PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نیمه قدرت نسخه بازنویسی شده-فصل 4



BOOKBL
2014/08/16, 09:26
http://s4.picofile.com/file/8175661226/coverrrrrr_nimeeeee2.jpg

برای مشاهده تصویر اصلی با سایز 755 و 1056 پیکسل اینجا کلیک نمایید
http://s5.picofile.com/file/8167681300/half.jpg
خلاصه: طلسم باستانی شکسته شده است و قوم باستانی آزاد شده است. تاریخ تکرار می شود اما بازهم خیر پیروز میـشود؟ زمانی که قطره ای خون میرتواند نژاد هارا قدمی به سمت نابودی بکشاند؟ برای اولین بار چهار نژاد با هم و در یک جبهه بر علیهه نیرویی واحد می جنگند. اما این قدرت عظیم هم نمی توناند پیروزی را قطعی کند. حتی یک نیمه قدرت نیز نمی تواند ...
مقدمه (http://s5.picofile.com/file/8167573926/%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87.pdf.html)
فصل اول
(http://s5.picofile.com/file/8167575868/helf_power_1.pdf.html)فصل دوم
(http://s4.picofile.com/file/8168862376/%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85.pdf.html)ف ل سوم (http://s4.picofile.com/file/8175660126/%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%B3%D9%88%D9%85.pdf.html)
فصل چهارم ... در آینده نزدیک ....

abramz
2014/08/16, 14:20
سلام بنیامین.

خوبی؟ خوشی؟

نویسنده ی جوان که نباید حالش بد باشه!

خوب چون میدونم سریع میخوای نظرمو بدونی سریع میرم سراغ نظر.

اولا اینکه داستانت ایرادات ریز و بسیار کوچیکی داشت.

مثلا یک جا نوشته بودی :

آنها در غاری بسیار بزرگ بودند با دیوارهایی صاف بودند

اگه اینجا می نوستی :

آنها در غاری بسیار بزرگ بودند که این غار دارای دیوارهای صافی بود .

بعد هم اینکه نقطه گذاشتن رو توی داستانت زیاد رعایت نکردی.

مثلا توی همین خطی که گفتم، لازم بود بعد از اینکه دیوارهای صاف رو توصیف کردی نقطه بذاری.

بعد ... امممممممم

آهان!

بعد اونجایی که جرج و گالن با هم صحبت میکنن، نویسنده ( یعنی شما! ) باید در مورد اون توضیح میدادی که دورگه یابه. نه گالن.

چون مطمئنا شاه این رو می دونه( درواقع ... بهتر بود بدونه! ) . فقط خواننده ها نمی دونن. به نظرم اگه اینجا رو هم اصلاح کنی خوب باشه!

بعد ....

به نظرم اگه گروه جادوگران اعظم رو براشون یک نام انتخاب می کردی خیلی خوب می شد. مثل .... امممم وایچر ها!

مخلوطی از ویچ ( به معنای جادوگر ) و وایر.

خوب حالا می رسیم سراغ دلگرمی ها!! :دی :دی :دی

داستانت ایده ی جالب و عالی ای داره.

خواننده در دقایقا به دقایق داستان جذب میشه.

بعد هم اینکه تکنولوژی و قدرت های جالبی توش وجود داره.

در کل اگه ادامه بدی اقعا از هری پاتر هم بهتر میشه :دی

موفق باشی!

((212))((212))((71))((71))((48))((48))

bookbl@

the ship
2014/08/16, 15:33
سلام.
موضوعش که جالبه.
اما یه کوچولو ایراد ویرایشی داره.

چیزی اتفاق افتاده را باید ببینید.
فکر کنم منظورت این جمله باشه.
چیزی اتفاق افتاده که باید آن را ببینید.


سخنی حرف من با این حرف پادشاه تاکید شد.
راستش هرچی این جمله رو خوندم نفهمیدم منظورت چیه.

