04/09, 18:33
يكم بهم ريخته بود

در كل خوب بود و منم با پرونده هاي جديدتر موافقم

Hermion
2015/04/09, 20:10
ممنون...هر چند يكم ثقيل بود ولى خوندنش خيلى جالبه
ادامه بده مرسى :)

.AvA.
2015/04/09, 22:42
جالب بود
خوب...