PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هفت شب



Sepehr.Dejavou
2015/01/15, 14:54
بچه ها مثله اینکه زده به سرم تصمیم گرفتم داستان کوتاه بنویسم فکر کنم تاثر امتحاناته

اسمش 7 شبه



صدای قطرات اب سکوت شب را میشکست.
گاه گاهی صدای ناله ای از پیرمرده دوره گرد بلند میشد و از زانو درد می نالید .
اولین شبش بود اولین شبی بود که بیرون خانه دور از امنیت همراه با عده ای که هم شان خود نمیدانست زیر پل...... خوابیده بود در خاطراتش فرو رفته بود
با خود میگفت چی شد که اینجوری شد؟ دنبال دلیل می گشت می خواست کی را مقصر بداند پدرش؟مادرش؟پول؟اعتقادی به دوست ناباب نداشت میگفت کرم از خوده درخته
شاید همه چی از سیگار شروع شد اولین دفعه ای سیگار کشید کی بود؟
با دوستش وحید رفته بودن بیرون دور دور ماشین بابا رو هم پیچونده بودن
بعد یه مدت وحید گفت بریم پارک.... بشینیم گفت باشه
نشسته بودن تو پارک رو یه نیمکت نسبتا خلوت
سه تا پسر بزرگتر از اونا اومدن جلشون وایسادن
گفتن اینجا چیکار می کنید؟چرا رو نیمکت ما نشستید
وحید فهمید اومدن الکی دعوا را بنندازن ی پولی بگیرن سریع به کامران گف پاشو پاشو بریم ماشینو بد جا پارک کردم
برا کامران خیلی سخت بود پاشه هم از پسرا می ترسید هم غرور جوانی نمیزاشت پاشه
به زور وحید پاشد
داشتن سمت ماشین می رفتن
هر خنده ای بی غرض از طرف بچه های در حال بازی براش ازار دهنده بود فکر میکرد همه متوجه شدن و به اون می خندن
تو خودش فرو رفته بود
یهو وحید گفت اگه دو نخ سیگار داشتیم جرأت نمیکردن طرفمون بیان
ناخوداگاه گفت بریم بخریم
موقع خرید وحید رف جلو که بخره حس میکرد یه گناه کبیرس داره یه اشتباه بزرگو انجام میده
تو خودش بود با خودش کلنجار می رفت تا اینکه وحید اومد گف بیا این برا تو این ماله من برو کیف کن سناتور شرابی گرفتم(برا دوستانی که نمیدونن ناتور شرابی یه کلاس خاصی داره مثلا جعبه فلزی داره و ....) یهو کامران گفت
نه من نمیکشم چرا؟باشه نکش فقط بگیر دستت بریم بترسونیمشون
تو ره برگشت سمت ماشین نگاه تحقیر امیز پدر مادر ها رو میدید میدونست تو دلشون میگن میگن خوبه پسره ما اینجوری نشده
رسیدن پیش نیمکت قبلی دیدن خالیه پسرا رفته بودن همین که نشستا کامران ناود اگاه سیگار رو برد سمت لبش اولین پک رو که زد
به سرفه افتاد برا دومین پک
حس خوبی داشت حس میکرد بزرگ شده مرد شده

خب بچه ها قسمت اول تموم شد
من اولین بارمه دارم مینویسم
از انتقادتون خوشحال میشم
ممنون

Dion
2015/01/15, 16:33
تو چه ذهن پیچیده ای داری که میزنه به سرت داستان کوتاه میده!
مال ما خیلی لطف کنه هارد درایو نسوزونه واسش کادو میگیریم!

Mahbod
2015/01/15, 17:17
آقا این قوه تخیله یا تجربست ؟ :دی
داستان خاطره مانند باشه به من یکی که حال نمیده

ممنون واس داستان دمت گرم خفن ترشو بنویسی :دی

Sepehr.Dejavou
2015/01/15, 18:01
آقا این قوه تخیله یا تجربست ؟ :دی
داستان خاطره مانند باشه به من یکی که حال نمیده