از زمانی که یک دورگه برای گرفتن انتقام مرگ خانواده اش با لشکری عظیم که به معنای واقعی از نا کجا آباد ظاهر شده بودند به قصد کشتن شاه به قصر حمله برده بودند.اما ساحرها جلوی او را گرفتند.
جملت یه جوریه من باشم اون پایینی رو می نویسم.
از زمانی که یک دورگه برای گرفتن انتقام مرگ خانواده اش با لشکری عظیم، که به معنای واقعی از نا کجا آباد ظاهر شده بود، به قصد کشتن شاه به قصر حمله برده بود؛ اما ساحرها جلوی او را گرفته بودند.


نحوه یکار این قطب نما بر هیچ کس نهان نیست و نبود جز سازنده های آن و دورگه ها.
نحوه ی کار این قطب نما بر هیچ کس جز سازنده های آن، نهان نبوده و نیست.

یقین نه یغین

حمله ای که قرار بود چند روز بعد به دورف ها بکنند.
حمله ای که قرار بود چند روز بعد توسط خودشان به دورف ها صورت بگیرد.

ودر آن زمان این خستگی به نهایت خود رسیده بود و همین باعث جنگ شده بود.
و در آن زمان این خستگی به نهایت خود رسیده و همین باعث جنگ شده بود.

ناخوآگاه این فکر به نظرش آمد که ممکن بود این دورگه برگ برنده ی آن ها در جنگ باشد.
ناخودآگاه این فکر به نظرش آمد که ممکن است این دورگه ها برگ برنده ی آن ها در جنگ باشد.

استلاح نه اصطلاح

یکی از آن ها که از قیافه اش می شد فهمید مقامش از بقیه بالاتر بود
یکی از آن ها که از قیافه اش می شد فهمید مقامش از بقیه بالاتر است.

بنظر نه به نظر.

ممنون بابت داستان خوبت حتما دنبال می کنیم.
Bookbl@

BOOKBL
2014/08/16, 16:43
داستان دست ویراستاره !!!!!
یاد می کنید با حروف بزرگ باشه.
اگه خدا بخواد داستان قراره سگانه باشه :دی
مجموعه نیمه قدرت:

جلد 1: نیمه قدرت
جلد 2: زندان الف ها
جلد 3: نجات گونه ها

ThundeR
2014/08/16, 17:13
داستان دست ویراستاره !!!!!
یاد می کنید با حروف بزرگ باشه.
اگه خدا بخواد داستان قراره سگانه باشه :دی
مجموعه نیمه قدرت:

جلد 1: نیمه قدرت
جلد 2: زندان الف ها
جلد 3: نجات گونه ها

خخخ... همه دارن داستان می نویسن.. شکر خدا:دی
اوووم... بنیامین مطمئنی می تونی حتی جلد یکم تموم کنی؟؟؟:دی
مثل همیشه..بازم من داستان هیشکی رو نخوندم.. رفت تو نوبت.

BOOKBL
2014/08/16, 17:16
خخخ... همه دارن داستان می نویسن.. شکر خدا:دی
اوووم... بنیامین مطمئنی می تونی حتی جلد یکم تموم کنی؟؟؟:دی
مثل همیشه..بازم من داستان هیشکی رو نخوندم.. رفت تو نوبت.

اگه تموم نکردم یعنی خدا نمی خواد :دی

BOOKBL
2014/08/17, 11:53
من اعتراض دارم به نقد نیاز دارم

sina
2014/08/17, 15:52
من اعتراض دارم به نقد نیاز دارم

خب داداش شما سعی کن برای توصیف وضعیت ها از پرانتز استفاده نکنی
کمی غلط توضیحی داشتی ولی درکل کارت خوب بود

BOOKBL
2014/08/17, 20:03
سلامی به گرمی هرچی دلتون می خواد. تا یه مدت که فکر کنم حدود به هفته می شه تند تند فصل می دم ( روزی یکی یا دو روز یکی ) تو دهنم پلاک دارم کلی لکنت دارم. فعلا کارم فقط سایت اومدنو نوشتنه !

