می دود و می دود،دشمنت یا دوستت؟؟؟

[the ship]

سلام بچه ها.
اینو نرگس نوشته((200))



می دود و می دود انقدر سریع که حتی به گرد پایش هم نمی رسی
بدون انکه بتوانی استراحت کنی مجبوری بدوی و بدوی
می چرخد و می چرخد مثل عقربه ی ساعت
بدون انکه بتوانی متوقفش کنی
همراهش می چرخی و می چرخی

مثل باد می وزد و می وزد به هرگوشه ای از جهان می رود
بدون اینکه کسی بتواند از دستش فرار کند می وزد و می وزد
مجبورت می کند همراهش بروی
بدون انکه لحظه ای به پشت سرت نگاه کنی

زمانی که فکر می کنی سر دوراهی گمش کردی
او تو را گم نکرده است
از دور تو را نگاه می کند و منتظر است انتخاب کنی
کدام راه؟

به سیاهی؟ روشنایی؟ کدام راه درست است؟ انتخاب کن
انتخاب که کردی همراهت می شود و گاهی مخالفت
گاهی پشت سرت است گاهی مقابلت
بستگی به تو داردبستگی به انتخابت...

توان مقابله ای در مقابلش نداری نمی توانی با آن بجنگی
تو را همراه خودش می برد بدون انکه بفهمی
به انتها که می رسی آن موقع است که متوجه می شوی
دیگر نمی توانی ان را برگردانی رفته است...برای همیشه...

تیک تاک...تیک تاک...
ثانیه ها ...ساعت ها...روزها...سال ها...ورق می خورند
سریع...خیلی سریع... پیش از انکه متوجهش بشوی
نمی توانی ان را متوقف کنی
بدون لحظه ای درنگ می دود و می چرخد و می وزد ...

آن زمان که به خودت می آیی متوجه می شوی به پایان راه رسیدی
کدام راه را انتخاب کرده بودی؟
زمان موافقت بوده است یا مخالفت؟دشمنت یا دوستت؟

[ThundeR]

خب! متن بسیار زیبایی بود. گرچه با یه بار خوندن نفهمیدم کلا به کجا می خواست برسه=))=))
پر حشو بود! یه کم کمش کن.
بعد سه خط اول به نظرم یه کم ناهماهنگی داشت؛ نمی دونم شاید چون سریع خوندم بود.
به هر حال بسیار زیبا بود و منتظر این چنین متنهایی نیز باز هم هستم

[master]

شروعش خیلی خوب بود. شاید چون یک جور ابهام دل نشین توش وجود داشت که منظور چیه. اخرش یه کم زیادی روی "زمان" تاکید کردی. به نظرم اگه اخراش یه کم تعداد جمله ها کمتر می شد بهتر می شد.
آفرین. بازم بنویس از اینا!

[ARTEMIS 76]

خیلی قشنگ بود نرگس جون.((86))((86))

[- tina -]

دخترعموی خودمی دیگه
اافرین
ایشلا داستان های زیادی بنویسی
((48))

[Araa M.C]

بسیار عالی
فقط میشه قالب شعرو بفرمایید؟