.AvA.
2015/01/05, 20:31
امروز امتحان املا انشا داشتم موضوع شگفتی های طبیعت رو انتخاب کردم گفتم قشنگه بذارم اینجا لطفا نظراتتون رو بهم بگین چون می خوام بدونم کارم چه چیزایی کم داره البته این یه انشاست ولی اولین چیز ادبی از خودمه که نوشتم و گذاشتم تو سایت چند تا دیگه هم هست که بعدا می ذارم . من خودم شخصا خیلی رمان می خونم انشا ها ام هم همیشه تو کلاس جزء اول و دومه برا و به لطف رمان هاس حالا می خوام شروع به نوشتن بکنم ولی از انشا شروع کردم که چند تا ماه نوشتم
ولی حالا فعلا اینو بخونین
مطمئنم خوشتون میاد...
شگفتی طبیعت
می خواهم فکر کنم بروم بر فراز دنیا کجا ببرم؟ بر جنگل ها؟اری بر فراز جنگل ها. می خواهم کمی بر شگفتی های طبیعت بنگرم، بر طبیعت سبز ،بر طبیعتی پر از درخت.
پا به جنگل می گذارم، صدایی گوشم را نوازش می دهد، صدای پرندگان،صدای بلبل ها. عجب صدایی چه شکل هایی چه تنوعی، لذت می برم! واقعا صدای چه چه شان از شگفتی های طبیعت است.
صدای شرشر آب چه دلپذیر است! در همین نزدیکی آبشاری موسیقی زندگی می نوازد. میروم نزدیک تر ، از درختان می گذرم، پیدایش می کنم. چه تمیز است،پاک،روان...
درختانی سر به فلک کشیده، گل هایی معطر، زمینی صاف، اسمانی بی کران... و چه زیباست.
از دور آهویی می بینم. اهویی با چشمانی درشت ، قد بلند. سرش را خم می کند و آبی می نوشد و سریع و زیبا می دود . به سمت دنیایش ، به سوی زندگیش.
تنها آمده ام ، اما احساس تنهایی ندارم. شگفتی و عظمت طبیعت روح و جسمم را تسخیر می کند. گل ها، سبزه ها، این حال و هوا و هر چیزی که در اینجا قرار دارد با من حرف میزنند.
خداوندا! واقعا عظیمی! چه کسی می تواند دنیا را به این عظمت بیافریند؟ چیزی که من دیدم تنها ذره ای بود. به راستی که قابل ستایشی
فَتَبارَکَ الله اَحسَنَ الخالِقین
ولی حالا فعلا اینو بخونین
مطمئنم خوشتون میاد...
شگفتی طبیعت
می خواهم فکر کنم بروم بر فراز دنیا کجا ببرم؟ بر جنگل ها؟اری بر فراز جنگل ها. می خواهم کمی بر شگفتی های طبیعت بنگرم، بر طبیعت سبز ،بر طبیعتی پر از درخت.
پا به جنگل می گذارم، صدایی گوشم را نوازش می دهد، صدای پرندگان،صدای بلبل ها. عجب صدایی چه شکل هایی چه تنوعی، لذت می برم! واقعا صدای چه چه شان از شگفتی های طبیعت است.
صدای شرشر آب چه دلپذیر است! در همین نزدیکی آبشاری موسیقی زندگی می نوازد. میروم نزدیک تر ، از درختان می گذرم، پیدایش می کنم. چه تمیز است،پاک،روان...
درختانی سر به فلک کشیده، گل هایی معطر، زمینی صاف، اسمانی بی کران... و چه زیباست.
از دور آهویی می بینم. اهویی با چشمانی درشت ، قد بلند. سرش را خم می کند و آبی می نوشد و سریع و زیبا می دود . به سمت دنیایش ، به سوی زندگیش.
تنها آمده ام ، اما احساس تنهایی ندارم. شگفتی و عظمت طبیعت روح و جسمم را تسخیر می کند. گل ها، سبزه ها، این حال و هوا و هر چیزی که در اینجا قرار دارد با من حرف میزنند.
خداوندا! واقعا عظیمی! چه کسی می تواند دنیا را به این عظمت بیافریند؟ چیزی که من دیدم تنها ذره ای بود. به راستی که قابل ستایشی
فَتَبارَکَ الله اَحسَنَ الخالِقین