BOOKBL
2014/08/17, 21:28
http://s5.picofile.com/file/8135614742/nime_ghodrat_2.pdf.html

فصد دومه. بخونیدش :دی

BOOKBL
2014/08/17, 22:50
از یکی از آپلودرا خواهش می کنم که این کتابو روی کتابخونه آپلود کنه :دی Hermion

زحمتشو بکش واسم.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

کاور:http://www.xum.ir/images/2014/08/17/nimeghodrat.jpg
http://www.xum.ir/images/2014/08/17/nimeghodrat.jpg

حقگو
2014/08/18, 00:37
خوب بود فقط هجوم درسته

BOOKBL
2014/08/18, 10:10
خوب بود فقط هجوم درسته

من هیچ وقت املام خوب نبوده :|
فصل دورو دادم ویرایش دیگه از این اشکالا نداره :دی

abramz
2014/08/20, 19:15
خجالتم نده!

کجا ویرایشم عالیه!

خودت خوب می بینی!((31))

خوب حالا می رسیم سراغ نقد.((92))

اول اینکه همیشه فصل هات یک دفعه ای آغاز میشن.((85))

یعنی تحولی بین اینکه فرد بخونه یا نخونه!

اما این فصلت نسبتا ( یا شاید واقعا! ) خوب آغاز شد.((217))

دوم اینکه به نظرم اسکیوم هات زیاد بودن.

آخه فقط بعد از اینکه وسایل کریستیانا رو توضیح دادی، رفتی سراغ سرگذشت " یک ".

که سرگذشت " یک " هم سریع تموم شد و اسکیوم دوباره گذاشتی.((64))

اگه این دوتا رو در کنار هم توضیح میدادی بهتر می شد.

قلمت زیباست و تحسین برانگیز.((110))

پس به نظرم سعی کن این موارد رو اجرا کنی شاگرد خوبم!:دی

بعد جایی که داشتی خواب نکو رو توصیف می کردی.

به نظرم اگه خوابش رو با آب و تاب بهتری توضیح میدادی و کمی هم از حس وحشت و ریزش عرق سرد بین پاراگراف هات قرار میدادی، خواننده بهتر درک می کرد.

درواقع از هیمن جا بود که داستان سرعت زیادی می گیره.((64))((85))

اول یانکه سریع از خواب بیدار میشه و بعد بدون اینکه توضیح زیادی بدی بین جنگ آن دو نفر قرار می گیره.

سرانجام اینکه صحنه های جنگ رو عالی توصیف کردی.

یکی از حسن های گذر سریع اتفاقات در همین صحنه های نبرد بین کاراکترهای داستانه.((215))

خواننده دوست داره که سریع بخونه تا بفهمه چی میخواد بشه و آخرش کی می بره!((226))

که قطب دیگر این حرفم بر می گرده به قلم زیبات!((215))

امیدوارم قلمت همیشه سبز بماند و ریشه های

نبوغت بتواند داستان زیبایت را حتی

بهتر از هری پاتر بکند!:دی

سعیت ر وبکن بنیامین.

تو میتونی.

خودم مثل کوه پشت تم!

و در انتها قلم بار هم قلم زیبات رو تحسین می کنم:دی

((48))((48))((48))((48))

_______________________

آخ آخ آخ!

دیدی یادم رفت!:19482_eva:

چطور امیرحسین به تو رنگ نویسندگی بده اما به من رنگ ویراست نده؟((85))

BOOKBL
2014/08/20, 20:03
9034
کاور جدید. با تشکر از حانیه

abramz
2014/08/23, 18:06
بنیامین.

بی صبرانه منتظر فصل های بعدی هستم.

فصل هات رو پس کی میدی؟((227))

فکر نکن کسی به کتابت اهمیت نمیده.

سریع فصل ها رو بنویس چون دارم می میرم از بس کنجکاوم بدونم چه اتفاقاتی بعدش می افته.((97))

سریــــــــــــــــع بده بیرون فصل ها رو.

