PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شیعه نامه



sir m.h.e
2015/01/05, 07:28
شیعه نامه از مرحوم محمد رضا آقاسی

دانلود شعر ساقی امشب باده از بالا بریز/ باده از خم خانه مولا بریز

ساقی امشب باده از بالا بریز / باده از خم خانه مولا بریز

باده ای بی رنگ و آتش گون بده / زان که دوشم داده ای افزون بده

ای انیس خلوت شبهای من /می چکد نام تو از لب های من

محو کن در باده ات جام مرا / کربلایی کن سرانجام مرا

یا علی درویش و صوفی نیستم / راست می گویم که کوفی نیستم

نیک می دانم که جز دندان تو / هیچ دندان لب نزد بر نان جو

یا علی لعل عقیقی جز تو نیست/ هیچ درویشی حکیمی جز تو نیست

لنگ لنگان طریقت را ببین / مردم دور از حقیقت را ببین

مست مینای ولایت نیستند / سرخوش از شهد ولایت نیستند

خیل درویشان دکان آراستند/ کام خود را تحت نامت خواستند

خلق را در اشتباه انداختند/ یوسف ما را به چاه انداختند

کیستند اینان رفیق نیمه راه / وقت جان بازی به کنج خانقاه

فصل جنگ آمد تما شا گر شدند / صلح آمد لاله ی پرپر شدند

دل به کشکول و تبر زین بسته اند / بهر قتلت تیغ زرین بسته اند

موج ها از بس تلاطم کرده اند / راه اقیانوس را گم کرده اند

موجها را می شناسی مو به مو / شرحی از زلف پریشانت بگو

بازکن دیباچه توحید را / تا بجوید ذره ای خورشید را

یا علی بار دگر اعجاز کن/ مشتهای کوفیان را باز کن

باز کن چشمان نازآلوده را / بنگر این چشم نیاز آلوده را

باز گو شعب ابی طالب کجاست / آن بیابان عطش غالب کجاست

تا ز جور پیروان بوالحکم / سنگ طاقت زا ببندم بر شکم

تشنگی در ساغرم لب ریز شد / زخم تنهایی فساد انگیز شد

آتشی افکند بر جان و تنم /کین چنین بر آب و آتش می زنم

تاول ناسور را مرحم کجاست / مرحم زخم بنی آدم کجاست

مرحم ما جز تولای تو نیست / یوسفی اما زلیخای تو کیست

شاهد اقبال در آغوش کیست / کیسه نان و رطب بر دوش کیست

کیست آن کس کز علی یادی کند / بر یتیمان من امدادی کند

دست گیرد کودکان شهر را / گرم سازد خانه های سرد را

ای جوان مردان جوان مردی چه شد / شیوه رندی و شب گردی چه شد

شیعگی تنها نماز و روزه نیست / آب تنها در میان کوزه نیست

کوزه را پر کن ز آب معرفت / تا در او جوشد شراب معرفت

حرف حق را ازمحقق گوش کن / وز لب قرآن ناطق گوش کن

گوش کن آواز راز شاه را / صوت اوصیکم به تقو الله را

بعد از او بشنو و از نو امرکم / تا شوی آگاه بر اسرار خم

خم تو را سر شار مستی می کند/ بی نیاز از هر چه هستی می کند

هر چه هستی جان مولا مرد باش / گر قلندر نیستی شب گرد باش

سیر کن در کوچه های بی کسی / دور کن از بی کسان دل واپسی

ای خروس بی محل آواز کن / چشم خود بر بند و بالی باز کن

شد زمین لبریز مسکین و یتیم / ما گرفتار کدامین هیئتیم

با یتیمان چاره لا تقحر بود / پاسخ سائل و لا تنهر بود

دست بردار از تکبر و ز خطا / شیعه یعنی جود و انفاق و عطا

باده ی مما رزقناهم بنوش / ینفقون بنیوش و در انفاق کوش

هم بنوشان زین سبو / لم تناول بر حتا تم حقولهم بنوش و

یا علی امروز تنها مانده ایم / در هجوم اهرمن ها مانده ایم

یا علی شام غریبان را ببین / مردم سر در گریبان را ببین

گردش گردونه را بر هم بزن / زخم های کهنه را مر حم بزن

مشک ها در راه سنگین می روند/ اشک ها از دیده رنگین می روند

مشکها ی خسته را بر دوش گیر / ا شکها را گرم در آغوش گیر

حیدرا یک جلوه محتاج توام / دار بر پا کن که حلاج توام

جلوه ای کن تا که موسایی کنم / یا به رقص آیم مسیحایی کنم

یک دوگام از خویشتن بیرون زنم / گام دیگر بر سر گردون زنم

گام بردارم ولی با یاد تو / سر نهم بر دامن اولاد تو

شیعه یعنی شرح منظوم طلب / از حجاز و کوفه تا شام وطلب

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی / غربت صد ساله بی دلواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو / شیعه یعنی هجرت از من تا به او

