PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونه میتوانیم خدارا بیابیم؟



behabadi
2015/01/25, 09:48
بنام خدا
چگونه یتوانیم خدارا بیابیم؟ در این مطلب کوتاه چند شیوه رسیدن بخدارا مرور می کنیم.
1-کمال خواهی(سفر به اعماق آینده): هرفردی میتواند دردرون خود میل به کمال ورشدرا دریابد وهمین عامل مهم زنده بودن اوست چه در صورت فقدان چنین احساسی فرد عملا مرده تلقی میشود ویا خودکشی میکند.این میل همیشه با انسان بوده از آغازین روز حیات بشر تا بامروز ودر همه موجودات بنوعی وجوددارد .کمال آیا دروجودماست ؟ اگر میبود که خود کمال کامل بودیم ودیگر تلاشی نمیکردیم پس این کمال حقیقتی دربیرون از وجود ماست وباید بیابیمش او همان خداوند کامل است.
2-هستی(سفر به اعماق گذشته):هرکسی میتواند پی ببرد براینکه روزی نبوده وهست شده است اینک مسیر حرکت خودرا به گذشته آغاز کند تاریخ را درنوردد واز آن بماقبل تاریخ برسد وباز ادامه دهد تا جائیکه بنظر آخرین ایستگاه هستی است .حال دوپرسش بنظر میرسد هستی آغازین من همین ماده بوده است؟ ویا اینکه ماده نیز نبوده وهست شده است؟ اگر پاسخ رادر بودن ماده از ابتدا بداند وچون ماده درآغاز بی حرکت بوده پس چه کسی آنرا بحرکت درآورده است؟ او همان خداوند محرک است .واگر پاسخ خودرا درنبود ماده ببیند در اینصورت چه کسی آن ماده را ایجاد کرده است؟ این همان خداوند خالق است. چه ایجاد شئی ویا آغاز حرکت بدون وجود عامل امری خردمندانه نیست.
3-باورهاوانواع موجود(سفردرتاریخ هستی شناسی انسان):

یک:ازآغاز تولد بشر تا امروزدرباره وجود خداوند سه گروه بیشتر وجودندارند

گروه اول:کسانیکه خدای خودرا پیدا کرده اندبا هویتها واشکال گوناگون

گروه دوم:کسانیکه با دلیل عدم وجودخداوندرا اثبات میکنند

گروه سوم: کسانیکه هنوز دریافتن خداوند بمطالعه مشغولند.

درمورد گروه دوم عرض شود که خردمندانه نیست آدمی برای چیزیکه وجودندارد دلیل بیاورد زمانی سخن ازاستدلال میشود که بروجودچیزی ادعا میشود بنابراین این گروه را بجای استدلال برعدم وجود خداوند به گروه سوم ارجاع میدارم تا بجای توقف دراین امرهمچنان دریافتن خداوند تلاش کنندویا حداقل بهترین گوهری را که یافته اند آنراپشتوانه خودقرارداده وبرروی آن تحقیق بیشتری کنند تا جایگزین بهتری یابند والا آدمی بی پناه زنده نخواهند ماند یا خودرا کامل میبیند که چنین نیست ویا چیز کاملی وجودندارد پس مرگ او حتمی است.بنابراین تنها دو گروه باقی میماند اولی وسومی اینک :
آنچه وجه مشترک همه باورهای آدمی درطول تایخ بشراست وجود یک حقیقت بنام خداست که درتمامی اندیشه های بدست آمده وجود دارد بنابراین میتوان حقیقت مشترک همه باورهای انسانی درطول تاریخ رابعنوان یک پایه اعتقادی برگزید وسپس درشناخت آن حقیقت واوصاف واعمال او بکاوش پرداخت تا آن حقیقت را بهتر بشناسیم بگذارید با مثالی شمارا به اصل مطلب نزدیک کنم .انسان گرسنه بدنبال غذاست قطعا بهترین غذارا می طلبد واگر موجود باشد آنرا برمیگزیند اما چنانچه تلاش نکند مجبور است با نان ونمکی هم بسازد ورفع گرسنگی کند تشنگی روح آدمی دریافتن حقیقت نیازمند تلاش است والا با همان خدای سنگی ویا مادی نیز میتوان ازاین مرحله گذر کرد پس اصل حقیقت در فصل مشترک یافته های بشری موجود است اما شناخت آن مستلزم تلاش بیشر است ودر این راه پایانی وجودندارد وتا بی نهایت ادامه دارد.
دو:انواع وجود: عدم مطلق تنها یک مفهوم است ومصداقی برای آن نیست چون همه اطراف مارا وجود احاطه کرده است .اینک برماست تا میان این موجودات رابطه علت ومعلولی برقرار کنیم این سلسله را تا آنجا ادمه دهیم تا به علت العلل برسیم ویااینکه انواع وجودات را بشناسیم وبرترین آنهارا که قویترین وداناترین است برگزینیم. ولذا دراین بررسی از ماده بیرون رفته وبغیر ماده وانواع آن برمیخوریم تا سرانجام به تنها گوهر موجور درهمه وجودات برسیم که حیات همه آنها به حیات او بسته است.