امیدوارم موفق باشی!
((226))((215))((226))((215))
bookbl

BOOKBL
2014/08/23, 18:54
دیروز و امروز که کلا به فایل دسترسی نداشتم. و امممممم از این فصل با یه جنبه خیلی باحال از نکو آشنا میشیم.

BOOKBL
2014/08/25, 17:14
با این تعداد دانلود ها انتظار نداشته باشین ادامه بدم. اگرم بدم به صورت فصل فصل نمی زارم و لینک کلی می دم.

BOOKBL
2014/08/28, 14:52
فصل 5:

http://s5.picofile.com/file/8137559684/NIME_GHODRAT_1_.pdf

abramz
2014/08/28, 15:04
خب خب خب!!!!!!!!((72))

می رسیم سراغ نقد فصل پن جم!((72))( باور کنین اسپیس رو از قصد گذاشتم!((72)))

خب همون طور که دیدم داستانت رو سعی میکنی توی هر فصل هیجانی کنی.

برای مثال در ای فصل تعداد هیجان هایی که من تجربه کردم کم نبودن!:دی

اول اینکه باید بگم، فکر میکنم که کارت رو برای اولین باره که نوشتی.

خوب اگه این طوره باید بگم که اشتباه محضی رو مرتکب شدی.

چون هیچ کسی توی دنیا برای بار اول کتابش پر خواننده نمیشه.

یادمه پارسال توی مقاله ای خونده بودم که رولینگ هری پاتر و زندانی آزکابان رو سه بار باز نویسی کرده.((209))

شاید برای کسی این کم بیاد. اما فقط یه نویسنده می تونه درک کنه.

پس دیگه فکرش رو بکن که رولینگ برای بار اول هری پاتر و سنگ جادو رو چجوری نوشته!((72))

خب این تجربه ی شخصی ه منه.

چون خودم کتابم رو هشت بار ( فکر کنم کمتر یا بیشتر ((62)) نمیدونم. ) بازنویسی کردم که به اون حالت ادبی در اومد نثرم.

الان هم نمی تونم جلوی خودم و نثرم رو بگیرم:دی چون دیگه نویسندگی رو درک کردم.((72))

پس فکر کنم تو هم بهتره که داستانت رو باز نویسی کنی.

البته نه اینکه دیگه اصلا شروع نکنی.((84))

اون موقع خودم میام سراغت : ((51))

خب حالا بریم سراغ فصل :

فصلت عالی بود.

توصیفات، هیجانات، قدرت ها، دیالوگ ها ( البته نیاز به کار کردن داشتند کمی!:دی ) و ...

صحنات جنگ هم که خوب توصیف شده بودن.

فقط بگم که نمی دونم چرا حس می کنم که کلمات شکسته توی داستانت زیاد بودن.

سعی کردم جاهاشون رو با کلمات نسبتا سنگین عوض کنم.((25))

چون اگه می زاشتم بمونن کمی سطح داستانت پایین می اومد.((95))

بعد دیگه اینکه توصیفاتت رو کمی بیش تر کن.

توجه داشته باش :

توصیفات بیش تر بشن. نه اینکه حتما ادبی بشن.

خب در آخر برات مثل همیشه آرزوی موفقیت می کنم.

منتظر نظرات دیگرون هم هستم تا بیام ناگفته ها رو گفته شده بکنم!((72))

شاد و سربلند باشی!