شیعه یعنی دست بیعت با غدیر/ بارش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل و احسان و وقار/ شیعه یعنی انحنای ذوالفقار

از عدالت گر تو می خواهی دلیل / یاد کن از آتش و دست عقیل

جان مولا حرف حق را گوش کن / شمع بیت المال را خاموش کن

این تجمل ها که بر خوان شماست /زنگ مرگ و قاتل جان شماست

می سزد کز خشم حق پروا کنیم / در مسیر چشم حق پروا کنیم

این دو روز عمر مولایی شویم / مرغ اما مرغ دریایی شویم

مرغ دریای به دریا می رود / موج بر خیزد به بالا می رود

آسمان را نور باران می کند / خاک را غرق بهاران می کند

لیک مرغ خانگی در خانه است / روز و شب در بند مشتی دانه است

تا به کی در بند آب و دانه اید / غافل از قصاب صاحب خانه اید

شیعه یعنی وعده ای با نان جو / کشت صد آیینه تا فصل درو

شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر / بین نان خشک خود با یک اسیر

چیست حاصل زین همه سیر و سلوک / تاب و تاول چهره و چین وچروک

سالها صورت ز صورت با ختیم / تا ز صورت ها کدورت یافتیم

یک نظر بر قامتی رعنا نبود / یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود

گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم /از قلم نقش مرکب خوانده ایم

سوره ها خواندیم بی وقف و سکون / کس نشد واقف به سر یسرون

سر حق مستور مانده در کتاب / عالمان علم صورت در حجاب

ای برادر عالمان بی عمل / همچو زنبورند لاکن بی عسل

علمها مصروف هیچ و پوچ شد / جان من برخیز وقت کوچ شد

از نفوذ نفس خود امداد گیر / سیر معنا را ز مجنون یاد گیر

ای خوش آن جهلی که لیلایی شویم / هر نفس لا گوی الایی شویم

تا به کی در لفظ مانی همچو من /سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن

همچو یحیا گر نهی سر در طبس/ می شود عریان به چشمت سر حق

شیعه یعنی عشق بازی با خدا / یک نیستان تک نوازی با خدا

شیعه یعنی هفت خطی در جنون /شیعه طوفان می کند در کا کنون

شیعه یعنی تندر آتش فروز/ شیعه یعنی زاهد شب شیر روز

شیعه یعنی شیر یعنی شیرمرد / شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد

شیعه یعنی تیغ تیغ مو شکاف/ شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی سابققون السابقون / شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون

شیعه باید آب ها را گل کند / خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاست / کربلا بارز ترین منظور ماست

شیعه یعنی بازتاب آسمان / بر سر نی جلوه رنگین کمان

از لب نی بشنوم صوت تو را / صوت انی لا اری الموت تو را

یا حسین ، پرچم زلفت رها در باد شد / واز شمیمش کربلا ایجاد شد

آنچه شرح حال خویشان تو بود / تاب گیسوی پریشان تو بود

می سزد نی نکته پردازی کند / در نیستان آتش اندازی کند

صبر کن نی از نفس افتاده است / ناله بر دوش جرس افتاده است

کاروان بی میر و بی پشت و پناه / در غل و زنجیر می افتد به راه

می رود منزل به منزل در کویر / تا بگوید سر بیعت با غدیر

شیعه یعنی امتزاج نار و نور / شیعه یعنی رأس خونین در تنور

شیعه یعنی هفت وادی اظطراب / شیعه یعنی تشنگی در شط آب

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار / می کشد بر دوش خود چهل سال دار

شیعه باید همچو اشعار کمیل / سر نهد برخاک پای اهل بیت

یا پرستش وار در پیش هشام / ترک جان گوید به تصدیق امام

مادر موسی که خود اهل ولاست / جرعه نوش از باده جام بلاست

در تب پژواک بانگ الرحیل / می نهد فرزند بر دامان نیل

نیل هم خود شیعه ی مولای ماست / اکبر اوییم و او لیلای ماست

این سخن کوتاه کردم والسلام / شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام

M.A.S.K
2015/01/06, 11:56
خیلی زیبا بود مخصوصا ابیات پایانی