PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشق بی پایان در یک کلام سیب



lord of darkness
2014/11/23, 16:56
امید وارم خوشتون بیاد قربون همتون((100))


تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
*******
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
*****
دخترک خندید و پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود…
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
******


او به تو خندید و تو نمیدانستی
این که او می داند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پی ات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود من نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغض چشمت را دید
دل دستش لرزید
سیب دندان زده از دست دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دل دردانه ی من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سالهاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
می دهد آزارم
چهره ی زرد و حزین دختر من هر دم
می دهد دشنامم
کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
زچه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟

******
" باغ "

و من آن باغ پر از حسرت و آه

که پر از تکرارم

شاخه هایم پر سیب

و کمی غمگینم

از چه رو این همه اصرار و گناه !

تو ببین پر سیبم

دانه ای چند کجا ...

که تواند بدهد آزارم ! ؟



گفتمش رخصت چیدن بد نیست

او بگفت سخت نگیر ... چشمی نیست !

گفتمش در پی او تند ندو

او بگفت فرصت نیست

گفتمش دخترکم ، سیب خودت را به دهان محکم گیر

او بگفت دست و دلم با هم نیست

گفتمش سیب بگو ، غرق به خاکی تو چرا

او بگفت زخم تنم را که دگر مرهم نیست

گفتمش اشک دگر لرزش تو بهر چه بود

او بگفت بغض شکسته که دگر با من نیست



لحظه ای چند سکوت

خش خش برگ درختان تو بگو ، حاجت بود ؟

تو که با هر قدمش نالیدی ! ! !

کوچه از دور به ما لبخند زد

کوچه ها عادت دیرینه ی رفتن دارند



و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

قصه ی سیب کمی طولانی است

آدم و حوا بود

و از آن روز جدایی رخ داد

*HoSsEiN*
2014/11/23, 19:24
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
خيلي قشنگ بود.
اين سه تا شعر اخر را هيچ وقت نشنيده بودم،‌من فقط شعر ديدگاه پسر را خوانده بودم.
شاعر همه يكيه يا اينكه هر كدام را يكي گفته؟ مثل همون شعر :به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را. كه چند شاعر ديگه هم در جواب اين شعر، ،‌شعر هاي ديگه اي گفتند؟

Ara
2014/11/23, 19:52
شعر ها شاعراش جداست..... البته الان اسمشون یادم نمیاد ولی اونی که از زبان دخترکه فک کنم فروغ فرخزاد گفته :-"
من عاشق شعر از زبان سیبم! از همه زیبا تره!
و آخری رو نشنیده بودم :-"
دوستام بهشون میگم میخوام شعر بیارم سر زنک ادبیات میگن باز سیبه؟
:دی
کلا به سیب معروف شدم چون چهارتا شعر اینو حفظ کردم و از حفظ سر کلاس خوندم براشون! خیلی شعرای قشنگین!

Cyrus-The-Great
2014/11/23, 21:24
ممنون. عالی بود. هرچند فکر نکنم به جز اولی هیچ کدومو شنیده بودم.

lord of darkness
2014/11/23, 21:47
خيلي قشنگ بود.
اين سه تا شعر اخر را هيچ وقت نشنيده بودم،‌من فقط شعر ديدگاه پسر را خوانده بودم.
شاعر همه يكيه يا اينكه هر كدام را يكي گفته؟ مثل همون شعر :به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را. كه چند شاعر ديگه هم در جواب اين شعر، ،‌شعر هاي ديگه اي گفتند؟

نه اینارو جند تا شاعر در جواب هم گفتند

Ara
2014/11/23, 22:30
اولین شعر: حمید مصدق
دومین شعر: فروغ فرخزاد
سومین شعر: جواد نوروزی
چهارمین شعر: مسعود قلیمرادی
پنجمین شعر: محمد حسین اسدی
برای ششمین و هفتمین و هشتمین هم دارم تاپیک میزنم :-"

UNITY
2014/11/26, 21:02
شعر اولش رو من قبلا گذاشتم توی دارالمجانین برحسب اتفاق این رفیق ما هم تو این گروه عضوه