((216))((216))((216))

BOOKBL
2014/08/28, 15:26
کریستینا رو تا دم مرگ بردم و برگردونم :|

BOOKBL
2014/08/28, 17:40
abramz

فونت نوشته هاشو نداری خیلی از صحفه آرایی خراب شده :|

Warrior
2014/09/02, 15:02
سلام.اوهوم.بعد از عمری بلاخره اومدم زندگی پیشتاز، پلوتو اون چه آواتاری از ترس صفحه رو بستم((212))تغسیر من نیستا نمی تونم بیام، یک هفته طول می کشه تا سایت بالا بیاد در هر حال اومدم نظر بدم.((76))
نویسنده همین الان سر آغاز خوندم با ایدش حال کردم اما خوب تا بیشتر نخونم نمی تونم چیزی بگم((99))
اول بگو ویراستار داری یانه، اگر نداری یکی رو پیدا کن حداقل جمله بندیت رو درست کنه. مثلا توی سر آغاز توی پایین خطی که گفته شد یک نیمه قدرت اومده از ذهن شاه تو ضحاتی رو دادی اما چرا ناگهان گفتی ............یا بهتر بگویم.......این زده جمله یندی رو داغون کرده به علاوه این اشتباه تو جملات پایین تکرار شده و معلوم نیست پادشاه داره میگه یا یک فرد ناظر داره این ها رو میگه یا یک بستر مناسب به وجود بیار یا شخصیت ها رو بر اساس دانای کل بچرخون((107))

نگاهی به افعال انداختم، نهاد با فعل بعضی جا ها طتابق نداره.
توی خط 10 می تونستی بتویسی مدتی طولانی نه مدت طولانی تا از روون بودن داستان کم نشه.
هر دفعه که مینوسی خودت یکبار بخون و اگر ویراستار دیر اومد و یا گیر نیومد بده یکی از بچه ها بخونه ببنه چطوره، هیچ وقت آدم خودش نمی تونه اشکالات متن خودش رو خوب بفهمه.
بازم دارم نگاه می کنم، افعالت و جمله بندی هنوز خوب مکمل هم نشدن و اصلاحاتت مشکلاتش کم نیست.حتما یک ویرایشگر گیر بیار و عجله نکن. چند بار بخون داستان رو بعد بزار تو نت اینطوری بهتر و حتما فصل اول و سرآغاز(که الان من دارم میخونم) رو دوباره ویرایش کن چون خواننده ها معمولا با خوندن فصل اول داستان رو به ذهنشون می سپرن و فکر می کنن که می خوان فصول بعدی رو دانلود کنن یا نه.
خوب من رفتم شاید بعدا نظر بدم اما دیر و زود داره دیگه،از دیال آپ بیش از این انتظار نمی ره ((200))

BOOKBL
2014/09/02, 15:19
سلام.اوهوم.بعد از عمری بلاخره اومدم زندگی پیشتاز، پلوتو اون چه آواتاری از ترس صفحه رو بستم((212))تغسیر من نیستا نمی تونم بیام، یک هفته طول می کشه تا سایت بالا بیاد در هر حال اومدم نظر بدم.((76))
نویسنده همین الان سر آغاز خوندم با ایدش حال کردم اما خوب تا بیشتر نخونم نمی تونم چیزی بگم((99))
اول بگو ویراستار داری یانه، اگر نداری یکی رو پیدا کن حداقل جمله بندیت رو درست کنه. مثلا توی سر آغاز توی پایین خطی که گفته شد یک نیمه قدرت اومده از ذهن شاه تو ضحاتی رو دادی اما چرا ناگهان گفتی ............یا بهتر بگویم.......این زده جمله یندی رو داغون کرده به علاوه این اشتباه تو جملات پایین تکرار شده و معلوم نیست پادشاه داره میگه یا یک فرد ناظر داره این ها رو میگه یا یک بستر مناسب به وجود بیار یا شخصیت ها رو بر اساس دانای کل بچرخون((107))