ممنون واس داستان دمت گرم خفن ترشو بنویسی :دی
تخيله
خاطره نيس به حالت خاطرس

master
2015/01/15, 18:41
"پیرمرد دوره گرد" شخصیت کسی رو در ذهن من ایجاد می کنه که سالهاست دوره گرده. و بعد می گی اولین شبشه که بیرون از خونه می خوابه. یه کم تناقض داشت. و کلا فضایی که اول داستان ساختی(یا سعی کردی بسازی) یه جورایی جدا می شد از بقیه داستان. یا حداقل برای من اینطوری به نظر می اومد.
ایرادهای املایی و نگارشی و تایپی زیاد داری. بهتره اول توی یه فایل ورد نوشته بشه، اصلاح کنی بعدا گذاشته شه اینجا.(یه سری ایرادهارو ویرایش کردم. البته از علائم نگارشی هم خیلی جاها استفاده نکردی)
تیکه ای که توی پرانتز اوردی (برا دوستانی که نمیدونن ناتور شرابی یه کلاس خاصی داره مثلا جعبه فلزی داره و ....) چیزی نیست که وسط داستان اونم به شکل "دوستانی که نمی دونن" بیاد. منظورم اینه بهتره شکل و قالب داستان رو حفظ کنی. یا مثلا جلوی اسم پل و پارک ...... گذاشتی. به قول دوستمون شبیه دور همی تعریف کردن یه خاطره به نظر اومده.
البته خودت میگی اولین کاره دیگه. باید نوشت تا رشد کرد.
چند تا نکته ی کلی نگارشی برای کسای دیگه ای هم که می خوان بنویسن.
اخر جمله ها نقطه بزارید، جاهایی که لازمه ویرگول.
"می" رو به فعل نچسبونید. نگید "میخواست" درستش " می خواست".
اعداد رو با حروف بنویسید. نه با 3 مثلا.
"حسه خوبی داشت" غلطه. "حس خوبی داشت"
اگه قراره به زبان عامیانه نقل شه داستان ( لحن صحبت شخصیتها به کنار، منظورم لحن روایت راویه) که البته به نظرم کار درستی نیست، ولی حداقل توی کلش یک دست باشه. نه اینکه وسطش یه فعل کتابی باشه و یه جای دیگه عامیانه.

shiny
2015/01/15, 19:32
قشنگ بود
جا واس کار هم داشت
بقیشم بذار!

Sepehr.Dejavou
2015/01/16, 00:36
"پیرمرد دوره گرد" شخصیت کسی رو در ذهن من ایجاد می کنه که سالهاست دوره گرده. و بعد می گی اولین شبشه که بیرون از خونه می خوابه. یه کم تناقض داشت. و کلا فضایی که اول داستان ساختی(یا سعی کردی بسازی) یه جورایی جدا می شد از بقیه داستان. یا حداقل برای من اینطوری به نظر می اومد.
ایرادهای املایی و نگارشی و تایپی زیاد داری. بهتره اول توی یه فایل ورد نوشته بشه، اصلاح کنی بعدا گذاشته شه اینجا.(یه سری ایرادهارو ویرایش کردم. البته از علائم نگارشی هم خیلی جاها استفاده نکردی)
تیکه ای که توی پرانتز اوردی (برا دوستانی که نمیدونن ناتور شرابی یه کلاس خاصی داره مثلا جعبه فلزی داره و ....) چیزی نیست که وسط داستان اونم به شکل "دوستانی که نمی دونن" بیاد. منظورم اینه بهتره شکل و قالب داستان رو حفظ کنی. یا مثلا جلوی اسم پل و پارک ...... گذاشتی. به قول دوستمون شبیه دور همی تعریف کردن یه خاطره به نظر اومده.
البته خودت میگی اولین کاره دیگه. باید نوشت تا رشد کرد.
چند تا نکته ی کلی نگارشی برای کسای دیگه ای هم که می خوان بنویسن.
اخر جمله ها نقطه بزارید، جاهایی که لازمه ویرگول.
"می" رو به فعل نچسبونید. نگید "میخواست" درستش " می خواست".
اعداد رو با حروف بنویسید. نه با 3 مثلا.
"حسه خوبی داشت" غلطه. "حس خوبی داشت"
اگه قراره به زبان عامیانه نقل شه داستان ( لحن صحبت شخصیتها به کنار، منظورم لحن روایت راویه) که البته به نظرم کار درستی نیست، ولی حداقل توی کلش یک دست باشه. نه اینکه وسطش یه فعل کتابی باشه و یه جای دیگه عامیانه.
دستت درد نكنه رعايت ميكنم ممنون

M.Mahdi
2015/01/16, 00:50
تا این جاش که خوب بود سپهر :)

فقط تکلیفتو مشخص کن میخوای کتابی بنویسی یا عامیانه .. این دوتا قر و قاطی بودن :| :-"