نگاهی به افعال انداختم، نهاد با فعل بعضی جا ها طتابق نداره.
توی خط 10 می تونستی بتویسی مدتی طولانی نه مدت طولانی تا از روون بودن داستان کم نشه.
هر دفعه که مینوسی خودت یکبار بخون و اگر ویراستار دیر اومد و یا گیر نیومد بده یکی از بچه ها بخونه ببنه چطوره، هیچ وقت آدم خودش نمی تونه اشکالات متن خودش رو خوب بفهمه.
بازم دارم نگاه می کنم، افعالت و جمله بندی هنوز خوب مکمل هم نشدن و اصلاحاتت مشکلاتش کم نیست.حتما یک ویرایشگر گیر بیار و عجله نکن. چند بار بخون داستان رو بعد بزار تو نت اینطوری بهتر و حتما فصل اول و سرآغاز(که الان من دارم میخونم) رو دوباره ویرایش کن چون خواننده ها معمولا با خوندن فصل اول داستان رو به ذهنشون می سپرن و فکر می کنن که می خوان فصول بعدی رو دانلود کنن یا نه.
خوب من رفتم شاید بعدا نظر بدم اما دیر و زود داره دیگه،از دیال آپ بیش از این انتظار نمی ره ((200))


مقدمه با فصل یک ویرایش نشده. ولی بقیه ویراست داره. البته ویراست فصل اول چنکی ب دل نمی زنه ولی از فصل اول ویراستار عوض شد. خیلی بهتر شده.

امممم اون سوتی رو تو نفهمیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟

ThundeR
2014/09/02, 15:21
اوووم...چه ربطی به آواتار من داشتتتتتتت؟؟؟ Warrior
بنیامین میام داستانت رو نقد می کنم بزودی انشالله

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اوووم...چه ربطی به آواتار من داشتتتتتتت؟؟؟ Warrior
بنیامین میام داستانت رو نقد می کنم بزودی انشالله

Warrior
2014/09/03, 15:18
فصول 3-4 رو خوندم، خیلی بهتر شده و دز کل اگر اینطوری پیش بری بهتر هم میشه((99))(یادت نره فصول اول رو ویرایش کنی و رو متنش بیشتر کار کنی)
در مورد ضعفا های کلی داستان... تشخیص و تشبیهت ضعیف و تقریبا تو متن نیست... توضیحاتت کم و باید بیشتر بشه... مطالب رو تند تند بدون هیچ پی ریزی زمانشون رو عوض می کنی به طوری که خواننده باید دو سه بار بخونه تا بفهمه چی به چی شده.این ها اگر طی 5 فصل آینده درست بشن یکی از بهترین داستان های سطح نت میشه.((99))

کدوم سوتی دقت نکردم؟((113))

پلوتو میشه بگی این آواتار عکس چی رو نشون میده،واسم سوال شده؟((3)):56562_ghati1::73182_(59)::10092_eiva l_gholi:((99))

sir m.h.e
2014/09/07, 22:15
خب من الان در حال خوندن فصل دو هستم فعلا که مشکلی نداشته به جز این که بعضی جاها اشکال ویراستاری داری مثلا یه جا به جای "که" نوشتی "به" یا "شبیه" رو نوشتی "بیه"
یا مثلا نظرشان رو نوشتی نظران
خب برم فصل سه رو شروع کنم
خب فصل سه هم خوب بود ایرادی هم که به چشم من بیاد نداشت
برم فصل 4
خب فصل 4و 5 رو هم خوندم
خوب بودن مشکلی نبود
داستانت رو ادامه بده حتما
دیگه هم نگو داستانت رو نخوندم که من میدونم و تو

abramz
2014/09/25, 11:15
خب خب خب!

چون من ویراستارم مسلما زودتر هم می تونم فصل ها رو بخونم و متوجه بشم!

حالا هم یه راست میرم سراغ نقد!

( بچه ها یه ذره بیش تر نقد بکنید. باور کنید پول نت نمیاد. )

اهم اهم.

داستانت شروعش مثل فصل های قبل جوری بود که خوشم میومد.

ناگهانی و با یه سبک خاص!

داستانت رو هم خوب ادامه میدادی ، اما من که ویراستارم ( :دی ) اشکالاتت رو بیش تر می تونم ببینم!

خودت هم خوب می دونی که داستانت خوبه؛ پس اول میرم سراغ اشکالات ویرایش بعد دنباله ی داستانت.

معمولا توی تمامی سبک ها، ( حتی طنز ) نویسنده تا جای ممکن سعی میکنه که یه کلمه یا یه فعل رو دو بار تکرار نکنه.

این خودش به روون تر شدن داستان کمک می کنه.

برای مثال نگاه بکن :

او بلند شد و راه افتاد و به طرف در رفت.

چنین جمله ای ( حتی اگه برای بهترین کتاب دنیا هم باشه ) دچار کم کردن روونی در داستان میشه.

به جاش نویسنده می تونست از این جمله استفاده بکنه :

او بلند شد و به طرف در حرکت کرد.

همون طور که دیدی، از کلمات ربط خیلی کم استفاده شده و هم اینکه فعل های جداگانه داره.

کلمات هم تکرار نشدن.

این به روون شدن داستانت کمک می کنه

از اینکه داستانت رو باز نویسی کردی هم واقعا خوشم اومد!

چون به اون توصیه م توجه کردی!

داستانت هم واقعا به سطح والایی رسید!

آورین!

داستانت هم بد نبود ولی فقط یه چیزی.

به نظرم اگه صحنه های نبرد رو تند بنویسی خیلی مهیج میشه.

یه اشکالی که توی روایتت هست اینه که یه صحنه ی دوئل رو ( اونجایی که آذرخش درست می کردن ) تند روایت می کنی.

بعد باقی داستان رو هم تند رویات می کنی.

و یک اشکالی که واقعا باید درستش بکنی اینه که از کلمات آمیانه به هیچ عنوان توی روایت داستان استفاده نکن.

از این کلمات فقط توی دیالگو ها باید استفاده بشه.

در کل از این فصلت خیلی خوشم اومد.

عالی بود!

اگه ادامه بدی مطمئنم که اتفاقات مهیجی می فته

من که مشتاقم به اونجایی که به کوسهتان رعد می رسن برسی.

قلمت مثل همیشه سبز و سربلند بماند!((100))



فقط یه توصیه ی دیگه :

( من خودم از این کار استفاده می کنم و همه چیز هم خوب پیش میره )

تو باید وقایع مهمی رو که ممکنه توی فصلت اتفاق بیفته ( یا همه ی وقایع رو ) توی یه برگه کاغذ بنویسی و بخش بندی کنی.

برای مثال همین فصلت :


فصل ششم 00000000000000 وقایع

1. 0000000000 تمرین ساخت آذرخش

2. 000000000 شروع سفر به کوهستان

امیدوارم بهت کمک بکنه!

شاد باشی!((100))

Hermion
2014/09/25, 21:02
خب من حوصلم سررفته بود وداشتم می گشتم یهو یادم اومد کلی داستان دارم که باید بخونم من جمله نیمه قدرت!
این شد که از اول نشستم به خوندم همینجور که می خونم چیزایی که به نظرم میرسه می گم:
مقدمه و فصل اول:
خب تو این قسمت مخصوصا فصل یک محاوره ها از قسمت روایت یه کم رسمی تره و این خیلی مرسوم نیست .... حداقل به نظر من.
مثلا از در واقع و به معنای واقعی و صد البته و ... استفاده کردی.به نظر من باید متن و یکم رسمی تر کنی....
بعدش یه اشتباهاتی داشتی که نشون میداد داستانت ویراستار نداره....(حداقل فصل یک نداره :دی) .... مثلا:

کسی که اسمش نکو بود گفت
به نظرت خودت این لفظ قشنگه؟

می خوای تو در بری؟
این قسمت و واقعا نگرفتم منظورت چیه؟:|
منظورت اینه تو میخوای در بری؟
خب فصل یک تموم شد....به نظرم خیلی سرسری نوشتیش ولی موضوع خوبه
فصل دوم:
همانگی با فصل قبلت خیلی کمه.....محاوره هات از اون حالت رسمی در اومدن.... انسجام متن خیلی مهمه و باید بیشتر روش دقت کنی....چون ایشالا اگه این کتابو تموم کنی و بخوای فایل کلیشو بدی به مشکل برمیخوری!