Hermion
2015/01/16, 01:16
از اون جا كه تجربه اولته نميشه توقع داشت عالى باشه ولى ماجراش خوب بود
علائم نگارشى رو رعايت كن خواهشا ( تنبلى نكن پسر بد! )
سبكتو رعايت كن!
وقتى متن تموم شد چند بار با صداى بلند از روش بخون... خيلى براى ويرايشش كمكت ميكنه
سعى كن با حوصله ى بيشتر كار كنى... اشتباهاتى داشتى كه از يه شخص كتابخون خيلى بعيده و بيشتر از روى توبلى به وجود اومده...
اميدوارم با حوضله و پشتكار بنويسى
موفق باشى :)

khas
2015/01/16, 09:32
جا کار زیاد داره ادامه بده...موفق باشی

Ajam
2015/01/16, 13:08
دام دام دام!
ما امدیم! سوال ما چند نفریم؟ نمی دونم بی خیالش!
دیگه خودت می دونی رو دربایستی نداریم( می خوام یه کاری کنم کلا تو عمرت دیگه هیچی ننویسی)
داستان خیلی خوب بود ولی یه خورده به هم ریختیگی داشت مثل دخترای سایت که همشون شلخته اند!
علایم نگارشی مال متن می باشد همونطور که دود و کتک و زندان و کار مال مرده!
جاهایی که فضای قشنگی برا توصیف داشتی همین جوری گذشته بودی مثلا عصبانیت کامران!
نکته: به نظرم اومد کامران یه نمه دوگانگی شخصیت داره؟ نداره؟ بقیه به نظرشون نیومد؟ نظر بدین!
می تونستی به جای باز کردن پرانتز بنویسی( من نمی دونم سناتور شرابی چیه همین جوری توصیف می کنم)
" وحید برگشت، تو ی دستش جعبه ی فلزی نقره ای برق می زد، ادمو جذب می کرد، از اون چیزایی بود که پولدارای هالییود دستشون می گرفتن و ..."
هم داستان به نظرم جالب تر میشه هم یه پرانتز مثل جوراب نشسته نمیاد وسط داستان که گند بزنه به فضای داستان
بعد از تمم شدن داستان یه دور داستانتو بخون و اصلاح کن بعد یه دور بازنویسیش کن! عجله نداشته باش که زود بزاریش رو سایت( چیزی که من همیشه دارم خخخخ) شد یه هفته صبر کن و چند بار بخونش بعد بزارش!
یه جمله قشنگ علی به من گفت سر نوشتن هیولا: داستانی که خود نویسنده بعد از خوندنش ازش خوشش بیاد حتما خواننده هم ازش خوشش میاد! جمله سنگینه ها!!!!!!!
نوشته باید ادبی باشه نه این که کلمات قلمبه سلمبه به کار ببری یعنی این که به جای اومد بنویسی آمد! لحن عامیانه رو تو گفتگو ها استفاده کنی به نظرم قشنگ میشه؟( نمیشه؟ ملت نظر)
همینا دیگه!!!!

Sepehr.Dejavou
2015/01/16, 20:01
دام دام دام!
ما امدیم! سوال ما چند نفریم؟ نمی دونم بی خیالش!
دیگه خودت می دونی رو دربایستی نداریم( می خوام یه کاری کنم کلا تو عمرت دیگه هیچی ننویسی)
داستان خیلی خوب بود ولی یه خورده به هم ریختیگی داشت مثل دخترای سایت که همشون شلخته اند!
علایم نگارشی مال متن می باشد همونطور که دود و کتک و زندان و کار مال مرده!
جاهایی که فضای قشنگی برا توصیف داشتی همین جوری گذشته بودی مثلا عصبانیت کامران!
نکته: به نظرم اومد کامران یه نمه دوگانگی شخصیت داره؟ نداره؟ بقیه به نظرشون نیومد؟ نظر بدین!
می تونستی به جای باز کردن پرانتز بنویسی( من نمی دونم سناتور شرابی چیه همین جوری توصیف می کنم)
" وحید برگشت، تو ی دستش جعبه ی فلزی نقره ای برق می زد، ادمو جذب می کرد، از اون چیزایی بود که پولدارای هالییود دستشون می گرفتن و ..."
هم داستان به نظرم جالب تر میشه هم یه پرانتز مثل جوراب نشسته نمیاد وسط داستان که گند بزنه به فضای داستان
بعد از تمم شدن داستان یه دور داستانتو بخون و اصلاح کن بعد یه دور بازنویسیش کن! عجله نداشته باش که زود بزاریش رو سایت( چیزی که من همیشه دارم خخخخ) شد یه هفته صبر کن و چند بار بخونش بعد بزارش!
یه جمله قشنگ علی به من گفت سر نوشتن هیولا: داستانی که خود نویسنده بعد از خوندنش ازش خوشش بیاد حتما خواننده هم ازش خوشش میاد! جمله سنگینه ها!!!!!!!
نوشته باید ادبی باشه نه این که کلمات قلمبه سلمبه به کار ببری یعنی این که به جای اومد بنویسی آمد! لحن عامیانه رو تو گفتگو ها استفاده کنی به نظرم قشنگ میشه؟( نمیشه؟ ملت نظر)
همینا دیگه!!!!

دمت جيز
دستت درد نكنه
گرفتم ممنون

Ajam
2015/01/16, 21:09
دمت جيز
دستت درد نكنه
گرفتم ممنون

خواهش می شود!