درسته! کیه که باورش بشه؟ ولی نگفت که چند نفر و کیا باید به دنبال اون نیمه قدرت بروند.
اینجا رو ببین....قسمت اولش با لحنیه که ما همینجوری با دوستامونیم حرف میزنیم....ولی قسمت دومش خیلی خیلی رسمی شده!مثلا می تونستی با یه تغییر کوچیک درست ترش کنی
درست است! کی باورش می شود؟ اما نگفت چه کسانی قرار است به دنبال آن نیمه قدرت بروند.

این جا اون اشتباه فصل اولتو تکرار کردی:
کسی که ردای بلند و آبی رنگی پوشیده بود
می تونی بگی

شخصی با ردایی بلند و آبی گفت:

مورد بعدی که به نظرم رسید این قسمت بود:

شورای پنج نفره امپراطوری الف شامل افراد زیر می شد:
میتونستی بگی :


شورای پنج نفره ی امپراطوری الف ها شامل پادشاه، رییس ساحره ها،سردسته ی جادوگران اعظم، استاد شمشیر زنی قصر و فرمانده ارتش الف ها میشد.
به نظر من اینجوری حالت شکیل تری داره
پس از تلاش بسیاااااااار بـــــــــــــــلاخره یه تکرار فعل پیدا کردم بهش گیر بدم:

الف های پیر مثل افراد سی ساله به نظر می آمدند اما از سنین یک تا بیست و نه سال همانند انسانی درهمان سن به نظر می آمدند.
البته چون همین یک موردو تا اینجا دیدم قابل چشم پوشیه:دی
در ادامه بازم گفتگوی زیادی غیر رسمی رو داریم که حرص منو در آورد....
خب میخواستم تا اخرش بخونم بعد بفرستم ولی الان باید برم....نمی دونم کی ولی بقیشو بعدا می یام می گم

یه جمع بندی:
زیادی همه چیزو به ویراستار می سپری
موضوع خیلی مهمه ولی نگارش از اونم مهم تره....موضوع عالی اگه با بی دقتی نوشته شده باشه ارزش زیادی نداره
انسجام متن از هر چیزی تو نگارش مهم تره

موفق باشی... امیدوارم کتابتو تموم کنی:)


پ.ن : مامانم همیشه به نقدای کوبنده ی من اعتراض می کنه....شرمنده:دی
پ.ن2: واو چ کاور زیبایی ;):دی

eragon97
2014/12/15, 19:01
سلام
من کتابت را تا جایی که اراعه دادی خوندم
متاسفانه باید بگم اخر فصل شیش مشکل داره

BOOKBL
2015/03/25, 23:10
http://s4.picofile.com/file/8175661226/coverrrrrr_nimeeeee2.jpg

برای مشاهده تصویر اصلی با سایز 755 و 1056 پیکسل اینجا کلیک نمایید
http://s5.picofile.com/file/8167681300/half.jpg خلاصه: طلسم باستانی شکسته شده است و قوم باستانی آزاد شده است. تاریخ تکرار می شود اما بازهم خیر پیروز میـشود؟ زمانی که قطره ای خون میرتواند نژاد هارا قدمی به سمت نابودی بکشاند؟ برای اولین بار چهار نژاد با هم و در یک جبهه بر علیهه نیرویی واحد می جنگند. اما این قدرت عظیم هم نمی توناند پیروزی را قطعی کند. حتی یک نیمه قدرت نیز نمی تواند ...
مقدمه (http://s5.picofile.com/file/8167573926/%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87.pdf.html)
فصل اول
(http://s5.picofile.com/file/8167575868/helf_power_1.pdf.html)فصل دوم
(http://s4.picofile.com/file/8168862376/%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85.pdf.html)ف ل سوم (http://s4.picofile.com/file/8175660126/%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%B3%D9%88%D9%85.pdf.html)
فصل چهارم ... در آینده نزدیک ....